لیست تفسیر های حسنا پوررحيمي
از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
  سوره قیامة آیه 10 - تفسیر نمونه
به این ترتیب با یک انقلاب و تحول عظیم ، جهان پایان مى‏یابد سپس با تحول عظیم دیگرى ( با نفخه صور دوم که نفخه حیات است ) رستاخیز انسانها آغاز مى‏گردد ، و در آن روز انسان مى‏گوید : راه فرار کجاست ! ( یقول الانسان یومئذ این المفر).

آرى انسانهاى کافر و گنهکار که روز قیامت را تکذیب مى‏کردند آن روز از شدت خجالت و شرم پناهگاهى مى‏جویند ، و از سنگینى بار گناه و ترس از عذاب راه فرار مى‏طلبند ، درست همانند این دنیا که وقتى مواجه با حادثه خطرناکى مى‏شدند دنبال راه فرار مى‏گشتند آنجا را نیز به اینجا قیاس مى‏کنند ! ولى به زودى به آنها گفته مى‏شود هرگز چنین نیست ، راه فرار و پناهگاهى در اینجا وجود ندارد ( کلا لا وزر ) .

بلکه قرارگاه نهائى همگان به سوى پروردگار است و جز او پناهگاهى وجود ندارد ( الى ربک یومئذ المستقر).

براى این آیه غیر از تفسیر فوق تفسیرهاى دیگرى نیز ذکر کرده‏اند از جمله اینکه : در آن روز حکم نهائى به دست خدا است.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره انفال آیه 34 - تفسیر کشاف
(ومالهم أن لایعذبهم الله ) و أی شی ء لهم فی انتفاء العذاب عنهم ، یعنی : لاحظ لهم فی ذلک و هم معذبون لا محالة ، و کیف لایعذبون و حالهم أنهم یصدون عن المسجد الحرام کما صدوا رسول الله صلی الله علیه وسلم عام الحدیبیة ، وإخراجهم رسول الله صلی الله علیه وسلم والمؤمنین من الصد ، وکانوا یقولون : نحن ولاة البیت والحرم فنصد من نشاء وندخل من نشاء (و ما کانوا أولیاءه ) ومااستحقوا مع إشراکهم وعداوتهم للدین أن یکونوا ولاة أمره وأربابه (إن أولیاؤه إلا المتقون ) من المسلمین لیس کل مسلم أیضا ممن یصلح لان یلی أمره ، إنما یستأهل ولایته من کان برا تقیا ، فکیف بالکفرة عبدة الاصنام (ولکن أکثرهم لایعلمون ) کأنه استثنی من کان یعلم وهو یعاند و یطلب الریاسة. أو أراد بالاکثر : الجمیع ، کما یراد بالقلة : العدم .
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره اسراء آیه 1 -
تفسیر مجمع البیان
آشنایى با سوره اسراء این سوره، هفدهمین سوره از قرآن شریف است که پیش از آغاز ترجمه و تفسیر آن به شناسنامه آن اشاره مى‏رود: 1 - نام یا نام‏هاى این سوره‏ این سوره به مناسبت‏هاى گوناگون به چندین نام خوانده شده است که مشهورترین آنها: سوره «بنى اسرائیل»، «اسراء» و «سبحان» است. نام دوم و سوم، از نخستین واژه و آیه آن - که از ستایش خدا و معراج پیامبر سخن دارد - دریافت شده، و نخستین نام آن نیز از دیگر آیات آن، از جمله آیه دوم، سوم و چهارم و... آن بر گرفته شده است، به ویژه که در آغازین و آخرین آیات آن فرازهایى از داستان پر فراز و نشیب موسى و حق‏ستیزى و تبهکارى و خودکامگى و بهانه‏جویى فرزندان اسرائیل را به تابلو برده و از دو سرکشى بزرگ آنان خبر مى‏دهد. 2 - فرودگاه آن‏ به باور بیشتر مفسّران از جمله«حسن»، همه آیات این سوره در مکه و در کنار کهن‏ترین معبد توحید و تقوا بر قلب پاک پیامبر مهر و عدالت فرود آمده،و تنها پنج آیه آن در مدینه نازل شده است که عبارتند از: آیه‏هاى: 32، 33، 26، 78 و 57. امّا برخى از «ابن عباس» آورده‏اند که هشت آیه این سوره در مدینه فرود آمده که عبارتند از آیه‏هاى 80 - 73. 3 - شمار آیات و واژه‏ها این سوره از دیدگاه کوفیان و طبق شماره آنان، یک‏صد و بیست و یک آیه دارد؛ امّا دیگران آیات آن را یک صد و ده، و یک صد و یازده آیه دانسته‏اند که دلیل آن خواهد آمد. گفتنى است که این سوره داراى 533 واژه و 6460 حرف است. 4 - پاداش تلاوت آن‏ 1 - در فضیلت تلاوت این سوره و پاداش آن،از پیامبر گرامى آورده‏اند که فرمود: من قرأ سورة بنی اسرائیل فرقّ قلبه عند ذکر الوالدین اعطی فی الجنة قنطارین من الاجر...(1) هر کس سوره بنى اسرائیل را تلاوت کند، و به هنگام خواندن آیه‏اى که سفارش نیکى به پدر و مادر مى‏نماید، دلش نرم گردد و عواطف انسانى او بجوشد، در بهشت پر طراوت و زیبا به او پاداشى ارزانى مى‏گردد که برابر دو هزار و چهار صد پیمانه است و هر پیمانه‏اى از آن از همه دنیا و نعمت‏هاى آن بهتر و ارجدارتر است. 2 - و از حضرت صادق علیه السلام آورده‏اند که فرمود: من قرأ سورة بنى اسرائیل فى کلّ لیلة جمعة لم یمت حتى یدرک القائم و یکون من اصحابه.(2) هر کس سوره بنى اسرائیل را در هر شب جمعه تلاوت کند، مرگش فرا نخواهد رسید تا امام مهدى علیه السلام ظهور کند و او از یاران آن گرانمایه عصرها و نسل‏ها باشد. 5 - دور نمایى از سوره‏ این سوره، که با یاد و نام خدا و ستایش او آغاز مى‏گردد، و با بزرگداشت او پایان مى‏پذیرد، مجموعه ارزشمند و ارجدارى از موضوعات فکرى، عقیدتى، اخلاقى، خانوادگى، اجتماعى، فرهنگى، آداب زندگى و راه و رسم انسانى را به تابلو مى‏برد که جالب، دل‏انگیز،تماشایى و ترسیم کننده ارزشها و والایى‏هاست. اگر بخواهیم دورنمایى از گل‏ها و لاله‏ها و میوه‏هاى گوناگون فکرى و فرهنگى و معنوى این سوره را ترسیم نماییم، با این بحث‏هاى ارجدار روبه‏رو مى‏گردیم: دعوت به توحید گرایى و یکتا پرستى. رسالت پیامبر و دو سند صداقت آن حضرت «قرآن» و معجزه «معراج». فرازهایى از زندگى موسى و بنى اسرائیل. ترسیم پاره‏اى از راز صعودها و سقوطها. معاد و جهان پس از مرگ. پاداش و کیفر عملکرد شایسته و بیدادگرانه. دریافت کارنامه عمل. حق‏شناسى در برابر آفریدگار، خانواده،نزدیکان، همدینان و همنوعان. پیکار با حق ستیزى و آفت‏هایى چون: تعصّب، لجاجت و گناه. شخصیت انسان و ملاک برترى او. هماوردخواهى قرآن و اعجاز آن. نقش قرآن در درمان بیمارى‏هاى عقیدتى، اخلاقى، انسانى، و اجتماعى. هشدار از وسوسه‏ها و گمراهى‏هاى شیطان و شیوه‏هاى وسوسه آن. زنجیره‏اى از ارزش‏هاى اخلاقى و انسانى. هشدار از ضد ارزشها در همه ابعاد. تأمین حقوق و حرمت کودکان. تأمین حقوق طبیعى انسان، همچون: حق حیات، امنیّت، آزادى و آزادگى. تحریم گناهان بزرگ خانوادگى و اقتصادى و اجتماعى و سیاسى، نظیر: فرزندکشى و پایمال ساختن حرمت آنان، آلوده دامنى، تجاوز به حقوق کودکان بى‏سرپرست، اسراف و تبذیر، بخل، کم‏فروشى، پایمال ساختن حرمت خون‏ها و جان‏ها، و خود کامگى و خود بزرگ‏بینى و خود پرستى، فرازهایى از زندگى درس آموز و الهام بخش پیامبران و شایسته کرداران و ده‏ها اندرز، نکته، درس و پیام سازنده و الهام بخش دیگرى که خواهد آمد. - [پاک و] منزّه است آن [خداى توانا] که شبانگاهى بنده [برگزیده‏]اش [محمد صلى الله علیه وآله ]را از «مسجد الحرام» به سوى «مسجد الاقصى» - که گرداگرد آن را برکت بخشیده‏ایم - سیر داد تا برخى از نشانه‏هاى [قدرت ]خود را به او بنمایانیم. 2 - و به موسى کتاب [آسمانى‏] ارزانى داشتیم و آن را براى بنى اسرائیل رهنمونى قرار دادیم،[و به آنان فرمان دادیم‏] که: جزمن [که پروردگار شما هستم، ]کارسازى [براى خود] بر مگیرید. 3 - [هان اى‏] نسل کسانى که ما آنان را به همراه نوح [بر کشتى‏] سوار کردیم؛ به راستى که او بنده‏اى بسیار سپاسگزار بود. شأن نزول‏ در شأن نزول و داستان فرود این آیه، آورده‏اند که این آیه شریفه در مورد سیر آسمانى پیامبر - که اصل آن از قرآن دریافت مى‏گردد و مورد اتفاق همه مردم مسلمان است - فرود آمده است. از این آیه و روایات رسیده دریافت مى‏گردد که پیامبر گرامى، شبانگاهى پس از خواندن نماز مغرب و عشا در مسجد الحرام، به خواست خدا، سیر آسمانى و سفر شگفت انگیزش را از «مکه» به «بیت المقدس» و «مسجد الاقصى» آغاز کرد و در یک لحظه به آنجا برده شد، و از آنجا به آسمانها رفت؛ و آنگاه پس از دیدن نشانه‏هاى پر شکوهى از قدرت بى‏کران خدا، همان‏شب به مکه باز آمد و نماز بامدادى را در مسجد الحرام به جا آورد. پاره‏اى بر این پندارند که سیر آسمانى پیامبر، روحانى و معنوى بوده و در عالم رؤیا انجام گرفته است، اما به باور ما این پندار بى‏اساس است، چرا که خواب دیدن و سیر و سفر در عالم رؤیا، معجزه بزرگى به حساب نمى‏آید تا آن را براى پیامبر معجزه بشماریم. انبوه روایات‏ در این مورد از یاران پیامبر از جمله، «ابن عباس»، «ابن مسعود»، «جابر بن عبد اللّه»، «حذیفه»، «عایشه»، «ام هانى» و بسیارى دیگر، روایاتى رسیده است که همه آنها را از خود پیامبر آورده‏اند، و مفاهیم آنها بر چهار بخش قابل تقسیم است: 1 - بخشى از مطالب و مفاهیم این روایات به خاطر تواتر آنها تردید ناپذیر است. 2 - بخش دوم مفاهیمى است که با خِرد سالم سازگار است و با اصول و ضوابط دینى نیز نا هماهنگى ندارد. ما این دو دسته روایات و مفاهیم آنها را باور داریم و بر این عقیده‏ایم که معراج در بیدارى بوده است و نه در خواب. 3 - بخش سوم از روایات، یا پاره‏اى از مفاهیم آنها با اصول و ضوابط روشن دین سازگار به نظر نمى‏رسد، اما ممکن است آنها را به گونه‏اى تأویل و تفسیر نماییم که با دین ناسازگار به نظر نرسد. 4 - اما پاره‏اى از روایات و مفهوم آنها نادرست به نظر مى‏رسد و نمى‏توان آنها را تأویل کرد، و به نظر ما نباید آنها را پذیرفت. مفاهیم و محتواى این روایات‏ محتواى این روایات رسیده نیز بر چهار بخش قابل تقسیم است. 1 - گروه نخست نشانگر سیر آسمانى پیامبر است که واقعیتى تردید ناپذیر مى‏باشد. 2 - گروه دوم بیانگر آن است که پیامبر، در این سفر شگفت انگیز، در آسمانها سیر کرد و عرش، سدرة المنتهى، بهشت و دوزخ، و گرفتاران به انواع عذاب‏ها، و نیز پیامبران و شایسته کرداران را در بهشت پر طراوت زیباى خدا دید. 3 - دسته سوم از روایات بیانگر آن است که پیامبر گروهى را غرق در نعمت‏هاى خدا، در بهشت زیبا دید و گروهى را در دوزخ و گرفتار عذاب سهمگین نگریست، که تأویل این گروه از روایات این است که تجسمى از شایسته کرداران و زشتکاران به او نمایانده شده است. 4 - و محتواى گروه چهارم، از جمله این است که:پیامبر در این سفر آسمانى خدا را دید که بر تختى تکیه زده است... و یا خدا به طور آشکار با آن حضرت سخن گفته... و یا در حضور و در کنار او نشست... و یا این موضوع که در آن سفر شکم پیامبر را شکافتند و او را از هر عیب و ایرادى پاک و پاکیزه ساختند... و مطالبى از این دست که خدا را به زورمداران و شاهان تشبیه مى‏کند و او را جسم مى‏پندارد، که اینها با مفاهیم قرآن و سنّت ناسازگار است؛ و افزون بر آن خِرد سالم نیز آنها را نمى‏پذیرد و مى‏پرسد که چگونه مى‏توان دل و جان را از عیب‏ها و نارواها و نادرستى‏ها، به وسیله آب شستشو داد، و مشکلات اخلاقى و عقیدتى را پاک کرد؟... آرى محتواى گروهى از روایات این گونه است که ما آنها را کنار مى‏گذاریم و نمى‏پذیریم. چکیده داستان معراج از روایات‏ 1 - از روایاتى که رویداد شگفت‏انگیز معراج را ترسیم مى‏کند این روایت است که از پیامبر گرامى آورده‏اند که فرمود: من آن شب در مکه بودم که فرشته وحى فرود آمد و گفت:هان، اى پیامبر خدا برخیز و براى سفرى پرشکوه آماده باش! من برخاستم و از خانه بیرون آمدم، و در آستانه در، فرشتگان گرانقدر خدا، جبرئیل، میکائیل و اسرافیل را دیدم که آنجا ایستاده‏اند. جبرئیل«براق»،آن مرکب شگفت انگیز را آورد و از من خواست تا بر آن سوار شوم... من سوار بر مرکب شدم و در یک لحظه، سیر آسمانى آغاز گردید، و خود را در بیت المقدس دیدم...در آنجا با صف‏هاى فرشتگان روبه‏رو شدم که براى اداى احترام و نوید و استقبال،از سوى خدا آمده بودند؛ و نیز با پیامبران خدا، از جمله «ابراهیم»، «موسى»، «عیسى» و... دیدار کردم و در بیت المقدس نماز خواندم. پس از نماز، فرشته وحى مرا بر روى «صخره‏اى» نشانید و از همان‏جا آن سفر شگفت‏انگیز و پر اسرار آسمانى آغاز گردید. در سیر نخست در آسمان اول، شگفتى‏هاى وصف نا پذیر و ملکوت آن را دیدم؛ در آنجا بود که فرشتگان بر من سلام کردند و من با منظره‏هاى زیبا و پر شکوهى روبه‏رو شدم که هرگز بسان آنها را ندیده بودم. آنگاه دست در دست فرشته وحى، به آسمان دوم اوج گرفتم،و در آنجا، از جمله با «مسیح» و «یحیى» دیدار کردم. سپس به آسمان سوم رفتیم، و در آنجا از جمله با «یوسف» قهرمان بهترین داستان‏ها دیدار داشتم. از پى آن به آسمان چهارم برده شدم و در آنجا، از جمله با «ادریس» پیامبر روبه‏رو گردیدم. پس از آن به آسمان پنجم اوج گرفتم و در آنجا از جمله با «هارون» دیدار داشتم. و آنگاه به آسمان هفتم پرواز کردم و در آنجا از جمله«کرّوبیان»، آن فرشتگان مقرّب، و نیز روح‏هاى پر شکوهى را که موج مى‏زدند تماشا کردم. و پس از آن به آسمان هفتم صعود نمودم و با پدیده‏هاى شگفت‏انگیز و بهت‏آور و درس آموزى، از جمله فرشتگان بسیارى روبه‏رو شدم... در روایت دیگرى است که در آسمان ششم «موسى»،و در آسمان هفتم «ابراهیم» را دیدم. آنگاه صعود ادامه یافت تا به «اعلى علیین»، یا برترین مقامات و جایگاه‏ها رسیدیم. در آن جایگاه پر معنویت بود که با پروردگارم به سخن پرداختم و با چشم خود بهشت پر طراوت و زیبا، و نیز دوزخ و آتش‏هاى شعله‏ور آن را دیدم و به «عرش» و «سدرة المنتهى» نگریستم و آنگاه به مکه باز گشتم. بامداد آن روز، از سیر شگفت‏انگیز آسمانى خود با مردم سخن گفتم که شرک گرایان، از جمله «ابو جهل»، گفتارم را دروغ شمردند، و یکى از سردمداران آنان به نام «مطعم» گفت: هان اى «محمد»! صلى الله علیه وآله تو مى‏گویى راه دو ماهه را یک شب پیموده‏اى و به آسمان‏ها هم رفتى و باز آمدى؟! راستى چه دروغ سهمگینى مى‏گویى! آنگاه «قریش» بر گردم حلقه زدند و گفتند: اگر راست مى‏گویى از آنچه دیده‏اى برایمان بگو! روایت مى‏افزاید: آنگاه پیامبر فرمود: در راه بیت المقدس، به کاروانى از کاروان‏هاى تجارتى شما مردم مکه بر خورد نمودم که کاروانیان، شترى را گم کرده و در جستجوى آن بودند و در بارهاى آنان ظرف بزرگى، با این ویژگى‏ها پر از آب بود که من از آن آب خوردم و ظرف را در جایى دیگر جاسازى نمودم... پس از رسیدن کاروان هنگامى که از موضوع تحقیق کردند دیدند درست است و پیامبر راست گفته است؛ که گفتند بسیار خوب، این یک خبر درست و یک دلیل و نشان اعجاز و صداقت در این موضوع. آنگاه افزودند: باز هم بگو چه دیدى؟ فرمود: در راه بازگشت از بیت المقدس، به شترهاى فلان کس بر خورد نمودم که بچه شتر ماده‏اى گریخته و آنگاه بر اثر حادثه‏اى دست حیوان شکسته بود. قریش با شگفتى بسیار این موضوع را نیز جستجو کردند و دیدند همان‏گونه بوده است و بر شگفتى آنان افزون گشت و گفتند: این نشان دوم درستى این خبر. گفتند: از کاروان خودمان گزارش ده. فرمود: کاروان شما را در منطقه «تنعیم» دیدم. گفتند: نشانى‏هاى آن را بگو. پیامبر به بیان خصوصیات آن پرداخت و فرمود: در پیشاپیش کاروان شما، شترى خاکسترى رنگ در حرکت بود و سپیده دم و به هنگام طلوع خورشید این کاروان به مکه مى‏رسد. قریش به سوى دروازه شهر حرکت کردند و در انتظار رسیدن آن و طلوع خورشید بودند تا شاید بى اساس بودن خبر پیامبر را ثابت کنند، امّا سر انجام همان لحظاتى که آن حضرت فرموده بود، کاروان رسید، و آنان بهت‏زده دیدند که کاروان با همان نشانه‏هایى در حرکت است که پیامبر خبر داده است، و شترى خاکسترى رنگ نیز در پیشاپیش کاروان در حرکت بود. قریش با دیدن آن کاروان و آن نشانى‏ها، از گزارش دقیق و خبر راست پیامبر غرق در حیرت شدند، امّا حق را نپذیرفتند و ایمان نیاوردند. 2 - تفسیر «عیّاشى» از حضرت صادق علیه السلام آورده است: هنگامى که پیامبر به آسمان اوّل رسید، به هر فرشته‏اى مى‏گذشت او را شادمان مى‏دید، امّا ناگاه به فرشته‏اى بر خورد نمود که بسیار اندوه زده به نظرش رسید. از جبرئیل نام و عنوان او و دلیل اندوه‏زدگى‏اش را جویا شد. او پاسخ داد:این فرشته، فرمانرواى آتش دوزخ است، و خدا او را این‏گونه آفریده است. پیامبر پرسید: آیا مى‏توان از او خواست تا دوزخ را نشان دهد؟ جبرئیل گفت: آرى. و آنگاه رو به فرمانرواى آتش دوزخ نمود و گفت: هان اى «مالک»! این بزرگمرد، پیامبر خدا حضرت محمد صلى الله علیه وآله است و مى‏فرماید به هر فرشته‏اى در سفر آسمانى‏اش برخورد نموده، همه را شادمان دیده و تنها تو را اندوه زده دیده است، چرا؟ پاسخ داد: خدا مرا این‏گونه خواسته است. جبرئیل گفت: آن حضرت مى‏خواهد دوزخ را به وى نشان دهى، آیا ممکن است؟ پاسخ داد: چرا نه؟ و آنگاه طبقه‏اى از طبقه‏هاى چند گانه دوزخ را به پیامبر نشان داد که آن حضرت تا آخر عمر، دیگر نخندید. «فکشف له عن طبق من اطباقها، قال علیه السلام فما روئی رسول الله صلى الله علیه وآله ضاحکاً حتى قبض»(3) 3 - و نیز از حضرت صادق علیه السلام آورده‏اند که فرمود: فرشته وحى پیامبر را به پر فرازترین آسمان‏ها و بالاترین مقام قرب همراهى کرد و آنگاه دیگر از همراهى او باز ایستاد و آن حضرت را تنها رها کرد و گفت: هیچ پیامبرى تا کنون به این مقام پر فراز اوج نگرفته و به اینجا نیامده است؛ «ما وطأ نبیّ قط مکانک»(4) تفسیر موضوع شگفت‏انگیز معراج‏ سُبْحانَ الَّذى‏ اَسْرى‏ بِعَبْدِهِ‏ پاک و منزه است آن خدایى که بنده برگزیده‏اش محمد صلى الله علیه وآله را شبانگاهى از مکه و مسجد الحرام به سوى بیت المقدس و مسجد الاقصى... سیر داد. روشن است که این رویداد بزرگ، یکى از نشانه‏هاى شگرف قدرت بى‏کران خداست، و آنان که او را نشناخته و عظمت او را درک نکرده و به او ایمان نیاورده‏اند و برایش شریک و همتا مى‏پندارند باید درس عبرت گیرند و به خود آیند. واژه «سبحان» اسم مصدر و براى پاک و منزّه ساختن ذات پاک خدا از پندارهاى شرک‏گرایان در مورد اوست؛ و گاه براى تعجّب به کار مى‏رود، چرا که شگفت زدگى و تعجّب باعث ستایش و تسبیح مى‏گردد؛ و بدین‏سان مسبّب به جاى سبب قرار گرفته، از این رو «سبّح» به مفهوم «عجب» آمده است. لَیْلاً: شبانگاهى. منظور از این واژه آن است که معراج و سیر آسمانى پیامبر به هنگامه شب و در تاریخ یک سال پیش از هجرت بود. مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ‏ از مسجد الحرام. پیامبر آن شب در خانه «امّ هانى»، خواهر امیر مؤمنان علیه السلام و همسر «هبیره مخزومى» بود، و سیر آسمانى آن حضرت از آنجا آغاز شد. و منظور از مسجد الحرام، مکّه است و مکّه و حرم، یکسره مسجد الحرام خوانده مى‏شود. به باور «حسن» و «قتاده»، سفر پیامبر از خود مسجد الحرام آغاز شد. اِلَى الْمَسْجِدِ الْاَقْصى‏ این بیان نشانگر آن است که سفر پیامبر از مسجد الحرام آغاز و تا مسجد الاقصى ادامه یافت و این آغاز و مقدمه‏اى براى معراج بود. در آیه شریفه از بیت المقدس به «اقصى» - که دورتر است - تعبیر شده است، چرا که مسافت آن تا مکّه و مسجد الحرام بسیار است. الَّذى‏ بارَکْنا حَوْلَهُ‏ آن مسجد جایى است که ما پیرامون آن را با برکت ساخته‏ایم، از این رو اطراف آن پوشیده از درختان، گل‏ها و گیاهان و میوه‏هاى گوناگون و دیگر نعمت‏هاست و نیازى نیست که نیازمندى‏هاى مردم آن از دیگر جاهاى دنیا تأمین گردد. آن سرزمین از نعمت امنیّت و آزادى برخوردار خواهد بود. «مجاهد» مى‏گوید: منظور این است که: آن مسجد جایى است که پیرامون آن را برکت بخشیدیم، چرا که ما آنجا را قرارگاه پیامبران و فرودگاه فرشتگان گردانیدیم. آرى، آنجا از آلودگى به شرک و کفر پاک است و پیامبران در آنجا به پرستش و عبادت خدا روزگار گذرانده و شرک‏گرایان، به خاطر نداشتن میدان کار، از آنجا رخت بر بسته‏اند. با این بیان مسجد الاقصى، هم از برکت‏هاى مادى بهره‏ور است، و هم از برکت‏هاى معنوى و روحى و دینى. لِنُرَیَهُ مِنْ آیاتَنا هدف از سیر دادن و بردن پیامبر این بود که نشانه‏هاى شگفت انگیز قدرت بى‏کران و دلیل‏هاى روشن یکتایى خود را به او بنمایانیم. این نشانه‏هاى قدرت و دلیل‏هاى روشن بسیار بود، که از آن جمله، سیر شبانگاهى از مکّه تا بیت المقدس، دیدن پیامبران خدا، صعود به آسمان‏ها و دیدن ده‏ها نشانه و دلیل از نشانه‏هاى شکوه و عظمت خدا بود. اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ. بى‏گمان خدا شنوا و داناست؛ بنا بر این هم سخن انکارگران قرآن و پیامبر را مى‏شنود، و هم سیر آسمانى پیامبر را مى‏بیند. تنها به خدا اعتماد کنیم‏ در دومین آیه مورد بحث در تجلیل از موسى مى‏فرماید: وَ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ‏ ما بر موسى، تورات را فرو فرستادیم. وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنى‏ اِسْرائیلَ‏ و آن کتاب آسمانى را وسیله رهنمود و ارشادى براى بنى اسرائیل قرار دادیم. اَلاَّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُونى‏ وَکیلاً. و به آنان فرمان دادیم که در فراز و نشیب‏ها و گرفتارى‏ها به هیچ کس اعتماد و تکیه نکنید و تنها به ذات پاک و بى‏زوال خدا دل بندید و تکیه کنید. به باور پاره‏اى منظور این است: تنها به او توکّل کنید. بنده سپاسگزار در سومین آیه مورد بحث، از پدر معنوى پیامبران، نوح یاد مى‏کند و مى‏فرماید: ذُرِّیَةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ‏ هان اى نسل کسانى که ما آنان را به همراه نوح بر کشتى سوار کردیم! به باور پاره‏اى منظور این است که، به بنى اسرائیل دستور دادیم که به نسل کسانى که با نوح بر کشتى سوارشان کردیم، اعتماد و تکیه نکنید. گفتنى است که مفهوم این فراز به تناسب دیدگاه‏هاى متفاوت در اعراب آن، تفاوت پیدا مى‏کند. اِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً. راستى که «نوح» یکى از بندگان خدا بود که هماره او را سپاسگزارى مى‏کرد و ذات پاک او را مى‏ستود. به باور پاره‏اى منظور این است که او در آغاز غذا مى‏گفت: «بسم اللّه...» و در پایان «الحمد للّه» مى‏گفت و خدا را ستایش مى‏کرد. از دو امام راستین حضرت باقر علیه السلام و صادق علیه السلام آورده‏اند که نوح، بامدادان و شامگاهان مى‏گفت: بار خدایا تو را گواه مى‏گیرم که نعمت‏هاى مادى و معنوى گرانى که در اختیار دارم، همه از آن توست و تو ارزانى داشته‏اى! تو شریک و همتایى ندارى، وظیفه من سپاسگزارى توست تا از من خشنود گردى؛ و پس از آنکه از من خشنود شدى، باز هم وظیفه من بندگى و سپاس توست. نظم و پیوند آیات‏ در مورد پیوند دوّمین آیه مورد بحث: «وَ اتَیْنا مُوسَى الْکِتابِ...» به آیه پیش سه نظر آمده است: 1 - به باور برخى منظور این است که: پاک و منزّه است آن خدایى که محمد (ص) را شبانگاهى از مسجد الحرام سیر داد و همه آیات و نشانه‏هاى قدرت خود را به او نمایاند، درست همان‏گونه که نشانه و معجزه‏هاى روشن قدرت خود را به موسى نمایاند. 2 - امّا به باور برخى دیگر منظور این است که: هان اى پیامبر رسالت! تو چیز بى‏سابقه‏اى نیست که شرک‏گرایان شگفت زده شده‏اند، ما به سوى تو کتاب آسمانى و دلیل‏هاى روشن و استوار فرو فرستادیم، درست همان‏گونه که بر موسى «تورات» فرستادیم، پس چگونه اینان موسى و کتاب و رسالت او را مى‏پذیرند امّا رسالت و کتاب تو را چیزى شگفت‏انگیز و بى‏سابقه جلوه مى‏دهند؟ 3 - و پاره‏اى برآنند که پیوند آیه شریفه به آیه پیش این‏گونه است که: هان اى پیامبر! همان‏گونه که این حق ستیزان معراج و سیر آسمانى تو را انکار مى‏کنند، رسالت موسى را نیز دروغ انگاشتند.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره اسراء آیه 1 -
تفسیر کشاف
(سبحان ) علم للتسبیح کعثمان للرجل ، وانتصابه بفعل مضمر متروک إظهاره ، تقدیره : أسبح الله سبحان ، ثم نزل سبحان منزلة الفعل فسد مسده ، ودل علی التنزیه البلیغ من جمیع القبائح التی یضیفها إلیه أعداء الله . و(أسری ) وسری لغتان . و (لیلا) نصب علی الظرف ، فإن قلت : الاسراء لایکون إلا باللیل ، فما معنی ذکر اللیل ؟ قلت : أراد بقوله (لیلا) بلفظ التنکیر : تقلیل مدة الاسراء ، وأنه أسری به فی بعض اللیل من مکة إلی الشأم مسیرة أربعین لیلة ، وذلک أن التنکیر فیه قد دل علی معنی البعضیة . ویشهد لذلک قراءة عبدالله وحذیفة : من اللیل ، أی : بعض اللیل ، کقوله (ومن اللیل فتهجد به نافلة) یعنی الامر بالقیام فی بعض اللیل . واختلف فی المکان الذی أسری منه فقیل : هو المسجد الحرام بعینه ، وهو الظاهر . وروی عن النبی صلی الله علیه وسلم "بینا أنا فی المسجد الحرام فی الحجر عند البیت بین النائم والیقظان إذ أتانی جبریل علیه السلام بالبراق " وقیل : أسری به من دار أم هانی ء بنت أبی طالب والمراد بالمسجد الحرام : الحرم ، لاحاطته بالمسجد والتباسه به . وعن ابن عباس : الحرم کله مسجد . وروی أنه کان نائما فی بیت أم هانی ء بعد صلاة العشاء فأسری به ورجع من لیلته ، وقص القصة علی أم هانی ء . وقال : مثل لی النبیون فصلیت بهم وقام لیخرج إلی المسجد فتشبثت أم هانی ء بثوبه فقال : مالک ؟ قالت : أخشی أن یکذبک قومک إن أخبرتهم ، قال : وإن کذبونی ، فحرج فجلس إلیه أبو جهل فأخبره رسول الله صلی الله علیه وسلم بحدیث الاسراء ، فقال أبو جهل : یامعشر بنی کعب بن لؤی ، هلم فحدثهم ، فمن بین مصفق وواضع یده علی رأسه تعجبا وإنکارا . وارتد ناس ممن کان قد آمن به ، وسعی رجال إلی أبی بکر رضی الله عنه فقال : إن کان قال ذلک لقد صدق . قالوا : أتصدقه علی ذلک ؟ قال : إنی لاصدقه علی أبعد من ذلک ، فسمی الصدیق . وفیهم من سافر إلی ماثم ، فاستنعتوه المسجد فجلی له بیت المقدس ، فطفق ینظر إلیه وینعته لهم ، فقالوا : أما النعت فقد أصاب ، فقالوا : أخبرنا عن عیرنا ، فأخبرهم بعدد جمالها وأحوالها ، وقال : تقدم یوم کذا مع طلوع الشمس ، یقدمها جمل أورق ، فخرجوا یشتدون ذلک الیوم نحو الثنیة ، فقال قائل منهم : هذه والله الشمس قد شرقت ، فقال آخر : وهذه والله العیر قد أقبلت یقدمها جمل أورق کما قال محمد ، ثم لم یؤمنوا وقالوا : ماهذا إلا سحر مبین ، وقد عرج به إلی السماء فی تلک اللیلة ، وکان العروج به من بیت المقدس وأخبر قریشا أیضا بما رأی فی السماء من العجائب وأنه لقی الانبیاء وبلغ البیت المعمور وسدرة المنتهی واختلفوا فی وقت الاسراء فقیل کان قبل الهجرة بسنة . وعن أنس والحسن أنه کان قبل البعث واختلف فی أنه کان فی الیقظة أم فی المنام فعن عائشة رضی الله عنها أنها قالت "والله ما فقد جسد رسول الله صلی الله علیه وسلم ولکن عرج بروحه " وعن معاویة : إنما عرج بروحه . وعن الحسن ، کان فی المنام رؤیا رآها . وأکثر الاقاویل بخلاف ذلک . والمسجد الاقصی : بیت المقدس ، لانه لم یکن حینئذ وراءه مسجد (بارکنا حوله ) یرید برکات الدین والدنیا، لانه متعبد الانبیاء من وقت موسی ومهبط الوحی ، وهو محفوف بالانهار الجاریة والاشجار المثمرة . وقرأ الحسن : لیریه بالیاء ، ولقد تصرف الکلام علی لفظ الغائب والمتکلم "فقیل : أسری ثم بارکنا ثم لیریه ، علی قراءة الحسن ، ثم من آیاتنا ، ثم إنه هو ، وهی طریقة الالتفات التی هی من طرق البلاغة (إنه هو السمیع ) لاقوال محمد (البصیر) بأفعاله ، العالم بتهذبها وخلوصها ، فیکرمه ویقربه علی حسب ذلک .
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره اسراء آیه 1 -
تفسیر نمونه
سوره اسراء مقدمه این سوره در مکه نازل شده و 111 آیه است قبل از ورود در تفسیر این سوره توجه به چند نکته لازم است : 1 - نامهاى این سوره و محل نزول آن نام مشهور این سوره بنى اسرائیل است و نامهاى دیگرى نیز از قبیل اسراء و سبحان دارد. <1> روشن است که هر یک از این نامها به تناسب مطالبى است که در این سوره در رابطه با آن وجود دارد، اگر نام بنى اسرائیل بر آن گذارده شده به خاطر آنست که بخش قابل ملاحظه اى در آغاز و پایان این سوره پیرامون بنى اسرائیل است . و اگر به آن اسراء گفته میشود به خاطر نخستین آیه آن که پیرامون اسراء (معراج ) پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) سخن میگوید، و سبحان نیز از نخستین کلمه این سوره گرفته شده است . ولى در روایاتى که فضیلت این سوره را بیان میکند تنها به نام بنى اسرائیل برخورد میکنیم ، و به همین جهت غالب مفسران همین نام را براى سوره ، برگزیده اند. به هر حال مشهور و معروف این است که تمام یکصد آیه این سوره در مکه نازل شده است ، و مفاهیم و محتواى آن نیز کاملا متناسب با سوره هاى مکى است هر چند بعضى از مفسران معتقدند پاره اى از آیات آن در مدینه نازل شده است ، ولى گفتار مشهور صحیحتر به نظر میرسد. 2 - فضیلت این سوره از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و همچنین از امام صادق (علیهالسلام ) اجر و پاداش فراوانى براى کسى که این سوره را بخواند نقل شده است از جمله اینکه : در روایتى از امام صادق (علیهالسلام ) چنین مى خوانیم : من قرء سورة بنى اسرائیل فى کل لیلة جمعه لم یمت حتى یدرک القائم و یکون من اصحابه : کسى که سوره بنى اسرائیل را هر شب جمعه بخواند از دنیا نخواهد رفت تا اینکه قائم را درک کند و از یارانش ‍ خواهد بود. کرارا گفته ایم پاداشها و فضیلتهائى که براى سوره هاى قرآن بیان شده هرگز براى خواندن تنها نیست ، بلکه خواندنى است که توأ م با تفکر و اندیشه ، و سپس الهام گرفتن براى عمل بوده باشد. مخصوصا در یکى از همین روایات مربوط به فضیلت این سوره میخوانیم فرق قلبه عند ذکر الوالدین : کسى که این سوره را بخواند و به هنگامى که به توصیه هاى خداوند در ارتباط با پدر و مادر در این سوره میرسد، عواطف او تحریک گردد و احساس محبت بیشتر نسبت به پدر و مادر کند داراى چنان پاداشى است . بنابراین الفاظ قرآن هر چند بلاشک محترم و پر ارزش است ، ولى این الفاظ مقدمه اى است براى معانى و معانى مقدمه اى است براى عمل . 3 - محتواى این سوره در یک نگاه کوتاه گفتیم این سوره بنا بر مشهور از سوره هائى است که در مکه نازل شده است و طبعا ویژگیهاى سوره هاى مکى در آن جمع است ، از جمله دعوت مؤ ثر به توحید، و توجه دادن به معاد، و نصائح سودمند، و مبارزه با هر گونه شرک و ظلم و انحراف بطور کلى میتوان گفت آیات این سوره بر محور امور زیر دور مى زند. 1 - دلائل نبوت مخصوصا قرآن و نیز معراج . 2 - بحثهائى مربوط به معاد، مساله کیفر و پاداش و نامه اعمال و نتائج آن . 3 - بخشى از تاریخ پر ماجراى بنى اسرائیل که در آغاز سوره و پایان آن آمده است . 4 - مساله آزادى اراده و اختیار و اینکه هر گونه عمل نیک و بد، نتیجهاش به خود انسان بازگشت میکند. 5 - مساله حساب و کتاب در زندگى این جهان که نمونه اى است براى جهان دیگر. 6 - حقشناسى در همه سطوح مخصوصا درباره خویشاوندان ، و بخصوص پدر و مادر. 7 - تحریم اسراف و تبذیر و بخل و فرزندکشى و زنا و خوردن مال یتیمان و کمفروشى و تکبر و خونریزى . 8 - بحثهائى در زمینه توحید و خداشناسى . 9 - مبارزه با هر گونه لجاجت در برابر حق و اینکه گناهان میان انسان و مشاهده چهره حق پرده میافکند. 10 - شخصیت انسان و فضیلت و برترى او بر مخلوقات دیگر. 11 - تاثیر قرآن براى درمان هر گونه بیمارى اخلاقى و اجتماعى . 12 - اعجاز قرآن و عدم توانائى مقابله با آن . 13 - وسوسه هاى شیطان و هشدار به همه مؤ منان به راههاى نفوذ شیطان در انسان . 14 - بخشى از تعلیمات مختلف اخلاقى . 15 - و سرانجام فرازهائى از تاریخ پیامبران به عنوان درسهاى عبرتى براى همه انسانها و شاهدى براى مسائل بالا. به هر صورت مجموعه بحثهاى عقیدتى و اخلاقى و اجتماعى در این سوره نسخه کاملى را تشکیل میدهد براى ارتقاء و تکامل بشر در زمینه هاى مختلف ، و جالب اینکه این سوره با تسبیح خدا شروع میشود و با حمد و تکبیر او پایان میگیرد تسبیح نشانه اى است براى پاکسازى و پیراستن از هر گونه عیب و نقص ، و حمد نشانه اى است براى آراستن به صفات فضیلت ، و تکبیر رمزى است به پیشرفت و عظمت . تفسیر: معراج گاه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نخستین آیه این سوره از مساله اسراء یعنى سفر شبانه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) از مسجد الحرام به مسجد اقصى (بیت المقدس ) که مقدمه اى براى معراج بوده است سخن میگوید، این سفر که در یک شب و مدت کوتاهى صورت گرفت حداقل در شرایط آن زمان از طرق عادى به هیچوجه امکان پذیر نبود، و جنبه اعجاز آمیز و کاملا خارق العاده داشت . نخست میگوید: منزه است آن خداوندى که بنده اش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد اقصى برد (سبحان الذى اسرى بعبده لیلا من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى ). این سیر شبانه خارق العاده : به خاطر آن بود که بخشى از آیات عظمت خود را به او نشان دهیم (لنریه من آیاتنا). و در پایان اضافه میکند خداوند شنوا و بینا است (انه هو السمیع البصیر ). اشاره به اینکه اگر خداوند پیامبرش را براى این افتخار برگزید بى دلیل نبود، زیرا او گفتار و کردارى آنچنان پاک و شایسته داشت که این لباس بر قامتش کاملا زیبا بود، خداوند گفتار پیامبرش را شنیده و کردار او را دیده و لیاقتش را براى این مقام پذیرفته بود. بعضى از مفسران این احتمال را نیز در جمله فوق داده اند که منظور از آن تهدید منکران این اعجاز است که خداوند سخنانشان را مى شنود و اعمالشان را مى بیند و از توطئه آنها آگاه است . این آیه در عین فشردگى بیشتر مشخصات این سفر شبانه اعجاز آمیز را بیان میکند: 1 - جمله اسرى نشان میدهد که این سفر، شب هنگام واقع شد، زیرا اسراء در لغت عرب به معنى سفر شبانه است ، در حالى که کلمه سیر به مسافرت در روز گفته میشود. 2 - کلمه لیلا در عین اینکه تاکیدى است براى آنچه از جمله اسراء فهمیده میشود، این حقیقت را نیز بیان میکند که این سفر بطور کامل در یک شب واقع شد، و مهم نیز همین است که فاصله میان مسجد الحرام و بیت المقدس که بیش از یکصد فرسخ است و در شرائط آن زمان مى بایست روزها یا هفته ها بطول بیانجامد، تنها در یک شب رخ داد. 3 - کلمه عبد نشان میدهد که این افتخار و اکرام به خاطر مقام عبودیت و بندگى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بود، چرا که بالاترین مقام براى انسان است که بنده راستین خدا باشد، جز بر پیشگاه او جبین نساید، و در برابر فرمانى جز فرمان او تسلیم نگردد، هر کارى میکند براى خدا باشد و هر گام برمیدارد رضاى او را بطلبد. 4 - همچنین تعبیر به عبد نشان مى دهد که این سفر در بیدارى واقع شده . و این سیر جسمانى بوده است نه روحانى ، زیرا سیر روحانى معنى معقولى جز مساله خواب یا حالتى شبیه به خواب ندارد، ولى کلمه عبد نشان میدهد که جسم و جان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در این سفر شرکت داشته ، منتها کسانى که نتوانسته اند این اعجاز را درست در فکر خود هضم کنند احتمال روحانى بودن را به عنوان توجیهى براى آیه ذکر کرده اند، در حالى که مى دانیم اگر کسى به دیگرى بگوید من فلان شخص را به فلان نقطه بردم مفهومش این نیست که در عالم خواب یا خیال بوده یا تفکر اندیشه او به چنین سیرى پرداخته است . 5 - آغاز این سیر (که مقدمه اى بر مساله معراج به آسمانها بوده و بعدا دلائل آن ذکر خواهد شد مسجد الحرام در مکه و انتهاى آن مسجد الاقصى در قدس بوده است . البته در اینکه پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) از کنار خانه کعبه به این سیر پرداخت و یا در خانه یکى از بستگانش بود، (و از آنجا که به همه شهر مکه گاهى به عنوان احترام ، مسجد الحرام گفته میشود این تعبیر در آیه ذکر شده است ) در میان مفسران گفتگو است ، ولى بدون شک ظاهر آیه این است که مبدء سیر او مسجد الحرام بوده است . 6 - هدف از این سیر، مشاهده آیات عظمت الهى بوده ، همانگونه که دنباله این سیر در آسمانها نیز به همین منظور انجام گرفته است تا روح پر عظمت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در پرتو مشاهده آن آیات بینات ، عظمت بیشترى یابد، و آمادگى فزونترى براى هدایت انسانها پیدا کند، نه آنگونه که کوته فکران مى پندارند که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به معراج رفت تا خدا را ببیند!، به گمان اینکه خدا محلى در آسمانها دارد!! به هر حال پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) گرچه عظمت خدا را شناخته بود، و از عظمت آفرینش او نیز آگاه بود، ولى شنیدن کى بود مانند دیدن ! در آیات سوره نجم که به دنباله این سفر یعنى معراج در آسمانها اشاره میکند نیز میخوانیم لقد راى من آیات ربه الکبرى : او در این سفر آیات بزرگ پروردگارش را مشاهده کرد. 7 - جمله بارکنا حوله بیانگر این مطلب است که مسجد الاقصى علاوه بر اینکه خود سرزمین مقدسى است اطراف آن نیز سرزمین مبارک و پر برکتى است و این ممکن است اشاره به برکات ظاهرى آن بوده باشد چرا که مى دانیم در منطقه اى سرسبز و خرم و مملو از درختان و آبهاى جارى و آبادیها واقع شده است . و نیز ممکن است اشاره به برکات معنوى آن بوده باشد، زیرا این سرزمین مقدس در طول تاریخ کانون پیامبران بزرگ خدا، و خاستگاه نور توحید و خدا پرستى بوده است . 8 - جمله انه هو السمیع البصیر همانگونه که گفتیم اشاره به این است که بخشش این موهبت به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بى حساب نبوده بلکه به خاطر شایستگى هائى بوده که بر اثر گفتار و کردارش پیدا شد و خداوند از آن به خوبى آگاه بود. 9 - ضمنا کلمه سبحان دلیلى است بر اینکه این برنامه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) خود نشانه اى بر پاک و منزه بودن خداوند از هر عیب و نقص است . 10 - کلمه من در من آیاتنا نشان میدهد که آیات عظمت خداوند آنقدر زیاد است که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با تمام عظمتش در این سفر پر عظمت تنها گوشه اى از آنرا مشاهده کرده است . مساله معراج مشهور و معروف در میان دانشمندان اسلام این است که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به هنگامى که در مکه بود در یک شب از مسجد الحرام به مسجد اقصى در بیت المقدس به قدرت پروردگار آمد، و از آنجا به آسمانها صعود کرد، و آثار عظمت خدا را در پهنه آسمان مشاهده نمود و همان شب به مکه بازگشت . و نیز مشهور و معروف آنست که این سیر زمینى و آسمانى را با جسم و روح تواما انجام داد. ولى از آنجا که این یک موضوع فوق العاده شگرفى است ، جمعى به توجیه آن پرداخته و آنرا به معراج روحانى تفسیر کرده اند که چیزى شبیه یک خواب یا مکاشفه روحى خواهد بود، اما همانگونه که گفتیم این موضوع کاملا با ظواهر آیات مخالف است چرا که ظاهر آیات به مساله جسمانى بودن گواهى میدهد. به هر حال پیرامون این بحث سؤ الات فراوانى وجود دارد از جمله : 1 - چگونگى معراج از نظر قرآن و حدیث و تاریخ . 2 - اعتقاد دانشمندان اسلامى اعم از شیعه و اهل تسنن در این زمینه . 3 - هدف معراج . 4 - امکان معراج از نظر علوم روز. هر چند بحث طولانى پیرامون این مسائل از عهده یک بحث تفسیرى خارج است ولى ما سعى مى کنیم فشرده این مسائل را براى خوانندگان عزیز ذیلا بیاوریم . 1 - معراج از نظر قرآن و حدیث در دو سوره از سوره هاى قرآن به این مساله اشاره شده است : نخست همین سوره اسراء است که تنها بخش اول این سفر را بیان میکند (یعنى سیر از مکه و مسجد الحرام به مسجد اقصى و بیت المقدس ). اما در سوره نجم طى شش آیه از آیه 13 تا 18 قسمت دوم معراج یعنى سیر آسمانى آمده است ، آنجا مى فرماید : و لقد رآه نزلة اخرى . عند سدرة المنتهى . عندها جنة الماوى . اذ یغشى السدرة ما یغشى . ما زاغ البصر و ما طغى . لقد رآى من آیات ربه الکبرى خلاصه مفاد این شش آیه چنین است که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) براى دومین بار فرشته وحى جبرئیل را به صورت اصلى مشاهده و ملاقات کرد (مرتبه اول در آغاز نزول وحى در کوه حرا بود). این ملاقات در نزد بهشت جاویدان صورت گرفت . پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در مشاهده این منظره دچار خطا و اشتباه نشد. آیات و نشانه هاى بزرگى را از عظمت خدا مشاهده کرد. این آیات که به گفته اکثر مفسران از معراج سخن میگوید نیز نشان میدهد که این حادثه در بیدارى اتفاق افتاده است ، مخصوصا جمله ما زاغ البصر و ما طغى چشم پیامبر دچار خطا و انحراف و طغیان نشد) گواه دیگر بر این موضوع است از نظر حدیث ، روایات بسیار زیادى در زمینه مساله معراج در کتب معروف اسلامى نقل شد که بسیارى از علماى اسلام تواتر یا شهرت آن را تصدیق کرده اند، به عنوان نمونه : فقیه و مفسر بزرگ شیخ طوسى در تفسیر تبیان ذیل آیه مورد بحث چنین میگوید: علماى شیعه معتقدند خداوند در همان شبى که پیامبرش را از مکه به بیت المقدس برد او را به سوى آسمانها عروج داد، و آیات عظمت خود را در آسمانها به او ارائه فرمود، و این در بیدارى بود نه در خواب . مفسر عالیقدر مرحوم طبرسى در تفسیر خود مجمع البیان ذیل آیات سوره نجم چنین میگوید مشهور در اخبار ما این است که خداوند پیامبر را با همین جسم در حال بیدارى و حیات به آسمانها برد و اکثر مفسران را نیز عقیده همین است . محدث شهیر علامه مجلسى در بحار الانوار میگوید: سیر پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) از مسجد الحرام به بیت المقدس و از آنجا به آسمانها از جمله مطالبى است که آیات و احادیث متواتر شیعه و سنى بر آن دلالت دارد، و انکار امثال این مسائل یا تاویل و توجیه آن به معراج روحانى ، یا خواب دیدن پیامبر ناشى از عدم اطلاع از اخبار ائمه هدى و یا ضعف یقین است . سپس اضافه میکند اگر بخواهیم اخبارى را که در این باره رسیده جمع آورى کنیم کتاب بزرگى خواهد شد. <2> از میان دانشمندان اهل تسنن منصور على ناصف که از علماى معاصر و از دانشمندان الازهر و نویسنده کتاب معروف التاج است در کتاب خود احادیث معراج را جمع آورى کرده است . فخر رازى مفسر معروف در ذیل آیه مورد بحث پس از ذکر یک رشته استدلالات عقلى بر امکان وقوع معراج میگوید از نظر حدیث ، احادیث معراج از روایات مشهوره است که در کتب صحاح اهل سنت نقل شده و مفاد آنها سیر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) از مکه به بیت المقدس و از آنجا به آسمانها است . شیخ عبد العزیز بن عبد الله بن باز رئیس ادارات بحوث علمیه و افتاء و دعوت و ارشاد که از علماى متعصب وهابى معاصر است ، در کتاب التحذیر من البدع میگوید: شک نیست که اسراء و معراج از نشانه هاى بزرگى است که دلالت بر صدق پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و بلندى مقام و منزلت او میکند تا آنجا که میگوید: اخبار متواتر از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده که خدا او را به آسمانها برد و درهاى آسمان را به روى او گشود. <3> ذکر این نکته کاملا ضرورت دارد که در لابلاى روایات معراج احادیث مجعول یا ضعیفى به چشم میخورد که به هیچوجه قابل قبول نیست . لذا مفسر بزرگ مرحوم طبرسى ذیل همین آیه مورد بحث احادیث معراج را به چهار گروه تقسیم کرده است : 1 - روایاتى که به حکم تواتر قطعى است ، مانند اصل موضوع معراج . 2 - احادیثى که قبول آنها هیچ مانع عقلى ندارد و در روایات به آن تصریح شده است مانند مشاهده بسیارى از آیات عظمت خدا در پهنه آسمان . 3 - روایاتى که با ضوابط و اصولى که در دست داریم مخالف است ولى میتوان آنها را توجیه کرد، مانند احادیثى که میگوید پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در آسمانها جمعى را در بهشت و گروهى را در دوزخ دید که باید گفت منظور مشاهده صفات بهشتیان و دوزخیان بوده است یا بهشت و دوزخ برزخى ). 4 - روایاتى که مشتمل بر امور نامعقول و باطل مى باشد و وضع آنها گواه روشنى بر ساختگى بودن آنها است ، مانند روایاتى که میگوید پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) خدا را آشکارا دید، با او سخن گفت ، و با او نشست که با هیچ منطقى سازگار نمى باشد بلکه مخالف دلیل عقل و نقل است ، و بدون شک این گونه روایات مجعول است . در تاریخ وقوع معراج در میان مورخان اسلامى اختلاف نظر است ، بعضى آنرا در سال دهم بعثت شب بیست و هفتم ماه رجب دانسته ، و بعضى آنرا در سال دوازدهم شب 17 ماه رمضان ، و بعضى آنرا در اوائل بعثت ذکر کرده اند، ولى اختلاف در تاریخ وقوع آن مانع از اتفاق در اصل وقوع آن نیست . ذکر این نکته نیز لازم است که این تنها مسلمین نیستند که عقیده به معراج دارند، این عقیده در میان پیروان ادیان دیگر کم و بیش وجود دارد از جمله در مورد حضرت عیسى (علیهالسلام ) بصورت سنگینترى دیده میشود، چنانکه در انجیل مرقس باب 6، و انجیل لوقا باب 24، و انجیل یوحنا باب 21، میخوانیم که عیسى پس از آنکه به دار آویخته و کشته و دفن شد از مردگان برخاست و چهل روز در میان مردم زندگى کرد سپس به آسمانها صعود نمود (و به معراج همیشگى رفت ) ضمنا از بعضى از روایات اسلامى نیز استفاده میشود که بعضى از پیامبران پیشین نیز داراى معراج بوده اند. آیا معراج جسمانى بوده یا روحانى ؟ علاوه بر اینکه مشهور میان دانشمندان اسلام (اعم از شیعه و اهل تسنن ) این است که این امر در بیدارى صورت گرفته ظاهر خود آیات قرآن در آغاز سوره اسراء و همچنین سوره نجم (چنانکه شرح آن در بالا گذشت ) نیز وقوع این امر را در بیدارى گواهى مى دهد. تواریخ اسلام نیز گواه صادقى بر این موضوع است ، زیرا در تاریخ مى خوانیم هنگامى که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مساله معراج را مطرح کرد مشرکان به شدت آنرا انکار کردند و آنرا بهانه اى براى کوبیدن پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) دانستند، این به خوبى گواهى میدهد که پیامبر هرگز مدعى خواب یا مکاشفه روحانى نبوده و گرنه اینهمه سر و صدا نداشت : و اگر در روایتى از حسن بصرى میخوانیم که کان فى المنام رؤ یارآها: این امر در خواب واقع شده است و یا خبرى که از عایشه نقل شده : و الله ما فقد جسد رسول الله و لکن عرج بروحه به خدا سوگند بدن پیامبر از میان ما نرفت تنها روح او به آسمانها پرواز کرد ظاهرا جنبه سیاسى داشته و براى خاموش کردن جنجالى بوده است که درباره مساله معراج در میان عده اى به وجود آمده بود. هدف معراج با توجه به بحثهاى گذشته این مساله براى ما از جمله واضحات است که هدف از معراج این نبوده که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به دیدار خدا در آسمانها بشتابد! آنچنان که ساده لوحان پنداشته اند که متاسفانه بعضى از دانشمندان غربى به خاطر ناآگاهى یا دگرگون ساختن چهره اسلام در نظر دیگران ، آنرا نقل کرده اند، از جمله اینکه گیورگیو در کتاب محمد پیامبرى که از نو باید شناخت میگوید محمد در سفر معراج به جائى رسید که صداى قلم خدا را مى شنید و مى فهمید که خدا مشغول نگهدارى حساب افراد میباشد! ولى با اینکه صداى قلم خدا را مى شنید او را نمى دید! زیرا هیچکس نمیتواند خدا را ببیند و لو پیغمبر باشد (محمد پیغمبرى که از نو باید شناخت صفحه 125). این نشان میدهد که مخصوصا قلم از نوع قلم چوبى است ! که به هنگام حرکت روى کاغذ تحریر مى لرزد و صدا میکند!! و امثال این خرافات و لاطائلات . نه هدف این بوده که روح بزرگ پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با مشاهده اسرار عظمت خدا را در سراسر جهان هستى ، مخصوصا عالم بالا که مجموعه اى است از نشانه هاى عظمت او مشاهده کند، و باز هم درک و دید تازه اى براى هدایت و رهبرى انسانها بیابد. این هدف صریحا در آیه یک سوره اسراء و آیه 18 سوره نجم آمده است . روایت جالبى نیز در این زمینه از امام صادق (علیهالسلام ) در پاسخ سؤ ال از علت معراج نقل شده است که فرمود: ان الله لا یوصف بمکان ، و لا یجرى علیه زمان ، و لکنه عز و جل اراد ان یشرف به ملائکته و سکان سماواته ، و یکرمهم بمشاهدته ، و یریه من عجائب عظمته ما یخبر به بعد هبوطه : خداوند هرگز مکانى ندارد، و زمان بر او جریان نمى گیرد، و لکن او میخواست فرشتگان و ساکنان آسمانش را با قدم گذاشتن پیامبر در میان آنها احترام کند و نیز از شگفتى هاى عظمتش به پیامبرش نشان دهد تا پس از بازگشت براى مردم بازگو کند. <4> معراج و علوم روز در گذشته بعضى از فلاسفه که معتقد به افلاک نهگانه بطلمیوسى پوست پیازى بودند مانع مهم معراج را از نظر علمى وجود همین افلاک و لزوم خرق و التیام در آنها مى پنداشتند. <5> ولى با فرو ریختن پایه هاى هیئت بطلمیوسى مساله خرق و التیام بدست فراموشى سپرده شد، اما با پیشرفتى که در هیئت جدید به وجود آمد مسائل تازهاى در زمینه معراج مطرح شده و سؤ الاتى از این قبیل : 1 - براى اقدام به یک سفر فضائى نخستین مانع نیروى جاذبه است که باید با وسائل فوق العاده بر آن پیروز شد، زیرا براى فرار از حوزه جاذبه زمین سرعتى لااقل معادل چهل هزار کیلومتر در ساعت لازم است !. 2 - مانع دیگر، فقدان هوا در فضاى بیرون جو زمین است که بدون آن انسان نمیتواند زندگى کند. 3 - مانع سوم گرماى سوزان آفتاب و سرماى کشنده اى است که در قسمتى که آفتاب مستقیما میتابد و قسمتى که نمیتابد وجود دارد . 4 - مانع چهارم اشعه هاى خطرناکى است که در ماوراء جو وجود دارد مانند اشعه کیهانى و اشعه ماوراء بنفش و اشعه ایکس ، این پرتوها هرگاه به مقدار کم به بدن انسان بتابد زیانى بر ارگانیسم بدن او ندارد، ولى در بیرون جو زمین این پرتوها فوق العاده زیاد است و کشنده و مرگبار اما براى ما ساکنان زمین وجود قشر هواى جو مانع از تابش آنها است . 5 - مشکل بیوزنى است ، گر چه انسان تدریجا میتواند به بیوزنى عادت کند ولى براى ما ساکنان روى زمین اگر بیمقدمه به بیرون جو منتقل شویم و حالت بیوزنى دست دهد، تحمل آن بسیار مشکل یا غیر ممکن است . 6 - و سرانجام مشکل زمان ششمین مشکل و از مهمترین موانع است چرا که علوم روز میگوید سرعتى بالاتر از سرعت سیر نور نیست و اگر کسى بخواهد در سراسر آسمانها سیر کند باید سرعتى بیش از سرعت سیر نور داشته باشد. در برابر این سؤ الات توجه به چند نکته لازم است : 1 - ما مى دانیم که با آن همه مشکلاتى که در سفر فضائى است بالاخره انسان توانسته است با نیروى علم بر آن پیروز گردد، و غیر از مشکل زمان همه مشکلات حل شده و مشکل زمان هم مربوط به سفر به مناطق دور دست است . 2 - بدون شک مساله معراج ، جنبه عادى نداشته بلکه با استفاده از نیرو و قدرت بى پایان خداوند صورت گرفته است ، و همه معجزات انبیاء همین گونه است ، به عبارت روشنتر معجزه باید عقلا محال نباشد، و همین اندازه که عقلا امکان پذیر بود بقیه با استمداد از قدرت خداوند حل شدنى است . هنگامى که بشر با پیشرفت علم توانائى پیدا کند که وسائلى بسازد سریع ، آنچنان سریع که از حوزه جاذبه زمین بیرون رود، سفینه هائى بسازد که مساله اشعه هاى مرگبار بیرون جو را حل کند، لباسهائى بپوشد که او را در برابر سرما و گرماى فوق العاده حفظ نماید، با تمرین به بیوزنى عادت نماید خلاصه جائى که انسان بتواند با استفاده از نیروى محدودش ، این راه را طى کند آیا با استمداد از نیروى نامحدود الهى حل شدنى نیست ؟! ما یقین داریم که خدا مرکب سریع السیرى که متناسب این سفر فضائى بوده باشد در اختیار پیامبرش گذارده است ، و او را از نظر خطراتى که در این سفر وجود داشته زیر پوشش حمایت خود گرفته ، این مرکب چگونه بوده است و چه نام داشته ؟ براق ؟ رفرف ؟ یا مرکب دیگر؟ در هر حال مرکب مرموز و ناشناخته اى است از نظر ما؟. از همه اینها گذشته فرضیه حد اکثر سرعت که در بالا گفته شد، امروز در میان دانشمندان متزلزل شده ، هر چند اینشتاین در فرضیه معروف خودش به آن سخت معتقد بوده است . دانشمندان امروز میگویند امواج جاذبه بدون نیاز به زمان در آن واحد از یکسوى جهان به سوى دیگر منتقل میشود و اثر میگذارد، و حتى این احتمال وجود دارد که در حرکات مربوط به گستردگى جهان (میدانیم جهان در حال توسعه است و ستاره ها و منظومه ها به سرعت از هم دور میشوند) منظومه هائى وجود دارند که با سرعتى بیش از سرعت سیر نور از مرکز جهان دور میشوند دقت کنید). کوتاه سخن اینکه مشکلاتى که گفته شد هیچکدام به صورت یک مانع عقلى در این راه نیست ، مانعى که معراج را به صورت یک محال عقلى در آورد، بلکه مشکلاتى است که با استفاده از وسائل و نیروى لازم قابل حل است . به هر حال مساله معراج نه از نظر استدلالات عقلى غیر ممکن است و نه از نظر موازین علم روز و خارق العاده بودن آن را نیز همه قبول دارند بنا بر این هر گاه با دلیل قاطع نقلى ثابت شود باید آن را پذیرفت . <6> در زمینه مباحث معراج مطالب دیگرى هست که به خواست خدا در ذیل سوره نجم خواهد آمد.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : با سلام. امروزه در علم فیزیک یک تئوری وجود دارد که ترجمه آن به فارسی جهان های موازی می شود. عروج در این جهان های موازی با عروج در جهان مادی متفاوت است. در فلسفه اسلامی نیز به این مساله اشاره شده است. (عالم ماده پایین ترین و عالم الوهیت بالاترین این عالم ها است) سوال من این است. چرا همیشه وقتی صحبت از معراج پیامبر (ص) می شود، تنها با دید و نگرش مادی به آن پرداخته می شود؟ در حالی که وقتی در اسلام و ادیان آسمانی دیگر صحبت از مرگ و یا شهادت می شود، تعبیر به قبض روح می شود و این روح به جهان دیگر منتقل می شود. سوال بعدی من این است، آیا این جهان مادی با همه بزرگی خود فارغ از قفص تن توانایی پذیرش روح انسان را دارد؟ نکته دیگر اینکه در این دنیا صعود و سقوط امری نسبی است، شخصی که از زمین صعود می کند به سیاره یا فضایی دیگر نزدیک (سقوط) می شود. در حالی که در عروج پیامبر بزگوار اسلام (ص) به معنی واقعی کلمه پیامبر از عالم ماده (أَسْفَلُ سافِلین) به عالم ملکوت و از آنجا به عالم عقول مسافرت نموده اند. لذا خواهشمندم علما و فلاسفه محترم ضمن بررسی مبحث جدید علم فیزیک با عنوان جهان های موازی به سوالات بنده نیز پاسخ دهند. با تشکر و من الله توفیق