● سوره طارق آیه 17 - ترجمة المیزان ج : 20ص :434
فمهل الکافرین امهلهم رویدا کلمه تمهیل مصدر باب تفعیل است که فعل امر مهل مشتق از آن است ، به
معنای امهال ، یعنی مهلت دادن ، و خلاصه هر دو لفظ به یک معنا است ، اما اولی که باب تفعیل است تدریج را میرساند ، و دومی که از باب افعال است یکبارگی را .و کلمه روید به معنای اندک است .
و معنای آیه این است که : وقتی میبینی آنها کید و حیلهگریهایی دارند ، و من نیز حیلههایی دارم به عین آنچه آنها حیلهاش میخوانند ، و با در نظر داشتن اینکه خدای تعالی بر کار خود غالب و مسلط است ، پس تو منتظر عذاب آنان باش ، و در باره آنان عجله مکن ، کمی مهلتشان بده که به زودی آنچه در تهدیدشان وعده دادم خواهد آمد ، چون هر آیندهای نزدیک است .
و در اینکه اول تعبیر فرمود به مهل - مهلت بده که چون باب تفعیل است تدریج را میرساند ، و در نوبت دوم تعبیر کرد به امهل که گفتیم یکبارگی را میرساند ، و امهل را مقید به قید رویدا کرد ، لطافتی است که بر کسی پوشیده نیست .
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره طارق آیه 15 - ترجمة المیزان ج : 20ص :434
انهم یکیدون کیدا و اکید کیدا یعنی کفار با کفرشان و انکار معادشان همه در این فکرند که با حیلههایی نور خدا را خاموش و دعوت تو را باطل سازند ، و من هم علیه ایشان حیله میکنم ، و حیله خدای تعالی همین است که ایشان را به دشمنی با سعادت خود وا میدارد ، استدراج میکند میفرماید : مال و اولاد بیشتری میدهم ، بر دلهایشان مهر میزنم ، و گمراهشان میکنم ، و بر گوش و چشمشان پرده میافکنم ، این چنین حیله میکنم ، تا در آخر به سوی عذاب روز قیامتش بکشانم .
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره طارق آیه 13 - ترجمة المیزان ج : 20ص :434
انه لقول فصل و ما هو بالهزل کلمه فصل به معنای جدا کردن دو چیز از هم است ، به طوری که بین آن دو فاصلهای پیدا شود ، و با اینکه قرآن قول فاصل و جدا سازنده است ، اگر آن را قول فصل خوانده ، از باب زید عدل است ، و هزل به معنای شوخی است ، در مقابل جدی .
و این دو آیه جواب قسم است و ضمیر انه به قرآن بر میگردد ، و معنایش ایناست که : به آسمانی چنان و زمینی چنین سوگند ، که قرآن سخنی جدا سازنده بین حق و باطل است ، و کلامی خالی از جد ، و صرف شوخی نیست ، آنچه را قرآن ثابت میکند حق محض است ، که شکی در آن نیست ، و چون حق است هیچ باطلی نمیتواند آن را باطل سازد ، و هر باطلی در صدد ابطال آن بر آید باطل بدون تردید است ، پس خبری هم که از قیامت و بازگشت داده حق است و در آن شکی نیست .
ولی بعضی گفتهاند : ضمیر نامبرده به مطلب قبلی یعنی خبر رجوع و معاد بر میگردد .
ولی وجه سابق وجیهتر است .
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره طارق آیه 9 - ترجمة المیزان ج : 20ص :433
یوم تبلی السرائر کلمه یوم ظرف است برای رجع ، و سریره عبارت است از هر چیزی که انسان در دل خود پنهان میکند ، و کلمه بلاء که فعل تبلی مشتق از آن است به معنای آزمایش و نیز شناسایی و کشف نهانیها است .
در نتیجه معنای آیه این است که : رجع در روزی است که آنچه از عقاید و آثار اعمال که انسانها پنهان کرده بودند ، چه خیرش و چه شرش به مورد آزمایش و شناسایی قرار میگیرد ، و زرگر اعمال و عقاید آنها را در بوته زرگری خود میآزماید ، تا معلوم شود کدام صالح و کدام فاسد بوده و کدام خالص و کدام دارای ناخالصی و عیار است و بر طبق آن صاحبش را جزا میدهد ، پس آیه مورد بحث در معنای آیه زیر است : ان تبدوا ما فی انفسکم او تخفوه یحاسبکم به الله .
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره طارق آیه 8 - ترجمة المیزان ج : 20ص :432
انه علی رجعه لقادر کلمه رجع به معنای برگرداندن است ، و ضمیر انه به خدای تعالی بر میگردد،
و اگر به آوردن ضمیر اکتفا کرد ، و با اینکه مقام ، مقام اظهار بود نام مقدس الله را ذکر نکرد ، برای این بود که از شدت ظهور فرقی میان اظهار و اضمار نبود ، نظیر کلمه خلق که مجهول آورده شد .
و معنای عبارت این است که : آن کسی که انسان را از آبی به چنین صفت آفریده قادر بر اعاده او و زنده کردنش بعد از مرگ ، و اعاده بدنی مثل بدن دنیائیش هست ، چون قدرت بر هر چیز قدرت بر مثل آن نیز هست ، و این قاعده معروف و مسلم است که حکم امثال در آنچه شده و آنچه نشده یکسان است .
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره طارق آیه 7 - ترجمة المیزان ج : 20ص :432
یخرج من بین الصلب و الترائب کلمه صلب به معنای پشت ، و کلمه ترائب جمع تریبه است که به معنای استخوان سفید است .
مفسرین در توجیه این آیه اختلافی عجیب به راه انداختهاند ، و ظاهرا منظور از جمله بین الصلب و الترائب این است که : منی از نقطه محصوری از بدن خارج میشود که آن نقطه بین استخوانهای پشت و استخوانهای سینه قرار دارد .
البته این را یاد آور شویم که مراغی صاحب تفسیر معروف به مراغی در ذیل این آیه از بعضی اطباء توجیه دقیق و علمی برای این آیه نقل کرده اگر کسی بخواهد میتواند به آنجا مراجعه کند .
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره طارق آیه 5 - ترجمة المیزان ج : 20ص :431
فلینظر الانسان مم خلق یعنی انسان باید بیندیشد که از چه خلق شده ، و مبدأ خلقتش چه بوده و چه چیزی به دست خدای تعالی به این صورت انسانی در آمده ؟ جمله مورد بحث به خاطر اینکه حرف فاء در اولش آمده متفرع بر آیه قبلی ، و نتیجهگیری از مطلبی است که فحوایش با کمک سیاق بر آن دلالت دارد ، و حاصل معنا چنین است : وقتی معلوم شد هر نفسی به ذات و اعمالش نزد خدا محفوظ است ، و هیچ چیز ازاو فانی و از اعمال او فراموش نمیشود ، پس انسان باید بپذیرد که به زودی به سوی پروردگارش بر میگردد ، و طبق آنچه کرده جزا داده میشود ، و این برگشتن را بعید نشمارد ، و اگر میخواهد بفهمد که هیچ بعید نیست و به معاد یقین پیدا کند نظر کند به خلقت نخستینش ، و به یاد آورد روزی را که قطرهای آب جهنده بود ، که از فضای مابین استخوانهای پشت و استخوانهای سینه خارج میشود .خوب ، همان کسی که آن آب را توانست به صورت انسان امروز در آورد ، چرا نتواند با همان قدرت کاملهاش بعد از مردن دوباره او را برگرداند ؟ ! در این دو آیه کلمه خلق به صیغه مجهول ( خلق شده ) آمده ، و نام فاعل را که خدای سبحان است نبرده ، و این اشاره است به اینکه از شدت ظهور لازم نبوده که نام او برده شود ، همه میدانند که خالق این خلق شده خدا است .
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره طارق آیه 4 - ترجمة المیزان ج : 20ص :431
ان کل نفس لما علیها حافظ این جمله جواب قسم است ، و کلمه لما در آن به معنای الا است ، ومعنای آیه این است که : هیچ نفسی نیست الا اینکه نگهبانی بر او موکل است .
و مراد از موکل شدن نگهبانی برای حفظ نفس ، این است که فرشتگانی اعمال خوب و بد هر کسی را مینویسند ، و به همان نیت و نحوهای که صادر شده مینویسند ، تا بر طبق آن در قیامت حساب و جزا داده بشوند ، پس منظور از حافظ ، فرشته ، و منظور از محفوظ عمل آدمی است ، همچنان که در جای دیگر فرموده : و ان علیکم لحافظین کراما کاتبین یعلمون ما تفعلون .
و بعید نیست که مراد از حفظ نفس ، حفظ خود نفس و اعمال آن باشد ، و منظور از حافظ ، جنس آن بوده باشد ، که در این صورت چنین افاده میکند که جانهای انسانها بعد از مردن نیز محفوظ است ، و با مردن نابود و فاسد نمیشود ، تا روزی که خدای سبحان بدنها را دوباره زنده کند ، در آن روز جانها به کالبدها برگشته دوباره انسان بعینه و شخصه همان انسان دنیا خواهد شد ، آنگاه طبق آنچه اعمالش اقتضا دارد جزا داده خواهد شد ، چون اعمال او نیز نزد خدا محفوظ است ، چه خیرش و چه شرش .
بسیاری از آیات قرآن که دلالت بر حفظ اشیا دارد این نظریه را تایید میکند ، مانند آیه قل یتوفیکم ملک الموت الذی و کل بکم ، و آیه الله یتوفی الانفس حین موتهاو التی لم تمت فی منامها فیمسک التی قضی علیها الموت .
ظاهر آیهای که در سوره انفطار بود و میگفت وظیفه ملائکه حافظ حفظ نامههای اعمال است ، با این نظریه منافات ندارد ، برای اینکه حفظ جانها هم مصداقی از نوشتن نامه است ، همچنان که از آیه انا کنا نستنسخ ما کنتم تعملون به بیانی که در تفسیرش گذشت این معنا استفاده میشود .
با این بیان دیگر جایی برای اعتراضی که شده باقی نمیماند ، و آن اعتراض به کسانی شده که به اطلاق قدرت خدای تعالی استدلال کردهاند بر مساله معاد ، و گفتهاند : وقتی قدرت خدای تعالی مطلق است چرا نتواند مردم را در آخرت دوباره زنده کند ، معترضین ، اعتراض کردهاند ما هم قدرت خدای تعالی را مطلق میدانیم ، ولی خدای تعالی به ایجاد ممکن الوجود قادر است ، و قدرتش هیچ قید و شرطی ندارد ، نه ممتنع الوجود ( نظیر اجتماع دو نقیض و یا اجتماع دو ضد ) ، که خودش وجود پذیر نیست ، و اعاده انسان بعینه از محالات است ، و محال تحقق و هستی نمیپذیرد چون انسانی که میخواهد در آخرت خلق شود مثل انسان دنیوی است ، نه عین او که در دنیا بود ، و معلوم است که مثل من غیر از خود من است .
جوابی که گفتیم از بیان ما استفاده میشود این است که : شخصیت یک انسان به نفس و یا به عبارت دیگر به روح او است ، نه به بدن او ، در آخرت هم وقتی خدای تعالی بدن فلان شخص را خلق کرد ، و نفس و یا به عبارتی روح او را در آن بدن دمید قطعا همان شخصی خواهد شد که در دنیا به فلان اسم و رسم و شخصیت شناخته میشد ، هر چند که بدنش با صرفنظر از نفس ، عین آن بدن نباشد بلکه مثل آن باشد .
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره اعلی آیه 18 - تفسیر نمونه ج : 26ص :405
و سرانجام در پایان سوره مىفرماید : این دستوراتى که گفته شد منحصر به این کتاب آسمانى نیست ، بلکه در صحف و کتب پیشین نیز آمده است ( ان هذا لفى الصحف الاولى ) .
صحف و کتب ابراهیم و موسى ( صحف ابراهیم و موسى).
در اینکه مشار الیه هذا چیست ؟ نظرات گوناگونى وجود دارد : جمعى گفتهاند اشاره به دستورات اخیر در زمینه تزکیه و نماز و مقدم نشمردن حیات دنیا بر آخرت است ، چرا که اینها از اساسىترین تعلیمات همه انبیا بوده ، و در تمام کتب آسمانى آمده است.
بعضى دیگر آن را اشاره به تمام سوره مىدانند ، چرا که از توحید شروع مىشود ، و با نبوت ادامه مىیابد ، و به برنامههاى عملى ختم مىشود .
و به هر حال ، این تعبیر نشان مىدهد که محتواى پر اهمیت این سوره ، یا خصوص آیات اخیر ، از اصول اساسى عالم ادیان ، و از تعلیمات بنیادى همه انبیا و پیامبران است و این خود نشانهاى است از عظمت سوره و از اهمیت این تعلیمات.
صحف جمع صحیفه در اینجا به معنى لوح و یا صفحهاى است که چیزى بر آن مىنویسند.
آیات فوق نشان مىدهد که حضرت ابراهیم (علیهالسلام) و موسى (علیهالسلام) نیز داراى کتابهاى آسمانى بودهاند.
درروایتى از ابو ذر مىخوانیم که مىگوید : به پیغمبر اکرم (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) عرض کردم انبیا چند نفر بودند ؟ فرمود یکصد و بیست و چهار هزار نفر.
گفتیم : رسولان آنها چند نفر بودند ؟ فرمود : سیصد و سیزده نفر ، و بقیه فقط نبى بودند.
عرض کردم : آدم نبى بود ؟ فرمود بله ، خداوند با او سخن گفت و او را با دست خود آفرید ، سپس پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) افزود ، اى ابو ذر ! چهار نفر از انبیاء عرب بودند : هود و صالح و شعیب و پیامبر تو.
گفتم : اى رسول خدا ! خداوند چند کتاب نازل فرمود ؟ فرمود : صد و چهار کتاب ، ده کتاب بر آدم پنجاه کتاب بر شیث و بر اخنوخ که ادریس است سى کتاب ، و او نخستین کسى است که با قلم نوشت و بر ابراهیم ده کتاب و نیز تورات و انجیل و زبور و فرقان را ( بر موسى و مسیح و داود و پیامبر اسلام نازل کرد ) .
تعبیر به الصحف الاولى در مورد کتابهاى ابراهیم و موسى در برابر صحف اخیر است که بر حضرت مسیح و پیغمبر اکرم (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شده است.
ان که خداوند متعال به آنها فرمود : از هر جاى بهشت مىخواهید بخورید ، ولى نزدیک این درخت ( ممنوع ) نشوید که از ستمکاران خواهید بود ولى آنها به سراغ چیزى رفتند که به آن نیاز نداشتند ! و همین براى فرزندان آنها تا روز قیامت باقى ماند ، چرا که غالب چیزهائى را که انسان مىطلبد به آن نیازى ندارد ( نیازها غالبا منشا گناه نیستند ، آنچه منشا گناه است هوسها و امور زائد بر نیاز است ) سپس حسد بود که سرچشمه گناه فرزند آدم شد ، نسبت به برادرش حسد ورزید و او را به قتل رساند.
و از شعب آن حب زنان ، حب دنیا ، حب ریاست ، حب راحتى ، حب سخن ، حب برترى ، و حب ثروت است ، اینها هفت خصلتند که همگى در حب دنیا جمعند ، و لذا پیامبران و دانشمندان بعد از آگاهى بر این حقیقت گفتهاند : حب الدنیا رأس کل خطیئة.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره اعلی آیه 17 - تفسیر نمونه ج : 26ص :405
در حالى که آخرت بهتر و پایدارتر است ( و الاخرة خیر و ابقى).
و این در حقیقت همان مطلبى است که در احادیث نیز آمده : حب الدنیا رأس کل خطیئة : محبت دنیا سرچشمه هر گناهى است.
در حالى که هیچ عقلى اجازه نمىدهد که انسان سراى باقى را به متاع فانى بفروشد و این لذات مختصر و آمیخته با انواع درد و رنج را بر آن همه نعمت جاویدان و خالى از هرگونه ناملائمات مقدم بشمرد.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.