● سوره یونس آیه 1 - تفسیر نمونه
رسالت پیامبر
در این سوره بار دیگر با حروف مقطعه قرآن روبرو مى شویم که به صورت الف و لام و راء ذکر شده است ، و ما در آغاز سوره بقره و سوره آل عمران و اعراف به اندازه کافى در تفسیر این گونه حروف سخن گفته ایم و به خواست خدا در آینده نیز در موارد مناسب بحث خواهیم کرد و نیز مطالب تازه اى بر آن خواهیم افزود.
به دنبال آن نخست اشاره به عظمت آیات قرآن کرده ، مى گوید: (آنها آیات کتاب حکیم است ) (تلک آیات الکتاب الحکیم ).
تعبیر به (آنها) (اسم اشاره بعید) به جاى هذه (اینها) (اسم اشاره به نزدیک ) که نظیر آن در آغاز سوره بقره نیز آمده است ، از تعبیرات لطیف قرآن محسوب مى شود، و کنایه از عظمت و والا بودن مفاهیم قرآن است .
زیرا مطالب پیش پا افتاده و ساده را غالبا با اسم اشاره نزدیک مى آورند، اما مطالب مهمى که در سطح بالا و گوئى بر فراز آسمانها در یک افق عالى قرار گرفته ، با اسم اشاره دور بیان مى کنند، و اتفاقا در تعبیرات روزمره ، ما نیز از این تعبیر استفاده مى کنیم ، و براى عظمت اشخاص هر چند در حضورشان بوده باشیم (آن جناب ) یا (آن حضرت ) مى گوئیم ، نه این جناب و این حضرت ، ولى به هنگام تواضع کلمه (اینجانب ) را به کار مى بریم .
توصیف کتاب آسمانى یعنى قرآن به (حکیم ) اشاره به این است که آیات قرآن داراى آنچنان استحکام و نظم و حسابى است که هر گونه باطل و خرافه و هزل را از خود دور مى سازد، جز حق نمى گوید و جز به راه حق دعوت نمى کند.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره یونس آیه 2 - تفسیر نمونه
یکى از ایرادات مشرکان را نسبت به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بیان مى کند، همان اشکالى که به طور مکرر در قرآن مجید آمده و تکرارش نشان مى دهد از ایرادات مکرر مشرکان بوده است و آن اینکه چرا وحى آسمانى از ناحیه خدا بر انسانى نازل شده ، چرا فرشته اى ماءموریت این رسالت بزرگ را به عهده نگرفته است ؟! قرآن در پاسخ اینگونه سؤ الات مى گوید: (آیا تعجبى براى مردم دارد که ما وحى به مردى از آنان فرستادیم ) (اکان للناس عجبا ان اوحینا الى رجل منهم )
در واقع جواب ایراد آنها با کلمه (منهم ) (از جنس آنان ) داده شده است
یعنى اگر رهبر و راهنما، همجنس پیروانش باشد و دردهاى آنها را بداند و از نیازهایشان آگاه گردد جاى تعجب نیست ، تعجب در این است که از غیر جنس آنها باشد که بر اثر نا آگاهى از وضعشان نتواند آنها را رهبرى کند.
سپس به محتواى این وحى آسمانى اشاره کرده ، آنرا در دو چیز خلاصه مى کند:
نخست اینکه به او وحى فرستادیم که (مردم را انذار کند و از عواقب کفر و گناه بترساند) (ان انذر الناس ).
دیگر اینکه (به افراد با ایمان بشارت ده که براى آنان در پیشگاه خدا قدم صدق است ) (و بشر الذین آمنوا ان لهم قدم صدق عند ربهم ).
در اینکه منظور از قدم صدق چیست ؟ در میان مفسران بحث است ، اما روى هم رفته یکى از سه تفسیر (یا هر سه با هم ) براى آن قابل قبول است .
نخست اینکه اشاره به آن است که ایمان (سابقه فطرى ) دارد و در حقیقت مؤ منان با ابراز ایمان ، مقتضاى فطرت خود را تصدیق و تاءکید کرده اند (زیرا یکى از معانى قدم ، سابقه است ) چنانکه مى گویند لفلان قدم فى الاسلام - او قدم فى الحرب (یعنى : فلانکس در اسلام یا در جنگ و مبارزه ، سابقه دارد).
دوم اینکه اشاره به مساءله معاد و نعمتهاى آخرت باشد، زیرا یکى از معانى قدم ، مقام و منزلة است (به تناسب اینکه انسان با پاى خود به منزلگاهش وارد مى شود) یعنى براى افراد با ایمان مقام و منزله ثابت و مسلمى در پیشگاه خدا است که هیچ چیز نمى تواند آنرا تغییر دهد و دگرگون سازد.
سوم اینکه قدم به معنى پیشوا و رهبر است ، یعنى براى مؤ منان پیشوا و رهبرى صادق فرستاده شده است .
روایات متعددى که در تفاسیر شیعه و اهل تسنن در ذیل این آیه وارد شده و قدم صدق را به شخص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) یا ولایت على (علیهالسلام ) تفسیر کرده است ، مؤ ید
همین معنى است .
و همانگونه که گفتیم ممکن است بشارت به همه این امور، هدف از تعبیر فوق بوده باشد.
باز در پایان آیه به یکى از اتهاماتى که مشرکان کرارا براى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) ذکر مى کردند اشاره کرده ، مى گوید: (کافران گفتند این مرد ساحر آشکارى است ) (قال الکافرون ان هذا لساحر مبین ).
کلمه (ان ) و (لام تاءکید) و صفت (مبین )، همه نشانه تاءکیدى است که آنها روى این تهمت داشتند و تعبیر به (هذا) (اسم اشاره به نزدیک ) براى این بوده که مقام پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را تحقیر کنند.
اما اینکه چرا نسبت سحر به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى دادند روشن است ، زیرا در برابر سخنان اعجازآمیز و برنامه هاى و قوانین درخشان و سایر معجزاتش پاسخ قانع کننده اى نداشتند، جز اینکه فوق العادگى آنرا با سحر تفسیر کنند، و به این صورت ، پرده جهل و بى خبرى ، براى ساده لوحان ، روى آن بیفکنند.
اینگونه تعبیرها که از ناحیه دشمنان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) صادر مى شد خود دلیل روشنى است بر اینکه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) کارهاى خارق العاده اى داشته که افکار و دلها را به سوى خود جذب مى کرده است ، مخصوصا تکیه کردن روى سحر در مورد قرآن مجید خود گواه زنده اى بر جاذبه فوق العاده این کتاب آسمانى است که آنها براى اغفال مردم آنرا زیر پرده سحر مى پوشاندند.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
1)
: Looks like it has been almost a year since this post. Did you guys end up ckehcing out Lotus Grill? I have to agree with Batarang This is a family-owned place and they love it when you ask for the real Chinese menu. These are their own family recipes. My husband and I go there all the time for the sichuan fish and the beef soup. If you are a regular, they will call you by name the name of what you like to order most!
● سوره یونس آیه 3 - تفسیر نمونه
خداشناسى و معاد
قرآن پس از اشاره به مسئله وحى و نبوت در نخستین آیات این سوره ، به
سراغ دو اصل اساسى تعلیمات همه انبیاء یعنى (مبداء) و (معاد) مى رود، و در دو آیه فوق این دو اصل مهم را در ضمن عباراتى کوتاه و گویا بیان .
نخست مى گوید: (پروردگار شما همان خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید) (ان ربکم الله الذى خلق السموات و الارض فى ستة ایام ).
همانگونه که سابقا هم اشاره کرده ایم کلمه (یوم ) در لغت عرب و (روز) در فارسى و معادل آن در سایر لغات در بسیارى مواقع به معنى دوران استعمال مى شود چنانکه مى گوئیم : روزى در کشور ما استبداد حکومت مى کرد، ولى اکنون در پرتو انقلاب روز آزادى است ، یعنى دورانى استبداد بود و پس از پایان استبداد دوران رهائى مردم رسیده است .
بنابراین مفهوم جمله فوق این مى شود که پروردگار آسمان و زمین را در شش دوران آفریده است و چون درباره این دورانهاى ششگانه سابقا سخن گفته ایم از تکرار آن خوددارى مى کنیم .
سپس اضافه مى کند: (خداوند پس از آفرینش جهان زمام امور آنها را در دست گرفت ) (ثم استوى على العرش ).
(همه کارهاى جهان به فرمان او است ، و همه چیز در قبضه تدبیرش ) (یدبر الامر).
کلمه (عرش ) گاهى به معنى (سقف )، و گاهى به معنى چیزى که داراى سقف است ، و زمانى به معنى تخته اى بلند پایه مى آید، این معنى اصلى آن است اما معنى کنائى آن همان قدرت است ، چنان که میگوئیم فلان شخص بر تخت نشست ، و یا پایه هاى تختش فرو ریخت ، و یا او را از تخت به زیر آوردند، همه اینها کنایه از قدرت یافتن و یا از دست دادن قدرت است در حالى که ممکن است اصلا تختى
در کار نبوده باشد، به همین دلیل (استوى على العرش ) به معنى این است که خداوند زمام امور جهان را بر دست گرفت .
(تدبر) از ماده (تدبیر) در اصل از (دبر) (بر وزن ابر) به معنى پشت سر و عاقبت چیزى است بنابراین تدبیر به معنى بررسى کردن عواقب کارها، و مصالح را سنجیدن و بر طبق آن عمل نمودن است . پس از آنکه روشن شد خالق و آفریدگار (الله ) است و زمام اداره جهان هستى به دست او است و تدبیر همه امور به فرمان او مى باشد معلوم است که بتها این موجودات بى جان و عاجز و ناتوان هیچگونه نقشى در سرنوشت انسانها نمى توانند داشته باشند لذا در جمله بعد مى فرماید: (هیچ شفاعت کننده اى جز به اذن و فرمان او وجود ندارد) (ما من شفیع الا من بعد اذنه ).
آرى (این چنین است (الله ) پروردگار شما، او را باید پرستش کنید نه غیر او) (ذلکم الله ربکم فاعبدوه ).
(آیا با این دلیل روشن متذکر نمى شوید؟) (افلا تذکرون ).
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
1)
فلاح : یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِن شَفِیعٍ إِلَّا مِن بَعْدِ إِذْنِهِ (3)
یدبر از ریشه دبربه معنی پشت گرفته شده یعنی پشت سرهم قراردادن امور.بعنوان مثال باران از ابر وابر از بخارات دریا وبخارات دریا از تابش نور خورشید به دریا ،بوجود آمده است.خداوند این کارها را تدبیر نموده است یعنی پشت سر هم چیده است.وهریک از اینها یک واسطه محسوب میشود که در قران از واژه شفیع استفاده شده است.اینکه میفرماید هیچ شفیعی نیست مگر اینکه خداوند اذن دهد به معنی این است که صرف وجود این واسطه ها هیچ خاصیتی نمیتواند داشته باشد مگر اینکه خداوند اجازه ایفای نقش واسطه را بدهد.
این آیه پایه قانون علیت است.هر معلولی در اثر علتی که خداوند تدبیر نموده بوجود می آید ودر عین حال بدون اجازه خداوند هیچ خاصیتی ندارد. همانگونه که آتش به عنوان یک واسطه برای سوزاندن میباشد.لکن وقتی خداوند اجازه نداد آتش ابراهیم (ع)را نسوزاند.
● سوره یونس آیه 4 - تفسیر نمونه
سخن از معاد مى گوید و در جمله هاى کوتاهى هم اصل این مسئله و هم دلیل ، و هم هدف آن را بیان مى دارد.
نخست مى گوید: (بازگشت همه شما به سوى خدا است ) (الیه مرجعکم جمیعا).
سپس روى این مساءله مهم تکیه و تاءکید کرده اضافه مى کند: (این وعده
قطعى خداوند است ) (وعد الله حقا).
بعد با این عبارت اشاره به دلیل آن کرده ، مى گوید: (خداوند آفرینش را آغاز کرد و سپس تجدید مى کند.) (انه یبدوا الخلق ثم یعیده ).
یعنى آنها که در معاد تردید دارند باید آغاز خلقت را بنگرند، کسى که جهان را در آغاز ایجاد کرد توانائى اعاده آن را دارد، این استدلال به صورت دیگرى در سوره (اعراف ) آیه 29 ضمن یک جمله کوتاه بیان شده است کما بداءکم تعودون : (همانگونه که شما را در آغاز ایجاد کرد باز مى گرداند) که شرح آن در تفسیر سوره اعراف گذشت .
آیات مربوط به معاد در قرآن نشان مى دهد که علت عمده تردید مشرکان و مخالفان ، این بوده که در امکان چنین چیزى تردید داشته اند و با تعجب سؤ ال مى کردند آیا این استخوانهاى پوسیده و خاک شده بار دیگر لباس حیات و زندگى در بر مى کند و به شکل نخست باز مى گردد؟ لذا قرآن نیز روى همین مساءله (امکان ) انگشت گذارده و مى گوید: فراموش نکنید آن کسى که جهان را از نو سامان مى بخشد و مردگان را زنده مى کند همان آفریدگارى است که در آغاز چنین کرده است .
سپس سخن از هدف معاد به میان مى آید که این برنامه (براى آن است که خداوند افرادى را که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند به عدالت پاداش دهد)، بى آنکه کوچکترین اعمال آنها از نظر لطف و مرحمت او مخفى و بى اجر بماند (لیجزى الذین آمنوا و عملوا الصالحات بالقسط ).
(و آنها که راه کفر و انکار پوئیدند و طبعا عمل صالحى نیز نداشتند (زیرا ریشه عمل خوب اعتقاد خوب است ) مجازات دردناک ، و نوشیدنى از آب گرم و سوزان و عذاب الیم به خاطر کفرشان در انتظارشان است ). (و الذین کفروا لهم شراب من حمیم و عذاب الیم بما کانوا یکفرون ).
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره یونس آیه 5 - تفسیر نمونه
گوشه اى از آیات عظمت خدا
در آیات گذشته اشاره کوتاهى به مساءله مبداء و معاد شده بود، ولى از این آیات به بعد این دو مساءله اصولى که مهمترین پایه دعوت انبیاء بوده است به طور مشروح مورد بحث قرار مى گیرد و به تعبیر دیگر آیات آینده نسبت به گذشته از قبیل تفصیل و اجمال است .
نخستین آیه مورد بحث اشاره به قسمتهائى از آیات عظمت خدا در جهان آفرینش کرده مى گوید: (او کسى است که خورشید را ضیاء و روشنى و قمر را نور قرار داد) (هو الذى جعل الشمس ضیاء و القمر نورا).
خورشید با نور عالمگیرش نه تنها بستر موجودات را گرم و روشن مى سازد بلکه در تربیت گیاهان و پرورش حیوانات سهم عمده و اساسى دارد، و اصولا هر حرکت و جنبشى در کره زمین وجود دارد حتى حرکت بادها و امواج دریاها و جریان رودها و آبشارها - اگر درست دقت کنیم از برکت نور آفتاب است ، و اگر روزى این اشعه حیاتبخش از کره خاکى ما قطع شود در فاصله کوتاهى تاریکى و سکوت و مرگ همه جا را فرا خواهد گرفت .
ماه با نور زیبایش چراغ شبهاى تار ما است ، نه تنها شبروان را در بیابانها رهبرى مى کند بلکه روشنائى ملائمش براى همه ساکنان زمین مایه آرامش و نشاط است .
سپس به یکى دیگر از آثار مفید وجود ماه اشاره کرده مى گوید: (خداوند براى آن منزلگاه هائى مقدر کرد تا شماره سالها و حساب زندگى و کار خویش را بدانید) (و قدره منازل لتعلموا عدد السنین و الحساب ).
یعنى اگر مى بینید ماه از نخستین شب که هلال باریکى بیش نیست رو به افزایش
مى رود تا حدود نیمه ماه و از آن پس تدریجا نقصان مى یابد تا یکى دو روز آخر ماه بعد در تاریکى محاق فرو مى رود و بار دیگر به شکل هلال ظاهر مى گردد، و همان منزلگاه هاى پیشین را طى مى کند، این دگرگونى عبث و بیهوده نیست ، بلکه یک تقویم بسیار دقیق و زنده طبیعى است که عالم و جاهل مى توانند آن را بخوانند و حساب تاریخ کارها و امور زندگى خود را نگهدارند و این اضافه بر نورى است که ماه به ما مى بخشد.
سپس اضافه مى کند این آفرینش و این گردش مهر و ماه سرسرى و از بهر بازیگرى نیست (خداوند آن را نیافریده است مگر به حق ) (ما خلق الله ذلک الا بالحق ).
و در پایان آیه تاءکید مى کند که (خدا آیات و نشانه هاى خود را براى آنها که مى فهمند و درک مى کنند شرح مى دهد) (یفصل الایات لقوم یعلمون ).
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره یونس آیه 6 - تفسیر نمونه
به قسمتى دیگر از نشانه ها و دلائل وجودش در آسمان و زمین پرداخته مى گوید: (در آمد و شد شب و روز و آنچه خداوند در آسمان و زمین آفریده است نشانه هائى است براى گروه پرهیزکاران ) (ان فى اختلاف اللیل و النهار و ما خلق الله فى السموات و الارض لایات لقوم یتقون ).
نه تنها خود آسمانها و زمین از آیات خدا است بلکه تمام ذرات موجوداتى که در آنها وجود دارد هر یک آیتى و نشانه اى محسوب مى شود، اما تنها کسانى آنها را درک مى کنند که در پرتو تقوا و پرهیز از گناه ، صفاى روح و روشن بینى یافته ،
و مى توانند چهره حقیقت و جمال یار را ببینند.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
1)
: We need more inigshts like this in this thread.
● سوره توبة آیه 123 - تفسیر نمونه
دشمنان نزدیکتر را دریابید!
در آیه فوق به تناسب بحثهائى که تا کنون پیرامون جهاد در این سوره ذکر
شده به دو دستور دیگر در زمینه این موضوع مهم اسلامى اشاره گردیده است . نخست روى سخن را به مؤ منان کرده ، مى گوید: (اى کسانى که ایمان آورده اید با کفارى که به شما نزدیکترند پیکار کنید) (یا ایها الذین آمنوا قاتلوا الذین یلونکم من الکفار).
درست است که با تمام دشمنان باید مبارزه کرد، و تفاوتى در این وجود ندارد، ولى از نظر تاکتیک و روش مبارزه ، بدون شک باید نخست از دشمنان نزدیکتر شروع کرد، چرا که خطر دشمنان نزدیکتر بیشتر است همانگونه که به هنگام دعوت به سوى اسلام و هدایت مردم به آئین حق باید از نزدیکتر شروع کردپیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) دعوت خود را به فرمان خداوند از بستگانش شروع کرد و سپس مردم مکه را تبلیغ فرمود، بعد از آن به سراسر جزیره عرب ، مبلغ فرستاد و سپس نامه براى سلاطین جهان نوشت ، و بدون شک این روش به پیروزى نزدیکتر است .
البته هر قانونى استثنائى دارد، ممکن است مواقع فوق العاده اى پیش بیاید که دشمن دورتر به مراتب خطرناکتر باشد، و قبلا باید به دفع او شتافت ، اما همانگونه که گفتیم این یک استثناء است نه یک قانون همیشگى .
و اما اینکه گفتیم پرداختن به دشمن نزدیکتر لازمتر است ، دلائلش واضح است زیرا.
اولا خطر دشمن نزدیک از خطر دشمنان دور بیشتر مى باشد.
ثانیا - آگاهى و اطلاعات ما نسبت به دشمنان نزدیکتر افزونتر است و این خود به پیروزى کمک مى کند.
ثالثا پرداختن به دور و رها کردن نزدیک این خطر را نیز دارد که دشمنان نزدیک ممکن است از پشت سر حمله کنند و یا کانون اصلى اسلام را به هنگام خالى شدن مرکز درهم بکوبند.
رابعا وسائل و هزینه مبارزه با نزدیک ، کمتر و ساده تر، و تسلط بر جبهه در آن آسانتر است به این جهات و جهات دیگر دفع اینگونه دشمنان ، لازمتر است .
ذکر این نکته نیز لازم به نظر مى رسد: در آن موقع که آیه فوق نازل شد، اسلام تقریبا همه جزیره العرب را گرفته بود و بنابراین نزدیکترین دشمن در آن روز شاید امپراطورى روم شرقى بود که مسلمانان براى مبارزه با آنان به تبوک شتافتند.
این را نیز نباید فراموش کرد که آیه فوق گر چه از (پیکار مسلحانه )، و از (فاصله مکانى ) سخن مى گوید، ولى بعید نیست که روح آیه در پیکارهاى منطقى و فاصله هاى معنوى نیز حاکم باشد، به این معنى که مسلمانان به هنگام پرداختن به مبارزه منطقى و تبلیغاتى با دشمنان ، اول باید به سراغ کسانى بروند که خطرشان براى جامعه اسلامى بیشتر و نزدیکتر است ، مثلا در عصر ما که خطر الحاد و مادیگرى همه جوامع را تهدید مى کند، باید مبارزه با آن را مقدم بر مبارزه با مذاهب باطله قرار داد، نه اینکه آنها فراموش شوند، بلکه باید لبه تیز حمله متوجه گروه خطرناکتر گردد، یا مثلا مبارزه با استعمار فکرى و سیاسى و اقتصادى باید در درجه اول قرار گیرد
دومین دستورى که در زمینه جهاد، در آیه فوق مى خوانیم ، دستور شدت عمل است ، آیه مى گوید دشمنان باید در شما یکنوع خشونت احساس کنند (و لیجدوا فیکم غلظة ).
اشاره به اینکه تنها شجاعت و شهامت درونى ، و آمادگى روانى براى ایستادگى و مبارزه سرسختانه با دشمن کافى نیست ، بلکه باید این آمادگى و سر سختى خود را به دشمن نشان بدهید، و آنها بدانند در شما چنین روحیه اى هست ، و همان سبب عقب نشینى و شکست روحیه آنان گردد، و به تعبیر دیگر وجود قدرت کافى نیست ، بلکه باید در برابر دشمن نمایش قدرت داد.
و لذا در تاریخ اسلام مى خوانیم که به هنگام آمدن مسلمانان به مکه براى مراسم زیارت خانه خدا پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به آنها دستور داد به هنگام طواف با سرعت راه بروند بلکه بدوند و شدت و سرعت و ورزیدگى خود را به دشمنانى که ناظر آنها بودند نشان دهند.
و نیز در داستان فتح مکه مى خوانیم که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) شب هنگام دستور داد مسلمانان همگى در بیابان آتش بیفروزند تا مردم مکه به عظمت ارتش اسلام آشنا شوند و اتفاقا این کار در روحیه آنها اثر گذاشت و نیز دستور داد که ابو سفیان بزرگ مکه را در گوشه اى نگهدارند و ارتش نیرومند اسلام در مقابل او رژه روند.
و در پایان آیه به مسلمانان با این عبارت نوید پیروزى مى دهد که بدانید که خدا با پرهیزکاران است .
این تعبیر ممکن است علاوه بر آنچه گفته شد، اشاره به این معنى نیز باشد که توسل به خشونت و شدت عمل باید توام با تقوا باشد، و هیچگاه از حدود انسانى تجاوز نکند.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره توبة آیه 127 - تفسیر نمونه
سپس اشاره به قیافه انکار آمیزى که آنها در برابر آیات الهى به خود مى گرفتند کرده مى گوید: (هنگامى که سوره اى از قرآن نازل مى شود، آنها
با نظر تحقیر و انکار نسبت به آن سوره به یکدیگر نگاه مى کنند، و با حرکات چشم ، مراتب نگرانى خود را ظاهر مى سازند) (و اذا ما انزلت سوره نظر بعضهم الى بعض ).
ناراحتى و نگرانى آنها از این نظر است که مبادا نزول آن سوره ، رسوائى جدیدى برایشان فراهم سازد و یا به خاطر آن است که بر اثر کوردلى چیزى از آن نمى فهمند، و انسان دشمن چیزى است که نمى داند.
و به هر حال تصمیم بر این مى گیرند که از مجلس بیرون بروند، تا این نغمه هاى آسمانى را نشنوند، اما از این بیم دارند که به هنگام خروج کسى آنها را ببیند، لذا آهسته از یکدیگر سؤ ال مى کنند: آیا کسى متوجه ما نیست ، (آیا کسى شما را مى بیند)؟! (هل یریکم من احد)
و همین که اطمینان پیدا مى کنند جمعیت به سخنان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مشغولند و متوجه آنها نیستند (از مجلس بیرون مى روند) (ثم انصرفوا).
جمله (هل یریکم من احد) (کسى شما را مى بیند) را، یا با زبان مى گفتند، و یا با اشاره چشمها، در صورت دوم جمله (نظر بعضهم الى بعض ) با این جمله یک مفهوم را بیان مى کند و در حقیقت (هل یریکم من احد) تفسیرى است براى نگاهشان به یکدیگر.
در پایان آیه ، به ذکر علت این موضوع پرداخته و مى گوید: آنها به این جهت از شنیدن کلمات خدا ناراحت مى شوند که خداوند قلوبشان را (به خاطر لجاجت و عناد و بخاطر گناهانشان ) از حق منصرف ساخته (و یک حالت دشمنى و عداوت نسبت به حق پیدا کرده اند) چرا که آنها افرادى بى فکر و نفهم هستند (صرف الله قلوبهم بانهم قوم لا یفقهون ).
در مورد جمله صرف الله قلوبهم ، مفسران دو احتمال داده اند: نخست اینکه جمله خبریه باشد آنچنان که در بالا تفسیر کردیم ، دیگر اینکه جمله انشائیه
و به معنى نفرین باشد یعنى خداوند دلهاى آنها را از حق منصرف کند، ولى احتمال اول نزدیکتر به نظر مى رسد.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره توبة آیه 129 - تفسیر نمونه
پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را دلدارى مى دهد که از سرکشیها و عصیانهاى مردم ، دلسرد و نگران نشود، مى گوید: (اگر آنها روى از حق بگردانند نگران نباش و بگو خداوند براى من کافى است چرا که او بر هر چیزى توانا است ) (فان تولوا فقل حسبى الله ).
(همان خداوندى که هیچ معبودى جز او نیست ) و بنابراین تنها پناهگاه او است (لا اله الا هو).
آرى (من تنها بر چنین معبودى تکیه کرده ام ، و به او دلبسته ام و کارهایم را به او واگذارده ام (علیه توکلت ).
(و او پروردگار عرش بزرگ است ) (و هو رب العرش العظیم ).
جائى که عرش و عالم بالا و جهان ماوراء طبیعت با آنهمه عظمتى که دارد، در قبضه قدرت او، و تحت حمایت و کفالت او است ، چگونه مرا تنها مى گذارد و در برابر دشمن یارى نمى کند؟ مگر قدرتى در برابر قدرتش تاب مقاومت دارد؟ و یا رحمت و عطوفتى بالاتر از رحمت و عطوفت او تصور مى شود؟
خداوندا هم اکنون که این سوره را به پایان مى رسانیم و این سطور را مى نگاریم دشمنان ما را احاطه کرده و ملت رشید و قهرمان ما براى بر چیدن ظلم و فساد و استبداد بپاخاسته است ، یکپارچگى بى نظیر و اتحادى که هیچگاه تصور نمى شد در میان همه صفوف و قشرها بدون استثناء پیدا شده ، حتى کودکان و خردسالان نیز در این مبارزه شریکند، و هیچکس از هیچ نوع فداکارى مضایقه ندارد.
پروردگارا تو همه اینها را مى دانى ، و مى بینى و تو کانون مهر و محبتى ، و تو به مجاهدان وعده پیروزى داده اى ، نصرت و یاریت را نزدیک کن ، و پیروزى نهائى را به ما مرحمت فرما، و این تشنگان و شیفتگان را با زلال ایمان و عدل و آزادى سیراب فرما. انک على کل شى قدیر.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره توبة آیه 118 - تفسیر نمونه
نه تنها این گروه عظیم را که در جهاد شرکت کرده بودند، مورد رحمت خویش قرار داد، بلکه آن سه نفر را که از شرکت در جهاد تخلف ورزیده بودند و جنگجویان آنها را پشت سر گذاشتند و رفتند، نیز مشمول لطف خود قرار داد (و على الثلاثة الذین خلفوا).
اما این لطف الهى به آسانى شامل حال آنها نشد، بلکه آن به هنگامى بود که این سه نفر (کعب بن مالک و مرارة بن ربیع و هلال بن امیة که شرح حالشان در شان نزول گذشت ) در محاصره شدید اجتماعى قرار گرفتند، و مردم همگى با آنها قطع رابطه کردند، (آنچنان که زمین با همه وسعتش بر آنها تنگ شد) (حتى اذا ضاقت علیهم الارض بما رحبت ).
و سینه آنها چنان از اندوه آکنده شد که گوئى (جائى در وجود خویش براى خود نمى یافتند) تا آنجا که خود آنها نیز از یکدیگر قطع رابطه کردند (و ضاقت علیهم انفسهم ).
و به این ترتیب همه راهها به روى آنها بسته شد، (و یقین پیدا کردند که پناهگاهى از خشم خدا جز از طریق بازگشت به سوى او نیست ) ( و ظنوا ان لا ملجا من الله الا الیه ).
(بار دیگر رحمت خدا به سراغ آنان آمد، و توبه و بازگشت حقیقى و خالصانه را بر آنان آسان ساخت ، تا توبه کنند) (ثم تاب علیهم لیتوبوا).
چرا که (خداوند توبه پذیر و رحیم است ) (ان الله هو التواب الرحیم ).
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.