فسیر آقای جوادی آملی در سوره زمر در خصوص عبارت من جاء بالحسنة ،که در ذیل ارایه شده بسیار جالب و حاوی نکته روشنگری برای من بود.
چند وقت پیش که این مطلب را در یکی از گروهها خوندم،در ذهنم بود تا به آیه ۸۹سوره نمل برخوردم.
من جاءبالحسنة فله خیر منها و هم من فزع یومئذ ءامنون.
هر کس که حسنه بیاورد،در روز قیامت ،ایمن است و عذابی ندارد.
سوالی در ذهنم ایجاد شد که چرا فقط انجام حسنه،شرط ایمنی است و به ترک سیئة اشاره ای نشده است.
با نکته تفسیری اقای جوادی،این معنا بدست می اید که در قیامت برایند اعمال خوب وبد ما ملاک خواهد بود.یعنی اگر جمع جبری اعمال خوب ما به همراه آثار مثبت آنها از مجموع اعمال بد ما و آثار منفی آنها بیشتر باشد،ایمن از عذاب خواهیم بود.واگر جمع عملکرد ما منفی باشد،همان اعمال منفی به ما تحویل داده شده و مارا معذب میکند.
ومن جاء بالسیئة فلایجزی الذین عملوالسیئات الا ما کانو یعملون
نکته دیگری که حاصل میشود این است که چون همه انسانها اعمال خوب و بد دارند و آثار مثبت و منفی آنها و میزان تاثیر آنها بر جامعه و دیگران را نمی دانند تا پیش خود ،نمره خود را محاسبه کنند،پس باید همواره حالت خوف و رجا را حفظ کرد.
ان شااله که برایند اعمال همه ما ،حسنه باشد.
آیت الله جوادی آملی:
خداوند در قرآن نفرمود: کسی که در دنیا کار خوب بکند یا کسی که در دنیا ایمان بیاورد اهل نجات است!
در هیچ جای قران نداریم که فرموده باشد: «من فعل الحسنه» بلکه فرمود :«من جاء بالحسنه»
این یعنی انسان باید یک قدرتی داشته باشد که بتواند این اعمال حسنه را با خود «به سرای باقی» ببرد. یعنی اعمالش در دستش نقد باشد.
این طور نباشد که در دستش کار خیر بگذارد بعد گناه کند، غیبت کند و... که با این کارها افعال خیرش بریزد. این «شیوه اخیر» مصداق همان «من فعل الحسنه» است که مورد نظر قرآن نیست . بلکه انسان باید آنطور باشد که بتواند همه افعال نیک و خوب خودش را به همراه خود ببرد.
لذا در صحنه قیامت نمیگویند تو در دنیا چه کردی بلکه میگویند چه با خودت آوردی؟!! از همین رو خداوند فرمود «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها»
اینکه گفته شد: به او ده برابر میدهند، اینطور نیست که هر کسی کار خوبی بکند به او ده برابر بدهند!! بلکه کسی از این نعمت بهرمنده خواهد بود که بتوا ند آن را حفظ کند و بتواند آن حسنه را نگه دارد.
http://quranpuyan.com/yaf_postst436_hrkhs-brynd-mlsh-Hsnh-bshd-z-dhb-qymt-ymn-st-yh-89swrh-nml.aspx
در زندگی روزمره با افراد سائل زیادی روبرو میشویم که در خواست کمک دارند. افراد زیادی هم با این استدلال
که نمی دانیم انها واقعا مستحق هستند یا خیر ،از کمک به انها خودداری می کنند.اما ایا فقط به افراد مستحق باید انفاق کرد؟
چند وقت قبل که ایه 19 سوره ذاریات را میخواندم ،پاسخ این سئوال نیز در ذهنم روشن شد.
در این سوره در وصف متقین اینگونه امده است:
إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنّاتٍ وَ عُیُونٍ (١٥)آخِذِینَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذالِکَ مُحْسِنِینَ (١٦)
کانُوا قَلِیلاً مِنَ الَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ (١٧)وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ (١٨)
وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (١٩)و در اموال آنها حقّى براى سائل و محروم بود. (١٩)
محروم ،همان معنی مستحق را میدهد.اینکه خداوند سائلین را از محرومین جدا کرده و بیان میکند متقین بخشی از انفاق خود را به افراد سائل اختصاص میدهند؛
پاسخ سئوال را برایم مشخص کرد که نباید تمام کمکهای خود را منحصر و منوط به شناخت مستحق کنیم
بلکه سائلین را نیز باید مدنظر داشت.
البته اینکه چه مقدار و به چه نوع سائلینی باید کمک کرد،بحثی عقلی و تابع عرف جامعه میباشد.
حال به تفسیر اقای مکارم هم نگاه کنیم:
"وقتى مى گوید: در اموال آنها چنین حقى است، یعنى علاوه بر واجبات، آنها بر خود لازم مى دانند که در راه خدا از اموال خویش به سائلان و محرومان انفاق کنند، ولى، مى توان گفت: فرق نیکوکاران با دیگران، آن است که آنها این حقوق را ادا مى کنند، در حالى که دیگران مقید به آن نیستند.
«فاضل مقداد» در «کنز العرفان» تصریح مى کند: منظور از «حَقٌّ مَعْلُوم»، حقى است که خود آنها در اموالشان قرار مى دهند، و خویشتن را موظف به آن مى دانند.(7)
در روایاتى که از منابع اهل بیت(علیهم السلام) رسیده نیز تأکید شده که منظور از «حق معلوم» چیزى غیر از زکات واجب است.
در این که، میان «سائل» و «محروم» چه تفاوتى است؟ جمعى گفته اند:
«سائل» کسى است که از مردم تقاضاى کمک مى کند،
ولى «محروم» شخص آبرومندى است که براى معیشت خود نهایت تلاش و کوشش را به خرج مى دهد، اما دستش به جائى نمى رسد و کسب و کار و زندگیش به هم پیچیده است، و با این حال خویشتن دارى کرده، از کسى تقاضاى کمک نمى کند.
این تعبیر، اشاره به این نکته است که، هرگز منتظر ننشینید نیازمندان نزد شما آیند و تقاضاى کمک کنند،
بر شما است که جستجو کنید و افراد آبرومند محروم را که به گفته قرآن: یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ : «افراد بى خبر آنها را از شدت خویشتن دارى غنى مى پندارند»(10)
پیدا کنید، و به آنها کمک نموده، گره مشکلاتشان را بگشائید و آبرویشان را حفظ نمائید، و این، دستور مهمى است که براى حفظ حیثیت مسلمانان محروم، بسیار مهم است
نظیر این معنى در سوره «معارج» آیات 24 و 25 آمده است مى فرماید:
«وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»."
توضیح : این متن قبلا ارسال شده بود.عنوانش اصلاح شد.
میتوان بین قهرمانان سه گانه این ایه(ابراهیم ،موسی وحسین بن علی)،با حاجیان مستقر در مکه وغیر حاجیان که در نمازی دو رکعتی این ایه را می خوانند ، نسبتهایی را بشرح زیر برقرار نمود:
1- حضور در میقات برای ارتباط ویژه با خدا
حاجیان مطابق مناسک حج ابراهیمی برای ورود به خانه خدا وحتی حریم ان ،باید در میقات حاضر شوند وبا انجام اعمالی تعهداتی را بپذیرند.
تعهداتی در راستای توجه به خالق ،خود وسایر انسانها،حیوانات وگیاهان ورعایت حرمت وحقوق انها
موسی هم که دراین ایام درحج نیست،برای سخن گفتن با خدا باید در زمان مشخص به مکانی معین برود و درمیقات حضور یابد.
پس ای مسلمانی که حضور در حج ومیقاتش برایت مقدور نبوده ،برای خود میقاتی تعیین کن. در زمانی خاص با پروردگارت صحبت کن .راز ونیاز کن.
میقات تو می تواند نیمه شب باشد یا روز عرفه یا عید قربان .یا نه.بیا زمان را ثابت کنیم. بیا از فردی بودن خارجش کنیم. مانند حج نمود جمعی هم بان بدهیم .اری.
میقات ما همین نماز دورکعتی پس از نماز مغرب است. عملی خاص، در زمانی خاص، با ذکری خاص که می توان بصورت جمعی هم در مساجد خدا انرا انجام داد.. پس نماز وواعدنا میقات ماست.
2-تکالیف براساس توانایی است.
هر که توانایی واستطاعت(جسمی ،مالی،قانونی وروحی-ظرفیت-) دارد باید این ایام، قصد حج خانه خدا رابنماید. تا با اجرای مناسک ،از برکت وهدایت وعده داده شده بهره مند شوند.
و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایی رفتن به سویش دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)،
خداوند همواره از جهانیان بی نیاز است. ایه 97سوره ال عمران
کسانی که مستطیع (از همه جوانب)نیستند درسرزمین خود بمانند وبه سایر مسئولیتهایی که درحد توانشان است ،بپردازند.
اما انانکه با اعمال ومناسک قبلی ،ظرفیت وتوان انجام ماموریت ها ی بزرگتر را پیدا کرده اند هم نباید به حج بیایند .میقات انها جای دیگری است.
لذا امام حسین روز 8 ذیحجه به همراه گروهی دیگر از رهاشدگان از ظاهر باید مکه را به مقصد دیگری برای احیای دین خدا ترک کند وموسی نیز به حج نمیرود بلکه به کوه طور میرود تا دین خدا را دریافت کند.
پس ای مسلمان راه نیافته به بیت اله
به خود بیاندیش و ببین ظرفیت های مادی ومعنوی تو ،اقتضای انجام چه ماموریتی را دارد؟حج تو همان است.
3-در داستان هر سه قهرمان ایه ،بحث قربانی وریختن خون وگذشتن از خودوتمایلات خود مطرح است:
-ابراهیم برای اجرای امر خدا از فرزندش میگذرد و چاقو را برگردن او میگذارد واماده قربانی کردن است که فرمان توقف میرسد وگوسفندی برای قربانی فرستاده میشود.
-موسی پس از بازگشت از میقات وقتی می بیند قومش مشرک شده وگوساله پرست شده اند ،برای امرزش انها وقبول توبه انها توسط خدا می گوید خودتان (همدیگر)را بکشید.
نحوه اجرای این دستور هم طبق اخبار وروایات رسیده ،جالب است (حتما بخوانید.در یک زمان خاص همه با سر وروی پوشیده وشمشیرهای افراخته بطرف هم حمله میکنند)
ظاهرا پس از اجرای قسمتی از حکم ندا میرسد که توبه انها پذیرفته شده است.
-داستان امام حسین هم که مشهور است برای احیای دین خدا خون خود وفرزندانش را نثار میکند.
اینها حکایت از ان دارد که لبیک گفتن به خالق در مواضع مختلف ،متفاوت است. برای قبولی در بعضی امتحانات وماموریتهای الهی باید بتوانی از (خون) خود یا عزیزانت بگذری .
باید بتوانی در صحنه هایی اجرای دستور نمایی که سرنوشتت معلوم و محکوم به خروج از دنیا هستی. واین ها، ظرفیت سازی میخواهد.
باید در کلاسهای میقات شرکت کرده باشی تا در امتحانات متناسب با سطح تو بتوانی لبیک بگویی.
حضرت سلیمان نامه ای به ملکه می نویسد و خواهان تسلیم شدن ملکه واطاعت کردن از سلیمان می شود.ملکه پس از مشورت با سران قوم
تصمیم میگیرد به جهت احتراز از جنگ و فساد ،هدیه ای برای سلیمان بفرستد و واکنش او را ببیند.
سلیمان پس از دریافت هدیه اینگونه پاسخ مدهد:
فَلَمَّا جَاء سُلَیْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِیَ اللَّهُ خَیْرٌ مِّمَّا آتَاکُم بَلْ أَنتُم بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ ﴿۳۶﴾
خرمشاهی: و چون [پیک] نزد سلیمان آمد، [سلیمان هدیه را دید و] گفت آیا به من مدد مالى مىرسانید؟ بدانید که آنچه خداوند به من بخشیده است،
از آنچه به شما بخشیده است بهتر است، آرى [مىبینم که] شما به هدیهتان دلخوشید
به نظرم این جملات پاسخ مناسب و خدا پسندی برای کسانی است که می خواهند با تحریک احساس طمع در ما ،به خواسته های دیگر خود برسند.
منبع:
http://www.quranpuyan.com/(S(2j2ms3f4zujuyn55x4favb45))/Default.aspx?g=posts&t=131