لیست نکته های عبد بائس
از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
  سوره صافات آیه 14 - معنای " یستسخرون "
جمله یستسخرون به عقیده جمعى از مفسران به معنى یسخرون (مسخره مى کنند) آمده و در میان این دو تعبیر فرقى نیست ، در حالى که بعضى دیگر براى این دو معنى متفاوتى قائلند: یستسخرون را به خاطر مفهومى که در باب استفعال نهفته شده به معنى دعوت کردن دیگران به سخریه نمودن دانسته اند، اشاره به اینکه نه تنها خودشان آیات الهى را به باد استهزاء مى گرفتند بلکه تلاش و کوشش داشتند که دیگران نیز این کار را انجام دهند تا مساءله به شکل عمومى در جامعه درآید.
بعضى تفاوت این دو را در تاءکید بیشترى مى دانند که از جمله یستسخرون استفاده مى شود.
و بعضى این جمله را به عنوان اعتقاد به سخریه بودن چیزى تفسیر کرده اند، یعنى آنها بر اثر انحراف شدید به راستى معتقد بودند که این معجزات سخریه اى بیش نیست ! ولى معنى دوم از همه مناسبتر به نظر مى رسد.
قالب : لغوی گوینده : آیت الله مکارم شیرازی
منبع : تفسیر نمونه موضوع اصلی : استهزا- تمسخر
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره بقرة آیه 9 - تفاوت یخادعون و یخدعون
یخادعون و یخدعون یعنی فریب می دهند اما این دو کلمه تفاوت هایی دارند که به یکی از آنها اشاره می کنیم:
یخادعون از باب مفاعله و میان دو نفر به کار می رود ولی یخدعون فعلی یک طرفه است. ما وقتی کسی را فریب می دهیم کاری است یک طرفه، زیرا طرف مقابل از قصد ما آگاه نشده و لذا فریب خورده است. اما کسی که به خیال خود خدا را فریب می دهد کار او یک طرفه نیست زیرا در همان لحظه خدا هم او را فریب می دهد یعنی فریب را به خودش برمی گرداند. از این رو فریب در اینجا دوطرفه است که بنده ای خدا را فریب می دهد و در همان لحظه هم جواب فریب خود را می گیرد. لذا در مورد فریب خدا یخادعون آورده شده است.
قالب : لغوی گوینده : استاد بهرامپور
منبع : آموزش ترجمه قرآن موضوع اصلی : منافق- منافقین- منافقان
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره سبا آیه 14 - چرا مرگ سلیمان مدتى مکتوم ماند؟
در اینکه چه مدت مرگ حضرت سلیمان بر کارکنان حکومتش مخفى ماند؟ دقیقا روشن نیست یکسال ؟ یک ماه ؟ یا چند روز؟
مفسران در این باره نظر واحدى ندارند.
آیا این کتمان از ناحیه اطرافیان او صورت گرفت که آگاهانه براى اینکه رشته امور کشور موقتا از هم متلاشى نشود مرگ او را مکتوم داشتند؟
و یا اینکه اطرافیان نیز از این امر آگاهى نداشتند؟!
بسیار بعید به نظر میرسد که براى یک مدت طولانى حتى بیش از یک روز اطرافیان او آگاه نشوند، چرا که مسلما افرادى مامور بودند که براى او غذا و سایر احتیاجات ببرند، آنها از این ماجرا آگاه میشدند، بنا بر این بعید نیست - همانگونه که بعضى از مفسران گفته اند - آنها از این امر آگاهى یافتند، ولى آن را به خاطر مصالحى مخفى کردند، لذا در بعضى از روایات آمده است که در این مدت آصف بن برخیا وزیر مخصوص او امور کشور را تدبیر مى کرد.
آیا سلیمان در حال ایستاده تکیه بر عصا کرده بود یا نشسته دستها را بر عصا نهاده ، و سر را به روى دست تکیه داده بود و به همین حال قبض ‍ روح شد و مدتى باقى ماند؟ احتمالات مختلفى وجود دارد، هر چند احتمال اخیر نزدیک تر به نظر مى رسد.
آیا اگر این مدت طولانى بوده ، نخوردن غذا و ننوشیدن آب مساله اى براى بینندگان مطرح نمى کرده ؟
از آنجا که همه کار سلیمان عجیب بوده شاید این مساله را نیز از عجائب او میشمردند، حتى در روایتى میخوانیم کم کم این زمزمه در میان گروهى پیدا شد که باید سلیمان را پرستش کرد مگر نه این است که او مدتى بر جاى خود ثابت مانده ، نه میخوابد و نه غذا میخورد و نه آب مى نوشد.
اما به هنگامى که عصا در هم شکست و فرو افتاد، همه این رشته ها از هم گسست ، و خیالات آنها نقش بر آب شد.
ولى به هر حال هر چه بود این تاخیر در اعلام مرگ سلیمان بسیار چیزها را فاش ساخت .
1 - بر همگان روشن شد که انسان اگر هم به اوج قدرت برسد باز موجودى است ضعیف در برابر حوادث ، و همچون پر کاهى است در مسیر طوفان به هر سو پرتاب مى شود.
امیر مؤ منان على (علیهالسلام ) در یکى از خطب نهج البلاغه میفرماید: فلو ان احدا یجد الى البقاء سلما او لدفع الموت سبیلا لکان ذلک سلیمان ابن داود (علیهماالسلام ) الذى سخر له ملک الجن و الانس مع النبوة و عظیم الزلفة : ((اگر کسى در این جهان نردبانى به عالم بقا مییافت و یا میتوانست مرگ را از خود دور کند سلیمان بود که حکومت بر جن و انس تواءم با نبوت و مقام والا براى او فراهم شده بود)).
2 - بر همه روشن شد که گروه جن از غیب آگاه نیستند، و انسانهاى نادان و بیخبرى که آنها را پرستش میکردند سخت در اشتباه و خطا بودند.
3 - براى همه مردم این حقیقت فاش گشت که چگونه ممکن است نظام و شیرازه کشورى بستگى به موضوع کوچکى پیدا کند با وجود آن بر پا باشد، و با فرو ریختنش فرو ریزد، و در ماوراى این امور قدرت بى انتهاى پروردگار تجلى نماید.
قالب : تفسیری گوینده : آیت الله مکارم شیرازی
منبع : تفسیر نمونه موضوع اصلی : داستان حضرت سلیمان (علیه‌السلام)
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) نعیمی : با شاخصهای دم دستی خودمان نمیتوانیم مطلق نظر دهیم. علم و امکانات سلیمان نبی با فرضیات ما قابل قیاس نیست. اینکه فلانی نیاز به غذا و ... داشته یا نه و.. مصادیقی اینچنین (مثلا برای کوتاه بودن مدت بیخبری از موت) با مصادیق دم دستی دیگر قابل خدشه هست. مثلا مدتی که طول کشد موریانه عصا را خرد کند...
  سوره حجر آیه 21 - نزول مقامى و نزول مکانى
نزول همیشه به معنى نزول مکانى یعنى از بالا به پائین آمدن بلکه گاهى به معنى نزول مقامى است ، مثلا هر گاه نعمتى از شخص بزرگى به زیر دستان مى رسد از آن تعبیر به نزول مى شود، به همین جهت در قرآن مجید این کلمه در مورد نعمتهاى خداوند به کار رفته ، اعم از آنهائى که از آسمان نازل مى شود، مانند باران ، و یا در زمین پرورش پیدا مى کند مانند حیوانات همانگونه که در آیه 6 سوره زمر مى خوانیم : و انزل لکم من الانعام ثمانیة ازواج و در مورد آهن در سوره حدید آیه 25 مى خوانیم و انزلنا الحدید و مانند اینها.
خلاصه ((نزول )) و ((انزال )) در اینجا به معنى وجود و ایجاد و خلقت است ، منتها چون از ناحیه خداوند نسبت به بندگان مى باشد چنین تعبیرى از آن شده است .
قالب : تفسیری گوینده : آیت الله مکارم شیرازی
منبع : تفسیر نمونه موضوع اصلی : خزائن الهی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره حجر آیه 21 - خزائن خداوند چیست ؟
در آیات متعددى از قرآن مى خوانیم که : خداوند خزائنى دارد، خزائن آسمانها و زمین از آن خدا است ، و یا خزائن هر چیز نزد او است .
((خزائن )) جمع ((خزانه )) به معنى محلى است که انسان اموالش را براى حفظ در آن جمع آورى مى کند، و در اصل از ماده خزن (بر وزن وزن ) به معنى حفظ و نگاهدارى چیزى است ، بدیهى است ، کسى اقدام به جمع آورى و اندوختن و حفظ چیزى مى کند که قدرتش ‍ نامحدود باشد و نتواند در هر عصر و زمانى آنچه مى خواهد فراهم سازد، لذا در موقع توانائى ، آنچه لزومش را احساس مى کند براى موقع ضرورت مى اندوزد و در خزانه گردآورى مى کند.
ولى آیا این مفاهیم در مورد خداوند تصور مى شود؟ مسلماء نه ، به همین دلیل جمعى از مفسران مانند طبرسى در مجمع البیان ، و فخر رازى در تفسیر کبیر، و راغب در مفردات ، خزائن الله را به معنى مقدورات الهى تفسیر کرده اند، یعنى همه چیز در خزانه قدرت خدا جمع است و هر مقدار از آن را لازم و صلاح بداند ایجاد مى کند.
ولى بعضى دیگر از مفسران بزرگ گفته اند منظور از خزائن خداوند مجموعه امورى است که در عالم هستى و جهان ماده وجود دارد، اعم از عناصر و اسباب ایجاد آنها، در این مجموعه همه چیز به حد زیاد وجود دارد، ولى هر یک از فرآورده ها و موجودات خاص این عالم به مقدار محدودى ایجاد مى شود، بى آنکه امکان وجود تنها منحصر به آن باشد.
این تفسیر گرچه از نظر اصولى مساءله قابل قبولیست ، ولى تعبیر به عندنا (نزد ما) بیشتر با تفسیر اول هماهنگ است .
و به هر حال انتخاب تعبیراتى مانند خزائن الله با این که با مفهوم معمولیش در مورد خداوند صادق نیست ، به خاطر آن است که خداوند مى خواهد با زبان خود مردم با آنها سخن بگوید.
از آنچه گفتیم ضمنا این نکته روشن شد که تفسیر بعضى از مفسران ، خزائن را به خصوص ((آب و باران )) و محدود ساختن آن در این مصداق معین ، نه تنها دلیلى ندارد، بلکه متناسب با وسعت مفهوم آیه نیز نیست .
قالب : تفسیری گوینده : آیت الله مکارم شیرازی
منبع : تفسیر نمونه موضوع اصلی : خزائن الهی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره حجر آیه 14 - معنى جمله ((سکرت ابصارنا))
((سکرت )) از ماده ((سکر)) به معنى پوشاندن است ، یعنى کافران لجوج مى گویند چشم حقیقت بین ما گوئى پوشانده شده و اگر ببینیم که به آسمان عروج مى کنیم یک سلسله مسائل خیالى و توهمى است ، و این درست همان چیزى است که از آن در فارسى تعبیر به چشم بندى مى کنیم ، که بر اثر تردستى طرف مقابل ، انسان نمى تواند حقیقت را درست ببیند، بلکه خلاف آنرا احساس مى کند.و اینکه بعد از آن ، جمله بل نحن قوم مسحورون (بلکه ما گروهى هستیم که سحر شده ایم ) آمده با اینکه همین چشم بندى نیز از انواع سحر است شاید اشاره به این باشد که از چشم بندى هم فراتر رفته ، سر تا پاى ما سحر شده ، نه تنها چشممان بلکه تمام وجودمان بر اثر سحر احساس ‍ واقعى خود را از دست داده است و آنچه حس مى کند بر خلاف واقعیت است .
به عبارت دیگر هرگاه انسانى را با وسیله اى بالا ببریم و فرود بیاوریم این حالت را نه تنها با چشم خود بلکه با تمام وجود احساس مى کند، به همین دلیل اگر چشم شخص را محکم هم ببندیم باز عروج و نزول خود را احساس مى کند.
یعنى اگر، فرضا این مشرکان را به آسمان ببریم ، نخست مى گویند چشم بندى شده ایم بعد که متوجه مى شوند که این حالت با غیر چشم هم قابل احساس است مى گویند اصولا ما سر تا پاى وجودمان سحر شده است .
قالب : تفسیری گوینده : آیت الله مکارم شیرازی
منبع : تفسیر نمونه موضوع اصلی : مجرمین
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره حجر آیه 13 - سنت پیشینیان !
موضع گیریهاى طرفداران باطل در برابر پیامبران ، و طرح نقشه هاى همه جانبه براى تحمیق مردم ، و پراکندن آنها از اطراف مردان الهى نه چیز تازه اى است و نه منحصر به زمان و مکان خاصى بوده است .
بلکه همانگونه که از تعبیر بالا استفاده مى شود، از قدیم الایام و دورترین زمانها، این توطئه ها در میان اقوام گمراه بوده است .
و به همین دلیل هرگز نباید از آن وحشت کرد و یا نومیدى و یاءس به خود راه داد، و یا از انبوه مشکلاتى که بدست دشمنان فراهم مى شود هراسید، این یک دلدارى مؤ ثر براى همه رهروان راه حق است .
اگر تصور کنیم در زمان یا مکانى مى توانیم دعوت حق را نشر و گسترش ‍ دهیم ، و پرچم عدل و داد را برافرازیم ، بى آنکه با عکس العمل منفى دشمنان لجوج و مخالفان سرسخت مواجه باشیم سخت اشتباه کرده ایم ، پیامبران الهى و همه پیروان راستین آنها از این مخالفتها هرگز ماءیوس نشدند و ما نیز باید ماءیوس نگردیم ، بلکه باید هر روز بر عمق دعوت خود بیفزائیم .
قالب : تاریخی گوینده : آیت الله مکارم شیرازی
منبع : تفسیر نمونه موضوع اصلی : دشمنی- خصومت
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره حجر آیه 12 - مرجع ضمیر در ((نسلکه ))
این جمله اشاره به آن مى کند که خداوند آیات خود را از طرق مختلف آنچنان به مجرمان و مخالفان تفهیم مى کند که گوئى در دل آنها وارد شده است اما متاءسفانه عدم قابلیت و ناآمادگى محل ، سبب بیرون راندن آن و جذب نشدن در درون جانشان مى گردد، درست مانند غذاى مقوى و مفیدى که معده ناسالم ، آنرا جذب نکرده و به بیرون باز مى گرداند (و این حقیقت درست از ماده سلوک که ماده اصلى نسلکه مى باشد فهمیده مى شود).
بنابراین ضمیر ((نسلکه )) به ((ذکر)) (قرآن ) که در آیات قبل آمده باز مى گردد، و همچنین ضمیر ((به )) در جمله بعد، جمله ((لا یؤ منون به )) نیز به همین معنى باز مى گردد، یعنى با اینهمه آنها ایمان به این آیات نمى آورند.
بنابراین هماهنگى در میان دو ضمیر کاملا برقرار است ، نظیر همین تعبیر با همین معنى در سوره شعراء آیه 200 و 201 دیده مى شود).
ولى بعضى احتمال داده اند که ضمیر در ((نسلکه )) به استهزاء که از آیه قبل استفاده مى شود باز گردد، بنابراین معنى جمله چنین مى شود ما این استهزاء و مسخره کردن را (به خاطر گناهان و لجاجتهایشان ) در قلب آنها داخل مى کنیم .
ولى این تفسیر اگر هیچ ایراد دیگرى نداشته باشد حداقل هماهنگى را در میان دو ضمیر از میان مى برد و براى تضعیف آن همین کافى است (دقت کنید).
ضمنا از جمله بالا استفاده مى شود که وظیفه مبلغان تنها این نیست که مسائلى را به گوش مردم بخوانند، بلکه باید از تمام وسائل استفاده کنند تا سخن حق را به دل آنها نفوذ دهند آنچنان که دلنشین گردد، حق طلبان ارشاد شوند و نسبت به لجوجان اتمام حجت گردد.
یعنى از تمام وسائل سمعى ، بصرى ، برنامه هاى عملى ، قصص ، داستانها، ادبیات شعر و هنر به معنى اصیل و سازنده باید استفاده کرد تا کلمات حق به دلها راه یابد.
قالب : لغوی گوینده : آیت الله مکارم شیرازی
منبع : تفسیر نمونه موضوع اصلی : مجرمین
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره حجر آیه 3 - آرزوهاى دراز عامل بزرگ غفلت
بدون شک امید و آرزو و یا به تعبیر عرب ((امل )) عامل حرکت چرخهاى زندگى انسانها است ، که حتى اگر یک روز از دلهاى مردم جهان برداشته شود، نظام زندگى به هم مى ریزد، و کمتر کسى دلیلى بر فعالیت و تلاش و جنب و جوش خود پیدا مى کند.
حدیث معروفى که از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) نقل شد الامل رحمة لامتى و لو لا الامل ما رضعت والدة ولدها و لا غرس غارس ‍ شجرا: ((امید مایه رحمت امت من است ، اگر نور امید نبود هیچ مادرى فرزند خود را شیر نمى داد، و هیچ باغبانى نهالى نمى کاشت اشاره به همین واقعیت است .
ولى همین عامل حیات و حرکت اگر از حد بگذرد و به صورت ((آرزوى دور و دراز)) در آید بدترین عامل انحراف و بدبختى است ، و درست همانند آب باران است که مایه حیات است اما این آب اگر از حد گذشت مایه غرق شدن و نابودى خواهد شد.
این آرزوى کشنده همان است که آیات فوق روى آن تکیه کرده و آنرا مایه بى خبرى از خدا و حق و حقیقت مى شمارد، این آرزوها و امیدهاى دور و دراز چنان انسان را به خود مشغول مى دارد و غرق در عالمى از تخیل مى سازد، که از زندگى و هدف نهائیش به کلى بیگانه مى شود.
حدیث معرفى که در نهج البلاغه از على (علیهالسلام ) نقل شده نیز بیان گویائى براى این واقعیت است : ایها الناس ان اخوف ما اخاف علیکم اثنان : اتباع الهوى و طول الامل ، اما اتباع الهوى فیصد عن الحق ، و اما طول الامل فینسى الاخرة : ((اى مردم مخوفترین چیزى که بر شما از آن مى ترسم دو چیز است :
پیروى از هوا و هوسها، و آرزوهاى دراز، چرا که پیروى از هوسها شما را از حق باز مى دارد، و آرزوى دراز آخرت را بدست فراموشى مى سپارد)).
و براستى چه افراد با استعداد و شایسته و لایقى که بر اثر گرفتارى در دام آرزوى دراز به موجودات ضعیف و مسخ شده اى مبدل گشتند که نه تنها به حال جامعه شان مفید نیفتادند، بلکه منافع شخصى خود را نیز پایمال کردند، و از هرگونه تکامل نیز بازماندند آنچنانکه در دعاى کمیل مى خوانیم و حبسنى عن نفعى بعد املى : ((آرزوى دراز مرا از منافع واقعیم محروم ساخت ))!
اصولا آرزو که از حد گذشت ، دائما انسانرا در رنج و تعب وا مى دارد، شب و روز باید تلاش کند به گمان خود دنبال سعادت و رفاه مى رود در حالى که چیزى جز بدبختى و شقاوت براى او فراهم نمى شود، و این گونه افراد غالبا در همین حال جان مى دهند و زندگى دردناک و غم انگیزشان مایه عبرت است براى آنها که چشم و گوش بینا و شنوا دارند.
قالب : تفسیری گوینده : آیت الله مکارم شیرازی
منبع : تفسیر نمونه موضوع اصلی : غفلت
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره بقرة آیه 256 - مذهب نمى تواند تحمیلى باشد
اصولا اسلام و هر مذهب حق از دو جهت نمى تواند جنبه تحمیلى داشته باشد:
الف - بعد از آن همه دلائل روشن و استدلال منطقى و معجزات آشکار، نیازى به این موضوع نیست ، آنها متوسل به زور و تحمیل مى شوند که فاقد منطق باشند، نه اسلام با آن منطق روشن و استدلالهاى نیرومند.
ب - اصولا دین که از یک سلسله اعتقادات قلبى ریشه و مایه مى گیرد ممکن نیست تحمیلى باشد زور و شمشیر و قدرت نظامى در اعمال و حرکات جسمانى ما مى تواند اثر بگذارد نه در افکار و اعتقادات ما.
از آنچه گفته شد پاسخ تبلیغات مسموم دشمنان اسلام از جمله کلیسا روشن مى شود زیرا جمله اى صریحتر از لا اکراه فى الدین که در متن قرآن آمده است در این زمینه نمى توان پیدا کرد.
البته آنها براى تحریف به مجاهدات و جنگهاى اسلامى متشبث مى شوند در حالى که از بررسى جنگهاى اسلامى به خوبى آشکار مى شود که قسمتى از این جنگها جنبه دفاعى داشته ، و قسمت دیگرى که جنبه جهاد ابتدائى داشته است براى کشورگشائى و اجبار افراد به آیین اسلام نبوده بلکه براى واژگون کردن نظامات غلط و ظالمانه و اجازه یافتن مردم براى مطالعه آزاد درباره مذهب و شیوه هاى زندگى اجتماعى بوده است .
شاهد گویاى این سخن این است که در تاریخ اسلام کرارا دیده مى شود که مسلمانان هنگامى که شهرها را فتح مى کردند، پیروان مذاهب دیگر را همانند مسلمانها آزادى مى دادند.
و اگر مالیات مختصرى به نام جزیه از آنان دریافت مى شد به خاطر تامین امنیت و هزینه نیروهاى حافظ امنیت بود زیرا که جان و مال و ناموس آنها در پناه اسلام محفوظ بود و حتى مراسم عبادى خویش را آزادانه انجام مى دادند.
تمام کسانى که با تاریخ اسلام سرو کار دارند این حقیقت را مى دانند و حتى مسیحیانى که درباره اسلام کتاب نوشته اند به این موضوع اعتراف کرده اند. مثلا در کتاب تمدن اسلام و عرب مى خوانیم : رفتار مسلمانان با جمعیتهاى دیگر به قدرى ملایم بود که روساى مذهبى آنان اجازه داشتند براى خود مجالس مذهبى تشکیل دهند.
و در پاره اى از تواریخ نقل شده : جمعى از مسیحیان که براى گزارشها و تحقیقاتى خدمت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) رسیده بودند مراسم نیایش مذهبى خود را آزادانه در مسجد پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) در مدینه انجام دادند.
اصولا اسلام در سه مورد به قدرت نظامى توسل مى جسته است :
1 - در مورد محو آثار شرک و بت پرستى ، زیرا از نظر اسلام بت پرستى دین و آیین نیست بلکه انحراف ، بیمارى و خرافه است و هرگز نباید اجازه داد جمعى در یک مسیر صددرصد غلط و خرافى پیش روند و به سقوط کشانده شوند، لذا اسلام بت پرستان را از راه تبلیغ به سوى توحید دعوت کرد و آنجا که مقاومت کردند متوسل به زور شد بتخانه ها را در هم کوبید و از هرگونه تظاهرى به نام بت و بت پرستى جلوگیرى کرد تا این بیمارى روحى و فکرى به کلى ریشه کن گردد، و آیات قتال با مشرکین مانند آیه 193 سوره بقره و قاتلوهم حتى لا تکون فتنة : به کارزار با مشرکین ادامه دهید تا آنکه شرک از روى زمین برافتد. نظر به همین موضوع دارد و بنابراین هیچگونه تباین و تضادى بین آیه مورد بحث و این آیات نیست تا سخن از نسخ پیش آید.
2 - در برابر کسانى که نقشه نابودى و حمله به مسلمانان را مى کشند دستور جهاد دفاعى و توسل به قدرت نظامى داده شده است و شاید بیشتر جنگهاى اسلامى در زمان پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) از همین قبیل باشد به عنوان نمونه جنگ احد - احزاب - حنین - موته - و تبوک را مى توان نام برد.
3 - براى کسب آزادى در تبلیغ زیرا هر آیینى حق دارد به طور آزاد به صورت منطقى خود را معرفى کند و اگر کسانى مانع از این کار شوند مى تواند با توسل به زور این حق را به دست آورد.
قالب : اعتقادی گوینده : آیت الله مکارم شیرازی
منبع : تفسیر نمونه موضوع اصلی : آیین- دین- شریعت- مذهب
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.

  • <<
  • <
  • تعداد صفحات : 12
  • >
  • >>