لیست تفسیر های محمود اميرحسيني
از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
  سوره انفطار آیه 10 - تفسیر المیزان
" وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظِینَ کِراماً کاتِبِینَ یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ" این آیه شریفه اشاره دارد به اینکه اعمال انسان غیر از طریق یادآورى خود صاحب عمل، از طریقى دیگر نیز محفوظ است، و آن محفوظ بودن اعمال با نوشتن فرشتگان نویسنده اعمال است، که در طول زندگى هر انسانى موکل بر او هستند، و بر معیار آن اعمال پاداش و کیفر مى‏بینند، هم چنان که فرمود:" وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى‏ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً"
" وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظِینَ"- یعنى از ناحیه ما حافظانى موکل بر شما هستند، که اعمال شما را با نوشتن حفظ مى‏کنند، این آن معنایى است که سیاق افاده‏اش مى‏کند.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره انفطار آیه 9 - تفسیر المیزان
" کَلَّا بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّینِ" کلمه" کلا" مثل کلمه" حاشا" ردع و انکار را مى‏رساند، در اینجا مى‏خواهد مغروریت انسان به کرم خداى تعالى را ردع کند، که انسانهاى ناسپاس آن را وسیله و بهانه کفر و معصیت خود کردند، مى‏فرماید مغرور نشوید که این غرور سودى به حال شما نخواهد داشت.
" بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّینِ"- یعنى نه، بلکه شما جزا را تکذیب مى‏کنید، در این جمله از آنچه از آیه" ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ" استفاده مى‏شود اعراض شده، از آن جمله استفاده مى‏شود که علت کفر و معصیت آنان مغرور شدن به کرم الهى بوده، و گر نه به قیامت و جزا و لو بالقوه اعتراف دارند، چون فطرت سلیم بر آن حکم مى‏کند، در این جمله مى‏فرماید: نه، علت این نیست، بلکه علت واقعى این جرأت و حسارت بر کفران و نافرمانى، بدون کمترین ترسى از جزا، این است که روز جزا را منکرید.
در آیه" یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ" خطاب را متوجه انسان نموده شش مرتبه ضمیر کاف خطاب مفرد به آن برگردانید، ناگهان در آیه مورد بحث ضمیر را جمع مخاطب کرد، تا بفهماند هر کس که در معصیت و کفر با انسان شریک باشد تنها علت کفر و نافرمانیش نداشتن ایمان به روز جزا است.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره انفطار آیه 6 - تفسیر نمونه
اى انسان چه چیز تو را مغرور ساخته ؟!
در تعقیب آیات گذشته که پیرامون معاد سخن مى گفت ، در آیات مورد بحث براى بیدار کردن انسان از خواب غفلت ، و توجه او به مسئولیتهایش در برابر خداوند، نخست او را مخاطب ساخته و با یک استفهام توبیخى شدید و در عین حال تواءم با نوعى لطف و محبت مى فرماید: ((اى انسان چه چیزى تو را از پروردگار کریمت غافل ساخته ؟ و در برابر او جسور و مغرور نموده ))؟! (یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم ).
در اینجا ((انسان )) را به عنوان انسانیتش که اتمام امتیازات او را بر سایر موجودات این جهان یاد آور مى شود مخاطب ساخته ، سپس او را در برابر خداوندى قرار مى دهد که هم ((رب )) است و هم ((کریم )) به مقتضاى ربوبیتش پیوسته او را در کنف حمایت خود قرار داده ، و تربیت و تکامل او را بر عهده گرفته ، و به مقتضاى کرمش او را بر سر خوان نعمت خود نشانده ، و از تمام مواهب مادى و معنوى برخوردار ساخته است ، بى آنکه انتظارى از او داشته باشد و پاداش و عوضى بطلبد، حتى خطاهاى او را نادیده مى گیرد، و با کرمش او را مورد عفو قرار مى دهد.
آیا سزاوار است چنین موجود شریفى در برابر چنان پروردگار بزرگى جسور گردد؟
و یا لحظه اى از او غافل شود و در انجام فرمانش که ضامن سعادت خود او است قصور ورزد؟
و لذا در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمده است که هنگام تلاوت این
آیه فرمود: غره جهله : ((جهل و نادانیش او را مغرور و غافل ساخته است ))!.
و از اینجا روشن مى شود هدف این است که با تکیه بر مساءله ربوبیت و کرم خداوند غرور و غفلت انسان را درهم بشکند، آنگونه که بعضى پنداشته اند که هدف تلقین آدمى در زمینه عذر خواهى او است که در جواب بگوید: کرمت مرا مغرور ساخت .
و نیز آنچه از ((فضیل بن عیاض )) نقل شده که از او سؤ ال کردند اگر در روز قیامت خداوند تو را به حضور طلبد و از تو بپرسد: ما غرک بربک الکریم ، در جواب چه مى گویى گفت : در جواب مى گویم : غرنى ستورک المرخاة ((پرده هایى که بر گناهان من افکنده بودى مرا غافل و مغرور ساخت )) نیز متناسب مفهوم آیه نیست ، بلکه در جهت مخالف هدف اصلى آیه قرار دارد، چرا که هدف درهم شکستن غرور و بیدار کردن از خواب غفلت است ، نه پرده جدیدى بر پرده هاى غفلت افکندن !
بنابراین سزاوار نیست آیه را از هدفى که داشته منحرف سازیم ، و در جهت مخالف آن نتیجه گیرى کنیم .
((غرک )) از ماده ((غرور)) در اصل به معنى غفلت به هنگام بیدارى است ، و به تعبیر دیگر غفلت در جایى که انسان باید غافل نباشد، و از آنجا که غفلت گاه سر چشمه ((جسارت )) و یا ((خود برتربینى )) مى شود واژه ((غرور)) به این معانى نیز تفسیر شده است ، و شیطان را از این رو غرور (بر وزن شرور) مى گویند که انسان را با وسوسه هاى خود فریب مى دهد و غافل و مغرور مى کند.
در تفسیر ((کریم )) تعبیرات گوناگونى گفته اند، بعضى گفته اند: کریم بخشنده اى است که تمام افعالش احسان است و هرگز با بخشش خود در پى کسب سود یا دفع زیان نیست .
بعضى گفته اند: کریم کسى است که هم آنچه را بر او است و هم آنچه را بر او لازم نیست مى بخشد.
و بعضى گفته اند: کریم کسى است که متاع کم را مى پذیرد، و بهاى زیاد در برابر آن مى دهد.
ولى در حقیقت همه اینها در مفهوم کریم در صورتى که در حد اعلى همچون کرم خداوند در نظر گرفته شود جمع است . و در کرم خداوند همین بس که تنها به عفو گنهکار راضى نمى شود بلکه گناهان را (در مورد کسانى که شایستگى دارند) به حسنات تبدیل مى کند.
امیر مؤ منان على (علیه السلام ) در تفسیر این آیه جمله هاى عجیبى دارد، مى فرماید:
این آیه کوبنده ترین دلیل در برابر شنونده است ، و قاطعترین عذر در برابر شخص مغرور، کسى که جهالت و نادانیش او را جسور و مغرور ساخته ، خداوند مى فرماید:
اى انسان چه چیز تو را بر گناهت جراءت داده ؟، و چه چیز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته ؟، و چه چیز تو را به هلاکت خویش ‍ علاقه مند نموده ؟
آیا این بیمارى تو بهبودى ندارد؟ یا این خوابت به بیدارى نمى انجامد؟ چرا (لااقل ) آن مقدار که به دیگران رحم مى کنى به خودت رحم نمى کنى ، تو هر گاه کسى را در میان آفتاب سوزان به بینى بر او سایه مى افکنى ، هر گاه بیمارى را به بینى که درد، او را سخت ناتوان ساخته از روى ترحم بر او گریه مى کنى ، پس چه چیز تو را بر بیماریت صبور ساخته ، و بر مصیبتت شکیبا نموده ، و از گریه بر خویشتن تسلیت داده ؟ در حالى که عزیزترین افراد نزد تو خودت مى باشى چگونه ترس از نزول بلا در شب ترا بیدار نکرده ، با اینکه در گناه و معصیت او غوطه ورى ، و در حالى که زیر سلطه او قرار دارى .
بیا و این بیمارى (غفلت از خدا) را با داروى تصمیم و عزم راسخ مداوا کن ، و این خواب غفلتى را که چشمانت را فرو گرفته با بیدارى برطرف ساز، بیا مطیع خداوند شو، و به یاد او انس گیر، خوب تصور کن که به هنگام غفلتت از خدا او با دادن نعمتها به تو عنایت مى کند، تو را به سوى عفو و بخشش خویش مى خواند، و زیر پوشش فضل و برکات خود قرار مى دهد.
در حالى که تو همچنان به او پشت کرده اى ، و به دیگرى رو مى آورى ، بزرگ است خداوندى که با این قدرت عظیم ، کریم است ، اما تو با این ضعف و حقارت چقدر بر معصیت او جسورى !. …
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : با تشکر
  سوره انفطار آیه 5 - تفسیر نمونه
بعد از ذکر این نشانه ها که قبل از رستاخیز و بعد از آن صورت مى گیرد، سخن نهایى را چنین بیان مى کند: ((در آن روز هر کس مى داند آنچه را که از قبل فرستاده و آنچه را براى بعد گذاشته است )) (علمت نفس ما قدمت و اخرت ).
آرى آن روز حجابها کنار مى رود، پرده هاى غرور و غفلت دریده مى شود، و حقایق جهان عریان و آشکار مى گردد، و از آنجا که آن روز ((یوم البروز)) است همه چیز بارز و ظاهر مى شود، و در آنجا است که انسان تمامى اعمال خود را مى بیند و از نیک و بد آن آگاه مى شود، چه اعمالى را که از قبل فرستاده ، و چه کارهایى که آثارش بعد از او در دنیا باقیمانده ، و نتائجش به او رسیده است ، مانند خیرات و صدقات جاریه ، و بناها و آثارى که براى مقاصد رحمانى یا شیطانى ساخته ، و از خود بجا نهاده است ، و یا کتابها و آثار علمى و غیر علمى که براى مقاصد نیک و بد تحریر یافته ، و بعد از او مورد بهره بردارى دیگران قرار گرفته است ، همچنین سنتهاى نیک و بد که اقوامى را به دنبال خود کشانیده .
اینها است نمونه هایى که از کارهایى که نتائجش بعد از انسان به او مى رسد و مصداق ((اخرت )) در آیه فوق است .
درست که انسان در این دنیا نیز اجمالا از اعمال خود با خبر است ، ولى فراموشکاریها و خودخواهیها و حب ذات غالبا مانع مى شود که همه را به خاطر بسپارد، و به عمق آثار اعمال خویش واقف گردد، ولى در آن روز که انقلاب و تحولى در همه چیز پیدا مى شود روح و جان آدمى نیز دستخوش چنین انقلابى مى گردد، آنجاست که به تمام اعمال خود علم تفصیلى و دقیق پیدا مى کند بلکه طبق آیه 30 سوره آل عمران ((یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء)) همه را در مقابل خود حاضر مى بیند.
بعضى از مفسران براى آیه تفسیرهاى دیگرى نیز ذکر کرده اند، از جمله اینکه منظور کارهایى است که در آغاز عمر مقدم داشته و کارهایى که به اواخر عمر انداخته است ، ولى تفسیر اول از هر جهت مناسب تر است .
ضمنا منظور از ((نفس )) در اینجا هر نفسى از نفوس انسانى است و تمامى افراد بشر را شامل مى شود.
آثارى که از انسان باقى مى ماند علاوه بر آنچه در آیات فوق آمده از روایات اسلامى نیز به خوبى استفاده مى شود که ممکن است آثارى از انسان باقى بماند که برکات یا عواقب سوئش تا سالهاى متمادى و حتى تا دامنه قیامت به او برسد.
چنانکه در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : لیس یتبع الرجل بعد موته من الاجر الا ثلاث خصال : صدقة اجراها فى حیاته ، فهى تجرى بعد موته ، و سنة هدى سنها، فهى تعمل بها بعد موته ، و ولد صالح یستغفر له : ((بعد از مرگ انسان پرونده اعمال او بسته مى شود، و اجر و پاداشى به او نمى رسد مگر از سه طریق : بناها و اشیاء مفیدى که براى استفاده مردم از خود به یادگار گذارده ، و بعد از او جریان خود را طى مى کند، و سنت هدایتگرى که آن را به وجود آورده ، و بعد از مرگ او به آن عمل مى شود، و فرزند صالحى که براى او استغفار مى کند)).
در روایت دیگرى این امور شش چیز شمرده شده که به حال مؤ منان بعد از موتشان مفید است : فرزند صالح ، قرآنى که آن را تلاوت مى کند، چاهى که حفر کرده ، درختى که غرس نموده ، تهیه آب ، و سنت حسنه اى که بعد از او باقى مى ماند و مورد توجه قرار مى گیرد.
در بعضى از روایات روى علم و دانشى که از انسان در میان مردم نیز مى ماند تکیه شده است .
مخصوصا در مورد سنت نیک و بد روایات متعددى داریم که به مردم هشدار مى دهد، مراقب باشند که بر اثر اعمال آنها چگونه سنتى در میان مردم باقى مى ماند.
مرحوم طبرسى در ذیل آیات مورد بحث حدیثى به این مضمون نقل مى کند که روزى شخصى در محضر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) برخاست و از مردم تقاضاى کمک کرد، همگى خاموش شدند، در این موقع یکى از اصحاب چیزى به سائل داد، بقیه نیز از او پیروى کرده و به مرد فقیر کمک مى کردند، پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: من استن خیرا فاستن به فله اجره ، و مثل اجور من اتبعه ، غیر منتقص من اجورهم ، و من استن شرا فاستن به فعلیه وزره ، و مثل اوزار من اتبعه غیر منتقص من اوزارهم : کسى که سنت نیکى بگذارد و دیگران به او اقتدا کنند پاداش خود را دارد، و همانند پاداش کسانى که از او پیروى کرده اند،
بى آنکه از اجر آنها کاسته شود، و کسى که سنت بدى بگذارد و از آن پیروى کنند، گناه خود را دارد و همانند گناهان کسانى که از او پیروى کرده اند، بى آنکه از گناهان آنها چیزى کاسته شود، در اینجا بود که خذیفه یکى از یاران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آیه علمت نفس ‍ ما قدمت و اخرت را تلاوت کرد.
امیر مؤ منان على (علیه السلام ) نیز مى فرماید: فکیف بکم لو تناهت بکم الامور و بعثرت القبور هنالک تبلو کل نفس ما اسلفت و ردوا الى الله مولاهم الحق و ضل عنهم ما کانوا یفترون : چگونه خواهید بود آنگاه که همه امور پایان پذیرد، قبرها زیر و رو شود، و همه شما در عرصه محشر حاضر شوید، آنجا است که هر کس هر عملى را قبلا انجام داده مى آزماید، و همگى به سوى خداوند که مولى و سرپرست حقیقى آنها است باز مى گردند، و کسانى را که به دروغ همتاى او قرار دادند از خاطر آنها مى رود.
این آیات و روایات ابعاد مسئولیت انسان را در برابر اعمالش از دیدگاه اسلام منعکس مى کند و نشان مى دهد که تا چه حد هر انسانى در مقابل اعمال خویش مسئول است ، تا آنجا که ممکن است بعد از گذشتن هزاران سال آثارش براى او پاداشى نیک بیافریند، یا وزر و لعن و گناه به بار آورد.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره انفطار آیه 4 - تفسیر نمونه
سپس درباره مرحله دوم رستاخیز مرحله تجدید حیات جهان و تجدید حیات مردگان است مى فرماید: و در آن هنگام که قبرها زیر و رو شود (و اذا القبور بعثرت ).
و مردگان بیرون آیند و براى حساب آماده شوند.
((بعثرت )) به معنى زیر و رو شدن و پراکنده گشتن است ، راغب در ((مفردات )) بعید نمى شمرد که این واژه مرکب از دو واژه ((بعث )) و ((اثیرت )) بوده باشد، و لذا معنى هر دو را در خود جمع کرده ، و در نتیجه به معنى زیر و رو و پراکنده شدن آمده است (نظیر ((بسمله )) که از ((بسم )) و ((الله )) گرفته شده ).
به هر حال آنچه در آیه فوق آمده شبیه چیزى است که در سوره ((زلزال )) مى خوانیم و اخرجت الارض اثقالها: ((زمین ذخائر خود را خارج مى سازد))
(بنابر اینکه منظور مردگان مدفون در زمین باشد که یکى از تفسیرهاى مشهور این آیه است ) و یا شبیه چیزى که در سوره ((نازعات )) آیه 13 و 14 آمده است : فانما هى زجرة واحدة فاذا هم بالساهرة : ((تنها یک صیحه خواهد بود و به دنبال آن ناگهان همگى بر صفحه زمین ظاهر مى شوند)).
همه این تعبیرات نشان مى دهد که زنده شدن و خارج گشتن مردگان از قبرها سریع و ناگهانى صورت مى گیرد.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره انفطار آیه 3 - تفسیر نمونه
گرچه امروز نیز تمام دریاهاى روى زمین (غیر از دریاچه ها) به هم ارتباط
دارند، ولى به نظر مى رسد که در آستانه قیامت بر اثر زلزله هاى شدید، یا متلاشى شدن کوهها و ریختن آنها در دریاها چنان دریاها پر مى شوند که آب سراسر خشکیها را فرا مى گیرد، و دریاها به صورت یک اقیانوس ‍ گسترده فراگیر در مى آیند، همانگونه که یکى از تفسیرهاى آیه 6 سوره تکویر (و اذا البحار سجرت ). همین است و قبلا اشاره کردیم .
احتمال دیگرى که در تفسیر این آیه و همچنین آیه 6 سوره تکویر داده شده این است که منظور از فجرت و سجرت همان انفجار و برافروختگى است که اقیانوسها را مبدل به یکپارچه از آتش مى کند، زیرا همانگونه که اشاره کردیم آب از دو عنصر تشکیل یافته که هر دو شدیدا قابل احتراق است ، و اگر بر اثر عواملى آب دریاها تجزیه و تبدیل به ((اکسیژن )) و ((ئیدروژن )) شود بر اثر یک جرقه همگى تبدیل به آتش خواهد شد!
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره انفطار آیه 2 - تفسیر نمونه
((انتثرت )) در اصل از ماده ((نثر)) (بر وزن نصر) به معنى پراکنده ساختن و ((انتثار)) به معنى پراکنده شدن و از آنجا که پراکنده شدن ستارگان (همانند گردن بندى که رشته آن گسیخته باشد) سبب مى شود که هر کدام در گوشه اى بیفتد بسیارى از مفسران آن را به معنى سقوط ستارگان تفسیر کرده اند، و این لازمه معنى پراکندگى است .
((کواکب )) جمع کوکب در لغت عرب معانى زیادى دارد از جمله : ستاره به طور اعم ، و ستاره زهره به طور اخص ، سفیدى که در چشم ظاهر مى شود، گیاهان بلند، شکوفه درختان ، درخشندگى فولاد، نوجوان زیبا، شمشیر، آب ، رییس یک جمعیت ، و غیر آن .
ولى ظاهرا معنى حقیقى آن ، همان ستاره درخشنده و فروزان است ، و بقیه ، معانى مجازى محسوب مى شود که به مناسبت شباهت با معنى اصل ، در آنها استعمال شده است
در اینکه پراکنده شدن ستارگان و انفجار کواکب آسمان و به هم ریختن نظام آنها تحت تاءثیر چه عواملى رخ مى دهد؟ آیا تعادل جاذبه و دافعه به هم مى خورد؟ یا یک نیروى عظیم مرموزى آن را تحت الشعاع خویش ‍ قرار مى دهد؟ یا انبساط تدریجى عالم که امروز از نظر دانشمندان به اثبات رسیده به جایى مى رسد که این نتیجه را به دنبال دارد؟ هیچکس ‍ به درستى نمى داند، ولى همین اندازه مى دانیم که هدف اعلام این مطلب است جایى که این کرات عظیم آسمانى به چنین سرنوشتى دچار شوند تکلیف انسان ضعیف در این میان معلوم است !
این همه هشدارى است به انسان در زمینه فناى این جهان ، تا آن را سراى جاویدان خود نداند، به آن دل نبندد، به خاطر آن آلوده هزاران گناه نشود.
سپس از آسمان به زمین مى آید و مى فرماید: ((در آن زمان که دریاها به هم پیوسته شوند)) (و اذا البحار فجرت ).
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره مطففین آیه 36 - تفسیر نمونه
سرانجام در آخرین آیه این سوره به صورت یک جمله استفهامیه مى فرماید: ((آیا کفار ثواب اعمال و پاداش کار خود را خوب گرفتند))؟!
(هل ثوب الکفار ما کانوا یفعلون ).
این سخن خواه از ناحیه خداوند باشد، یا فرشتگان ، و یا مؤ منان ، نوعى طعن و استهزا نسبت به افکار و ادعاهاى این مغروران مستکبر است که انتظار داشتند در مقابل اعمال زشتشان جایزه و پاداشى هم از خداوند دریافت دارند، و در برابر این پندار غلط و خیال خام مى فرماید: ((آیا آنها پاداش اعمالشان را گرفتند))؟
بسیارى از مفسران این جمله را یک جمله مستقل دانسته اند، در حالى که بعضى معتقدند دنباله آیه قبل است ، یعنى مؤ منان بر تختهاى مزین نشسته اند و نگاه مى کنند به بینند آیا کفار پاداش اعمال خلافشان را گرفتند؟ آرى اگر آنها پاداشى بگیرند باید از شیطان بگیرند، آیا آن بینواى گرفتار مى تواند به آنها پاداشى دهد؟!
((ثوب )) از ماده ((ثوب )) (بر وزن جوف ) در اصل به معنى بازگشتن چیزى به حالت نخستین است ، و ((ثواب )) به پاداشى گفته مى شود که به انسان در مقابل اعمالش مى دهند چرا که نتیجه اعمالش به او بر مى گردد، این واژه هم در جزاى نیک و هم بد به کار مى رود، هر چند غالبا در مورد خیر استعمال مى شود <43> و لذا آیه فوق دلالت بر نوعى طعن نسبت به کفار دارد، و باید چنین باشد چرا که آنها همواره مؤ منان و آیات خدا را به باد استهزا مى گرفتند و باید در آن روز نتیجه استهزاهایشان را ببینند.
استهزا حربه ناجوانمردانه دشمنان حق
در طول تاریخ انبیاء کرارا مى بینیم که یکى از حربه هاى دشمنان خدا در مقابل آنان استفاده از حربه سخریه بوده است ، و آیات قرآن مکرر این موضوع را منعکس کرده است ، و از آنجا که سخریه و استهزا معمولا از کسانى صادر مى شود که مست باده غرورند، و خود را برتر از دیگران مى دانند، و با چشم حقارت به سایرین نگاه مى کنند جاى تعجب نیست که ظالمان کافر و لجوج و خودخواه دست به چنین حربه اى در برابر اهل ایمان زنند.
امروز نیز همان برنامه به صورتهاى متنوع در رسانه هاى گروهى جهان تحت عنوان ((طنز)) و برنامه هاى فکاهى و تفریحى ادامه دارد، الان نیز مى کوشند حق و طرفدارانش را با استفاده از این حربه قدیمى از میدان بیرون کنند.
ولى مؤ منان در برابر آنها با توجه به وعده هاى الهى که نمونه آن در آیات فوق آمده است آرامش مى یابند، و روح مقاومت در مقابل آن تاریک دلان در آنها دمیده مى شود.
اصولا ((استهزا)) و ((سخریه )) و ((غمز)) و ((ضحک )) در مقابل حق که در آیات فوق به آن اشاره شده همه از گناهان کبیره و نشانه جهل و غرور است ، یک انسان فهمیده و عاقل و هوشیار به فرض که به مکتبى عقیده نداشته باشد با آن برخورد منطقى مى کند، و هرگز به خود اجازه نمى دهد به اینگونه حربه ها متوسل گردد.
خداوندا! همه ما را از غرور و جهل و کبر حفظ فرما.
پروردگارا! به ما روح حق طلبى و حق جویى و تواضع مرحمت کن .
بارالها! نامه اعمال ما را در ((علیین )) قرار ده ، و از زمره ((سجینیان )) بیرون بر.
آمین رب العالمین
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره مطففین آیه 35 - تفسیر نمونه
((آنها بر تختهاى مزین نشسته اند و به این صحنه ها نگاه مى کنند)) (على الارائک ینظرون ).
به چه چیزى نگاه مى کنند؟ به آنهمه نعمتهاى بى پایان الهى ، به آن مواهب عظیم و الطاف بیکران به آن آرامش و عظمت و احترام ، و به آن عذابهاى دردناکى که کفار مغرور و خودخواه در نهایت ذلت و زبونى به آن گرفتارند.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره مطففین آیه 34 - تفسیر نمونه
در قیامت مساءله بر عکس مى شود، چنانکه در آیه بعد مى فرماید:
((امروز مؤ منان از کفار مى خندند))! (فالیوم الذین آمنوا من الکفار یضحکون ).
چرا که قیامت بازتابى است از اعمال انسان در دنیا، و در آنجا باید عدالت الهى اجرا شود، و عدالت ایجاب مى کند که در آنجا مؤ منان پاکدل از کفار لجوج و معاند و استهزاگر بخندند، و این خود نوعى عذاب دردناک براى این مغروران مستکبر است !
در بعضى از روایات از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمده است که ((در آن روز درى از بهشت به روى کفار گشوده مى شود، و آنها به گمان اینکه فرمان آزادى از دوزخ و ورود در بهشت داده شده است به سوى آن حرکت مى کنند، هنگامى که به آن رسیدند ناگهان در بسته مى شود، و این کار چند بار تکرار مى شود و مؤ منان که از بهشت نظاره گر آنانند مى خندند))!. <41>
لذا در آیه بعد مى افزاید: ((آنها بر تختهاى مزین نشسته اند و به این صحنه ها نگاه مى کنند)) (على الارائک ینظرون ).
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.

  • <<
  • <
  • تعداد صفحات : 3
  • >
  • >>