«تقویم» به معنای در آوردن چیزی به صورت مناسب و نظام معتدل و کیفیت شایسته است، و مراد از «احسن تقویم بودن انسان» این است که خدا هر استعدادی را که انسان برای قوام و کمال خود به آن نیازمند بود، در او قرار داده است؛ مانند قوای روحی و حتی جسمانی.( تفسیر نمونه، ج 27)، ص 124(قدیم)، ص 165(جدید).
تعبیر «احسن تقویم» نشان می دهدکه استعدادهای کمالی انسان از سایر موجودات برتر و بهتر است، و با کمال این استعدادها می تواند به زندگی جاودانه نزد پروردگار دست یابد و به سعادت حقیقی برسد. انسان می تواند در این سیر به مقام خلیفة اللّهی دست یابد و جانشین خداوند در زمین گردد.
توضیح : انسان برترین مخلوق است، اما در صورت سقوط، از همه موجودات پست تر می گردد. (أَحْسَنِ تَقْویمٍ... أَسْفَلَ سافِلینَ)
خداوند چگونه بنده اش را راضی می کند؟
آخرین آیه سوره مبارکه لیل (وَ لَسَوْفَ یَرْضی) به ذکر پاداشی بزرگ و بی نظیر پرهیزکاران پرداخته، و چنین می فرماید: چنین شخصی به زودی راضی و خشنود می شود(وَ لَسَوْفَ یَرْضی).
این یعنی چی؟ که بنده راضی و خشنود شود. به چه چیزی میتونه اشاره داشته باشه. بنده خدا از خدا راضی و خشنود شود. به چه مقام و قربی می رسد که راضی و خشنود شود.
یعنی اینکه همانطور که او برای رضای خداکار می کند، و اعمال مستحبی و واجب را انجام می دهد. و ترک محرمات می کند تا خداوند از او راضی و خشنود گردد، خداوند نیز در آخرت او را راضی می سازد؛ رضایتی مطلق و بدون هیچ قید و شرطی.
رضایتی گسترده و نامحدود، رضایتی که تمام نعمت ها را در خودش جمع کرده و حتی تصورش برای ما که در این دنیا مشغول زندگی دنیوی هستیم و تنها با مادیات سروکار داریم سخت است. و ذهن ما گنجایش و ظرفیت این را ندارد که این نعمت خدا، یعنی راضی ساختن بنده اش بدون هیچ قید و شرطی تصور کند. به قولی یک نعمت تام در آخرت برای انسان.
مسلماً ماانسانها وقتی میخاهیم معامله ای انجام دهیم،با شخصی انجام میدهیم که بدونیم از اون معامله انجام شده سودی برای ماخواهد داشت. و این که طرف معامله آدم معتمدی باشد. خوب حالا این را تصور کنید:
چه معامله ای سودمندتر از معامله با خداوند میتونه وجود داشته باشه که صاحب دنیا و آخرت است و آن قدر به بندگان مخلص خود لطف و محبت می کند تا انان را راضی و خشنود گرداند.
و باید متذکر شویم که این خشنودی تنها از آن بندگان مخلص خداست. و این خشنودی زمانی حاصل می شود که بدانند خداوند از آنها راضی است.
اگر میخاهی بدونی که آیا خداوند از بنده اش راضی هست یا نه. حساب کن و ببین آیا کاری که انجام دادی آیا تنها رضایت خداوند در انجام آن کار دخیل بود یا نه.
حساب کن ببین آیا ترک محرماتی که انجام دادی تنها از خوف خداوند بود یا نه برای جلب توجه مردم.
توضیح : انسان مخلص به مقام رضا می رسد و همواره از خداوند خشنود است.(وَ لَسَوْفَ یَرْضی)
آیا خداوند برای امور بنده اش کفایت نمی کند. اگر خوب بنگریم و دقیق شویم خواهیم دید که یکی از امید بخش ترین آیات قرآن می بخشد. وقتی که خداوند متعال کفایت امور بنده اش را به عهده گرفته یک انسان از چه باید بیم داشته باشد. خداوندی که در همه حال مراقب او است. خداوند در این آیه به بنده خود دلگرمی می دهد. و به او اطمینان می دهد که ای بنده من در همه حال پشتوانه ای برای تو هستم. از چیزی بیم نداشته باش.
بالفرض مثال شما کسی را در نظر بگیرید که این شخص از هر نظر غنی باشد، از هر نظری که می خواهید در نظر بگیرید چه از نظر مالی، مقام و قدرت و ....، اگر چنین شخصی به شما بگوید که از چیزی بیم نداشته باش غصه چیزی را نخور، از کسی نترس من مراقبت هستم پشتت ایستاده ام. شما چه حالی پیدا می کنید. مطمئنا دلتان قرص می شود که یکی هست که حواسش به شما هست و نگران چیزی نیستی و می تونی بهش اعتماد کنی.
حال اگر این شخص که مثال زدیم. خداوند باشد چی؟ خداوندی که مهربان هست. خداوندی که صمد است، خداوندی که بی همتا هست و بی نیاز مطلق هست. و حتی بی نیازمندترین افراد نیازمند خدا هستند. اومده در این آیه فرموده که آیا خداوند برای امور بنده اش کفایت نمی کند.؟ حال واقعا خداوند برای برای کفایت امور بنده اش کافی نیست؟
این یعنی اینکه ای بنده من همه کسری ها و کمبودهایت را جبران میکنم. دلهره نداشته باش. کافیه به خدا اعتماد داشته باشی. خدا تموم کاستی های دنیوی و اخرویت را برعهده میگیرد.
پناه بردن به خدا را باید همچنان که بر زبان جاری میسازیم باید نیز در مقام عمل بدان عمل کنیم/
فعل قل = بگو، چه چیزی را بگوید.؟ مگر قرار بود پیامبر صلئات الله علیه قرآن را که بر او نازل شده به مردم انتقال ندهد.؟ یکی از وظایف پیامبر صلوات الله علیه انتقال کلام وحی به مردم بود. چرا گفته قل. _ سوره هایی که با قل شروع شدن سوره هایی هستن که نشان توحیدی هستند. سوره انعام بیشترین قل را دارد. بیشترین منابع اعتقادی را دارد _ قل یعنی اینکه تنها به گفتن بسنده نکن باید در مقام عمل نیز بیایی. اعوذ یعنی پناه جستن. پس وقتی میگوییم قل اعوذ یعنی وقتی این را به زبانم جاری میسازم باید عمل نیز کنم. بعنوان مثال به هنگام وقوع بلایی مانند سیل نمیشه فقط بگوییم اعوذ من السیل باید به جای امن نیز رفت و حرکت کرد.
پس قل اعوذ یعنی اعتقادداشته باشیم و سعی کنیم از محیطهای گناه دوری کنیم.