لیست تفسیر های العبد حاج سعيد
از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
  سوره انبیاء آیه 50 - تفسیر کوثر
پس از بیان برخى از خصوصیات تورات اکنون به ذکر قرآن مى‏پردازد و قرآن را به عنوان ذکرى مبارک معرفى مى‏کند که از سوى خداوند نازل شده است. ذکر بودن قرآن به معناى آموزندگى آن است که انسان را به یاد خدا و ارزشهاى الهى مى‏اندازد و مبارک بودنش به معناى خیر و برکت فراوانى است که قرآن براى جامعه بشرى دارد.
پس از بیان این دو صفت براى قرآن، مشرکان را مورد خطاب قرار مى‏دهد و مى‏فرماید: آیا شما آن را انکار مى‏کنید؟ این یک سؤال توبیخى است و در واقع مشرکان را مورد سرزنش قرار مى‏دهد که آنان قرآن با این عظمت را که ذکر مبارک است، انکار مى‏کنند و حقانیت آن را نمى‏پذیرند و از راهنماییهاى آن استفاده نمى‏کنند.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره انبیاء آیه 47 - تفسیر کوثر
منظور از میزان چیست؟
با توجه به آیات و روایاتى که آوردیم، وجود میزان در قیامت و سنجش اعمال مردم، از مسلمات اعتقادات اسلامى است و انکار آن، انکار یکى از ضروریات اسلام است، ولى آیا منظور از میزان چیست و سنجش اعمال چگونه صورت خواهد گرفت، مطلبى است که جاى گفت‏وگو و بررسى دارد.
بسیارى از اهل سنت براساس روایاتى که از طریق آنان وارد شده است معتقدند که میزان همان ترازوست و در قیامت ترازو یا ترازوهایى نصب خواهد شد که داراى دو کفه است و زبانه‏اى دارد که در دست جبرئیل است و اعمال انسان از خیر و شر در دو کفه آن قرار مى‏گیرد و کشیده مى‏شود. بعضى از آنها معتقدند که اعمال انسان در قیامت تجسم مى‏یابد و به صورت یک جسم در کفه ترازو نهاده مى‏شود و بعضى هم معتقدند که اعمال انسان در صحیفه‏هایى نوشته مى‏شود و آن صحیفه‏ها در کفه قرار مى‏گیرد و بعضى هم گفته‏اند که اعمال نیکو به صورت قیافه زیبا و اعمال بد به صورت قیافه زشت در مى‏آید و آنها را در دو کفه ترازو قرار مى‏دهند.
برخى از دانشمندان و متکلمان شیعه و اهل سنت معتقدند که منظور از میزان در قیامت اجراى عدالت در پاداش دادن به اعمال انسان و تعدیل میان عمل و جزاست. این قول از برخى از متقدمان هم نقل شده است.
و بنا بر نقل قرطبى و دیگران، مجاهد و قتاده و ضحاک گفته‏اند: «کلمه میزان به عنوان مَثَل ذکر شده و ترازویى در کار نیست بلکه منظور همان عدالت است».
از جمله طرفداران این قول شیخ مفید است، او مى‏گوید: «منظور از موازین، تعدیل میان اعمال و جزاى آن و گذاشتن هر جزائى در جایگاه آن و رساندن هر صاحب حقى به حق خویشتن است. بنابراین معناى موازین آن نیست که اهل حشو مى‏گویند که در قیامت ترازوهایى مانند ترازوهاى دنیاست که دو کفه دارد و اعمال در آن گذاشته مى‏شود، چون اعمال از قبیل اعراض است و اعراض را نمى‏توان وزن کرد و اینکه اعمال به سنگین و سبکى متصف شده، از باب مجاز است و مراد از سنگینى انبوهى آن و شایستگى ثواب بزرگ و مراد از سبکى کمى آن، و عدم استحقاق ثواب است.»
همو در کتاب دیگرش مى‏گوید: «میزان عبارت است از تعدیل میان اعمال و آنچه که در برابر آن استحقاق خواهد یافت و کسانى که این تعدیل را انجام خواهند داد مباشران حساب از امامان آل محمّد(ص) هستند و همه محدثان امامیه بر آن اتفاق نظر دارند.»
شیخ طوسى نیز همین عقیده را دارد و در تفسیر خود در مفهوم میزان، چهار قول نقل مى‏کند که چهارمى آنها قول مجاهد است که گفته است: وزن عبارت است از عدل در آخرت و اینکه در آنجا به کسى ظلم نخواهد شد. شیخ طوسى پس از نقل این قول گفته است که این قول بهترین قول است. و در یکى از کتابهاى کلامى خود گفته است: بعضیها گفته‏اند که میزان عبارت است از عدل و مساوات و تقسیم صحیح، و این وجه خوبى است که با فصاحت کلام تناسب دارد.
طبق این عقیده، در قیامت سنجش میان اعمال خوب و بد انسان نخواهد بود، بلکه سنجش میان اعمال و پاداش آن خواهد بود و مطابق با عمل پاداش یا کیفر داده خواهد شد.
قاضى عبدالجبار معتزلى این عقیده را رد مى‏کند و مى‏گوید: اگر میزان همان عدل باشد، سنگینى و سبکى آن معنا ندارد پس مراد از میزان همان ترازوست که میان ما معروف است. او در توجیه اینکه اعمال که از قبیل اعراض است چگونه توزین مى‏شود، مى‏گوید: طاعات در صحیفه‏هایى قرار داده مى‏شود و گناهان هم در صحیفه‏هاى دیگر و هر کدام در یک کفه ترازو گذارده مى‏شود.
این سخن قاضى که اگر میزان به معناى عدل باشد سبکى و سنگینى معنا ندارد، سخن ناصوابى است؛ زیرا به عقیده طرفداران این قول منظور از سنگینى، کثرت عمل خوب و منظور از سبکى، کمى عمل خوب است.
در تأیید قول شیخ مفید و همفکران او مى‏توان به روایاتى از حضرات معصومین(ع) استناد کرد:
امیرالمؤمنین(ع) درباره این سخن پروردگار: «و نضع الموازین القسط لیوم القیامة» فرمود: فهو میزان العدل یؤخذ به الخلائق یوم القیامة، یدین اللّه‏ الخلق بعضهم من بعض بالموازین.آن همان میزان عدل است که در روز قیامت مردم با آن مؤاخذه مى‏شوند و خداوند به وسیله همان میزانها بعضى از مردم را از بعضى دیگر جزا مى‏دهد.
روى هشام بن الحکم انه سأل الزندیق أبا عبداللّه‏(ع) فقال: أولیس توزن الاعمال؟ قال: لا، انّ الاعمال لیست باجسام و انما هى صفة ما عملوا و انّما یحتاج الى وزن الشى‏ء من جهل عدد الاشیاء ولایعرف ثقلها و خفّتها وانّ اللّه‏ لا یخفى علیه شى‏ء، قال: فما معنى المیزان؟ قال: العدل. قال: فما معناه فى کتابه «فمن ثقلت موازینه»؟ قال: فمن رجّح عمله.
هشام بن حکم مى‏گوید: زندیقى از امام صادق(ع) پرسید که آیا اعمال وزن نخواهد شد؟ فرمود: نه، اعمال به صورت اجسام نیست بلکه صفت آن چیزى است که عمل کرده‏اند، و کسى به وزن کردن چیزى احتیاج دارد که عدد اشیاء را نداند و سنگینى و سبکى آن را نشناسد و چیزى بر خداوند پوشیده نیست. زندیق گفت: پس معناى میزان چیست؟ فرمود: عدل. گفت: معناى این سخن خدا در کتابش چیست: «هر کس موازین او سنگین شود...»؟ فرمود: کسى که عمل او نیکو باشد.
ملاصدرا در بحث مفصلى درباره میزان آن را به پنج قسم تقسیم مى‏کندو سپس مى‏گوید: و اما میزان اعمال، بدان‏که هر عملى از اعمال بدنى تأثیرى در نفس دارد، پس اگر از قبیل حسنات و طاعات باشد مانند نماز و روزه و حج و زکات و جهاد و غیر آنها، در نورانى شدن نفس و رهایى آن از اسارت شهوات و پاکى آن از تاریکیهاى هیولى و جذب آن از دنیا به آخرت و از منزل پست به محل بالا تأثیر مى‏کند، و هر عملى اندازه معینى در ایجاد نورانیت و پاکى دارد و چون حسنات زیاد شد به مقدار افزونى آن، مقدار تأثیر و تنویر آن افزایش مى‏یابد و همچنین هر عملى از اعمال بد اندازه معینى از تأثیر در تاریک ساختن و تیره کردن گوهر نفس دارد... او اضافه مى‏کند: این حالتها در دنیا از مردم پوشیده است، ولى در قیامت که پرده‏ها برداشته مى‏شود، حقیقت امر آشکار مى‏گردد و هرکسى مقدار کوشش و عمل خود را در مى‏یابد و رجحان یکى از دو کفه ترازوى خود را مى‏بیند.
او اضافه مى‏کند که نفس انسان مانند دو کفه ترازو به دو طرف کشیده مى‏شود، یکى به طرف پایین یعنى جهنم و دیگرى به طرف بالا یعنى بهشت و در روز قیامت که میان این دوکفه، تعارض و کشش به دو طرف واقع مى‏شود، خداوند بزرگ با ترجیح یکى از دو کفه به وارد شدن شخص به بهشت یا جهنم حکم خواهد داد.
طبق این بیان، میزان عبارت از اندازه نورانیت و تاریکى نفس انسان در دنیا در اثر حسنات و سیّئات است و در قیامت از آن پرده برداشته مى‏شود و مقدار حسنات و سیّئات مشخص و آشکار مى‏گردد.
این سخن، سخن درستى است، ولى تطبیق آن با «میزان» که مربوط به قیامت است و در قرآن و حدیث آمده است، مشکل است و با ظواهر آن سازگارى ندارد و از این تعبیر قرآن: «و نضع الموازین القسط» استفاده مى‏شود که میزان در همان روز قیامت به وجود خواهد آمد، نه اینکه از دنیا همراه با انسان به قیامت منتقل شود.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره انبیاء آیه 47 - تفسیر کوثر
در آیه پیش راجع به عذابى که خداوند در این دنیا به مشرکان نازل مى‏کند سخن گفته شد و اینک در این آیه صحبت از روز قیامت است که در آن روز هم مشرکان کیفر اعمال خود را خواهند دید. در این آیه از رفتار عادلانه خداوند در قیامت با بندگان خبر مى‏دهد و اظهار مى‏دارد که در آن روز ترازوهاى عدل و داد برقرار خواهد شد و به هیچ کس کوچک‏ترین ستمى روا نخواهد گردید و اگر کسى به اندازه سنگینى یک دانه خردل در دنیا کارى کرده باشد، خداوند آن را منظور خواهد کرد و خدا از نظر حسابگرى و دقت کفایت مى‏کند.
این مطلب فقط درباره کافران و مشرکان و ستمگران نیست، بلکه اعمال همه مردم حتى خوبان نیز در قیامت حساب‏رسى خواهد شد و حقى از کسى ضایع نخواهد گردید.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره انبیاء آیه 46 - تفسیر کوثر
به دنبال تهدید جامعه شرک به هلاکت و نابودى و نزول عذاب الهى، اکنون خاطرنشان مى‏سازد که هرچند انذار مشرکان در این زمان که عذاب الهى به سراغ آنان نیامده، تأثیرى در آنها نمى‏کند و آنها همچنان از شرک و خودخواهى دست‏بردار نیستند، ولى وقتى اندکى از عذاب الهى به آنان برسد، به خود مى‏آیند و به ستمگرى خود اعتراف مى‏کنند و مى‏گویند: واى بر ما که ما ستمگران بودیم.
به خود آمدن کافران و ستمگران به هنگام گرفتار شدن به عذاب الهى یک امر طبیعى و فطرى است و فطرت و وجدان آنها با تازیانه عذاب الهى بیدار مى‏شود و پس از آن حسرت گذشته را مى‏خورند و خود را سرزنش مى‏کنند. قرآن کریم در داستان کسانى که از آنان به عنوان «صاحبان باغ» یاد مى‏کند، پس از بیان غرور و ستمگرى و بخل ورزى آنان که باعث نزول عذاب الهى و نابود شدن باغ آنان گردید، از زبان آنها چنین نقل مى‏کند:
فأقبل بعضهم على بعض یتلاومون قالوا یا ویلنا انا کنا طاغین(قلم/30-31)
بعضى از آنان به بعضى دیگر روى آوردند در حالى که همدیگر را سرزنش مى‏کردند، گفتند: واى بر ما که ما طغیانگر بودیم.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.