لیست نکته های حاجيه تقي زاده فانيد
از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
  سوره ضحی آیه 4 - بشارت اخروى به محمد(ص) -نکته
- جهان آخرت براى پیامبر(ص)، داراى مزایایى فراوان تر از دنیا است.

و للأخرة خیر لک من الأُولى

2 - خداوند، با نوید آخرتى بهتر از دنیا براى پیامبر(ص)، آن حضرت را به تداوم عنایت هاى خویش و نبود هیچ بغض و نفرتى نسبت به او، مطمئن ساخت.

ما ودّعک ... و للأخرة خیر لک من الأُولى

3 - افراد متروک و مبغوض خداوند، در جهان آخرت محروم تر از وضع دنیایى خویش خواهند بود.

و للأخرة خیر لک من الأُولى

این آیه مى تواند تعلیل براى آیه قبل باشد; یعنى، چون آخرت تو بهتر از دنیاى تو است، پس بدان که خداوند تو را مبغوض نداشته است.

4 - خیر دنیا و آخرت، به دست خداوند است.

ربّک ... و للأخرة خیر لک من الأُولى

5 - قرآنْ پیشاپیش، رهایى پیامبر(ص) را از روى گردانى و خشم خداوند تا پایان عمر آن حضرت، خبر داده است.

و للأخرة خیر لک من الأُولى

مراد از «آخرت» و «اُولى» چه دنیا و آخرت باشد و چه آغاز و فرجام زندگانى دنیوى پیامبر(ص) ـ چنانچه برخى از مفسران احتمال داده اند ـ آیه شریفه سلامت کامل پیامبر(ص) را، از هرگونه انحراف که به خشم خداوند بینجامد، پیشگویى کرده است.
قالب : تفسیری گوینده : حاجیه تقی زاده فانید
منبع : تفسیرراهنما موضوع اصلی : بشارت
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره ضحی آیه 3 - خداوند، تدبیرکننده امور پیامبر(ص) و مربّى او است.-نکته

1 - خداوند، هرگز ارتباط خود را با پیامبر(ص) قطع نکرده و به آن حضرت بى اعتنا نبود.

ما ودّعک ربّک

«تودیع» ـ که در بدرقه مسافر و ترک کردن او متعارف شده است - در این آیه به معناى ترک است (مفردات). فعل هاى «ما ودّع» و «ما قلى»، براساس شأن نزول هایى که براى این سوره ذکر کرده اند، به مقطع خاصى از عمر پیامبر(ص) نظر دارد که نزول وحى در آن مقطع متوقف شده بود; ولى به قرینه آیات بعد ـ که از آخرت آن حضرت و نیز دوران خردسالى او سخن گفته است ـ تمام حالات و زمان هاى وجود مبارک پیامبر(ص) مراد است.

2 - خداوند، تدبیرکننده امور پیامبر(ص) و مربّى او است.

ربّک

3 - توجّه پیامبر(ص)، به ربوبیت و عنایت ویژه خداوند به او، مایه اطمینان آن حضرت به قطع نشدن ارتباط الهى با او است.

ما ودّعک ربّک

4 - خداوند، هرگز از پیامبر(ص) ناراحت نشد و بر آن حضرت خشم نکرد.

و ما قلى

«قِلى» (مصدر «قَلى»); یعنى، شدت تنفّر و مبغوض داشتن. (مفردات)

5 - خداوند، پیوند خود را با کسانى که مبغوض او هستند، قطع خواهد کرد.

ما ودّعک ربّک و ما قلى

جمله «ماقلى»، در صدد نفى علت تودیع و به منزله تعلیل براى جمله اول است.

6 - با وجود ربوبیت و عنایت ویژه خداوند به پیامبر(ص)، موردى براى خشم و بى مهرى به آن حضرت وجود نداشت.

ربّک و ما قلى

7 - خداوند، در تأکید بر قطع نشدن ارتباط او با پیامبر(ص) و ناخرسند نبودن از آن حضرت، به نور خورشید و تاریکى شب سوگند یاد کرده است.

و الضحى . و الّیل إذا سجى . ما ودّعک ربّک و ما قلى

این آیه، جواب قسم هایى است که در آغاز سوره آمده بود.

8 - پیدایش وقفه اى کوتاه در نزول وحى بر پیامبر(ص)، جلوه اى از ربوبیت خداوند و در راستاى تدبیر امور رسالت آن حضرت بود.

ربّک

در شأن نزول هاى متعدد و ناهماهنگ درباره این سوره، این نکته مورد اتفاق است که در نزول پیاپى آیات قرآن، درنگى پدید آمد که پیامبر(ص) را غمگین و مورد شماتت دشمن قرار داد و آیات این سوره، براى آن حضرت مایه تسلاى خاطر گردید. تعبیر «ربّک» بیانگر آن است که همین وقفه نیز، جلوه ربوبیت و تدبیر خداوند بوده و آن حضرت را در مسیر دریافت و ابلاغ پیام هاى الهى، تقویت کرده است.

9 - تأخیر وحى در برهه اى از دوران نزول قرآن، پیامبر(ص) را نگران ساخته، در معرض زخم زبان دشمن قرار داد.

ما ودّعک ربّک و ما قلى

لحن آیه شریفه و همراه بودن آن با سوگندهاى خداوند، بیانگر اضطراب و رنجیدگى پیامبر(ص) و در صدد آرامش بخشیدن و تسلاى خاطر دادن به آن حضرت است.

توضیح :
10 - «عن أبى جعفر(ع) فى قوله «ما ودّعک ربّک و ما قلى» و ذلک أنّ جبرئیل أبْطَأ عن رسول اللّه(ص) ... فقالت خدیجة لعلّ ربّک قد ترکک فلایرسل إلیک فأنزل اللّه تبارک و تعالى، «ما ودّعک ربّک و ما قلى»;(1)

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند «ما ودّعک ربّک و ما قلى» روایت شده که فرمود: داستان چنین بود که آمدن جبرئیل نزد رسول خدا(ص) چندى به تأخیر افتاد ...خدیجه گفت: شاید پروردگارت تو را ترک کرده که دیگر [فرشته اى] به سویت نمى فرستد. پس خداى تبارک و تعالى این آیه را نازل فرمود: «ما ودّعک ربّک و ما قلى»».
قالب : تفسیری گوینده : حاجیه تقی زاده فانید
منبع : تفسیرراهنما موضوع اصلی : وحی الهی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره ضحی آیه 2 - نعمت تاریکى شب-نکته

1 - سوگند خداوند، به شب، هنگام سیطره کامل تاریکى آن بر موجودات

و الّیل إذا سجى

«سجى الّیل»; یعنى، شب با تاریکى خود ساتر شد و پوشاند(مصباح). اصل این کلمه، بر آرامش یافتن و انطباق کامل دلالت دارد. (مقاییس اللغة)

2 - شب و سیطره افکندن تاریکى آن بر موجودات، از نعمت هاى بزرگ الهى و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و الّیل إذا سجى

3 - آرامش موجودات در شب، نعمتى بزرگ و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و الّیل إذا سجى

«آرامش یافتن» (یکى از معانى ذکر شده براى «سَجْو») در آیه شریفه به شب اسناد یافته است. این اسناد یا حقیقى است; یعنى، با سیطره کامل تاریکى، گویا شب از پیشروى باز ایستاده است و یا اسناد مجازى است و شب آرام به معناى بى تحرّک بودن موجودات در شب است.
قالب : تفسیری گوینده : حاجیه تقی زاده فانید
منبع : تفسیرراهنما موضوع اصلی : نعمت الهی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره ضحی آیه 1 - سوگند به نور خورشید-نکته

1 - سوگند خداوند، به چاشت گاه و به گسترش نور خورشید در آن زمان

و الضحى

«ضحى» در معانى گسترش نور خورشید و «پهناور شدن روز» (مفردات راغب) و «اندکى پس از بالا آمدن روز» (قاموس) به کار مى رود.

2 - وقت چاشت و زمان پرتو افشانى خورشید، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و الضحى

3 - نور خورشید و برآمدن آن در صبحگاه، نعمتى الهى است.

و الضحى
قالب : تفسیری گوینده : حاجیه تقی زاده فانید
منبع : تفسیرراهنما موضوع اصلی : افعال خداوند
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره بقرة آیه 160 - آثار توبه-نکته

1 - کتمان کنندگان حقایق دینى در صورت توبه، از لعنت خدا نجات یافته و از رحمت او برخوردار خواهند شد.

أولئک یلعنهم اللّه ... إلا الذین تابوا

2 - توبه از گناهان و اصلاح مفاسد آنها، موجب برقرارى مجدد رحمت قطع شده است.

أولئک یلعنهم اللّه ... إلا الذین تابوا و أصلحوا ... فأولئک أتوب علیهم

3 - اصلاح مفاسدى که بر اثر کتمان حقایق دین پدیدار شده و نیز بیان آن حقایق، از شرایط پذیرش توبه کتمان کنندگان است.

إلا الذین تابوا و أصلحوا و بینوا فأولئک أتوب علیهم

4 - کتمان حقایق دینى و معارف کتب آسمانى، فسادانگیز است.

إلا الذین تابوا و أصلحوا

5 - بازدارى مردم از درک معارف و حقایق کتابهاى آسمانى و ایمان به آنها، فسادانگیزى است.

إلا الذین تابوا و أصلحوا

6 - شمول لعنت الهى بر گنهکاران، موجب سلب توفیق توبه از آنان نخواهد شد.

أولئک یلعنهم اللّه ... إلاّ الذین تابوا و أصلحوا و بینوا

7 - خداوند، توبه گنهکاران را در صورتى که مفاسد گذشته را جبران کنند، خواهد پذیرفت.

إلا الذین تابوا و أصلحوا و بینوا فأولئک أتوب علیهم

8 - نباید کتمان کنندگان حقایق دینى را در صورتى که توبه کنند و گذشته را جبران نمایند، نفرین کرده و خواهان دورى آنان از رحمت خدا شد.

و یلعنهم اللعنون. إلا الذین تابوا و أصلحوا و بینوا

9 - خداوند، تواب (بسیار توبه پذیر) و رحیم (مهربان) است.

و أنا التواب الرحیم

10 - توبه پذیرى خداوند، جلوه اى از رحمت اوست.

فأولئک أتوب علیهم و أنا التواب الرحیم

11 - خداوند، توبه کسانى را که بارها توبه خویش را شکسته اند، خواهد پذیرفت.

و أنا التواب الرحیم

بیان توبه پذیرى خدا با صیغه مبالغه (توّاب = بسیار توبه پذیر) اشاره به این دارد که: گناهان هر چند بزرگ باشند خداوند همه آنها را خواهد بخشید و یا اشاره به این است که: شکستن توبه، مانع نمى شود که توبه مجدد پذیرفته نشود. برداشت فوق ناظر به احتمال دوم است.

قالب : تفسیری گوینده : حاجیه تقی زاده فانید
منبع : تفسیرراهنما موضوع اصلی : توبه
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره بقرة آیه 159 - نقش نفرین و لعنتِ نفرین کنندگان-نکته

1 - کتابهاى آسمانى، حاوى احکام و معارف دینى و در بردارنده دلایلى روشن بر حقانیت آنها

ما أنزلنا من البینت و الهدى من بعد ما بینه للناس فى الکتب

2 - خداوند، احکام و معارف دینى و دلایل حقانیت آنها را نازل کرده و در کتابهاى آسمانى بیان داشته است.

ما أنزلنا من البینت و الهدى من بعد ما بینه للناس فى الکتب

«هدى» به معناى هدایت کننده است و مقصود از آن در آیه شریفه احکام و معارف دین مى باشد. «بینات» به معناى دلایل روشن است و مراد از آن در آیه، دلایل و براهینى است که براى معارف و احکام دینى ایراد شده است.

3 - همه مردم، مخاطبان کتب آسمانى و موظف به فراگیرى معارف و احکام آن هستند.

من بعد ما بینه للناس

4 - ابلاغ و تعلیم حقایق کتابهاى آسمانى (احکام و معارف دین و براهین آنها) به مردم، وظیفه اى بر عهده عالمان دینى

إن الذین یکتمون ما أنزلنا من البینت و الهدى من بعد ما بینه للناس

5 - تورات و انجیل، حاوى شواهد و نشانه هایى بر حقانیت پیامبر(ص) و احکام و معارف اسلام هستند.

من بعد ما بینه للناس فى الکتب

برخى بر آنند که مراد از «الکتاب» تورات و انجیل و مقصود از «البینات و الهدى» دلایل و رهنمودهایى است که مردم را به حقانیت نبوت و احکام اسلام هدایت مى کنند. آیات گذشته - که درباره کتمان حقانیت تغییر قبله بود - مؤید این احتمال است.

6 - عالمان یهود و نصارا در عصر بعثت، شواهد و نشانه هاى حقانیت پیامبر(ص) و احکام اسلام را کتمان مى کردند.

الذین یکتمون ما أنزلنا من البینت و الهدى من بعد ما بینه للناس فى الکتب

7 - کتمان حقایق کتابهاى آسمانى، از گناهان بزرگ است.

إن الذین یکتمون ما أنزلنا ... أولئک یلعنهم اللّه

8 - کتمان کنندگان حقایق دینى، به لعنت خدا و دورى از رحمت او گرفتار خواهند شد.

إن الذین یکتمون ... أولئک یلعنهم اللّه

9 - ضرورت نفرین و لعنت بر کسانى که حقایق کتابهاى آسمانى را از مردم پنهان مى کنند.

أولئک ... یلعنهم اللعنون

تکرار فعل «یلعن» به تفاوت لعنت خدا و لعنت دیگران اشاره دارد. لعنت خدا به معناى مطرود ساختن از رحمت است و لعنت مردم به معناى نفرین و درخواست از خدا بر قطع رحمت از لعنت شونده است.

10 - علماى یهود و نصارا به خاطر کتمان حقایق و معارف کتب آسمانى از رحمت خدا محروم شده و مورد لعن و نفرین لعنت کنندگان هستند.

إن الذین یکتمون ما أنزلنا ... أولئک یلعنهم اللّه و یلعنهم اللعنون

11 - نقش نفرین و لعنتِ نفرین کنندگان، در دور شدن رحمت الهى از لعنت شوندگان

و یلعنهم اللعنون

قالب : تفسیری گوینده : حاجیه تقی زاده فانید
منبع : تفسیرراهنما موضوع اصلی : لعن- نفرین
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره بقرة آیه 158 - -نکتهخداوند شاکر (سپاسگزار) و علیم (دانا) است.

1 - کوه صفا و مروه، دو علامتى که خداوند آنها را نشانه جایگاه عبادت قرار داده است.

إن الصفا و المروة من شعائر اللّه

«شعائر» (جمع شعیرة) به علامتها و نشانه هایى که براى اعمال خاصى قرار مى دهند، گفته مى شود و «شعائر اللّه» علامتهایى است که خداوند آنها را براى عبادت قرار داده است. (اقتباس از مجمع البیان)

بنابراین توصیف «صفا و مروة» به «شعائر اللّه» مى رساند که: خداوند آن دو مکان را علامتى قرار داده تا بندگانش در آن جا، او را عبادت کنند.

2 - طواف صفا و مروه (سعى میان آن دو) عبادت و از مناسک حج و عمره است.

إن الصفا و المروة ... فمن حج البیت أو اعتمر فلاجناح علیه أن یطوف بهما

«اعتمار» (مصدر اعتمر) به معناى: زیارت کردن و نیز انجام دادن عمره است. تفریع «من حج البیت ...» بر معرفى صفا و مروه به عنوان علامتى بر جایگاه عبادت، گویاى این است که: اولا، طواف صفا و مروه - که از آن به سعى میان صفا و مروه تعبیر مى کنند - عبادت خداست و ثانیاً، این عبادت از اعمال و مناسک حج و عمره مى باشد.

3 - خداوند سپاسگزار کسانى است که اعمال خیر را با میل و رغبت انجام مى دهند.

و من تطوع خیراً فإن اللّه شاکر علیم

چون فعل «تطوع» در جمله فوق متعدّى استعمال شده، متضمن معناى «أتى» مى باشد. بنابراین «من تطوع خیراً»; یعنى، هر کسى که عمل خیرى را از روى اطاعت انجام دهد.

4 - خداوند شاکر (سپاسگزار) و علیم (دانا) است.

فإن اللّه شاکر علیم

5 - سعى میان صفا و مروه، از اعمال نیک حج و عمره است.

فمن حج البیت أو اعتمر فلاجناح علیه أن یطوف بهما و من تطوع خیراً

مصداق مورد نظر براى «خیراً»، به قرینه جمله قبل، سعى میان صفا و مروه است.

6 - برخى از مسلمانان صدر اسلام، از انجام سعى میان صفا و مروه، اکراه داشته و آن را از مناسک حج نمى پنداشتند.

فمن حج البیت أو اعتمر فلاجناح علیه أن یطوف بهما

نفى اشکال از سعى میان صفا و مروه با جمله «فلا جناح ...» گویاى این است که: مسلمانان از انجام آن عمل اکراه داشته و منشأ آن - چنانچه در شأن نزول آمده - وجود بتهایى بود که مشرکان در صفا و مروه بین آن دو نصب کرده بودند.

7 - خداوند به اعمال زائران خانه خدا (به جا آوردن حج و عمره و سعى میان صفا و مروه) آگاه است.

فمن حج البیت أو اعتمر ... و من تطوع خیراً فإن اللّه شاکر علیم

8 - کسانى که اعمال نیک (سعى میان صفا و مروه و .... ) انجام دهند، از پاداشهاى الهى برخوردار خواهند شد.

و من تطوع خیراً فإن اللّه شاکر علیم

سپاسگزارى خداوند از بندگان، کنایه از پاداش دهى به آنان مى باشد.

9 - علم و آگاهى خداوند به اعمال خیر بندگان، ضامن ضایع نشدن پاداش آنهاست.

و من تطوع خیراً فإن اللّه شاکر علیم

10 - امام باقر(ع) فرمود: «... قال اللّه عز و جل: «ان الصفا و المروة من شعائراللّه فمن حج البیت أو اعتمر فلاجناح علیه ان یطوف بهما» الا ترون ان الطواف بهما واجب مفروض لان اللّه عز و جل ذکره فى کتابه و صنعه نبیه (ع) ...;(1)

... خداوند عز و جل فرمود: «ان الصفا و المروة من شعائراللّه فمن حج البیت او اعتمر فلاجناح علیه ان یطوف بهما» آیا نمى بینید که طواف (سعى) در صفا و مروه واجب است; چون خداى عز و جل آن را در کتابش [تشریع] فرموده و این سعى را رسول خدا نیز انجام داده است ... ».

11 - عبید بن زراره گفت، از امام صادق(ع) سؤال کردم: ... حضرت فرمودند: «... السعى سنة من رسول اللّه قلت ألیس اللّه یقول: ان الصفا و المروة من شعائراللّه قال: بلى و لکن قد قال فیهما «و من تطوع خیراً فان اللّه شاکر علیم» فلو کان السعى فریضة لم یقل و من تطوع خیراً;(2)

... سعى [بین صفا و مروه] سنّتى از رسول خداست [راوى گوید] گفتم: آیا خداوند نفرموده: «ان الصفا و المروة من شعائراللّه»؟ فرمودند: بله و لکن فرموده: «و من تطوع خیراً فإن اللّه شاکر علیم» پس اگر سعى بین صفا و مروه فریضه بود، نمى فرمود: «و من تطوع خیراً» (آن را داوطلبانه انجام دهد)».

12 - بعضى از اصحاب گویند: از امام صادق(ع) از سعى بین صفا و مروه سؤال شد، حضرت فرمود: «... کان ذلک فى عمرة القضاء ان رسول اللّه (ص) شرط علیهم أن یرفعوا الاصنام من الصفاء و المروة ... فقالوا یا رسول اللّه ان فلاناً لم یسع بین الصفاء و المروة و قد اعیدت الاصنام فأنزل اللّه عز و جل «فلاجناح علیه ان یطوف بهما» اى و علیهما الأصنام ;(3)

..... [شأن نزول (لاجناح ...)] در عمرة القضا بود که رسول خدا - صلى اللّه علیه و آله - با مشرکان شرط کرد که بتها را از صفا و مروه بردارند ... و گفتند: اى رسول خدا! فلان کس سعى بین صفا و مروه را انجام نداده است و الان بتها را به آن جا آورده اند; پس خداوند عز و جل فرمود: «فلاجناح علیه ان یطوف بهما»; یعنى، مانعى نیست در حالى که بتها در [مطاف سعى ]هستند، سعى بین صفا و مروه را انجام دهند».

13 - از امام صادق(ع) روایت شده که فرمودند: «ان الصفا و المروة من شعائر اللّه» فأبدء بما بدء اللّه تعالى به و ان المسلمین کانوا یظنون ان السعى بین الصفا و المروة شىء صنعه المشرکون فأنزل اللّه عز و جل «ان الصفا و المروة من شعائر اللّه ...».(4)

صفا و مروه از شعائر الهى است پس [سعى] را شروع نما از جایى که خداوند [در آیه شریفه] در بیانش شروع نموده و مسلمانان گمان مى کردند که سعى بین صفا و مروه چیزى است که مشرکان آن را بنا نهاده اند; پس خداوند عز و جل آیه فوق را نازل کرد: «ان الصفا و المروة من شعائر اللّه ...».

14 - رسول خدا(ص) فرمود: «انما جعل ... السعى بین الصفا و المروة ... اقامة لذکر اللّه لا لغیره;(5)

همانا ... سعى بین صفا و مروه ... براى بر پا داشتن ذکر و یاد خداست، نه غیر آن».

15 - از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: «جعل السعى بین الصفا و المروة مذلة للجبارین;(6)

خداوند، سعى صفا و مروه را براى مذلت و خوارى گردنکشان قرار داده است».

16 - از امام صادق(ع) [درباره فلسفه هروله بین صفا و مروه] روایت شده که فرمود: «صار السعى بین الصفا و المروة لان ابراهیم(ع) عرض له ابلیس فأمره جبرئیل فشد علیه فهرب منه فجرت به السنة (یعنى بالهرولة);(7)

ابلیس بر ابراهیم(ع) نمایان شد، جبرئیل به ابراهیم (ع) دستور داد که بر او حمله کند و او حمله کرد و ابلیس فرار نمود [و ابراهیم (ع) در پى او دوید] پس سنّت [هروله بین صفا و مروه] قرار داده شد».

17 - «عن الحلبى قال: سألت اباعبداللّه(ع) عن المرأة تطوف بین الصفا و المروة و هى حائض قال: لا لان اللّه تعالى یقول «ان الصفا و المروة من شعائراللّه»;(8)

حلبى گوید از امام صادق(ع) سؤال کردم: آیا زن حائض مى تواند سعى بین صفا و مروه را انجام دهد؟ امام فرمود: نه، خداوند فرموده: صفا و مروه از شعائر خداست».

18 - از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «ان ابراهیم(ع) لما خلف اسماعیل بمکة عطش الصبى ... فخرجت امه حتى قامت على الصفا ... فمضت حتى انتهت الى المروة ... ثم رجعت الى الصفا ... حتى صنعت ذالک سبعاً فاجرى اللّه ذالک سنة ...;(9)

زمانى که ابراهیم(ع)، اسماعیل را در مکّه باقى گذاشت، اسماعیل بشدت تشنه شد ... پس مادرش [هاجر در طلب آب] بیرون رفت تا بر کوه صفا قرار گرفت ... و سپس به کوه مروه رفت ... و دوباره به کوه صفا برگشت ... تا اینکه این عمل (رفت و برگشت) را هفت بار انجام داد; پس خدا این عمل را (سعى بین صفا و مروه) به عنوان سنّت قرار داد ... ».
قالب : تفسیری گوینده : حاجیه تقی زاده فانید
منبع : تفسیرراهنما موضوع اصلی : سنت‌های خداوند
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره بقرة آیه 157 - گسترش الطاف و رحمت خاص الهى بر مؤمنان صبور-نکته

1 - الطاف و عنایتهاى خداوند، ثناء و درود او و رحمت خاصش همواره بر مؤمنان صبرپیشه، سایه گستر است.

أولئک علیهم صلوت من ربهم و رحمة

صلاة به معناى توجّه کردن و مورد مهر قرار دادن است. (الکشاف)

2 - گسترش الطاف و رحمت خاص الهى بر مؤمنان صبور، پرتوى از ربوبیت خداوند است.

من ربهم

3 - مؤمنانى که از سر باور به «از خدا بودن و به او بازگشتن» مصایب راه ایمان را تحمل مى کنند، از مقامى والا در پیشگاه خداوند برخوردارند.

قالوا إنا للّه و إنا إلیه ر'جعون. أولئک علیهم صلوت من ربهم

4 - مؤمنانى که در مصیبتهاى راه ایمان صابرند، به هدایت واقعى نایل خواهند شد.

قالوا إنا للّه و إنا إلیه ر'جعون ... و أولئک هم المهتدون

5 - تنها مؤمنان صابر، به موفقیت دست یافته و به هدفهاى خویش (سعادت دنیا و آخرت) خواهند رسید. *

و أولئک هم المهتدون

6 - دستیابى به هدایت در گرو الطاف خدا و رحمت اوست.

أولئک علیهم صلوت من ربهم و رحمة و أولئک هم المهتدون

برداشت فوق مبتنى بر این است که «أولئک» (در ذیل آیه) اشاره به مشمولین صلوات و رحمت - که از «أولئک علیهم» به دست مى آید - داشته باشد.

7 - نیل به هدایت و دستیابى به رحمت و الطاف الهى، بشارت و مژده خداوند به صبرپیشگان راه ایمان

و بشر الصبرین ... أولئک ... هم المهتدون

جمله «أولئک علیهم ...» مى تواند بیانگر بشارت و مژده اى باشد که «و بشر الصابرین» بدان اشاره داشت; یعنى: بشرهم بأن علیهم صلوات و ...

8 - مؤمنانى که در مصیبتها و سختیها صابر و تسلیم قضاى الهى باشند، تنها کسانى هستند که به هدایت دست یافته اند.

و بشر الصبرین. الذین ... و أولئک هم المهتدون

ضمیر فصل (هم) و معرفه بودن خبر (المهتدون) حاکى از حصر است.


قالب : تفسیری گوینده : حاجیه تقی زاده فانید
منبع : تفسیرراهنما موضوع اصلی : رحمت
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره بقرة آیه 155 - آزمودن مؤمنان از سنّتهاى حتمى خداوند است.-نکته

1 - آزمودن مؤمنان از سنّتهاى حتمى خداوند است.

و لنبلونکم

«بلاء» به معناى آزمودن است. فعل «لنبلون» به همراه لام قسم و نون تأکید، گویاى استمرار و حتمیت آزمون الهى است.

2 - خداوند با مبتلا ساختن اهل ایمان به ترس و گرسنگى، آنان را مى آزماید.

و لنبلونکم بشىء من الخوف و الجوع

3 - خداوند با گرفتار ساختن مؤمنان به چیزهایى که زیان مالى و جانى و کمبود محصول را در پى داشته باشد، آنان را مى آزماید.

و لنبلونکم بشىء من ... نقص من الأمول و الأنفس و الثمرت

4 - مبتلا شدن به پیکار با دشمنان و پیامدهاى آن (ترس، گرسنگى، زیانهاى مالى و جانى و کم محصولى) از مشکلات راه ایمان است.

لاتقولوا لمن یقتل ... و لنبلونکم بشىء من الخوف

بیان کردن آزمون با ترس، گرسنگى و ... پس از مطرح کردن جهاد و کشته شدن در راه خدا، گویاى این است که: مقصود از «الخوف و ...» ترسها و گرسنگیهایى است که از مبتلا شدن به دشمنان دین به وجود مى آید; یعنى، ایمان به رسالت مستلزم پیکار با دشمنان دین است و پیامد پیکار ترس، گرسنگى و ... مى باشد.

5 - کشته شدن راه خدا، وسیله اى براى آزمون جامعه ایمانى هستند.

و لنبلونکم بشىء ... و نقص من الأمول و الأنفس

مصداق مورد نظر براى «نقص الأنفس» - به قرینه آیات قبل - کشته شدگان راه خداست.

6 - پیشه ساختن صبر و برپایى نماز، دو وسیله کارساز براى تحمل ترسها، گرسنگیها، زیانهاى مالى و جانى و کمبودهاى به وجود آمده براى سالکان راه ایمان

یأیها الذین ءامنوا استعینوا بالصبر والصلوة ... و لنبلونکم بشىء من الخوف ... و الثمرت

7 - ارائه راه هدایت به همراه بیان مشکلات آن و نیز ارائه طریق موفقیت بر آنها، از روشهاى قرآن است.

یأیها الذین ءامنوا ... لنبلونکم بشىء من الخوف ... و بشر الصبرین

خداوند در این بخش از آیات علاوه بر ارائه راه هدایت - که همان ایمان به رسالت و ... مى باشد - مشکلات سلوک در این راه را نیز بر شمرده و براى فایق آمدن بر آنها، استعانت از نماز و صبر را مطرح ساخته است.

8 - مربیان و مدیران جامعه، باید مشکلات راههاى پیشنهادى را براى سالکان آن راهها، بیان کنند و عوامل موفقیت را نیز یادآور شوند.

و لنبلونکم بشىء من الخوف ... و بشر الصبرین

ارائه راه صحیح و بیان مشکلات آن و نیز طریق پیروزى بر آنها - که از آیات قبل و آیه مورد بحث به دست مى آید - درسى است به همه مربیان و مدیران که تنها به پیشنهاد راه صحیح اکتفا نکنند; بلکه مشکلات و روش پیروزى بر آنها را نیز بیان دارند.

9 - آزمونهاى الهى براى انسانها طاقت فرسا نبوده و تحمل ناپذیر نیست.

و لنبلونکم بشىء من الخوف

نکره آوردن کلمه «شىء» - چنانچه مفسّران تصریح کرده اند - بیانگر اندک بودن است; یعنى، «بشىء یسیر من الخوف ...». ناچیز و اندک شمردن موردهاى آزمون، براى بیان این نکته است که آزمونهاى الهى طاقت فرسا نیستند.

10 - موادى که خداوند با آنها مؤمنان را مى آزماید، متنوع و گوناگون است.

و لنبلونکم بشىء من الخوف و الجوع و نقص من الأمول و الأنفس و الثمرت

11 - تقسیم مؤمنان به صبرپیشگان و غیر صابران، از طبقه بندیهاى اهل ایمان در قرآن

و بشر الصبرین

12 - مؤمنانى که بر دشواریها و سختیهاى راه ایمان صبر کنند، از پاداشى گرانقدر برخوردار خواهند شد.

و بشر الصبرین

نیاوردن متعلق بشارت و مشخص نکردن مژدگانى صابران، به فخامت و ارجمندى آن اشاره دارد.(اقتباس از المیزان).

13 - پیامبر (ص) وظیفه دار اعلام بشارتهاى الهى به صبر پیشگان

و بشر الصبرین

14 - رهبران دینى باید صبرپیشگان را بر بهره مند شدن از رحمتهاى الهى بشارت دهند.

و بشر الصبرین

15 - از امام صادق(ع) روایت شده است: «... من صبر کرهاً ... نصیبه ما قال اللّه عز و جل: «و بشر الصابرین» اى بالجنة و المغفرة ...;(1)

... کسى که در مشکلات صبر کند پاداش وى همان بهشت و مغفرت الهى است که در سخن خداى عز و جل «و بشر الصابرین» به آن بشارت داده شده است ... ».

16 - قال رسول اللّه(ص): ... یابن مسعود قول اللّه ... «و لنبلونکم بشىء من الخوف ... و بشر الصابرین» قلنا یا رسول اللّه فمن الصابرون؟ قال: الذین یصبرون على طاعة اللّه واجتنبوا معصیته، الذین کسبوا طیباً و انفقوا قصداً و قدموا فضلا فافلحوا ...;(2)

از رسول خدا(ص) روایت شده ... که فرمود: اى پسر مسعود ... سخن خداوند است: «و لنبلونکم بشىء من الخوف ... و بشر الصابرین»، به آن حضرت عرض کردیم: صابران چه کسانى هستند؟ فرمود: کسانى که بر اطاعت خدا صبر مى نمایند و از گناهان دورى کرده اند، کسانى که روزى پاکیزه کسب کرده و در انفاق میانه رو هستند و زیادى درآمد خود را انفاق نموده اند، پس آنان رستگار گشته اند.


قالب : تفسیری گوینده : حاجیه تقی زاده فانید
منبع : تفسیرراهنما موضوع اصلی : سنت‌های خداوند
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره بقرة آیه 154 - ارزش جهاد -نکته

1 - کشته شدگان راه خدا، زنده و برخوردار از حیاتى ویژه اند.

و لاتقولوا لمن یقتل فى سبیل اللّه أموت بل أحیاء

از آن جا که غیر شهیدان نیز از زندگى برزخى برخوردارند، معلوم مى شود: حیاتى که خداوند براى شهیدان بیان داشته، حیات و زندگانى ویژه اى است.

2 - نباید کشته شدگان راه خدا را مرده خواند و آنان را در شمار مردگان قلمداد کرد.

و لاتقولوا لمن یقتل فى سبیل اللّه أموت بل أحیاء

3 - پیکار با دشمنان دین از ارزشهاى والا، در پیشگاه خداوند است.

و لاتقولوا لمن یقتل فى سبیل اللّه أموت بل أحیاء

از هدفهاى بیان این حقیقت - که شهیدان از حیات ویژه برخوردارند - ترغیب به جهاد و بیان ارزش والاى آن است.

4 - در راه خدا بودن، معیار ارزش اعمال است.

و لاتقولوا لمن یقتل فى سبیل اللّه

5 - اندیشه ها، از درک زنده بودن شهیدان ناتوان است.

بل أحیاء و لکن لاتشعرون

6 - وجود حقایقى در عالم، فراتر از فکر و اندیشه آدمى

بل أحیاء و لکن لاتشعرون

7 - وجود عالم برزخ و حیات برزخى، از حقایق هستى است.

و لاتقولوا لمن یقتل فى سبیل اللّه أموت بل أحیاء

8 - پیکار در راه خدا و مصیبتهاى آن، از مشکلات راه ایمان، که باید با استعانت از صبر و نماز آن را تحمل کرده و بر ایمان خود، راسخ قدم ماند.

استعینوا بالصبر والصلوة ... و لاتقولوا لمن یقتل فى سبیل اللّه أموت

9 - اعطاى حیات ویژه به شهیدان، جلوه اى از همراهى و حمایت خداوند از صبرپیشگان راه ایمان است.

إن اللّه مع الصبرین. و لاتقولوا لمن یقتل فى سبیل اللّه أموت

10 - ترغیب اهل ایمان به انجام تکالیف الهى با بیان پشتوانه فکرى آن تکالیف، از روشهاى قرآن است.

و لاتقولوا لمن یقتل فى سبیل اللّه أموت بل أحیاء

خداوند پس از فراخوانى مردم به صبر در راه ایمان و تحمل مشکلات آن - که جلوه بارز آن، پیکار و کشته شدن است - با بیان این واقعیت که کشته شدگان راه خدا از حیاتى ویژه برخوردارند، اندیشه نیست شدن شهیدان را نفى کرده تا اهل ایمان دستوراتش را (پیشه کردن صبر در راه ایمان و ...) به شایستگى انجام دهند.

11 - التزام آدمى به عمل و پایدارى بر آن، در گرو تطابق آن با اندیشه و افکار اوست.

و لاتقولوا لمن یقتل فى سبیل اللّه أموت بل أحیاء

ارائه اندیشه براى فراهم کردن زمینه هاى عمل - که آیه فوق گویاى آن است - بیانگر برداشت فوق مى باشد.


قالب : تفسیری گوینده : حاجیه تقی زاده فانید
منبع : تفسیرراهنما موضوع اصلی : جهاد
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.

  • <<
  • <
  • تعداد صفحات : 19
  • >
  • >>