● سوره زخرف آیه 54 - جذور الکلمات القرآنیة
إستَخَفَّ : بشدّت إرعاب کردن وهراس انداختن برای تفرقه و تسلّط کردن
توضیح : إستَخَفَّ: زیاد ترساند،بشکل وحشتناک ووسیع وبشکل گسترده هراس انداخت؛
از فعل خاف = خوف نه خفّ = خفیف.
تشدید إستخوَف = إستَخَفَّ.(تَخَوُّف)
أَوْ یَأْخُذَهُمْ عَلی تَخَوُّفٍ فَإِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ47
وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذینَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ36
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ
فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ112
وبر فرض از فعل "خفّ" = إستخفّ القوم: تفرقوا وقلّوا
ای پراکنده شدند وکم شدند.
یا به معنیه "استفزّهم واهانهم"
این سیاست "تخویف وإرعاب ووحشت وزندانی کردن وشکنجه دادن وإعدام وقتل عام ومصادره اموال
وغصب واعتداء وتفریق (تفرقه کردن)وتقلیل... "؛ دین حکومتهای دیکتاتوری وفرعونی وستمگرانه بود وهست.
انبیاء علیهم السلام توانستند مردم را از ظلم وإستخفاف طواغیت نجات کنند.
(تخویف وتفریق = خَوِّف وفرِّق؛ تسد)
"آمنهم من خوف"
وبه معنی"سبک مغز شمردن " کاملا غیر واقعی وغیر منطقی واشتباه است.
هیچ کسی نمیتواند با سبک مغز شمردن دیگران را بر انها مسلط بشود مگه احمق یا نادان یا جاهل یا مجنون یا ناتوان یا ضعیف یا کودک هستند.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
1)
عطار : من نه مُفسّر قرآن نه مترجم هستم وریشه کلمه "استخف" از خوف میدانم
ولا یَستَخِفَّنَّک الّذینَ لا یوقِنون(روم/60) دلیل به این معنی هست =
از تهدید وارعاب وتخویف وتجویع وحرمان وحبس وسنگساری وفحّاشی وتحریم واقدام به قتل وترورکردن ... نترسی؛ واین معنی شواهد تاریخی زیادی دارد ولازم بذکر نیست.
واین نصیحت:
"... خود را به قرآن بسپارید و خالی الذهن قرآن را قرائت کنید تا از علم قرآن مفاهیم بدیع را دریافت کنید."
داوران ومفسّران ومترجمان محترم به شدّت نیاز دارند ورجوع به لغت نامه عربی - عربی ومصادر کتابهای عربی کهنه نه فارسی نیاز مبرم دارند.
سپاس!
رمضانی (داور) : ریشه کلمات به دلخواه ما تعیین نمیشود. پیداکردن ریشه کلمات، با دانستن اصول قواعد عربی میسر است.
ریشه و معنی استخفّ که بیان شد از لغتنامه «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» است که مراجعه به این لغتنامه به دلیل ویژگیهای خاصی که دارد برای قرآن پژوهان قرآنی بسیار مهم است و این یکی از لغتنامههای عربی-عربی است (که برای سهولت فهم مخاطبان، ترجمه شد) .
درباره این واژه (خفف) هم توضیحات مفصلی در این کتاب بیان شده که مراجعه به آن را به تمام قرآن پژهان گرانقدر که آشنایی با زبان عربی دارند توصیه میکنم.
2)
رمضانی (داور) : ریشه استخفّ، «خفف» است و اصل الواحد در این ماده، چیزی است در مقابل ثِقل (سنگینی) و استخفاف؛ طلب کردن و خواستن خفیف شدن چیزی است. ولا یَستَخِفَّنَّک الّذینَ لا یوقِنون(روم/60) یعنی خواری، ضعف و پستی.
برای اینکه آیه را با دریافت خود هماهنگ کنید نمیتوان ریشه فعل را عوض کنید. خود را به قرآن بسپارید و خالی الدهن قرآن را قرائت کنید تا از علم قرآن مفاهیم بدیع را دریافت کنید.
در این آیه قرآن به نکته لطیفى اشاره مىکند، و آن اینکه: فرعون از واقعیت امر چندان غافل نبود، ولى" او قوم خود را تحمیق کرد، و عقول آنها را سبک شمرد و از وى اطاعت کردند"! (فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ).
اصولا راه و رسم همه حکومتهاى جبار و فاسد این است که براى ادامه خودکامگى باید مردم را در سطح پائینى از فکر و اندیشه نگهدارند، و با انواع وسائل آنها را تحمیق کنند، آنها را در یک حال بیخبرى از واقعیتها فرو برند و ارزشهاى دروغین را جانشین ارزشهاى راستین کنند، و دائما آنها را نسبت به واقعیتها شستشوى مغزى دهند.
چرا که بیدار شدن ملتها و آگاهى و رشد فکرى ملتها بزرگترین دشمن حکومتهاى خودکامه و شیطانى است که با تمام قوا با آن مبارزه مىکنند! این شیوه فرعونى یعنى استخفاف عقول با شدت هر چه تمامتر در عصر و زمان ما بر همه جوامع فاسد حاکم است، اگر فرعون براى نیل به این هدف وسائل محدودى در اختیار داشت طاغوتیان امروز با استفاده از وسائل ارتباط جمعى، مطبوعات، فرستندههاى رادیو تلویزیونى، شبکههای مجازی، و انواع فیلمها، و حتى ورزش در شکل انحرافى، و ابداع انواع مدهاى مسخره، به استخفاف عقول ملتها مىپردازند، تا در بیخبرى کامل فرو روند و از آنها اطاعت کنند، به همین دلیل دانشمندان و متعهدان دینى که خط فکرى و مکتبى انبیا را تداوم مىبخشند وظیفه سنگین در مبارزه با برنامه" استخفاف عقول" بر عهده دارند که از مهمترین وظائف آنها است.
جالب اینکه آیه فوق را با این جمله تکمیل و پایان مىدهد" آنها گروهى فاسق بودند" (إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ).
اشاره به اینکه این قوم گمراه اگر فاسق و خارج از اطاعت فرمان خدا و حکم عقل نبودند تسلیم چنین تبلیغات و توهماتى نمىشدند، و اسباب گمراهى خود را به دست خویش فراهم نمىساختند، به همین دلیل آنها هرگز در این گمراهى معذور نبودند، درست است که فرعون عقل آنها را دزدید و به طاعت خویش واداشت، ولى آنها نیز با" تسلیم کورکورانه" موجبات این دزدى را فراهم ساختند. آرى آنها فاسقانى بودند که از فاسقى تبعیت مىکردند.
● سوره یوسف آیه 4 - جذور الکلمات القرآنیة
یوسف : دلسوزی وهمیاری دیگران را باهمدردی و کمک کردن؛ نه صرفا دلسوزی واحساساتی.
توضیح : یُوسُف : از یُؤسِف للآخرین: أسف؛ أسفاً
" قالَ یا أَسَفی عَلی یُوسُفَ "
یُؤسَف له: بخاطرش غُصّه میخورن.
یُؤسَف علیه: اسفبار دارد.
، یُؤسِف له: به کمکش میشتابه وهمدردی میورزه.
بالاترین وباارزشترین ومهمترین حسّ وعمل انسان سالم : همدردی وکمک رساندن.
++++
همدردی:
آمیختن (ورزیدن) رفتاروگفتار وکمک ودلسوزی با محبّت.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره انسان آیه 18 - جذور الکلمات القرآنیة
سلسبیل : منش وزندگی سالم
توضیح : اصل سلسبیل: سلامة السبیل = السبیل السالم.
سبیل الله: الصراط المستقیم.
ضد سبیل جهنّم."و من یتبدل الکفر بالایمان فقد ضل سواء السبیل"
ابن السبیل: مانند مسکین؛ راه برای کاسبی وتأمین أمنیت وسلامت ومعاش روزمرّه اش ندارد.
"لیس علینا فی الأمیین سبیل": "أمیین" هیچ حق وحقوقی ندارند وهیچ مسئولیتی قبال "أمیین"
را نداریم (عقیده یهود).به واژه "أمیین" مراجعه کنید
سبیل در فارسی به معنی "شَارِب - شُوَارِب" در عربی.
تشابه نوشتاری یا لفظی وباهم هیچ ارتباطی ندارد
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
1)
رمضانی (داور) : اصل الواحد در این ماده(سلسبیل)، چیزی است که در حالی که به صفت سهولَة (همواری) و لین (نرمی) و سَلاسَة (روانی) متّصف است، امتداد مییابد. مانند: مایع جاریِ روانِ گوارای نرم و این کلمه از دو کلمه سَلِس (روان) و سبیل (راه) گرفته و ترکیب شده است و خصوصیات آن دو کلمه در آن وجود دارد.
● سوره زمر آیه 63 - أقرب الموارد فی تفسیر فصیح العربیة والشوارد:تألیف سعید الخوری السرتونی اللبنانی + المعجم التاریخی للغة العربیة وثائق ونماذج + معجم الأصول الفصیحة للألفاظ الدارجة + ...
مقالید : شاهکاریها، الگو مفتول مانند (باهم پیچیده شده)، توصیف مجازی بر تسلّط وبرعهده گرفتن أمور ...
توضیح : چند معنی برای "مقالید" در نظر بگیریم:
1-أُلقیت الیه مقالید الأُمور:
همه کارها را به او واگذار وتفویض شده.
"وَ لِلَّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا
تَعْمَلُونَ123"
2- قلائد الشعر = مابقی من الشعر الممتاز والفاخر.
آنچه بماند وتاابد باقی میشود.
"وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ27"
3- الخزائن والمفاتیح :
"بسم الله الرحمان الرحیم"
مفتاح(کلید گشائی) همه گنجهای خلقت وگیتی هست وبس؛ نه علوم طبیعت (Sience)، نه سحر
وجادو، نه چیزی دیگر.
"الر"+"کهیعص"+ ... خزائن رحمت ربّک الکریم
4-ضاقت علیه المقالید:
نعمتها کم و تنگ شدند؛ ای سختیه روزگار ومعیشت .
5- الافتخارات: شاهکارها.
همه شاهکارهای خلقت وگیتی را مُختصّ "الله أحسن الخالقین" هست وبس.
"ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ
أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ14 "
6- گردنبند برای کنترل وتحکّم ومالکیت واختیارات کامل مانند قلادة دور گردن گوسفند وسایر حیوانات؛
ای آسمان ها وزمین را زیر سیطره کامل ودر اختیار تام "الله الملک القهّار" هستند وبس.
مصداق واختصار آیه الکرسی.
7-مفتول، ملتوی(عربی) : باهم پیجید مانند نردبان حلزونی یا سیم مفتول یامانند شکل والگوی مار پیچ.واین الگو در همه طبیعت از اتم ومولکول DNA ... ودرخت و ساق گیاهان ... طوفانها ...
سیاه چاله وستاره های نوترون...
وکل گیتی مشهد هست وتابع الگو "مفتول بودن" (باهم تابیده-ساختمان دو رشتهای یا پیشتر مارپیچ دارد تاب داده شده) هست؛ انگار دو دست دوطرف هر چیزی را گرفتند ومیپیچند.
8-قلائد:(بلاغی)جاودانه باقی میماند.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره نجم آیه 38 - قرآن
وزر : سُپردن
توضیح : یک معنی دیگر برای "وزر"؛ سُپردن:
"أَلاَّ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرَی"
گوش ونگاه وعقل وحواستان را به هرکسی یا هر چی نسپری؛ چون پیامدها وعاقبت اعمال را
نمیتوانی کاملا بسنجی. ونیاز به کارشناس وتجربه دیگران همیشه هست.
همیشه این سوال قبل از هرکاری از خود بپرس:
نتیجه گوش دادن، دیدن، خواندن , نوشتن، مشارکت کردن ... چی خواهد شد؟
به این آیة رجوع کنید:
وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
1)
رمضانی (داور) : اصل الواحد در ماده، ثقل (سنگینی و باری) است که بر چیزی حمل میشود و از مصادیق آن: (وَزَر)؛ کوه کوچکی است که بر زمین حمل میشود و وِزر (گناه) بر گردن انسان و (وِزر) سلاح سنگینی که اهل جنگ با خود برمیدارند و آنچه از اداره امور مملکت که بر عهده مُوازِر (وزیر سلطان) است.
وَزَرَ یَزِرُ وِزراً؛ یعنی بار سنگینی را برداشت و وِزر؛ هم به صورت مصدر (به معنای حمل چیز سنگین) و هم به صورت اسم برای چیز سنگین به کار میرود.سوره مبارکه انعام آیه 164: وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری، و هیچ باربرداری بار [گناه] دیگری را برنمیدارد.وِزر بر دو نوع مادی و معنوی است؛ زیرا سنگینی در عالم ماوراء ماده، امری غیر مادی است؛ و آن عبارت است از تیرگی، ظلمت، اضطراب و محجوبیتی که نفس به آن دچار می-شود و حاصل بدی اعمال، فساد نیتها و زشتی صفات حیوانی در انسان است. اما وزر مادی؛ قابل انتقال از جایی به جایی دیگر است.سوره مبارکه طه آیات 29 و 30: وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی/ هارُونَ أَخِی اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی، و برای من دستیاری از کسانم قرار ده/ هارون برادرم را وَزیر؛ یعنی کسی که سنگینی اداره امور را تحمل میکند و در تکلیف امر تبلیغ و ادای وظیفه رسالت، با رسول شریک است.