2- (پس از آن احکام را بیان کرده میفرماید:) زن زنا دهنده (زنى که با مرد اجنبى و بیگانه همبستر شود) و مرد زنا کننده (مردى که با زن بیگانه همبستر گردد و کار زشت انجام دهد) هر یک از آن دو را صد تازیانه بزنید، و باید شما را در (انجام احکام) دین و آئین خدا بآن زن و مرد زناکار مهربانى فرا نگیرد (مبادا از روى مهربانى بایشان از زدن صد تازیانه بهر کدام خوددارى نمائید) اگر شما (اى حکمفرمایان) بخدا و روز رستاخیز ایمان داشته و گرویدهاید (زیرا ایمان داشتن بخدا و روز قیامت سبب اهتمام و کوشش داشتن در طاعت و فرمانبرى از خداى تعالى و عمل باحکام او است) و باید برخى از مؤمنین و گرویدگان (بخدا و رسول و اگر چه یک تن از آنان باشد) هنگام عذاب و شکنجه (تازیانه زدن) ایشان حاضر باشد و آن را ببیند (تا مردم از کار زشت آنان دورى گزینند. گفتهاند: این آیه که آن را آیه جلد مینامند حکم آیه وَ اللَّاتِی یَأْتِینَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِکُمْ تا آنجا که میفرماید: أَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلًا «س 4 ى 15» را نسخ نموده و از میان برده و سوره نور پس از سوره نساء فرود آمده است، و اینکه زانیه را بر زانى مقدّم داشته و پیش از آن بیان کرده براى آنست که زنا و زشتکارى بیشتر از جانب زنها روى میدهد، و ناگفته نماند: حکم آیه جلد درباره زن و مردى است که آزاد باشند، پس اگر زانیه و زانى ملک یمین و بنده و کنیز زر خرید بودند نصف و نیمه این حدّ و حکم بر آنها است بدلیل آیه فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَناتِ «س 4 ى 25» و نیز درباره مرد و زنى است که محصن و محصنة یعنى مرد زن داد و زن شوهردار نباشند، پس اگر محصن و محصنة بودند حکم آنها رجم و سنگسار نمودن است، در تفسیر علىّ ابن ابراهیم رحمه اللَّه است: شش کس را گرفته نزد عمر ابن خطّاب آوردند که اینها همه زنا کردهاند، عمر حکم کرد هر یک از آنها را صد تازیانه زنند، امیر المؤمنین علیه السّلام که در آنجا بوده فرمود: اى عمر حکم ایشان چنین نیست، عمر گفت: حدّ و حکم ایشان را تو انجام ده، امیر المؤمنین علیه السّلام یکى را گردن زد، و دیگرى را سنگسار نمود، و سوّمى را صد تازیانه زد، و چهارمى را پنجاه تازیانه زد، و پنجمى را تعزیر و سرزنش نمود، و ششمى را رها کرد، عمر از کار آن حضرت حیران و سرگردان شده و مردم تعجّب و شگفت نمودند، عمر گفت: اى ابو الحسن شش کس را در یک کار پنج جور کیفر نمودى و یکى را رها
کردى و هیچیک از این حکمها بدیگرى شبیه و مانند نبود؟ حضرت علیه السّلام فرمود: شخص اوّل «که او را گردن زدم» ذمّى و اهل کتاب بود «که با زن مسلمان زنا کرده» پس از ذمّه و عهد و پیمان خود بیرون رفته حدّ و کیفرى جز شمشیر براى او نبود، و دوّمى مرد محصن و داراى زن بود، حدّ و کیفر او رجم و سنگسار میباشد، و سوّمى مرد محصن و داراى زن نبوده حدّ و کیفرش جلد و تازیانه زدن است، و چهارمى عبد و بنده بود نصف حدّ «پنجاه تازیانه» باو زدیم، و پنجمى کارش از روى اشتباه بوده «پنداشته با زن خود همبستر شده» او را تعزیر و تأدیب نمودیم، ششمى دیوانه و از عقل و خرد بىبهره بود، حکمى بر او نیست «از اینرو او را رها کردیم». در تفسیر تبیان شیخ طوسى «رضوان اللَّه علیه» است: این آیه الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ تا آخر خطاب بائمّه علیه السّلام است و در آن «میان علماء» خلاف و ناسازگارى نمیباشد، زیرا خلاف نیست در اینکه کسى را نمیرسد اقامه حدود کند مگر امام یا کسى که امام او را والى و حکمفرما گرداند.
[ نظرات / امتیازها ]