1)
جعفری : این چه عدالتیست؟! یعنی خدا به گناه یکی همه خلق رو عذاب میکنه؟!
با ترجمه غلط به تفسیر غلط میرسیم
هیچ جنبنده میکروسکوپی بر روی آن فرد باقی نمیماند
این عین عدالته ولی خداوند همین را م جاری نمیکنه و اون فرد رو وقت میدهد
رمضانی (داور) : پاسخ این اشکال در تفاسیر مختلف بیان شده است. به عنوان نمونه آنچه در تفسیر نمونه آمده است در ذیل بیان میشود: «بعد از ذکر آیات گذشته که از جنایات وحشتناک مشرکان عرب در زمینه بدعتهاى زشت و زنده بگور کردن دختران سخن مىگفت ممکن است این سؤال براى بعضى پیش آید که چگونه خداوند بندگان گنهکار را با اینهمه ظلم و جنایت فجیع سریعا کیفر نمىدهد؟! نخستین آیه مورد بحث گویى در مقام پاسخ به همین سؤال است. مىگوید:
" اگر بنا شود خداوند مردم را به ظلمها و ستمهایى که مرتکب مىشوند کیفر دهد، جنبندهاى بر پشت زمین باقى نخواهد گذارد"! (وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّةٍ).
دابه به معنى هر گونه موجود زنده و جنبنده است، در اینجا ممکن است به قرینه" على ظلمهم" کنایه از انسانها باشد. یعنى اگر خداوند، انسانها را به خاطر ظلمشان مؤاخذه کند انسانى بر صفحه کره خاک باقى نخواهد ماند.
این احتمال نیز وجود دارد که منظور همه جنبندگان باشد، زیرا مىدانیم جنبندگان روى زمین معمولا براى انسان آفریده شدهاند چنان که قرآن مىگوید:
هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً" او خدایى است که آنچه را در روى زمین است به خاطر شما آفرید" (بقره- 29).
هنگامى که انسانها از میان بروند، فلسفه وجود جنبندگان دیگر، نیز از میان خواهد رفت و نسل آنها قطع مىشود.
در اینجا این سؤال پیش مىآید که اگر ما به عمومیت و وسعت مفهوم آیه بنگریم نتیجهاش آن خواهد بود که هیچ انسانى در روى زمین، غیر ظالم وجود ندارد، و هر کسى به سهم خود مرتکب ستمى شده است، که اگر بنا بر مجازات سریع و فورى باشد، دامان همه را خواهد گرفت، با اینکه مىدانیم نه تنها پیامبران و امامان که معصومند مصداق چنین ظلمى نیستند، بلکه در هر عصر و زمان گروهى از نیکان و پاکان و مجاهدان راستین هستند که حسنات آنها مسلما بر سیئات کوچکشان برترى دارد و قطعا مستحق مجازات نابود کننده نیستند.
پاسخ این سؤال را چنین مىتوان گفت که آیه یک حکم نوعى را بیان مىکند، نه عمومى و همگانى و نظیر این تعبیر در ادبیات عرب و غیر عرب نیز دیده مىشود، این شعر معروف را غالبا شنیدهایم:
گر حکم شود که مست گیرند در شهر هر آنچه هست گیرند!
و نیز شاعر مىگوید:
گفت باید حد زند هشیار، مرد مست را گفت هشیارى بیار، اینجا کسى هشیار نیست!
شاهد این استثناء آیه 32 سوره فاطر است که مىفرماید: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُم سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ: طبق این آیه مردم سه گروهند: گروهى ستمگر و گروهى میانه رو که گناهان خفیفى دارند و گروهى پیشگیرى کنندگان به نیکیها یعنى نیکان و پاکان، مسلما از این سه گروه تنها گروه اولند که مشمول آیه مورد بحثند نه گروه دوم و سوم و از آنجا که گروه اول معمولا اکثریت جوامع را تشکیل مىدهند، ذکر چنین عمومى جاى تعجب نخواهد بود.»