لیست نکته های محمد هادي مؤذن جامي
از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
  سوره بقرة آیه 242 - نکات تفسیرى
۱ - خداوند، بیان کننده احکام خویش به صورت روشن (کذلک یبیّن اللّه لکم ایاته)
۲ - تبیین آیات الهى از سوى خداوند، برانگیزاننده تعقّل (کذلک یبیّن اللّه لکم ایاته لعلّکم تعقلون)
۳ - تعقّل، هدف تبیین آیات و احکام از سوى خداوند (کذلک یبیّن اللّه لکم ایاته لعلّکم تعقلون)
۴ - توانایى انسانها در شناخت آیات و احکام با بکار بستن اندیشه (یبیّن اللّه لکم ایاته لعلّکم تعقلون) جمله «لعلّکم تعقلون» علاوه بر اینکه فهم و درک آیات الهى را هدف از تبیین آنها قرار داده، ضمناً راه فهمیدن و درک کردن را نیز ارائه فرموده که همان اندیشه و تعقل است.
۵ - احکام الهى، نشانه هاى خداوند براى شناخت او (یبیّن اللّه لکم ایاته) مراد از «آیات» (نشانه ها) احکام الهى است ; چون «کذلک» اشاره به احکام گذشته دارد; بنابراین هر حکم الهى، نشانى از او دارد.
۶ - ارزش و اهمیّت تعقّل در اسلام (لعلّکم تعقلون) با توجّه به اینکه «تعقل»، به عنوان هدف تبیین آیات شمرده شده است.
۷ - شناخت احکام الهى، در گرو وحى و تبیین الهى و نیز تعقل و اندیشه است. (کذلک یبیّن اللّه لکم ایاته لعلّکم تعقلون)
قالب : تفسیری گوینده : محمد هادی مؤذن جامی
منبع : سایت الکتاب موضوع اصلی : مسائل علمی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) رمضانی (داور) : موضوع اصلی: احکام
  سوره بقرة آیه 241 - نکات آیه

۱ - لزوم پرداخت کالاى شایسته و مناسب به زنان مُطلّقه (و للمطلّقات متاع بالمعروف)
۲ - شؤون اجتماعى زن و مرد، تعیین کننده مقدار و خصوصیّات متاعى که باید به زن مُطلّقه پرداخت شود.* (متاع بالمعروف) به نظر مى رسد بدون در نظر داشتن شؤون اجتماعى زن و مرد، نمى توان مقدار و یا خصوصیّات کالاى معروف و شایسته را تعیین کرد.
۳ - عُرف، مرجع تشخیص برخى از موضوعات احکام الهى (متاع بالمعروف)
۴ - پرداخت کالاى مناسب و شایسته به زنان مطلّقه، وظیفه تقواپیشگان و نشانه تقواست. (و للمطلّقات ... حقّاً على المتّقین)
۵ - رعایت حقوق دیگران، وظیفه تقواپیشگان و نشانه تقواست. (و للمطلّقات ... حقّاً على المتّقین)
۶ - تقواپیشگان، رعایت کنندگان حقوق زنان مُطلّقه در میان افراد جامعه (حقّاً على المتّقین) با توجّه به اینکه اصل حکم مربوط به تمام افراد است ; ولى حکم را بر متّقین بار نموده است.
۷ - ارزش والاى توجّه به مسائل حقوقى زنان مطلّقه (حقّاً على المحسنین ... و ان تعفوا اقرب للتقوى ... حقّاً على المتّقین) از مجموع آیات درباره زنان مطلّقه، خاصه اینکه با الفاظ گوناگونى از قبیل «حقّاً على المتّقین»، «حقّاً على المحسنین»، «و ان تعفوا اقرب للتقوى» و ... بیان شده است.
قالب : تفسیری گوینده : محمد هادی مؤذن جامی
منبع : سایت الکتاب موضوع اصلی : شادی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) رمضانی (داور) : موضوع اصلی: طلاق
  سوره بقرة آیه 234 - عده وفات و تکلیف بیوه زنان
نکات استخراج شده ازآیه به شرح توضیحات زیر
توضیح : ۱ - عِدّه وفات براى زنان شوهر مرده، چهار ماه و ده شبانه روز است. (و الذین یتوفّون منکم ... یتربّصن بانفسهنّ اربعة اشهر و عشراً) گفته شده تمیز عدد آنگاه که مذکورنباشد قانون مطابقت و عدم مطابقت لازم نیست; بنابراین مذکر بودن کلمه «عشراً» نه دلالت بر تقدیر خصوص لیل (شب) دارد و نه حاکى از کلمه روز است. بنابراین، تقدیرى که طبرسى در مجمع البیان دارند (شبانه روز) به ذهن نزدیکتر است.

۲ - ازدواج مجدّد زنان شوهر مُرده، مشروط به گذشتن عدّه وفات (چهار ماه و ده شبانه روز) (و الذین یتوفّون منکم ... یتربّصن بانفسهنّ اربعة اشهر و عشراً)

۳ - مرگ، بازپس گرفته شدن کامل حقیقتِ انسانى، از کالبد جسمانى است ; نه نابودى و فنا (و الّذین یتوفون منکم) کلمه «توفّى» به معنى أخذ کامل است و با در نظر گرفتن استنادش به «کم» به این معناست که شما با مرگ، به صورت کامل و هویّت تمام گرفته مى شوید و لازمه این معنى آن است که روح آدمى، تمام حقیقت و هویت اوست.

۴ - عدّه وفات، مخصوص زنى است که شوهرش مسلمان باشد. (و الذین یتوفّون منکم) مخاطب کلمه «منکم» مسلمانان هستند; بنابراین عده وفات به مدّت ذکر شده ویژه زنانى است که شوهرانشان مسلمانان باشند. امّا نسبت به مطلق زنان، این شرط مطرح نیست.

۵ - حرمت نهادن به مرد مسلمان، از حکمتهاى عدّه وفات* (و الذین یتوفّون منکم) چون عدّه وفات مخصوص زنى است که شوهرش مسلمان باشد، به نظر مى رسد از فلسفه هاى عِدّه، احترام به مرد مسلمان باشد.

۶ - اهمیّت رعایت عدّه وفات، و تأکید خداوند بر آن (و الذین یتوفّون ... یتربّصن) «یتربصن» انشاء است به لفظ خبر و دلالت بر تأکید دارد.

۷ - آغاز عدّه وفات، زمان اطّلاع همسر از مرگ شوهراست.* (یتربّصن بانفسهنّ) «تربّص» به معناى خودنگاهدارى است و تحقّق این معنا زمانى است که همسر از فوت شوهر آگاه شود; چون قبل از آگاهى، خود را شوهردار تصور مى کند و «تربّص» براى او فرض ندارد.

۸ - پس از عدّه وفات، زن در گرفتن هر تصمیم شایسته براى خویش آزاد است. (فاذا بلغن اجلهنّ فلا جناح علیکم فیما فعلن فى انفسهن بالمعروف)

۹ - عدم لزومِ نظارت بر زنان شوهر مُرده، پس از انقضاى عدّه وفات شوهر (فلا جناح علیکم فیما فعلنَ)

۱۰ - جلوگیرى از حقوق متعارف زنان شوهر مُرده - مانند ازدواج - پس از انقضاى عدّه وفات، جایز نیست. (فلا جناح علیکم فیما فعلن فى انفسهنّ بالمعروف)

۱۱ - پس از عدّه وفات، زن در انتخاب شوهرى شایسته آزاد است. (فلا جناح علیکم فیما فعلن فى انفسهنّ) مراد از «فیما فعلن»، به قرینه جمله «یتربّصن» که ممنوعیت ازدواج در زمان عدّه است، انتخاب شوهر خواهد بود.

۱۲ - مسؤولیّت جامعه در نظارت بر اجراى قوانین (فلا جناح علیکم فیما فعلن فى انفسهنّ بالمعروف)

۱۳ - آگاهى گسترده و همه جانبه الهى به اعمال انسان (و اللّه بما تعملون خبیر)

۱۴ - خداوند بر کردار زنان در زمان عدّه وفات و پس از آن، و عمل مسلمین در نظارت بر حفظ حدود الهى آگاه است. (و الذین یتوفّون ... و اللّه بما تعملون خبیر)

۱۵ - توجّه به آگاهى خداوند از اعمال انسان، زمینه عمل به احکام اوست. (و الذین یتوفّون ... و اللّه بما تعملون خبیر)

۱۶ - مسؤولیّت جامعه ایمانى در مراقبت از قانون عدّه وفات (فاذا بلغن اجلهنّ فلا جناح علیکم) مفهوم «فاذا بلغن ... » با توجّه به خطاب در کلمه «علیکم» حاکى از مسؤولیّت جامعه ایمانى در مورد جلوگیرى از ازدواج زنان شوهر مُرده در زمان عِدّه است.
قالب : تفسیری گوینده : محمد هادی مؤذن جامی
منبع : سایت الکتاب موضوع اصلی : تکلیف
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره شوری آیه 13 - معنی شرع و وصیت
شرع هموارکردن راه و تمایزش از بیراهه است و وصیت سفارش مهم
توضیح :
وقتى گفته مى‏ شود: فلانى" شرع الطریق" معنایش این است که راه را هموار، و از بى راهه متمایز کرد. راغب مى‏ گوید کلمه" وصیت" به معناى آن است که دستور العملى را همراه با اندرز و پند به کسى بدهى تا مطابق آن عمل کند، و ریشه این کلمه از این قول عرب‏ گرفته شده که مى‏ گوید" أرض واصیة" یعنى زمینى که در اثر کثرت، گیاهانش به هم متصل است، و در معناى آن دلالتى بر اهمیت بدان هست، چون هر سفارشى را وصیت نمى‏ نامند، بلکه تنها در موردى به کار مى‏ برند که براى وصیت کننده اهمیت داشته و مورد عنایتش باشد.
ترجمه تفسیر المیزان، ج‏18، ص: 37
قالب : لغوی گوینده : محمد هادی مؤذن جامی
منبع : المیزان موضوع اصلی : آیین- دین- شریعت- مذهب
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره فیل آیه 5 - عصف مأکول
عصف مأکول یعنی برگهای زراعتی که دانه اش خورده شده و بی دانه است کنایه از پیکرهای بی جان کافران
توضیح : این تشبیه به برگهایی که دانه اش حورده و بی دانه رها شده است برای جان باختن و بقای پیکرهای بی جان اصحاب فیل است یا مراد سرگین است که از باب ادب قرآنی ذکر نفرمود.
قالب : لغوی گوینده : محمد هادی مؤذن جامی
منبع : تحقیقات از منابع مختلف موضوع اصلی : کافر و کافران
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره نوح آیه 23 - تناسبات کلمه ای
درقرآن کلمات نسبتهایی با موضوعات و افراد دارد یکی از آنها ریشه "وذر" در سوره نوح ع است
توضیح : در این آیه دو بار از کفار نقل قول شده که :
وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَ لا تَذَرُنَّ .....
در مقابل این دوبار "لاتذرن" گفتن آنها در آیات 26 و 27 هم نوح ع می فرماید :
رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرینَ دَیَّاراً(26)إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ ......(27)
این نحو تناسبات کلمه ای را باید مانند سایر زیباییها و آرایه های قرآن از قبیل ارصاد و اختزال و... مورد تحقیق قرار داد. مورد دیگرش الغابرین است که فقط در قصه زن لوط بکار رفته است یا فعل راغ برای ابراهیم ع
قالب : لغوی گوینده : محمد هادی مؤذن جامی
منبع : تدبر و تحقیق شخصی موضوع اصلی : مسائل علمی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره بقرة آیه 268 - بخل: فحشایی که دستورشیطان است
فحشاء در آیه به قرینه "فقر" معادل بخل است
توضیح : قال طرفة:
ارى الموت یعتام لکرام و یصطفی عقیلة مال الفاحش المتشدّد

و «فاحش» در بیت بخیل است، بیانش قوله: الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ «1»، أى بالبخل، (روض الجنان و روح الجنان فى تفسیرالقرآن، ج‏20، ص: 379)
شدید و متشدد هم بخیل و شحیح می شود که در آیه 8 سوره عادیات فرمود: انه لحب الخیر لشدید ای البخیل
قالب : لغوی گوینده : محمد هادی مؤذن جامی
منبع : روض الجنان رازی موضوع اصلی : بخل
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره قیامة آیه 23 - نگاه دائمی بهشتیان به پروردگار
مقدم آمدن" إِلى‏ رَبِّها" براى افاده حصر نظر و دائمی بودن آن است
توضیح : جمله" إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ" خبرى است بعد از خبر براى مبتدا (وجوه)، و" الى ربها" متعلق است به کلمه" ناظرة"، که به خاطر افاده حصر، و یا رساندن اهمیت مطلب از خود آن جلوتر آمده، و گر نه مى ‏فرمود:" ناظرة الى ربها".
و مراد از" نظر کردن به خداى تعالى" نظر کردن حسى که با چشم سر انجام مى‏ شود نیست، چون برهان قاطع قائم است بر محال بودن دیده شدن خداى تعالى، بلکه مراد نظر قلبى و دیدن قلب به وسیله حقیقت ایمان است، همانطور که براهین عقلى هم همین را مى‏ گوید، و اخبار رسیده از اهل بیت عصمت (ع) هم بر همین دلالت دارد، و ما پاره ‏اى از آن اخبار را در ذیل تفسیر آیه شریفه" قالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ" «1» و آیه" ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى‏" «2» ایراد کردیم.
پس این طایفه دلهایشان متوجه پروردگارشان است، و هیچ سببى از اسباب دلهایشان را از یاد خدا به خود مشغول نمى ‏کند، چون آن روز همه سبب‏ها از سببیت ساقطند، و در هیچ موقفى از مواقف آن روز نمى ‏ایستند، و هیچ مرحله ‏اى از مراحل آنجا را طى نمى ‏کنند، مگر آنکه رحمت الهى شامل حالشان است، و از فزع آن روز ایمنند" وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ" «3»، و هیچ مشهدى از مشاهد جنت را شهود نمى‏ کنند، و به هیچ نعمتى از نعمت‏هایش متنعم نمى‏ شوند، مگر آنکه در همان حال پروردگار خود را مشاهده مى ‏کنند، چون نظر به هیچ چیز نمى‏ کنند، و هیچ چیزى را نمى‏ بینند، مگر از این دریچه که آیت خداى سبحان است، و معلوم است که نظر کردن به آیت از آن جهت که آیت است عینا نظر کردن به صاحب آیت یعنى خداى سبحان است.
با این بیان جواب از ایرادى که به انحصار مستفاد از تقدم" الى" ربها" بر کلمه" ناظرة" شده، روشن مى ‏شود، و آن اشکال این است که از این تقدم استفاده مى‏ شود که این طایفه غیر از پروردگار خود چیزى را نمى ‏بینند، با اینکه مسلما نعمت‏هاى بهشتى را مى‏ بینند،
جوابش این شد که اینان به خاطر آنکه محجوب از پروردگار خود نیستند، نظرشان به هر چیزى به عنوان آیت خداست، و آیت بدان جهت که آیت است محجوب از صاحب آیت نیست، و خودش بین ناظر و او حاجب نمى ‏شود، پس نظر کردن به آیت عینا نظر کردن به صاحب آیت است، و این طایفه در حقیقت جز به پروردگار خود نظر نمى‏ کنند.
مفسرین دیگر از این اشکال جواب دیگرى داده ‏اند و آن این است که: مقدم آمدن" إِلى‏ رَبِّها" براى افاده حصر نیست بلکه تنها براى رعایت قافیه آخر آیات است، و بر فرض هم که براى افاده حصر باشد، نظر کردن به غیر خدا در جنب نظر کردن به خدا نظر شمرده نمى ‏شود، و بر فرض هم که شمرده شود منظور آیه نظر کردن به خداى تعالى در بعضى از احوال است، نه در همه احوال، و این جواب خالى از تکلف نیست، چون بدون هیچ دلیلى آیه را تقیید کرده. علاوه بر این، پاسخ این معنا نمى‏ شود که آیه شریفه رؤیت و نظر را به وجه نسبت داده، نه به دیدگان، و نفرمود:" عیون- و یا ابصار- الى ربها ناظرة"، از این هم که بگذریم نفرموده: وجوه اهل بهشت گاهى ناظر به خداست، و گاهى به نعمت‏هاى بهشتى، بلکه وجوه آنان دائما به سوى خداى تعالى است.

__________________________________________________
(1) سوره اعراف، آیه 143.
(2) سوره نجم، آیه 11.
(3) سوره نمل، آیه 89.
ترجمه تفسیر المیزان، ج‏20، ص: 179
قالب : تفسیری گوینده : محمد هادی مؤذن جامی
منبع : المیزان موضوع اصلی : انسان در قیامت
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره طور آیه 24 - توصیف بهشتیان
وقتی خدمتگزاران متقیان از شدت زیبایی و صفا چون مروارید درون صدف هستند پس خود بهشتیان چقدر زیبا و باصفایند....
قالب : تفسیری گوینده : محمد هادی مؤذن جامی
منبع : تحقیقات از منابع مختلف موضوع اصلی : متقین
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) رمضانی (داور) : لطفا در بخش پیام وارد شود.
  سوره قلم آیه 1 - و ما یسطرون
اگر ما در ما یسطرون مصدریه باشد معنی قسم این گونه است: سوگند به قلم و به نوشتن. شاید این معنا بهتر باشد چون به خود فن و استعداد نوشتن اشاره می کند؛ یعنی بفهمید که قلم و قدرت نوشتن چه نعمت بزرگی است، اما اگر ما را موصوله بگیریم این گونه معنا می دهد: سوگند به قلم و نوشته ها.
توضیح : قرآن کریم برای اینکه مردم را به آیات و مخلوقات توجه بدهد، به انواعی از مخلوقات قسم خورده است و در واقع می خواهد بگوید من به شیئی که به آن قسم می خورم احترام می گذارم. در این جا خدا به چیزی ابراز احترام کرده که مردم عرب و غیر عرب به هیچ وجه آن را شایسته احترام نمی دانسته اند: قلم.
اگر ما در ما یسطرون مصدریه باشد معنی قسم این گونه است: سوگند به قلم و به نوشتن. شاید این معنا بهتر باشد چون به خود فن و استعداد نوشتن اشاره می کند؛ یعنی بفهمید که قلم و قدرت نوشتن چه نعمت بزرگی است، اما اگر ما را موصوله بگیریم این گونه معنا می دهد: سوگند به قلم و نوشته ها.
از اینجا که قرآن به قلم و نوشتن سوگند یاد می کند، روح تعلیمات اسلامی و قرآنی را که روح علم و فرهنگ است در می یابیم. به همین دلیل است که قرآن در جاهای دیگر هم همین مطلب یا آن رکن دیگرش را که استعداد سخن گفتن است با اهمیت ذکر می کند.
از همه روشن تر این است که اولین آیاتی که بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل می شود با کلمه اقرأ خواندن شروع می شود و در همان آیات ابتدایی نعمت قلم را یادآوری می کند: الذی علم بالقلم(721)
بیشتر آن چه انسان ها می دانند در اثر نوشتن از نسل های گذشته منتقل شده است و تمام تمدن معنوی و صنعتی که بشر دارد، محصول تدریجی هزاران سال تاریخ است که دوره به دوره به دست بشر رسیده است. اگر نوشتن نبود از این آثاری که امروز هست یک صدهزارم هم باقی نبود.
http://www.ghadeer.org/Book/638/102821
قالب : لغوی گوینده : محمد هادی مؤذن جامی
منبع : آشنایی با قرآن استاد شهید مطهری موضوع اصلی : کتاب
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.

  • <<
  • <
  • تعداد صفحات : 4
  • >
  • >>