● سوره انعام آیه 74 - تفسیرنور
کلمهى «أب» بطور طبیعى به معناى پدر است، ولى به معناى جدّ مادرى، عمو و مربّى هم گفته مىشود. چنانکه فرزندان یعقوب به پدران و عموى پدر خود حضرت اسماعیل نیز اب گفتند: «نعبد الهک و اله آبائک ابراهیم و اسماعیل و اسحاق» <389> وپیامبر اسلام صلى الله علیه وآله نیز فرمود: «أنا و علىّ أبَوا هذه الاُمّة» <390> ، من و على، پدران این اُمّتیم. آزر، عموى ابراهیم بود، نه پدرش. پدران ابراهیم همه موحّد بودهاند. از علماى اهل سنّت نیز، طبرى، آلوسى و سیوطى مىگویند: آزر پدر ابراهیم نبوده است. به علاوه، ابراهیم به پدر و مادر خویش دعا کرد: «ربّنَا اغفِر لى و لوالدىّ...» <391> در حالى که مسلمان حقّ ندارد براى مشرک طلب مغفرت کند، هرچند فامیل او باشد. از مجموع اینها برمىآید که «أب» در این آیه به معناى پدر نیست. به علاوه نام پدر ابراهیمعلیه السلام در کتب تاریخ، «تارُخ» ذکر شده است، نه آزر. <392> استغفار حضرت ابراهیم براى عمویش آزر نیز قبل از روشن شدن روحیّهى کفر او و به خاطر وعدهاى بود که به او داده بود، و چون فهمید که حقّپذیر نیست، از او تبرّى جست و جدا شد. «فلمّا تبیّن له انّه عدوٌّ للّه تبرّأ منه» <393> 1- خویشاوندى، مانع نهى از منکر نیست. «اذ قال ابراهیم لابیه...» 2- ملاک در برخورد، حقّ است نه سنّ و سال. «قال ابراهیم لابیه» (حضرت ابراهیم به عموى خود که سن بیشتر داشته، آشکارا حقّ را بیان کرده و هشدار داده است.) 3- در شیوهى دعوت به حق، باید از بستگان نزدیک شروع کرد. «لابیه» و باید از مسائل اصلى سخن گفت. «أتتّخذ اصناماً آلهة» 4- سابقهى شرک وبتپرستى، به پیش از رسالت حضرت ابراهیم بازمى گردد. «أتتّخذ اصناماً» 5 - اکثریّت، سابقه و سنّ، باطل را تبدیل به حقّ نمىکند و همه جا ارزش نیست. «أراک و قومک فى ضلال» 6- بتپرستى، انحرافى است که وجدانهاى سالم و عقل، از آن انتقاد مىکنند. «أتتّخذ أصناماً... ضلال مبین» 7- گرچه ابراهیمعلیه السلام حلیم بود، «اِنّ أبراهیم لاوّاه حلیم» <394> و پیامبر باید حتّى با فرعون هم نرم حرف بزند، ولى لحن برخورد حضرت ابراهیم در این آیه، به خاطر اصرار عمویش بر کفر بود. «اِنّى اراک و قومک فى ضلال مبین»
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره نساء آیه 95 - تفسیرنور
کسانى که به جبههى جهاد نمىروند، چند گروهند: منافقان بىایمان، مسلمانان ترسو، رفاهطلبان، شکّاکان، بىهمّتان که مىگویند: با مال و بیان و قلم و دعا، رزمندگان را دعا و حمایت مىکنیم، و جهاد، براى ما واجب عینى نیست. این آیه، به این گروه آخر مربوط مىشود و از آنان انتقاد مىکند. زیرا گروههاى دیگر در موارد متعدّد به شدّت مورد انتقاد قرار گرفتهاند و هیچگونه مقام و درجهاى ندارند تا مجاهدان یک درجه بالاتر از آنان باشند.
در روایات آمده است، کسانى که به خاطر بیمارى نمىتوانند بجنگند ولى دلشان همراه رزمندگان است، با آنان در ثواب جهاد برابرند.[350]
آیه مربوط به واجب کفایى است و اگر جهاد واجب عینى بود، از قاعدان به عنوان متخلّف یاد مىشد.
--------------------------------------------------------------------------------
350) تفسیر صافى.
[ نظرات / امتیازها ]
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.