لیست تفسیر های محمدهادي حسيني نژاد
از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
  سوره انعام آیه 74 - تفسیرنور
کلمه‏ى «أب» بطور طبیعى به معناى پدر است، ولى به معناى جدّ مادرى، عمو و مربّى هم گفته مى‏شود. چنانکه فرزندان یعقوب به پدران و عموى پدر خود حضرت اسماعیل نیز اب گفتند: «نعبد الهک و اله آبائک ابراهیم و اسماعیل و اسحاق» <389> وپیامبر اسلام صلى الله علیه وآله نیز فرمود: «أنا و علىّ أبَوا هذه الاُمّة» <390> ، من و على، پدران این اُمّتیم. آزر، عموى ابراهیم بود، نه پدرش. پدران ابراهیم همه موحّد بوده‏اند. از علماى اهل سنّت نیز، طبرى، آلوسى و سیوطى مى‏گویند: آزر پدر ابراهیم نبوده است. به علاوه، ابراهیم به پدر و مادر خویش دعا کرد: «ربّنَا اغفِر لى و لوالدىّ...» <391> در حالى که مسلمان حقّ ندارد براى مشرک طلب مغفرت کند، هرچند فامیل او باشد. از مجموع اینها برمى‏آید که «أب» در این آیه به معناى پدر نیست. به علاوه نام پدر ابراهیم‏علیه السلام در کتب تاریخ، «تارُخ» ذکر شده است، نه آزر. <392> استغفار حضرت ابراهیم براى عمویش آزر نیز قبل از روشن شدن روحیّه‏ى کفر او و به خاطر وعده‏اى بود که به او داده بود، و چون فهمید که حقّ‏پذیر نیست، از او تبرّى جست و جدا شد. «فلمّا تبیّن له انّه عدوٌّ للّه تبرّأ منه» <393> 1- خویشاوندى، مانع نهى از منکر نیست. «اذ قال ابراهیم لابیه...» 2- ملاک در برخورد، حقّ است نه سنّ و سال. «قال ابراهیم لابیه» (حضرت ابراهیم به عموى خود که سن بیشتر داشته، آشکارا حقّ را بیان کرده و هشدار داده است.) 3- در شیوه‏ى دعوت به حق، باید از بستگان نزدیک شروع کرد. «لابیه» و باید از مسائل اصلى سخن گفت. «أتتّخذ اصناماً آلهة» 4- سابقه‏ى شرک وبت‏پرستى، به پیش از رسالت حضرت ابراهیم بازمى گردد. «أتتّخذ اصناماً» 5 - اکثریّت، سابقه و سنّ، باطل را تبدیل به حقّ نمى‏کند و همه جا ارزش نیست. «أراک و قومک فى ضلال» 6- بت‏پرستى، انحرافى است که وجدان‏هاى سالم و عقل، از آن انتقاد مى‏کنند. «أتتّخذ أصناماً... ضلال مبین» 7- گرچه ابراهیم‏علیه السلام حلیم بود، «اِنّ أبراهیم لاوّاه حلیم» <394> و پیامبر باید حتّى با فرعون هم نرم حرف بزند، ولى لحن برخورد حضرت ابراهیم در این آیه، به خاطر اصرار عمویش بر کفر بود. «اِنّى اراک و قومک فى ضلال مبین»
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره نساء آیه 95 - تفسیرنور
کسانى که به جبهه‏ى جهاد نمى‏روند، چند گروهند: منافقان بى‏ایمان، مسلمانان ترسو، رفاه‏طلبان، شکّاکان، بى‏همّتان که مى‏گویند: با مال و بیان و قلم و دعا، رزمندگان را دعا و حمایت مى‏کنیم، و جهاد، براى ما واجب عینى نیست. این آیه، به این گروه آخر مربوط مى‏شود و از آنان انتقاد مى‏کند. زیرا گروه‏هاى دیگر در موارد متعدّد به شدّت مورد انتقاد قرار گرفته‏اند و هیچ‏گونه مقام و درجه‏اى ندارند تا مجاهدان یک درجه بالاتر از آنان باشند.
در روایات آمده است، کسانى که به خاطر بیمارى نمى‏توانند بجنگند ولى دلشان همراه رزمندگان است، با آنان در ثواب جهاد برابرند.[350]
آیه مربوط به واجب کفایى است و اگر جهاد واجب عینى بود، از قاعدان به عنوان متخلّف یاد مى‏شد.

--------------------------------------------------------------------------------
350) تفسیر صافى.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.