نه زاده [که شبه و مجانست و عوارض مادی اعم از ولادت پسر و دختر یا احساسات و مانند اینها براو بار شود ] و نه زاییده شده است [ که قدم و اولیت او با این فرض که فرزند کسی باشد ازبین رود و صمدیت و ذات یکتایش محدود گردد ] (3)
نکات و لطایف :
Hadi Moazzen, [27.04.16 23:29]
قران فرموده :
وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ *
التوبه: 30
یهودى ها گفتند که عزیر پسر خداست، و نصارى گفتند: مسیح پسرخداست.
وَقَالَتِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ *
المائده: 18
یهود و نصارى گفتند: ما پسران خدا و دوستان او هستیم.
لذا ابتدا دررد حرف پیروان این دو دین ابراهیمی و نیز مشرکان فرمود : لم یلد
اما کمتر کسی زاده شدن خدا را مطرح کرده لذا فرمود : لم یولد
بقول صاحب المیزان ، ولادت نوعی تجزء و قسمت پذیری است و بدون ترکیب تصور نمی شود، و هرمرکبی به اجزاء خود نیاز دارد و حال آنکه خدای متعال صمد است و حاجت همه محتاجان به او منتهی می شود، و چنین کسی احتیاج در او متصور نیست ، پس فرزندنداشتن خداوند فرع و نتیجه صمدیت اوست ، همچنین خدای متعال مجانس و همسری ندارد تا بواسطه او فرزندی پدید بیاید. از طرف دیگر خداوند هرگز از کسی زاده نشده و این امر هم فرع صمدیت اوست ،چون تولد چیزی از چیز دیگر مستلزم احتیاج مولود به والد است و خدای متعال صمداست ، بنابراین احتیاج در او تصور نمی رود و نیز هر مولودی حادث و جسمانی است لکن این امر در مورد خداوند محال است .این آیه نفی قول نصاری است که مسیح را پسر خدا می دانند و نیز نفی قول مشرکین است که آلهه خود وملائکه را فرزندان خداوند می دانستند.و اما کفو نداشتن خداوند، هیچ موجودی در ذات ، صفات یا افعال همتای خدای متعال نیست ، و هیچ مماثل و نظیر و کفوی ندارد و این صفت او هم متفرع بر صمدیت اوست ، چون هر کفوی که برای خداوند فرض شود مستلزم آنست که آن کفو مستقل درذات خود و بی نیاز از خدای متعال باشد و حال آنکه خداوند صمد مطلق است و همه موجودات محتاج اویند.لذا حاصل مفاد این سوره ، این مطلب است که ، خدای تعالی را به صفت احدیت و واحدیت توصیف می کند
لذا در آخرین آیه این سوره مطلب را در باره اوصاف خدا به مرحله کمال رسانده ، مى فرماید: و براى او هرگز احدى شبیه و مانند نبوده است (و لم یکن له کفوا احد).
((کفو)) در اصل به معنى همطراز در مقام و منزلت و قدر است ، و سپس به هر گونه شبیه و مانند اطلاق مى شده است .
مطابق این آیه تمام عوارض مخلوقین ، و صفات موجودات ، و هر گونه نقص و محدودیت ، از ذات پاک او منتفى است ، این همان توحید ذاتى و صفاتى است ، در مقابل توحید عددى و نوعى که در آغاز تفسیر این سوره به آن اشاره شد.
بنابراین او نه شبیهى در ذات دارد، نه مانندى در صفات ، و نه مثلى در افعال ، و از هر نظر بى نظیر و بى مانند است .
امیر المؤمنین على (علیه السلام ) در یکى از خطبه هاى نهج البلاغه مى فرماید:
((لم یلد)) فیکون مولودا،
((ولم یولد)) فیصیر محدودا…
و لا ((کف ء)) له فیکافئه ، و لا نظیر له فیساویه
((او کسى را نزاد که خود نیز مولود باشد، و از کسى زاده نشد تا محدود گردد،…
مانندى ندارد تا با او همتا گردد، و شبیهى براى او تصور نمى شود تا با او مساوى باشد)).
و این تفسیر جالبى است که عالى ترین دقایق توحید را بازگو مى کند.
از بعضى روایات استفاده مى شود که تولد در آیه ((لم یلد و لم یولد)) معنى وسیعترى دارد، و هر گونه خروج اشیاء مادى و لطیف را از او، و یا خروج آن ذات مقدس از اشیاء مادى و لطیف دیگر را نفى مى کند.
چنانکه در همان نامه اى که امام حسین (علیه السلام ) در پاسخ اهل ((بصره )) در تفسیر صمد مرقوم فرمود، جمله ((لم یلد و لم یولد)) چنین تفسیر شده : ((لم یلد)) یعنى چیزى از او خارج نشد، نه اشیاء مادى مانند فرزند، و سایر اشیائى که از مخلوقین خارج مى شود (مانند شیر از پستان مادر) و نه چیز لطیف ، مانند نفس ، و نه عوارض گوناگون ، مانند خواب و خیال و اندوه و حزن و خوشحالى و خنده
و گریه و خوف و رجاء و شوق و ملالت و گرسنگى و سیرى ، خداوند برتر از این است که چیزى از او خارج شود.
و نیز برتر از آن است که او متولد از شى ء مادى و لطیف گردد…
مانند خارج شدن موجوده زنده اى از موجود دیگر، و گیاه از زمین ، و آب از چشمه و میوه از درختان ، و خارج شدن اشیاء لطیف از منابعش ، مانند دیدن از چشم ، و شنیدن از گوش ، و استشمام از بینى ، و چشیدن از دهان ، و سخن از زبان ، و معرفت و تشخیص از دل ، و جرقه آتش از سنگ .
مطابق این حدیث تولد معنى گسترده اى دارد که هر گونه خروج و نتیجه - گیرى چیزى از چیزى را شامل مى شود، و این در حقیقت معنى دوم آیه است و معنى اول و ظاهر آن همان بود که در آغاز گفته شد، بعلاوه معنى دوم با تحلیل روى معنى اول کاملا قابل درک است ، زیرا اگر خداوند فرزند ندارد به دلیل آن است که از عوارض ماده بر کنار مى باشد.
همین معنى در باره سایر عوارض ماده صادق است.
Hadi Moazzen, [27.04.16 23:29]
درتفسیر کشاف هم نوشته :
(لم یلد ) لأنه لا یجانس ، حتی تکون له من جنسه صاحبة فیتوالدا . وقد دل علی هذا المعنی بقوله ( أنی یکون له ولد ولم تکن له صاحبة ) .( ولم یولد ) لأن کل مولود محدث وجسم ، وهو قدیم لا أول لوجوده ولیس یجسم ولم یکافئه أحد ، أی : لم یماثله ولم یشاکله . ویجوز أن یکون من الکفاءة فی النکاح ، نفیا للصاحبة: سألوه أن یصفه لهم ، فأوحی إلیه ما یحتوی علی صفاته ، فقوله ( هو الله ) إشارة لهم إلی من هو خالق الأشیاء وفاطرها ، وفی طی ذلک وصفه بأنه قادر عالم ، لأن الخلق یستدعی القدرة والعلم ، لکونه واقعا علی غایة إحکام واتساق وانتظام . وفی ذلک وصفه بأنه حی سمیع بصیر . وقوله ( أحد ) وصف بالوحدانیة ونفی الشرکاء . وقوله ( الصمد ) وصف بأنه لیس إلا محتاجا إلیه ، وإذا لم یکن إلا محتاجا إلیه : فهو غنی . وفی کونه غنیا مع کونه عالما : أنه عدل غیر فاعل للقبائح ، لعلمه بقبح القبیح وعلمه بغناه عنه .
وقوله ( لم یولد ) وصف بالقدم والأولیة .
وقوله ( لم یلد ) نفی للشبه والمجانسة .
[ نظرات / امتیازها ]