● مرضيه اسدي -
آیتی
خدا کلاغى را واداشت تا زمین را بکاود و به او بیاموزد که چگونه جسد برادر خود پنهان سازد. گفت: واى بر من، نتوانم همانند این کلاغ باشم و پیکر برادرم را دفن کنم. و در زمره پشیمانان درآمد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» امید مجد
کلاغی برانگیخت آنگه خدا
که گودال سازد ، همان خاک را
مگر تا بیاموزد او را چسان
کند زیر خاک آن جسد را نهان
تاسف کنان کرد بر خود خطاب
که آیا من عاجزترم از غراب
که سازم جسد را نهان زیر خاک
نهم جسم پاکش به تیره مغاک
به خاکش سپرد و از این کار سخت
پشیمان بگردید آن تیره بخت
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» ترجمه راهنما
پس خدا کلاغى را برانگیخت که در زمین کاوش کند تا به او بنمایاند که چگونه جَسَد برادرش را دفن کند. او گفت: اى واى بر من! آیا عاجزم که مانند این کلاغ باشم و جَسَد برادرم را دفن کنم؟ و سرانجام از پشیمانان گشت.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» خرمشاهی
آنگاه خداوند کلاغى برانگیخت که زمین را [با چنگ و منقار] بکاود، تا بدین وسیله به او بنمایاند که چگونه جسد برادرش را [در خاک] پنهان کند، [قابیل که چنین دید] گفت واى بر من آیا عاجزم که مثل این کلاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان کنم و بدینسان پشیمان شد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» صفارزاده
سپس خداوند به کلاغى مأموریت داد که [به چنگال ] در زمین بکاود و گودالى حفر کند و به او نشان دهد که چگونه جسد برادر خود را دفن کند، او با خود گفت: «واى بر من! آیا من حتّى نمى توانم همانند این کلاغ باشم و در زمین گودالى حفر کنم تا جسد برادر خود را دفن کنم و عورت او را بپوشانم؟» و او [از عمل زشت خود] سخت پشیمان گردید.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» مجتبوی
آنگاه خداوند کلاغى را فرستاد که زمین را مىکاوید تا به وى بنمایاند که چگونه جسد برادرش را پنهان کند. [قابیل] گفت: اى واى بر من، آیا ناتوانم از اینکه مانند این کلاغ باشم تا پیکر برادرم را پنهان کنم؟ آنگاه از پشیمانان گشت.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» معزی
پس برانگیخت خدا کلاغی که میکاوید در زمین تا بنمایاندش چگونه نهان سازد پیکر برادر خویش را گفت ای وای بر من آیا عاجز شدم از آنکه مانند این غراب باشم که نهان کنم پیکر برادر خویش را پس گشت از پشیمانان.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نيره تقي زاده فايند -
بوسنی
5: 31. Allah onda posla jednog gavrana da kopa po zemlji da bi mu pokazao kako da zakopa mrtvo tijelo brata svoga. "Te{ko meni!" - povika on - "zar i ja ne mogu, kao ovaj gavran, da zakopam mrtvo tijelo brata svoga!" I pokaja se.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» چینی
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» هلندی
5: 31. Toen zond Allah een raaf, die in de grond krabde, om hem te beduiden, hoe het lijk van zijn broeder te verbergen. Hij zeide: "Ware ik maar de raaf gelijk, zodat ik het lijk van mijn broeder kon verbergen." En toen kreeg hij berouw.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.