1)
: با سلام خدمت سرکار خانم رمضانی
اول اینکه کشف و ابراز حقیقت و خلق کردن و نواوری استدلال و دنباله روی و مبدا و منشا نمیخواهد .
دوم اینکه اندیشه و تعقل و تفکر لغت را در جمله و جمله را با هدف موضوعیش معنی میکند ، نه صرف معنی عامیانه لغت .
سوم اینکه تفسیرها بدوا از مطالعه و برداشت مفسران عاید میشود نه اینکه خداوند قصه پردازی کرده و در تفاسیر نگارش شده باشد ، که اگر اینچنین بود ! تفسیرش نمی نامیدند.
کلام اخر اینکه : ایا تفاسیر وحی منزل است که نتوان در ان تغییری یافت ؟
واما درباب مکرر ایه
تا ما مدعیان تسلیم به این یقین و حقیقت محض نرسیم که اول خداست و اخر هم خداست و همه چیز و همه کس در تصرف و اراده اوست . و در صورتیکه شنونده و بینا به اعمال و گفتار موجودات در همه جهان (فانی و باقی) است و هر موجودی را به مدتی محدود اذن حیات در هر دوره را داده ووووو ، دوره حیات انسان نیز در زمان مرگ پایان یافته و نتیجه انچه تافته و بافته را در روز تحویل کارنامه اعمال (روز معاد) نتیجه گیری میکند . بنابراین روح انسان بدون هیچ گونه فعالیت و تاثیر گذاری در تکمیل و یا اصلاح اعمال خود درمکان و جهانیکه جز خداوند هیچ کس از ان اگاه نیست در انتظار خواهند بود .
فلذا بعلت محدودیت موجود در این سایت مجازی که مانع تشریح کامل این حقیقت اشکار است ، نتیجه گفتار بالا این است که خداوند از ارواح هیچ نمی شنوند و دست مردگان از این دنیا کوتاه و ارتباط روح مردگان با این جهان کاملا قطع مباشد و
و انجا که خداوند در این ایه وساطت و توصیه پیامبررا میشنود و به مشیتش میبخشد فقط به این دلیل اییت که روح که همان روح خداوندیست در وجودش جریان دارد و مردگان را روحی نیست
رمضانی (داور) : سلام علیکم
استدلال یعنی بیان دلیل. پس بیان مطلبی بدون دلیل پذیرفته نیست همانطور که خود شما نیز در پذیرش صحبتهای دیگران از این همین قاعده پیروی میکنید.
بر اساس دلایل متعدد عقلى و نقلى ثابت شده است که همه انسان ها پس از رحلت از دنیا، داراى «برزخ» هستند. روایات فراوانی داریم که در عالم برزخ، مردگان، صدای زندگان را می شنوند: در حدیثى که در صحیح بخارى در مورد داستان جنگ بدر آمده چنین مى خوانیم: بعد از شکست کفار و پایان گرفتن جنگ، پیامبر با جمعى از یارانش به کنار چاهى آمد که اجساد کشتگان مشرکان را در آن افکنده بودند، و آنها را با نامهایشان صدا زد و گفت: آیا بهتر نبود که شما اطاعت خدا و پیامبرش را مى کردید؟ ما آنچه را خدا وعده داده بود یافتیم، آیا شما آنچه را پروردگارتان وعده داده بود یافتید؟!
در اینجا عمر گفت: اى رسول خدا! تو با اجسادى سخن مى گوئى که روح ندارند، رسول الله فرمود: و الذى نفس محمد بیده ما انتم باسمع لما اقول منهم: سوگند به کسى که جان محمد در دست او است، شما نسبت به آنچه مى گویم از آنها شنواتر نیستید.
در سرگذشت جنگ جمل مى خوانیم که بعد از شکست اصحاب جمل، امام على(علیه السلام ) در میان کشتگان عبور مى کرد به کشته کعب بن سور قاضى بصره رسید فرمود او را بنشانید او را نشاندند، فرمود: واى بر تو اى کعب! علم و دانش داشتى اما براى تو سودى نداشت و شیطان تو را گمراه کرد و به آتش دوزخ فرستاد.
در نهج البلاغه نیز مى خوانیم به هنگامى که امام على(علیه السلام ) از صفین باز مى گشت در کنار قبرستانى که پشت دیوار شهر کوفه قرار داشت رسید، آنها را مخاطب ساخته، سخنانى در ناپایدارى دنیا به آنها گفت، سپس فرمود: این خبرى است که نزد ما است، نزد شما چه خبر؟ بعد افزود: اما لو اذن لهم فى الکلام لاخبروکم ان خیر الزاد التقوى: اگر به آنها اجازه سخن گفتن داده شود به شما خبر مى دهند که بهترین زاد و توشه آخرت تقوا است .
این خود دلیل بر آن است که آنها سخنان را مى شنوند و قادر بر پاسخگویى هستند اما اجازه ندارند. همه این تعبیرات اشاره به حیات برزخى انسانها است.
نکته دیگر اینکه مردم سه گروه اند: گروهى مؤمنان خالص، گروهى کافران خالص، و گروهى متوسط و مستضعفند. و تنها مؤمنان و پاک دلان هستند که در دنیا و برزخ، داراى «حیات واقعى» هستند و از حال اهل دنیا، باخبرند و با اهل برزخ، ارتباط دارند و با آنان، گفت وگو مى کنند؛ چنان که در قرآن مجید آیه 169 سوره مبارکه آل عمران آمده: «هرگز کسانى را که در راه خدا کشته شده اند، مرده مپندار؛ بلکه زنده اند؛ نزد پروردگارشان، روزى داده مى شوند. به آن چه خدا از فضل خود به آنان داده است، شادمانند و براى کسانى که از پى ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته اند، شادى مى کنند که نه بیمى بر ایشان است و نه اندوهگین مى شوند»
از این رو، از نگاه قرآن، تنها کسانى که داراى قلب سلیم و حق پذیر هستند، داراى حیات واقعى خواهند بود و هر چقدر نور ایمان در آنها بیشتر باشد از حیات و قدرت بیشتری در دنیا ، آخرت و برزخ برخوردارند ؛ اما مشرکان و کافرانى که در تاریکى و بى خبرى فرو افتاده اند، مردگان متحرکى بیش نیستند.
پس، حساب پیامبر و مردان خدا از دیگران جدا است، آنها همانند شهداء (بلکه در صف مقدم بر آنان ) قرار دارند و زندگان جاویدند.
روى همین جهت در روایات فراوانى که در کتب اهل سنت و شیعه آمده است مى خوانیم : پیامبر و امامان سخن کسانى را که از دور و نزدیک بر آنها سلام مى فرستند، مى شنوند، و به آنها پاسخ مى گوید، و حتى اعمال امت را بر آنها عرضه مى دارند.
قابل توجه این که ما مأموریم که در تشهد نماز سلام بر پیامبر بفرستیم و این اعتقاد همه مسلمین اعم از شیعه و اهل سنت است، چگونه ممکن است او را مخاطب سازیم به چیزى که هرگز آن را نمى شنود؟! با توجه به مقدمات فوق می توان گفت که؛ پیامبر و امامان صدای ما را می شنوند و پاسخ می دهند.
2)
خاوری : پاسخی کوتاه به (( چگونه ممکن است او را مخاطب سازیم به چیزى که هرگز آن را نمى شنود؟!))
وقتی گالییله و به روایتی ، فیثلغورث کشف کرد که زمین گرد است همه اورا به تمسخر گرفته و باورش نکردند !
3)
: ترجمه این ایه با جابجایی کلماتی و مختصر اختلافی که در معنا یکی هستند و بهم نزدیک ، دارای یک پیام کلیدیست که شاید از نظر اندیشمندان پنهان مانده . و ان این است که دعا و شفاعت زندگان تا زمانیکه در قید حیاتند برای اجابت و قرب بیشتر جایز و قابل استجابت است
زیرا مومنان و مقربین زنده نزد خداوند ارج و قربی خاص داشته و در تکمیل و استجابت دعای مقصری ، تاثیر گذار خواهد بود .
لیکن انانکه به دیار باقی شتافتندو دستشان از این دنیا کوتاه و فقط اعمالشان را با خود برده و تا روز رستاخیز که بر انگیخته خواهند شد ، هیچ نفع و ضرری برای بت و غیر خدا پرستان ندارد
و ایه شریفه 18 سوره یونس در باب شفیع و ایه 3 سوره زمر در باب تقرب به مومنین گوشزد و امام حجت نموده است
رمضانی (داور) : این نتیجهای که شما گرفتید بر اساس چه استدلالی است و یا از کدام لغت این معنی بدست میآید؟ چون صرف برداشت شخصی از آیه، انسان را به ورطه تفسیر به رآی میاندازد. مراجعه به تفاسیر در ذیل آیاتی که بیان کردید میتواند بسیار روشنگر باشد.