لیست اﻋﺮاب های سيد حسين اخوان بهابادي
از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
  سوره نمل آیه 25 -
«أَلاّ»فراهم آمده است از «أَنْ» ناصبه(حرف نصب) و «لا» نافیه(حرف نفی)
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره نور آیه 27 - پایگاه جامع قرآنی نور
تَسْتَأْنِسُوا:فعل مضارع منصوب بأن مضمرة وجوبا بعد حتى و علامة نصبه حذف النون
توضیح : فعل مضارع بعد از عوامل نصب، منصوب می‌شود.
عوامل نصب عبارت‌اند از: اَن، لَن، کَی، اِذَن
– اَن: یکی از حروفِ مصدری است که فعل مضارعی که بعد از آن قرار می‌گیرد، به مصدرش تأویل می‌رود (به مصدر بازمی‌گردد).
مانند: «اَنْ تَصُومُوا خَیرٌ لَکُم» صَوْمُکُم خَیرٌ لَکُم
فعل مضارع بعد از یکسری کلمات، به‌وسیله‌ «اَن» مقدره منصوب می‌شود. مانند «حَتّی» : «یا ایها الذین امنوا لاتدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستانسوا»(نور، ۲۷)، (حَتّی اَنْ تستانسوا)
حذف نون در کلمه‌ی تستانسون بخاطر «اَن» مقدره یا «اَن» مضمره که در آیه وجود ندارد اما در تقدیرش آمده است و حذف نون، نشانه‌ی نصب است.
در ضمن اِضْمار  در لغت‌ به‌ معنی‌ پوشاندن‌ و پنهان‌ داشتن‌ است‌، اما در اصطلاح، کلمه یا جمله مقدّر را اضمار گویند. البته باید گفت؛ اصل در کلام عدم اضمار (عدم تقدیر) است و تقدیر گرفتن چیزی در کلام بدون قرینه خلاف ظاهر می‌باشد.
مثل: ﴿وَسْئَلِ الْقَرْیَةَ﴾، از شهر سؤال کن»، که کلمه «اهل» در تقدیر است و در اصل این گونه می‌باشد: «و اسئل اهل القریة؛ از اهل شهر سؤال کن»
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره توبة آیه 129 - قرآن آی نور
فَإِنْ‌: الفاء حرف عطف ان حرف شرط جازم.
تَوَلَّوْا: فعل مضارع فعل الشرط مجزوم و علامة جزمه حذف النون و الواو ضمیر متصل مبنی على السکون فی محل رفع فاعل و الالف فارقة.
فَقُلْ‌: الفاء واقعة فی جواب الشرط قل فعل أمر مبنی على السکون و الفاعل ضمیر مستتر فیه وجوبا تقدیره أنت و جملة (قل) فی محل جزم جواب الشرط مقترن بالفاء.
حَسْبِیَ‌: مبتدأ مرفوع و علامة رفعه الضمة المقدرة على ما قبل الیاء منع من ظهورها اشتغال المحل بالحرکة المناسبة و الیاء ضمیر متصل مبنی على الکسر فی محل جر مضاف الیه.
اَللّٰهُ‌: لفظ الجلالة خبر مرفوع و علامة رفعه الضمة الظاهرة و جملة حسبی اللّه فی محل نصب مقول القول.
لاٰ: نافیة للجنس.
إِلٰهَ‌: اسم لا مبنی على الفتح فی محل نصب و الخبر محذوف تقدیره موجود.
إِلاّٰ: حرف استثناء ملغى.
هُوَ: ضمیر منفصل مبنی على الفتح فی محل رفع بدل من الضمیر المستکن و جملة (لا إله إلا هو) فی محل نصب حال. فی الخبر (موجود) أو بدل من محل (لا) مع اسمها.
عَلَیْهِ‌: جار و مجرور متعلقان بتوکلت.
تَوَکَّلْتُ‌: فعل ماض مبنی على السکون لاتصاله بتاء الضمیر المتحرک و التاء ضمیر متصل مبنی على الضم فی محل رفع فاعل.
وَ هُوَ: الواو حرف عطف هو ضمیر منفصل مبنی على الفتح فی محل رفع مبتدأ.
رَبُّ‌: خبر مرفوع و علامة رفعه الضمة الظاهرة و هو مضاف.
اَلْعَرْشِ‌: مضاف الیه مجرور و علامة جره الکسرة الظاهرة.
اَلْعَظِیمِ‌: صفة للعرش مجرورة و علامة جرها الکسرة الظاهرة.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره بقرة آیه 213 -
(کان)، از نواسخ ،فعل ناقصه
(الناس) اسم کان و مرفوع
(أمّة) خبر کان و منصوب.
توضیح : نواسخ جمع ناسخ است و ناسخ به معنی نسخ کننده یا همان باطل کننده.
نواسخ در اصطلاح ادبیات عرب به کلماتی گفته می شود که بر سر جمله ی اسمیّه ( مبتدا و خبر ) می آیند و اعراب کنونی آن را باطل می کنند(اعراب یعنی حرکت حرف آخر کلمه) و چون کلمه نمی تواند بدون اعراب باشد لذا اعراب جدیدی برای آن در نظر گرفته می شود یا به عبارت دیگر، نواسخ کلماتی هستند که بر سر جمله ی اسمیّه یا همان مبتدا و خبر می آیند و اعراب آن ها را تغییر می دهند که شامل افعال ناقصه ، حروف مشبّهه بالفعل و  لا نفی جنس می باشد .
الناسُ أمّةٌ ........ کان الناسُ أمّةً(کان از افعال ناقصه است که بعلت آمدن این ناسخ، اعراب کلمه ی، أمّة از مرفوع به منصوب تغییر کرد)
اما برای یادسپاری بهتر و آسان تر  این موضوع که نواسخ با اسم ها سر و کار دارند می توان از شیوه‌هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه یا اصطلاح جدید با کلمه یا اصطلاح قبلی اما آشنا بهره برد بطور مثال می توان تصور کرد که نواسخ کارمندان ثبت احوال، همگی دارای مدرک کارشناسی ادبیات عرب هستند و البته کارشان باطل کردن شناسنامه ها می باشد و از آنجا که شناسنامه ها با اسامی سر و کار دارند عمل نواسخ هم فقط بروی اسم ها انجام می گیرد یا به عبارتی نواسخ  کاری به فعل ها ندارند.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره واقعة آیه 5 -
فعل بَسَّ از افعال مضاعف است و فعل مضاعف به فعلی گفته می‌شود که یک یا دو حرف از حروف اصلی آن تکراری باشد بَسَّ(بسس)
شش صیغه ی ماضی غائب فعل بَسَّ:
بَسَّ، بَسَّا، بَسُّوا، بَسَّتْ، بَسَّتَا، بَسَسْنَ
صیغه ی چهارم فعل بالا یا ماضی مفرد مونث غائب فعل بَسَّ می‌شود بَسَّتْ.
مجهول فعل بالا یا مجهول مفرد مونث غائب فعل بَسَّ هم می‌شود بُسَّتْ .
نکات
1.انتهای فعل بُسَّتْ ساکن است. هرگاه این گونه افعال به‌ کلمه‌ای اضافه شوند که ابتدای کلمه‌ی جدید هم ساکن است چون دو ساکن به هم برخورد می‌کنند برای رفع این مشکل یا رفع التقاء ساکنین باید اولی را کسره داد یا به عبارتی باید اولین ساکن را حذف کرد و به جای آن کسره گذاشت مانند: بُسَّتِ ٱلۡجِبَالُ.
2.فاعل بعد از فعل معلوم می‌آید و نائب فاعل بعد از فعل مجهول می‌آید پس در آیه (وَ بُسَّتِ ٱلۡجِبَالُ بَسّٗا) جبال نائب فاعل است.
3. طریقه ساختن ماضی مجهول: 
الف) دوّمین حرف اصلی فعل را کسره می‌دهیم.
 ب) تمام حروف متحرک قبل از کسره ای که انتخاب شد را ضمه می‌دهیم.(یکی از حروف متحرک، اولین حرف کلمه است که‌ باید ضمّه بگیرد ، ساکن ها همچنان ساکن می‌مانند و حرکت آخر کلمه نباید تغییر کند)
 موارد خاص:
* اگر فعل ماضی مضاعف باشد، و آن را مجهول کنیم، فقط حرف اول آن ضمه می‌گیرد و تمام (یعنی قائده ی کسره حرف پیش از اخر نداریم) مانند بَسَّ:بُسَّ.
صرف چهار صیغه‌ی مجهول آن: بُسَّ، بُسَّا، بُسُّوا، بُسَّتْ، بُسَّتَا.
 * در فعل ماضی معتل اجوف که آن را مجهول می‌کنیم، حرف عله به علت قواعداعلال به (( ی )) تبدیل می‌شود. مانند قال: قِیلَ.
توضیح : در ضمن:
1. روش مجهول کردن فعل مضارع به این صورت است که دومین حرف اصلی فعل را فتحه و حرف اول فعل را ضمه می‌دهیم. ( فقط و فقط حرف اول فعل را)
2.دومین حرف اصلی فعل یا عین الفعل همان حرف پیش از اخر کلمه است البته به شرط ان که کلمه ی گفته شده صیغه ی اول فعل باشد با این توصیف، اگر فردی در تعیین عین الفعل کلمه ای مردد است می تواند اولین صیغه ی فعل را پیدا کند و بر این مبنا، عین الفعل را تشخیص دهد سپس به تغییر حرکت عین الفعل در صیغه های دیگراقدام کند و یا ابتدا می تواند صیغه ی اول فعل را پیدا کرده و ان را مجهول کند بعد با صرف این فعل مجهول به مجهول صیغه ی مورد نظر دست یابد.
3.در پاسخ به این سوال که چگونه دریابیم که در ماضی باید از کسره و در مضارع از فتحه برای مجهول کردن استفاده کرد باید گفت در ماضی معلوم عین الفعل فتحه و در مضارع معلوم عین الفعل کسره دارد لذا اگر قصد تغییر درفعل وجود دارد باید این گونه عمل شود.
4. هر فعلی که با ضمه شروع می شود مجهول نیست مثلا مضارع معلوم باب افعال(افعل، یفعل،افعال) با ضمه شروع می شود یا از صیغه ی ششم به بعد فعل اجوفی چون (قال)ما شاهد فعل هایی با ابتدا به ضمه هستیم قُلنَ، قُلتَ، قُلتُما... که همه ی این ها افعال معلوم هستند و جالب این که مجهول همین فعل (قال)حرف اول ان کسره دارد و در چهارده صیغه ی ان اینگونه است قِیلَ ، قِیلا ، قِیلوا......
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره تکویر آیه 1 -
شش صیغه ی ماضی غائب فعل کَوَّرَ:
کَوَّرَ، کَوَّرَا، کَوَّروا، کَوَّرَتْ، کَوَّرَتا، کَوَّرْنَ.
صیغه ی چهارم فعل بالا یا ماضی مفرد مونث غائب فعل کَوَّرَمی شودکَوَّرَتْ.
مجهول فعل بالا یا مجهول مفرد مونث غائب فعل کَوَّرَ هم می شودکُوِّرَتْ.
نکته: فاعل بعد از فعل معلوم می آید و نائب فاعل بعد از فعل مجهول می آید و اگر قبل از فعل بیایند دیگر فاعل نیستند و مبتدأ محسوب می شوند پس در آیه (إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ) شمس مبتدأ و کورت خبر آن است اما نائب فاعلِ فعل، ضمیر مستتر(هی) است که البته به (شمس) بر می گردد.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره توبة آیه 7 -
اسم شرط، فعل شرط و جواب شرط
توضیح : در این قسمت از ایه:فما استقاموا لکم فاستقیموا لهم
ما = اسم شرط
اِستقاموا = فعل شرط
اِستقیموا = جواب شرط
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره توبة آیه 2 -
مُعْجِزِی: عاجز کنندگان (در اصل معجزین بوده که چون مضاف واقع شده است نون آن حذف گردیده است)و از ریشه ی عجز است.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره فاطر آیه 2 -
تشخیص اسم شرط، فعل شرط و جواب شرط
توضیح :
«ما» اسم شرط است و عمل آن این است که فعل شرط و جواب شرط را مجزوم(یا محلا مجزوم)می کند «یَفْتَحِ اللَّهُ» فعل شرط و مضارع را مجزوم کرده است و هرگاه دو ساکن به هم برخورد کردند اولی را باید کسره داد [همزه‌ی (الله) همزه وصل است و (لام) اول (الله) ساکن است و اگر همزه‌ی (الله) ساقط گردد و التقاء ساکنین می‌شود] جواب شرط گاهی یک جمله ی اسمیه است که در این صورت حتما پس از "فا" جواب می آید که جمله( لا مُمْسِکَ لها) جواب شرط و محلا مجزوم است و در ادامه «وَما» واو عطف و ما اسم شرط و «یُمْسِکْ» فعل شرط که مجزوم است کلمه ی هُو که به الله بر می‌گردد حذف شده و پس از "فا" جواب شرط (لَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ) آمده است که محلا مجزوم است.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.