لیست تفسیر های صفدر فولادي
از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
  سوره نازعات آیه 46 - تفسیر راهنما
1 - فاصله ولادت تا قیامت ـ در دیدگاه اهل محشر ـ فاصله اى ناچیز و همسان با عصر یک روز و یا وقت چاشت آن
کأنّهم ... لم یلبثوا إلاّ عشیّة أو ضحـها
مراد از «لَبْث» در «لم یلبثوا»، درنگى است که در دنیا و برزخ رخ مى دهد. این زمان گرچه زیاد باشد، در مقایسه با آنچه انسان پس از حشر با آن مواجه خواهد شد، اندک است. براى «عشیّة» معانى متفاوتى ذکر شده است; از قبیل: «ظهر تا غروب»، «آخر روز» و «ظهر تا صبح فردا» (مصباح). «ضحى»; یعنى، گسترش نور خورشید و پهناور شدن روز (مفردات راغب). اضافه «ضحى» به «عشیّة»، براى بیان این نکته است که مقدار صبح یا عصر از یک روز مراد است.

2 - فاصله قیامت و دنیا ـ هرچند طولانى باشد ـ در برابر عظمت حوادث قیامت ناچیز و بسان گذشت نیمروز از عمر دنیا است.
کأنّهم ... لم یلبثوا إلاّ عشیّة أو ضحیها
مفاد «یرونها» ممکن است در ناچیز دیدن دوران گذشته، دخیل باشد; یعنى، دیدن قیامت و رخدادهاى آن، این ذهنیت را در انسان ایجاد مى کند که فاصله طولانى دنیا و برزخ، در نظر او اندک آید.

3 - صحنه قیامت، آشکار و مکشوف در برابر دیدگان تمام انسان ها
کأنّهم یوم یرونها

4 - توجه به نزدیک بودن قیامت و اندک بودن فاصله آن با زندگانى دنیا، افزایش دهنده ترس و نگرانى درباره گرفتارى هاى آن
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره نازعات آیه 45 - سایت آموزشی پژوهشی واعظون
تو منذری تو هشدارمی دهی تو مردم را می ترسانی این ترساندن ها نشانه شدت محبت است. خیلی فکر نکنید کسی که از شما تعریف می کندحتما خیر خواه شماست. ما روایت داریم گاهی آنهائی که مخالف انسانند عیب های انسان را می گویند آن ها بهتر از دوستان نادانی اند که بی خودی انسان را بالا می برند بعدا می فهمی که خیلی پائین هستی.
موقعی بچه شما مریض می شود اگر شما خیلی علاقه نداشته باشی می بریدش دکتر، می گوئید این دوا واین آمپول، می گوید نمی زنم من این دواء را نمی خورم. اگرخیلی علاقه نداشته باشی می گوئی خوب نخور، آمپول نزن. ولش می کنی، اما گر این بچه را خیلی دوستش داشته باشی دستش رامی گیری وبه زورآمپول میزنی.این تهدیداست ترساندن است زوری است اما چون شدت محبت داری انذارش می کنی به زور دوا در حلقش می ریزی، به زور حمامش می بری.
سابق مادرها وقتی می دیدند بچه ها حمام نمی روند می گفتند که برو لباس هایت را در بیاور و الا می گویم لولو بخوردت. نمی دانم این دواء را بخور والا می گویم لو لو بخوردت این آمپول را بزن والا می گویم لولو تو را بخورد. مادرها لولو درست کردند. انبیاء هم آمدند جهنم درست کردند. که پدرت را در می آورند و چنین و چنان می کنند. عرضم به حضور شما اگر شدت محبت باشد انسان بیشتر هشدار می دهد ده تا صدتا ماشین از این دره رفتند پایین، این دره خطرناک است. سی تا هشداروعلامت خطر می زنند. پلیس راه تابلو می زند خطرناک، خطر مرگ،علامت واژگون شدن می گذارند. این شدت خیر خواهی است اگر من بابعضی از دوستان تند صحبت می کنم ببخشند نیت دل سوزی است هنوز شما گرفتار پول، مال، عنوان، اسم و رسم و شهرت هستید. می خواهم از این جهنم ها بریده بشوید جدا بشوید.

نقش پیامبر تنها هشدار لازم برای بندگی است « إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرُ »

اما تنها کسانی که خشیت دارند انذار پیامبر را جدی می‌گیرند « مَنْ یَخْشاها »


امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره نازعات آیه 44 - تفسیر راهنما
1 - تنها خداوند، خصوصیات قیامت و زمان وقوع آن را مى داند.
إلى ربّک منتهیها
«منتهاها» ـ به قرینه سیاق آیات پیشین ـ به معناى منتهاى علم به قیامت و شناخت خصوصیات و زمان آن است. تقدیم «إلى ربّک» بیانگر حصر است.

2 - هرگونه تصمیم گیرى درباره زمان و دیگر خصوصیات قیامت، با خداوند است.
إلى ربّک منتهیها
«منتهى»; یعنى، زمان انتها. مراد از «منتهاى قیامت» ممکن است منتهاى امور آن و تعیین نهایى ویژگى هاى آن باشد، بنابراین مراد این است که تنها خداوند، وضعیت نهایى امور قیامت را مشخص مى سازد.

3 - تصمیم گیرى درباره امور قیامت و تعیین زمان آن، از شؤون ربوبیت خداوند است.
إلى ربّک منتهیها

4 - آگاه نساختن مردم ـ حتى پیامبر(ص) ـ از زمان وقوع قیامت، مؤثر در رشد و تربیت آنان
إلى ربّک منتهیها
واژه «ربّ»، گواه این است که هدف از مسکوت گذاشتن زمان قیامت، تربیت و رشد دادن است و چون پوشیده ماندن آن، تنها ویژه پیامبر(ص) نبوده است; مى توان سودمندى آن را به همگان تعمیم داد.

5 - انحصار تصمیم گیرى درباره قیامت به خداوند، دلیل ناآگاهى پیامبر(ص) از زمان وقوع آن است.
فیم أنت من ذکریها . إلى ربّک منتهیها
جمله «إلى ربّک...»، به منزله تعلیل براى جمله قبل است
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره نازعات آیه 43 - تفسیر راهنما
1 - آگاهى به زمان وقوع قیامت ـ حتى براى پیامبر(ص) ـ مقدور نیست.
فیم أنت من ذکریها
«ذکرى» به معناى ذکر فراوان است. این کلمه نسبت به کلمه «ذکر»، مبالغه بیشترى دارد (مفردات راغب). مراد از استفهام انکارى در جمله «فیمَ أنت...» این است که اى پیامبر! تو منزلتى نیستى که بتوانى هرگونه اطلاعى را درباره قیامت، به آنان ارائه کنى.

2 - پیامبر(ص)، براى پاسخ به پرسش هاى مردم، نیازمند راهنمایى خداوند و داراى آگاهى هاى محدود
فیم أنت من ذکریها
خداوند، با بیان این حقیقت که مقام پیامبر(ص) قاصر از بیان تمام ویژگى هاى قیامت است; شیوه پاسخ گویى به پرسش مردم از زمان وقوع قیامت را به آن حضرت مى آموزد.

3 - پرسش کنندگان از پیامبر(ص)، نباید انتظار شنیدن پاسخ تمام پرسش هاى خود را داشته باشند.
فیم أنت من ذکریها
جمله «فیم أنت...»، خطاب به پیامبر(ص) است; ولى به قرینه «إنّما أنت منذر» (در جملات بعد) بیانگر این نکته است که مردم باید تنها معارفى را از پیامبر(ص) بخواهند که در حیطه وظیفه و مسؤولیت آن حضرت قرار دارد.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره نازعات آیه 42 - سایت بینش نو
کاف در «یسئلونک» مفعول اول است، و «عن الساعة» در جای مفعول دوم است، «ایّان مرسیها» متعلق به مدلول سؤال است. تقدیر این است «قائلین ایان مرسیها» و اِرساء به معنی اثبات است و مُرسی هم، چون اسم زمان است از اِرساء بقرینة «اَیّان» که به معنی سئوال از زمان است، پس به معنی زمان ارساء و اثبات است پس خلاصه معنی چنین می‌شود: از زمان اثبات و نگه داشتن ساعت، از تو سؤال می‌کنند؛ و از تتبع استعمالات مادة «رسو» در قرآن کریم، به دست می‌آید که «راسی» چیزی است که بعد از حرکت، ثابت گردد، و ارساء هم، به معنی اثبات و نگه داشتن بعد از اجراء است؛ پس با این قرینه هم، می‌فهمیم که مقصود پرسش کنندگان، این بوده است که: زمان، که در این زندگی، مانند جریان کشتی‌ها در اقیانوس‌ها پیوسته در حرکت و شنا کردن است، کی، ثابت خواهد شد؟ و خداوند متعال، که زمان را اکنون جاری گردانیده، کی آن را ثابت و متوقف خواهد کرد؟
کلمة ساعت، به طوری که از خود همین کریمه و امثال آن، از قرآن کریم استفاده می‌شود، و همچنین از سایر اطلاقات و استعمالات آن، در زبان عرب اصیل، به دست می‌آید، به معنی جزء وقت است؛ و با الف و لام عهد حضوری به معنی اکنون می‌آید، و بعدها هم در آلتی که با آن، حساب زمان را می‌فهمند حقیقت یافته است؛ پس لفظ «الساعة» در این کریمه ابتدائاً به معنی قیامت است، منطبق با آن می‌شود؛ با این مقدمات، به طور واضح فهمیده می‌شود که معنی کریمه این است: می‌پرسند از تو زمان را که کی نگه داشته خواهد شد و از جریان خواهد افتاد؟
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره نازعات آیه 41 - تفسیر راهنما
1 - بهشت، تنها جایگاه نهایى براى خداترسان رهیده از هواى نفس
فإنّ الجنّة هى المأوى
جمله «فإنّ الجنّة...» به دلیل وجود «ال» جنس در خبر، دلالت بر حصر دارد.

2 - بهشت و پاداش هاى اخروى، برخاسته از مقام ربوبیت خداوند است.
من خاف مقام ربّه ... فإنّ الجنّة هى المأوى

3 - بى پروایى در برابر خداوند و پیروى از هواى نفس، مانع ورود به بهشت است.
و نهى النفس عن الهوى . فإنّ الجنّة هى المأوى
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره نازعات آیه 40 - تفسیر راهنما
1 - حاضران در قیامت، به دو دسته متمایزِ طغیان گران و خداترسان دور از هوا و هوس، تقسیم خواهند شد.
در ترکیب آیات حاضر، گفته شده است که جمله «فإذا جاءت الطامّة الکبرى» حاوى ادات شرط و فعل شرط است و تقسیم حاضران به دو دسته ـ که از جملات «فأمّا من طغى... و أمّا من خاف...» استفاده مى شود ـ جزاى آن است.

2 - خداترسان دور از هواپرستى با حضور در صحنه قیامت، کردار خویش را به یاد آورده و جزاى آن را خواهند دید.

3 - هراس از مقام ربوبى خداوند و عظمت آن، احساسى شایسته و ارزشى والا است.
«مقام» اسم مکان است و «مقام ربّه»; یعنى، منزلت و مقامى که خداوند ـ به وصف ربوبیت ـ دارا است.

4 - فرجام مخالفت با خداوند، هولناک و هراس انگیز است.
مقام خداوند، همان منزلت وصفى است که مبدأ رحمت و عذاب مى باشد. ترس از آن مقام، همواره قرین ترس از عواقب مخالفت با خداوند است. این احتمال نیز وجود دارد که کلمه «مقام»، نظیر کلمات «جناب» و «سماحة» باشد که چیزى بر معنا نمى افزاید و در حقیقت مراد آیه، «من خاف ربّه» خواهد بود.

5 - توجّه به ربوبیت خداوند، مایه هراس از فرجام مخالفت با او است.

6 - سرنوشت انسان در آخرت، وابسته به کردار و خصلت هاى او در دنیا است.

7 - جایگاه حضور نزد خداوند، مقامى رعب آور و شایسته دغدغه خاطر
«مقام ربّه»، ممکن است به معناى «محضر پروردگار» باشد; یعنى، مقامى که خداوند براى حسابرسى بندگان، آنان را در آن مقام قرار مى دهد. این مقام، گرچه مستند به بندگان است; ولى چون آنان به فرمان خداوند در آن مقام قرار گرفته اند، عنوان «مقام ربّه» بر آن منطبق است.

8 - ضرورت بیم داشتن از حسابرسى اعمال

9 - خداوند، مراقب و مدبر انسان ها است.
«مقام» ممکن است مصدر میمى و به معناى قیام باشد. در این صورت مراد از «مقام ربّه»، قائم بودن خداوند به امور انسان ها و مراقبت او از کردار آنها است. اضافه شدن «مقام» به «ربّ»، نشان ارتباط آن با ربوبیت و مدبر بودن خداوند است.

10 - توجّه به وابستگى همه چیز به تدبیر خداوند، زمینه ساز ترس و نگرانى از فرجام کارها است.

11 - ترس از خداوند، بازدارنده انسان از سرکشى در برابر او است.
تقابل طغیان گران و خداترسان در فرجام خویش، گویاى ناسازگارى خداترسى با طغیان گرى است.

12 - خداترسان، از دل بستگى شدید به دنیا مبرّا هستند.

13 - لزوم بازداشتن خویشتن از تمایلات و خواسته هاى ناروا
نفس هر انسان، خود او است و خواسته نفس انسان از وى، تعبیرى مجازى است; گویا شخص فرمان خودش را اطاعت مى کند. «هوى» مصدر، به معناى مفعول است; یعنى، آنچه محبوب نفس است. البته متعارف این است که کلمه «هوى» تنها در مورد خواسته هاى ناروا به کار رود.

14 - خداترسى، مانع هواپرستى است.
ترتیبى که در ذکر خداترسى و نهى از هواى نفس مراعات شده، حاکى از ترتّب حقیقى آن دو است.

15 - انسان، بر مهار نفس خویش از هوس هاى ناروا، توانا است.

16 - ربوبیت خداوند، مقتضى برخوردى سخت با هواپرستان
در آیه شریفه ترس هر کس از ربوبیت خداوند، مقدمه نهى خود از هوا و هوس قرار داده شده است. بنابراین هواپرستان، باید از خداوند به دلیل ربوبیت او، هراس داشته باشند.

17 - هواى نفس، زمینه ساز گرفتارى به کیفر الهى

18 - رهایى از هواى نفس، از میان برنده روحیه طغیان گرى است.

19 - ترجیح دهندگان دنیا بر آخرت، پیروان هواى نفس خویش اند.

20 - «عن أبى عبداللّه(ع) ... قال: من علم أنّ اللّه یراه و یسمع مایقول و یعلم ما یعمله من خیر أو شرّ فیحجزه ذلک عن القبیح من الأعمال فذلک الذى «خاف مقام ربّه و نهى النفس عن الهوى»;(1)
از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: ... کسى که بداند خدا او را مى بیند و آنچه را مى گوید، مى شنود و از آنچه عمل مى کند ـ خوب یا بد ـ آگاه است و این دانستن مانع کارهاى زشت او گردد; این شخص کسى است که از مقام پروردگارش ترسیده و نفس را از هوا بازداشته است».
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره نازعات آیه 39 - تفسیر راهنما
1 - طغیان گران دنیاطلب، در قیامت، جز آتش سوزان دوزخ، جایگاهى نخواهند داشت.
«مأوى»; یعنى، منزل و مکان (لسان العرب). جمله «فإنّ الجحیم هى المأوى» به دلیل وجود «ال» جنس در خبر، مفید حصر است.
2 - نادیده گرفتن مقام ربوبیت خداوند و زیاده روى در هواپرستى، فرجامى جز آتش دوزخ ندارد.
از آن جا که مراد از طغیان در «من طغى» ـ به قرینه «من خاف مقام ربّه و نهى النفس عن الهوى» (در آیات بعد) ـ بى اعتنایى به پروردگار و پیروى از هواى نفس است، تهدید به جحیم نیز، درباره کسانى است که این گونه باشند.
3 - ترجیح دنیا بر آخرت، مایه گرفتارى به آتش دوزخ
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره نازعات آیه 38 - تفسیر راهنما
1 - آنان که زندگانى دنیا را برگزیده و آن را بر آخرت ترجیح دادند، کردار خویش را در قیامت به یاد آورده، جهنم را حاضر خواهند یافت.
2 - طغیان گران، دنیا طلبانى هستند که آن را بر آخرت ترجیح مى دهند.
3 - علاقه شدید به دنیا و ترجیح آن بر آخرت، پیامد طغیانگرى و سرپیچى از اطاعت خداوند است.
ترتیبى که آیه شریفه در ذکر طغیان و دنیا طلبى به کار برده، ممکن است برخاسته از ترتّب خارجى آن دو باشد.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره نازعات آیه 36 - دایره المعارف طهور
واژه «جحیم» که از تعبیرات قرآن استفاده می شود یکی از نامهای دوزخ است، ازماده «جحم» به گفته مفردات به معنی «شدت بر افروختگی آتش» گرفته شده است.
در مفردات آمده است که «الجحمة» شدت فروزش و لهیب آتش و- جحیم- یعنى دوزخ از همین واژه است. «جحم وجهه»- چهره اش از شدت خشم و غضب برافروخته شد که به طور استعاره از معنى شعله آتش گرفته شده، و نتیجه فشار حرارت خون قلب است.
در لسان العرب آمده است که: جحیم آتش شدید و پرحرارتی است که هر لحظه افروخته تر می شود همچنانکه برای ابراهیم نبی (على نبینا و علیه الصلاة و السلام) آتش را افروختند.
«إجحاما [جحم ] ت النار»: آتش برافروخته و شعله ور شد. «جاحم» فا، گل آتش که زود برافروخته شود؛ «نار جاحمة»: آتش بسیار گرم.. لجحیم- جاى بسیار گرم، هر آتش بسیار شعله ور، جهنم یا دوزخ. الجحیمی- جهنمى، دوزخى. در «مقاییس اللغه» نیز بر همین معنی تاکید شده، ولی «صحاح اللغه» آن را به معنی آتش عظیم تفسیر کرده که طبعا با شدت حرارت و التهاب همراه است. ولی در یک مورد در قرآن مجید این واژه در مورد آتشهای سوزان دنیا به کار رفته در آنجا که از قول مشرکان زمان ابراهیم (ع) نقل می کند: قالوا ابنوا له بنیانا فالقوه فی الجحیم. «گفتند بنای مرتفعی برای او (ابراهیم) بسازید و او را در جحیم (کانونی پر از آتش سوزان شعله ور) بیفکنید» (صافات- 97). اما این تعبیر مانع از آن نیست که واژه مزبور از نامهای جهنم بوده باشد.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.

  • <<
  • <
  • تعداد صفحات : 11
  • >
  • >>