خُلق عظیمِ پیامبر أعظم
 تاریخ نگارش : بیست و یکم بهمن 1390
خُلق عظیمِ پیامبر أعظم
حاجیه تقی زاده فانید
در میان فرزندان آدم و حوازادگان عالم، یکدانه ای است که اقلیم بالا برایش فرش است و عشق حضرت دوست برایش عرش، فاتح قله (فکان قاب قوسین) و ساکن مقام حبیب اللهی، یتیم مدینه محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله که عالم امکان و تمام هستی، به طفیل وجودش به موهبت وجود نائل آمدند و در زمره کائنات شدند.
 کلید واژه : خُلق عظیمِ پیامبر أعظم
محمد صلی الله علیه و آله کسی است که مقام بندگی(1) ایمان(2) عصمت (3) طهارت(4) رسالت(5) حکومت(6) اولویت(7) و اول المسلمین و اخلص الموحدین و اخشع العابدین(8) بودن، و دارا بودن خصائصی چون فضل عظیم (9) مانع عذاب(10) موید به نصر الهی(11) رئوف و رحیم(12) مسافر معراج(13) رحمة للعالمین(14) اسوه حسنه(15) و خاتم النبیین(16) بودنش، او را چو خورشیدی بی مانند کرده است.

محمد صلی الله علیه و آله بهانه رحمت پروردگار بر عالمیان و واسطه فیض قدسی اوست، هر چند که بی خردانی از همان زمان طلوع اسلام و آغاز برآمدن صدای دلنشین دعوتش، قلب رئوفش را به بی ادبی ها و ستیزه های جاهلی رنجه کردند. اما این پیامبر رحمت و این فرستاده مبارک، هماره نوید دهنده رحمت الهی است و بی شک قلب مهربانش، خواسته ای جز هدایت بشریت ندارد.

هتاکی امروزه بی خردانی از تبار اعراب جاهلی که در بیچارگی غوطه ورند و شنیدن صدای دلربای محمدی صلی الله علیه وآله را بر نمی تابند یادآور همان بی مهری های سالهای نخستین تولد اسلام است که روز را در پیش چشمان رسول خداچون شب ظلمانی می نمود اما هماره دعای خیر او بدرقه راه آنان بود.

اما بیش از آنکه دشمن دانا مورد نکوهش است، دوست نادان است که چهره ای عبوس از پیامبر رحمت به نمایش می گذارد و یا از معرفی چهره ملکوتی او آنسان که باید، عاجز است.

نوشتار زیر به بیان شمه ای از ویژگی های حضرت محمد صلی الله علیه وآله می پردازد که بیان آن می تواند راهکاری برای شناساندن آن جلوه آسمانی باشد.
در نظر او همه افراد جامعه، موظّف به مقاومت در برابر ستمکاران هستند و نباید نقش تماشاگر داشته باشند. مى فرمود: برادرت را چه ظالم باشد و چه مظلوم، یارى نما! اصحاب گفتند: معنى یارى کردن مظلوم را دانستیم، ولى ظالم را چگونه یارى کنیم؟ فرمود: دستش را بگیرید تا نتواند به کسى ستم کند!

خُلق عظیمِ

رسول اکرم صلى الله علیه وآله کامل ترین انسان و بزرگ تمام پیامبران است.

در عظمت آن حضرت همین بس که خداوند متعال در قرآن مجید او را به عنوان انسانى الگو براى تمام جهانیان معرّفى می نماید:

«لَقَدْ کانَ لَکُم فی رَسُول اللّهِ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ ؛ در(سیره و سخن) پیامبر خدا براى شما الگوى نیکویى است».

او به حقّ داراى اخلاقى کامل و جامعِ تمام فضایل و کمالات انسانى بود.

خدایش او را چنین مى ستاید: «اِنّک لَعَلى خُلُق عَظیم؛ اى پیامبر! تو داراى بهترین اخلاق هستى»، «وَلَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ؛ و اگر تندخو و سخت دل مى بودى مردم از اطرافت پراکنده مى شدند».

از این رو، یکى از مهمترین عوامل پیشرفت اسلام، اخلاق نیکو و برخورد متین و ملایم آن حضرت با مردم بود.

در طول زندگانى او هرگز دیده نشد وقتش را به بطالت بگذراند.

در مقام نیایش همیشه مى گفت: «خدایا از بیکارگى و تنبلى و زبونى به تو پناه مى برم.»، و مسلمانان را به کار کردن تحریض مى نمود.

او همیشه جانب عدل و انصاف را رعایت مى کرد و در تجارت به تدلیس و دروغ، متوسّل نمى شد و هیچ گاه در معامله سختگیرى نمى کرد و با کسى مجادله و لجاجت نمى نمود و کار خود را به گردن دیگرى نمى انداخت.

او صدق گفتار و اداى امانت را قوام زندگى مى دانست و مى فرمود: این دو در همه تعالیم پیغمبران تاکید و تایید شده است.

در نظر او همه افراد جامعه، موظّف به مقاومت در برابر ستمکاران هستند و نباید نقش تماشاگر داشته باشند.

مى فرمود: برادرت را چه ظالم باشد و چه مظلوم، یارى نما! اصحاب گفتند: معنى یارى کردن مظلوم را دانستیم، ولى ظالم را چگونه یارى کنیم؟ فرمود: دستش را بگیرید تا نتواند به کسى ستم کند!

در برابر کسانى که با وى به مشاجره برمى خاستند وى تنها به خواندن آیاتى از قرآن اکتفا مى کرد و یا عقیده خویش را با سبکى ساده و طبیعى بیان مى کرد و به جدل نمى پرداخت.

زندگى اش، پارسایان و زاهدان را به یاد مى آورد.
حضرت محمد

گرسنگى را بر سیری ترجیح می داد، گاه خود را چندان گرسنه مى داشت که بر شکمش سنگ مى بست تا آزارِ آن را اندکى تخفیف دهد.

در برابر کسانى که او را مى آزردند چنان گذشت مى کرد و بدى را به مِهر پاسخ مى داد که آنان را شرمنده مى ساخت.

هر روز، از کنار کوچه اى که مى گذشت، یهودى اى طشت خاکسترى گرم از بام خانه بر سرش مى ریخت و او بى آنکه خشمگین شود، به آرامى رد مى شد و گوشه اى مى ایستاد و پس از پاک کردن سر و رو و لباسش به راه مى افتاد.

یکی از روزها که آن یهودی برای آزار پیامبر نیامد، سراغش را گرفت، گفتند: بیمار است.

گفت: باید به عیادتش رفت.

بیمار در چهره محمّد که به عیادتش آمده بود چنان صمیمیّت و محبّت صادقانه اى احساس کرد که گویى سالها است با وى سابقه دیرین دوستى و آشنایى دارد.

مرد یهودى در برابر چنین چشمه زلال و جوشانى از صفا و مهربانى و خیر، یکباره احساس کرد که روحش شسته شد و لکّه هاى شومِ بدپسندى و آزارپرستى و میل به کجى و خیانت از ضمیرش پاک گردید.

چنان متواضع بود که عرب خودخواه و مغرور و متکبّر را به اعجاب وامى داشت.

زندگى اش، رفتارش و خصوصیّات اخلاقى اش محبّت، قدرت، خلوص، استقامت و بلندى اندیشه و زیبایى روح را الهام مى داد.

سادگى رفتارش و نرمخویى و فروتنى اش از صلابت شخصیّت و جذبه معنویتش نمى کاست.

هر دلى در برابرش به خضوع مى نشست و هر غرورى از شکستن در پاى عظمتِ زیبا و خوبِ او سیراب مى شد.

در هر جمعى برترى او بر همه نمایان بود.
وقتى قریش به او پناه آوردند، محاصره اقتصادى آنان را لغو و با تقاضاى ایشان، براى تهیّه گندم از یمن، موافقت فرمود. او به صلح کامل در جهان دعوت مى کرد و از جنگ، جز به هنگام ضرورت و ناچارى، پرهیز داشت

غرورِ پیروزى او را نمى گرفت، چنان که در بازگشت از نبرد بدر و فتح مکّه نشان داد، و نیز از شکست نا امید نمى شد، همان طور که شکست احد بر وى تاثیر نداشت، بلکه پس از آن به سرعت براى جنگ «حمراءالاسد» آماده شد و نیز نقض پیمان بنى قریظه و پیوستن آنان به سپاه احزاب بر روحیه او تاثیرى نگذاشت، بلکه او را ثابت قدم گردانید.

با یاران و قوم خود رفتارى مبتنى بر جذب و اصلاح داشت و روح اعتماد و آرامش را در میان آنها تقویت مى کرد.

به کوچک رحم مى کرد، بزرگ را گرامى مى داشت، یتیم را خشنود کرده و پناه مى داد، به فقیران و مسکینان نیکى و احسان مى کرد، حتّى به حیوانات هم ترحّم مى نمود و از آزار آنها نهى مى کرد.

از مهمترین نمونه هاى انسانیّتِ رسول خدا این بود که آن حضرت نیروهایى را که براى جنگ با دشمن اعزام مى کرد، به دوستى و مدارا با مردم و عدم یورش و شبیخون علیه ایشان وصیّت و سفارش مى فرمود.

او بیشتر دوست داشت دشمن را به سوى صلح رهنمود کند، نه این که مردانِ ایشان را بکُشد.

آن حضرت سفارش مى کرد تا پیر مردان، کودکان و زنان را نکُشند و بدن مقتول را شکنجه و مُثله نکنند.

وقتى قریش به او پناه آوردند، محاصره اقتصادى آنان را لغو و با تقاضاى ایشان، براى تهیّه گندم از یمن، موافقت فرمود.

او به صلح کامل در جهان دعوت مى کرد و از جنگ، جز به هنگام ضرورت و ناچارى، پرهیز داشت.

نامه هایى که به سوى پادشاهان مى فرستاد به سلام و صلح، آراسته و مزّین بود و آن را براى آغاز کلام در دیدار بین فرزندان آدم قرار داده بود.

پیامبر اکرم در جنگها، برنامه ریزى جدّى، سازماندهى نمونه و فرماندهى برتر را بنیاد گذاشت، و فرماندهى لشکر را بر اساس شایستگى و شناخت برگزید. لشکر را به طور یکسان در فرماندهى خود جمع کرد، و از آنچه که در وسع و توانایى رزمندگان بود بیشتر به آنان مى بخشید.
منبع-تاریخ و سیره معصومین
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.