1)
: امام رضا(ع) فرمود: خداى تعالى فرماید: اى پسر آدم بخواست من است که تو هر چه براى خودخواهى توانى خواست و به نیروى من است که واجبات مرا انجام میدهى و بنعمت من است که بر نافرمانیم توانا میشوى. من ترا شنوا، بینا، توانا ساختم، هر نیکى که بتو رسد از جانب خداست و هر بدى که بتو رسد از خود تو است(سوره نساء ایه۷۹) و این براى آنستکه من بکارهاى نیک تو از خودت سزاوارتر و تو بکارهاى زشت از من سزاوارترى و علت این آنستکه من از آنچه میکنم باز خواست نشوم ولى مردم بازخواست شوند.(ترجمه کافی ج۱ص۲۰۹ش۶)
ابوبصیر گوید: خدمت امام صادق علیهالسلام نشسته بودم که شخصى از او پرسید و گفت: قربانت گردم اى پسر پیمبر از چه جهت شقاوت بگنهکاران رسید تا خدا در علم خود بر عمل ایشان حکم به عذاب کرد امام علیهالسلام فرمود: اى سوال کننده، هیچ یک از خلق خدا نتواند بحق او قیام کند (و چنانکه شایسته او است انجم وظیفه نماید) و چون این مطلب را دانست (به آن حکم کرد) به اهل محبت خویش نیروى معرفتش عطا فرمود و سنگینى عمل (و اطاعت خویش) را از ایشان برداشت بطوریکه سزاوار آن بودند، و باهل معصیت نیروى معصیت بخشید براى آنچه از پیش نسبت بایشان مىدانست و ایشان را از توانائى پذیرش از خود باز داشت و حال آنها با آنچه از پیش نسبت بایشان مىدانست موافق گشت ( چون به دنیا آمدند آن نیرو را در معصیت صرف کردند) و نتوانستند وضعى پیش آورند که ایشان را از عذاب او برهاند زیرا علم خدا را به حقیقت باور کردن سزاوارتر است، اینست معنى (خدا خواست هر چه را خواست)و این است راز او.(ترجمه کافی ج1ص211ش2)
2)
: تصور ما همیشه این بوده که بعد از خواست ما خواست خداست ولی این ایه اثبات میکند که قبل از خواست ما نیز خواست خداست که هم برای اولیا خداست که از طرف خداست وهم برای کفار که شیطان قبل از خواست انها میخواهد ولی هر دو بعد ازخواستشان فقط خدا میخواهد و شیطان دخالتی ندارد
به نظر شما صحیح است؟
رمضانی (داور) : خیر،
این آیه مربوط به مسأله «قَدَر» است. یعنی چون خداوند اراده کرده که شیطانی باشد، راه شرّی باشد، راه خیری باشد، اختیار و ارده انسان باشد و ...؛ شیطان میتواند گمره کند، انسان میتواند با اختیار خود راه خیر یا شر را برگزیند و ... . پس چون خداوند این اذن و اجازه را داده و نقشه عالم را اینطور طراحی کرده، موجودات میتوانند بر حسب آنچه خداوند به ایشان اذن داده و در آن محدوده حرکت کنند.
مثلا اگر خداوند نقشه عالم را طوری صراحی میکرد که در هر مسألهای تنها یک راه برای انتخاب وجود داشت، آیا کسی میتوانست غیر آن مسیر را طی کند؟ پس خواست خدا بوده که دو راه خیر و شر باشد که انسان میتوانند راه شر را انتخاب کنند. این مسأله «قَدَر» است که در این ترجمه نیز در داخل پرانتز به «اراده تکوینی» خدا بیان شده است.