لیست تفسیر های محسن رحيمي
از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
  سوره انفال آیه 1 - نمونه
همانگونه که در شاءن نزول خواندیم آیه فوق پس از جنگ بدر نازل شده و پیرامون غنائم جنگى صحبت مى کند و به صورت قانون کلى ، یک حکم وسیع اسلامى را بیان میدارد، خطاب به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) کرده و مى گوید: از تو درباره انفال سؤ ال مى کنند (یسئلونک عن الانفال ).
بگو انفال مخصوص خدا و پیامبر صلى الله علیه و آله است (قل الانفال لله و الرسول ).
بنابر این تقوا را پیشه کنید و در میان خود اصلاح کنید و برادرانى را که با هم ستیزه کرده اند آشتى دهید (فاتقوا الله و اصلحوا ذات بینکم ).
و اطاعت خدا و پیامبرش کنید، اگر ایمان دارید (و اطیعوا الله و رسوله ان کنتم مؤ منین ) .
یعنى تنها ایمان با سخن نیست ، بلکه جلوهگاه ایمان ، اطاعت بى قید و شرط در همه مسائل زندگى از فرمان خدا و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) است ، نه تنها در غنائم جنگى در همه چیز باید گوش به فرمان و تسلیم اوامر آنها باشید.
انفال چیست ؟
انفال در اصل از ماده نفل (بر وزن نفع ) به معنى زیادى است ، و این که به نمازهاى مستحب نافله گفته مى شود چون اضافه بر واجبات است ، و همچنین اگر نوه را نافله مى گویند به خاطر این است که بر فرزندان افزوده مى شود، نوفل به کسى گفته مى شود که بخشش زیاد داشته باشد.
و اگر به غنائم جنگى نیز انفال گفته شده است ، یا به جهت این است که یک سلسله اموال اضافى است که بدون صاحب میماند و به دست جنگجویان میافتد در حالى که مالک خاصى براى آن وجود ندارد، و یا به این جهت است که جنگجویان براى پیروزى بر دشمن میجنگند، نه براى غنیمت ، بنابر این غنیمت یک موضوع اضافى است که به دست آنها میافتد.
در اینجا به سه نکته مهم باید توجه داشت :
1 گرچه آیه فوق در زمینه غنائم جنگى وارد شده است ، ولى مفهوم آن یک حکم کلى و عمومى است ، و تمام اموال اضافى یعنى آنچه مالک خصوصى ندارد را شامل مى شود، به همین دلیل در روایاتى که از طریق اهلبیت (علیهمالسلام ) به ما رسیده میبینیم که مفهوم وسیعى براى انفال بیان شده است ، در روایات معتبر از امام باقر و امام صادق (علیه السلام ) چنین مى خوانیم :
انها ما اخذ من دار الحرب من غیر قتال کالذى انجلى عنها اهلها و هو المسمى فیئا و میراث من لا وارث له ، و قطائع الملوک اذا لم تکن مغصوبة و الاجام ، و بطون الاودیه ، و الموات ، فانها لله و لرسوله و بعده لمن قام مقامه یصرفه حیث یشاء من مصالحه و مصالح عیاله :
انفال اموالى است که از دار الحرب بدون جنگ گرفته مى شود و همچنین
سرزمینى که اهلش آنرا ترک کرده و از آن هجرت مى کنند و آن فیى ء نامیده مى شود و میراث کسى که وارثى نداشته باشد، و سرزمین و اموالى که پادشاهان به این و آن مى بخشیدند در صورتى که صاحب آن شناخته نشود و بیشهزارها و جنگلها و درهها و سرزمینهاى موات که همه اینها از آن خدا و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و بعد از او براى کسى است که قائم مقام او است ، و او آن را در هر راه که مصلحت خویش و مصلحت مردمى که تحت تکفل او هستند ببیند، مصرف خواهد کرد.
گرچه همه غنائم جنگى در حدیث بالا نیامده است ، ولى در حدیث دیگرى که از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده مى خوانیم : ان غنائم بدر کانت للنبى خاصة فقسمها بینهم تفضلا منه : غنائم بدر مخصوص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بود و او به عنوان بخشش آنها را در میان جنگجویان تقسیم کرد.
از آنچه گفته شد چنین نتیجه مى گیریم که مفهوم اصلى انفال نه تنها غنائم جنگى بلکه همه اموالى را که مالک خصوصى ندارد شامل مى شود و تمام این اموال متعلق به خدا و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و قائم مقام او است ، و به تعبیر دیگر متعلق به حکومت اسلامى است و در مسیر منافع عموم مسلمین مصرف مى گردد.
منتها در مورد غنائم جنگى و اموال منقولى که با پیکار به دست سربازان میافتد، قانون اسلام چنانکه در همین سوره شرح خواهیم داد بر این قرار گرفته که چهار پنجم آنرا به عنوان تشویق و جبران گوشهاى از زحمات جنگجویان به آنها داده شود، و تنها یک پنجم از آن به عنوان خمس در مصارفى که ذیل آیه 41 اشاره خواهد شد مصرف گردد، و به این ترتیب غنائم نیز در مفهوم عمومى انفال مندرج است و در اصل ، ملک حکومت اسلامى است و بخشیدن چهار پنجم آن به جنگجویان به عنوان عطیه و تفضل است (دقت کنید).
2- ممکن است تصور شود که آیه فوق (بنابر این که غنائم جنگى را نیز شامل شود) با آیه چهل و یکم همین سوره که مى گوید: تنها یک پنجم غنائم (خمس آنها) متعلق به خدا و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و سایر مصارف است منافات دارد زیرا مفهوم آن این است که چهار پنجم باقیمانده به جنگجویان متعلق است . ولى با توجه به آنچه در بالا گفته شد، روشن مى شود که غنائم جنگى در اصل همه متعلق به خدا و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) است ، و این یکنوع بخشش و تفضل مى باشد که چهار پنجم آنرا در اختیار جنگجویان میگذارند و به تعبیر دیگر حکومت اسلامى چهار پنجم حق خود را از غنائم منقول در مورد مجاهدین مصرف مى کند و به این ترتیب هیچگونه منافاتى باقى نمیماند.
و از اینجا نیز روشن مى شود که آیه خمس آنچنانکه بعضى از مفسران پنداشتهاند آیه انفال را نسخ نمى کند، بلکه هر دو به قوت خود باقى هستند.
3- همانگونه که در شاءن نزول خواندیم در میان بعضى از مسلمانان مشاجرهاى در مورد غنائم جنگى واقع شد و براى قطع این مشاجره نخست ریشه آن که مساءله غنیمت بود زده شد و به طور دربست در اختیار پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) قرار گرفت ، سپس دستور اصلاح میان مسلمانان و افرادى که با هم مشاجره کردند، به دیگران داد. اصولا اصلاح ذات البین و ایجاد تفاهم و زدودن کدورت ها و دشمنى ها و تبدیل آن به صمیمیت و دوستى ، یکى از مهمترین برنامه هاى اسلامى است .
ذات به معنى خلقت و بنیه و اساس چیزى است ، و بین به معنى حالت ارتباطى و پیوند میان دو شخص یا دو چیز است ، بنابراین اصلاح ذات البین به معنى اصلاح اساس ارتباطات و تقویت و تحکیم پیوندها و از میان بردن عوامل و اسباب تفرقه و نفاق است .
در تعلیمات اسلامى به اندازهاى به این موضوع اهمیت داده شده که به عنوان
یکى از برترین عبادات معرفى گردیده است ، امیر مؤ منان على (علیه السلام ) در آخرین وصایایش به هنگامى که در بستر شهادت بود به فرزندانش فرمود: انى سمعت جدکما رسول الله (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) یقول : اصلاح ذات البین افضل من عامة الصلوة و الصیام : من از جد شما پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) شنیدم که مى فرمود اصلاح رابطه میان مردم از انواع نماز و روزه مستحب هم برتر است
در کتاب کافى از امام صادق (علیه السلام ) چنین نقل شده که فرمود: صدقة یحبها الله اصلاح بین الناس اذا تفاسدوا و تقارب بینهم اذا تباعدوا عطیه و بخششى را که خداوند دوست دارد اصلاح بین مردم است هنگامى که به فساد گرایند و نزدیک ساختن آنها به یکدیگر است به هنگامى که از هم دور شوند. و نیز در همان کتاب از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده که به مفضل (یکى از یاران امام ) فرمود: اذا راءیت بین اثنین من شیعتنا منازعة فافتدها من مالى هنگامى که میان دو نفر از پیروان ما مشاجره اى ببینى (که مربوط به امور مالى است ) از مال من غرامت بپرداز (و آنها را با هم صلح ده ).
و به همین دلیل در یکى دیگر از روایات مى خوانیم که مفضل روزى دو نفر از شیعیان را دید که در مورد ارث با هم نزاع دارند آنها را به منزل خود دعوت کرد، و چهارصد درهم که مورد اختلاف آنها بود به آنها پرداخت و غائله را ختم کرد، سپس به آنها گفت : بدانید که این از مال من نبود، ولى امام صادق (علیه السلام ) به من دستور داده است که در اینگونه موارد با استفاده از سرمایه امام ، صلح و مصالحه در میان یاران ایجاد کنم .
علت اینهمه تاءکید در زمینه مساءله اجتماعى با کمى دقت روشن مى شود زیرا
عظمت و توانائى و قدرت و سربلندى یک ملت ، جز در سایه تفاهم و تعاون ممکن نیست ، اگر مشاجره ها، اختلافات کوچک اصلاح نشود، ریشه عداوت و دشمنى تدریجا در دلها نفوذ مى کند، و یک ملت متحد را به جمعى پراکنده مبدل مى سازد، جمعى آسیب پذیر، ضعیف و ناتوان و زبون در مقابل هر حادثه و هر دشمن ، و حتى میان چنین جمعیتى بسیارى از مسائل اصولى اسلام همانند نماز و روزه و یا اصل موجودیت قرآن به خطر خواهد افتاد.
به همین دلیل بعضى از مراحل اصلاح ذات البین شرعا واجب و حتى استفاده از امکانات بیت المال براى تحقق بخشیدن آن مجاز است و بعضى از مراحل آن که با سرنوشت مسلمانان زیاد تماس ندارد مستحب مؤ کد است .
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.