1)
: باسلام.معنای "ما ملکت ایمانهم" به معنای کنیزان نیست. به دو دلیل. ۱- اگر معنای "ما ملکت ایمانهم"، در سوره مومنون، همه کنیزانیست که مالک آن ها هستند، پس یعنی این کنیزان به نوعی در عقد مالک خود محسوب می شوند و اجازهی به عقد دیگری درآمدن را ندارند چون در هر صورت هیچگاه یک زن از نظر اسلام نمی تواند در آن واحد با چند مرد ازدواج کند. دراین صورت چرا خداوند در آیه ۲۵ سوره نساء می فرماید درصورتی که امکان ازدواج با زنان آزاد باایمان را ندارید، می توانید با کنیزان باایمان از ما ملکت ایمانکم ازدواج کنید؟ ۱) اگر بطور ضمنی در عقد آن ها باشند که دیگر ازدواج با آن ها، آن هم به شیوه ای که قرآن می فرماید، یعنی به خواستگاری رفتن و با اذن خانواده آن ها، معنایی ندارد! ۲) اگر ملکت ایمانهم کنیزان باشند و بطور ضمنی در عقد مالک خود باشند که با آن ها اجازه مباشرت دارد، چطور کس دیگری می تواند همزمان به خواستگاری آن ها برود و با آن ها ازدواج کند؟!
۲- خداوند در آیه ۲۴ سوره نساء وقتی محرمات را نام می برد، می فرماید والمحصنات من النساء، الّا ما ملکت ایمانهم.. و حرام شده اند زنان شوهردار، مگر آنچه در تصرف شماست. خب اگر ما ملکت ایمانهم را یه معنای کنیزان بگیریم، این آیه به این معنا می شود که کنیزان شوهر دار هم برای شما حلال هستند!
درحالی که ملکت ایمانهم در اینجا به معنای زنان شوهرداریست که قبلا کافر بوده و ازدواج کرده اند، حالا مسلمان شده اند اما همسرانشان مسلمان نشده اند و به مسلمین پناه اورده اند. در این صورت عقد آن ها با همسر قبلی که کافر است، خودبخود باطل می شود و مردان مسلمان اجازه خواستگاری رفتن و ازدواج با این زنان را پیدا می کنند. درواقع زنانی هستند که به ملکیت اسلام درآمده اند و به دلیل بطلان عقد با کافر، مجرد محسوب می شوند و می توانند گزینه ازدواج باشند. پس این قانون که هیچ مردی اجازه ازدواج با زن شوهردار را ندارد، تغییری نکرده است. و در آیه ۲۵ سوره نساء، ازدواج با همان ها را هم مشروط به خواستگاری رفتن و اذن خانواده آن ها می کند، آن هم درصورتی که فرد، امکان ازدواج با زنان آزاد باایمان را نداشته باشد و مجبور به ازدواج با اینان باشد.آنگاه همین ازدواج هم مشروط می شود به این که تحقیق کنید که طبق عادات زمان کافربودن، اهل فحشا یا دوستی پنهانی با سایر مردان نباشند. حالا این که در تصرف جنسی مالک خود هستند که دیگر جای خود دارد!
2)
: شما از کجا و کدام سند میگویید آن کنیز با اجازه خانواده ایی که وجود ندارد چون در جنگ یا کشته شدند یا در جای دیگری برده هستند و از خود هیچگونه انتخاب آزاد ندارند آن شخص خواستگار چگونه و از چه کسی میخواهد اجازه بگیرد تا با دختر کنیزشان ازدواج کند؟
حرفهای شما پر از مغلطه است