لیست تفسیر های مرضيه علمدار .ب
از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
  سوره حاقة آیه 18 - تفسیر نمونه
اى اهل محشر، نامه اعمال مرا بخوانید! در تفسیر آیات گذشته گفته شد که «نفخ صور» دو بار رخ مى‏دهد و چنانکه گفتیم آیات آغاز سوره از نفخه اول خبر مى‏دهد، و آیات بعد از نفخه دوم.
در ادامه همین مطلب در اینجا مى‏فرماید: «در آن روز همگى به پیشگاه خدا عرضه مى‏شوید و چیزى از کارهاى شما پنهان نمى‏ماند» (یومئذ تعرضون لا تخفى منکم خافیة).
البته، انسانها و غیر انسانها در این دنیا نیز دائما در محضر خدا هستند، ولى این مطلب در قیامت ظهور و بروز بیشترى دارد.
نه تنها اعمال مخفیانه انسانها که صفات و روحیات و خلقیات و نیتها همه بر ملا مى‏گردد، و این حادثه‏اى است عظیم، و به گفته بعضى از مفسران عظیمتر از متلاشى شدن کوهها و شکافتن کرات آسمان! روز رسوائى بزرگ بدکاران و سر بلندى بى‏نظیر مؤمنان
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره حاقة آیه 11 - تفسیر نمونه
سر انجام اشاره کوتاهى به سرنوشت قوم نوح و مجازات دردناک آنها کرده، مى‏گوید: «و هنگامى که آب طغیان کرد ما شما را بر کشتى سوار کردیم» (انا لما طغى الماء حملناکم فى الجاریة).
طغیان آب چنین بود که ابرهاى تیره و تار آسمان را پوشانید، و چنان بارانى نازل شد که گوئى سیلاب از آسمان فرو مى‏ریزد، چشمه‏ها نیز از زمین جوشیدن گرفت، و این هر دو آب دست به دست هم دادند، و همه چیز زیر آب فرو رفت، تنها گروهى که نجات یافتند مؤمنانى بودند که همراه نوح سوار بر کشتى شدند.
تعبیر به «حملناکم» (شما را حمل کردیم) کنایه از اسلاف و نیاکان ماست چرا که اگر آنها نجات نیافته بودند ما نیز امروز وجود نداشتیم.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره حاقة آیه 9 - تفسیر نمونه
کجاست گوشهاى شنوا؟
بعد از ذکر گوشه‏اى از سرگذشت قوم عاد و ثمود به سراغ اقوام دیگرى همچون قوم «نوح» و قوم «لوط» مى‏رود تا از زندگى آنها درس عبرت دیگرى به افراد بیدار دل دهد.
مى‏فرماید: «و فرعون و کسانى که پیش از او بودند و همچنین اهل شهرهاى زیر و رو شده [- قوم لوط] مرتکب گناهان بزرگ شدند» (و جاء فرعون و من قبله و المؤتفکات بالخاطئة).
«خاطئة» به معنى خطا است (هر دو معنى مصدرى دارد) و مراد از خطا در اینجا شرک و کفر و ظلم و فساد و انواع گناهان است.
«مؤتفکات» جمع «مؤتفکه» از ماده «أ أتفاک» به معنى انقلاب و زیر و رو شدن است، و در اینجا اشاره به شهرهاى قوم لوط است که با زلزله شدیدى زیر و رو گردید.
منظور از «مَنْ قَبْلَهُ» اقوامى است که قبل از فرعون بودند، مانند قوم «شعیب» و گردنکشانى همچون نمرود.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره نوح آیه 10 - تفسیر نمونه
پاداش دنیوى ایمان: «نوح» در ادامه بیانات مؤثر خود براى هدایت آن قوم لجوج و سرکش این بار روى بشارت و تشویق تکیه مى‏کند، و به آنها وعده مؤکد مى‏دهد که اگر از شرک و گناه توبه کنند خدا درهاى رحمت خویش را از هر سو به روى آنها مى‏گشاید، عرض مى‏کند: خداوندا! «به آنها گفتم: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است ...»
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره دخان آیه 3 - تفسیر نمونه
((بطورمسلم ما قرآن را (که سند حقانیت پیامبر اسلام است) در شبى پربرکت نازل کردیم)) (انا انزلناه فى لیلة مبارکة).
شب پربرکتى که مقدرات جهان بشریت با نزول قرآن رنگ تازه اى به خودرفت ، شبى که سرنوشت خلایق و مقدرات یکسان در آن رقم زده مى شود، آرى !قرآن در شبى سرنوشت ساز، در شب قدر بر قلب پاک پیامبر نازل شد.
امـا هـدف اصـلى از نزول آن چه بود؟ همان است که در ذیل آیه به آن اشاره شده ، مى فرماید: ((ما همواره انذارکننده بودیم)) (انا کنا منذرین).
این یک سنت همیشگى ماست که فرستادگان خود را براى بیم دادن ظالمان و مشرکان ماموریت مى دهیم ، و فرستادن پیامبر اسلام با این کتاب مبین نیز آخرین حلقه از این سلسله است.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره نمل آیه 71 - تفسیر کوثر
دعوت از کافران به اینکه در زمین گردش کنند و سرانجام گنهکاران را بنگرند، به نوعى تهدید آنهاست که اگر به کفر خود ادامه دهند، آنها نیز مانند اقوام پیشین دچار عذاب خواهند شد و بر آنان بلا نازل خواهد شد. پیامبر اسلام، بارها این مطلب را به آنان گوشزد کرده بود و از اینکه بلاى الهى به سراغ آنها بیاید، آنان را هشدار داده بود.

کافران به جاى اینکه این هشدارها را جدى بگیرند، از روى تمسخر مى‏گفتند: اگر راست مى‏گویید، پس این وعده چه زمانى عملى خواهد شد؛ و حتى مى‏گفتند: زود باش و از خدایت بخواه که بلاى موعود را بر ما نازل کند.

خداوند، در برابر این سخن جاهلانه آنان همواره آنها را از اینکه هلاکت خود را به شتاب مى‏خواهند، نکوهش کرده و در عین حال از قریب الوقوع بودن عذاب و اینکه عذاب در چند قدمى آنهاست و خدا هر وقت اراده کند عذاب نازل خواهد شد، خبر داده است.

از جمله این آیات، مى‏فرماید: چه بسا برخى از آنچه شما آن را به شتاب مى‏خواهید به دنبال شما و نزدیک شما باشد.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره نمل آیه 70 - تفسیر کوثر
پس از این بیان که کافران را به عبرت آموزى دعوت کرد، روى سخن را به پیامبر برمى‏گرداند واز باب دلدارى و دادن تسلاى خاطر، مى‏فرماید:

تو درباره کافران اندوهگین مباش و از مکر و فریب آنان دلتنگ مباش.

چنین مى‏نماید که پیامبر بزرگوار اسلام وقتى سرسختى کافران را مى‏دید، از یک سو براى آنها غصه مى‏خورد که چرا این مردم مصلحت خود را نمى‏شناسند و چرا خود را به هلاکت مى‏اندازند و این از سر دلسوزى براى مردم بود، و از سوى دیگر از مکرها و حیله ها و دشمنى‏هاى کافران نگران بود و بیم آن را داشت که آنها کارى بکنند که اسلام قوت نگیرد و او نتواند مأموریت و رسالت خود را به خوبى انجام دهد.

در این آیه هر دو ناراحتى پیامبر مطرح مى‏شود و خداوند از یک سو از پیامبر مى‏خواهد که غصه آنها را نخورد، چون آنها خود چنین خواسته‏اند و از سوى دیگر نگران توطئه‏ها و مکرهاى آنان نباشد، چون خداوند همواره او را از مکر آنان حفظ خواهد کرد
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره نمل آیه 67 - تفسیر کوثر
این آیات استبعاد کافران درباره قیامت و شک و تردیدها و در نهایت انکار آنها را بیان مى‏کند.

کافران گفتند: آیا وقتى ما و پدرانمان خاک شدیم براستى از قبرها بیرون آورده مى‏شویم؟ به ما و پدرانمان از پیش چنین وعده‏اى داده شده، ولى آن جز افسانه پیشینان نیست.

بدین‏گونه کافران، نخست زنده شدن پس از مرگ را استبعاد مى‏کنند و از اینکه انسانهایى که در طول تاریخ مرده‏اند و خاک شده‏اند. دوباره زنده شوند و از قبرها بیرون بیایند، اظهار شگفتى مى‏کنند، آنگاه این مطلب را که همواره در طول تاریخ توسط پیامبران مطرح مى‏شد، یک افسانه تدریجى مى‏شمارند.

قرآن کریم بارها شگفتى کافران درباره قیامت و به دنبال آن انکار آنها را نقل کرده است که صرف استبعاد است و هیچ دلیلى بر انکار آن ندارند و در برخى از آیات هم به آنها پاسخ داده و بیشتر بر روى عمومیت قدرت خداوند و توانایى او بر انجام هر کارى تکیه کرده است به این صورت که وقتى خداوند بر هر چیزى تواناست، این کار را هم مى‏تواند انجام بدهد و نمونه هایى از رستاخیز در طبیعت مانند زنده شدن زمین در فصل بهار را ذکر کرده است.

این مطلب که آنها گفته‏اند: این وعده‏اى است که از پیش به ما و پدرانمان داده شده و چیزى جز افسانه پیشنیان نیست، با یک جابه‏جایى در الفاظ در سوره مؤمنون هم آمده است
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره مریم آیه 2 - تفسیر کوثر
زکریا فرزند برخیا و از نسل یعقوب بن اسحاق و هارون برادر موسى و شوهر خاله مریم و یا عیسى بود. او شغل نجّارى داشت و نامش 8 بار در قرآن کریم آمده است.

زکریا به طور پنهانى خدا را خواند و با او مناجات کرد. پنهانى بودن یا براى این بود که دعایش احتمال اجابت بیشترى داشته باشد و یا براى آن بود که دیگران او را مسخره نکنند. او نخست ضعف و ناتوانى خود را به زبان آورد و گفت: پروردگارا استخوان‏هاى من سست شده و نشانه‏هاى پیرى در سرم آشکار گشته و گسترش یافته است. این که مى‏گوید: سرم از پیرى شعله‏ور شده است، استعاره لطیفى از گسترش آثار پیرى در سر و سفید شدن موهاست. سپس از
امیدوارى خود به رحمت خداوند سخن گفت به این صورت که: خدایا، من از خواندن تو ناامید و بى‏بهره نبوده‏ام، یعنى هر گاه که تو را خوانده‏ام اجابت کرده‏اى.

آن گاه وضعیتى را که در آن قرار داشت بیان نمود به این صورت که گفت: خدایا من پس از مرگ خود از خویشانم بیمناکم و همسر من نازاست. منظور او از خویشان پسرعموهایش بودند چون آنها افراد ناصالحى بودند و زکریا مى‏ترسید که مال و ثروتش و نیز افتخارات نیاکانش را برباد دهند ولذا آرزو داشت که خداوند به او پسرى عنایت کند که میراثدار خاندانش باشد، ولى زنش نازا بود و به پیرى هم رسیده بودند. لذا پس از بیان این مقدمات، از خدا خواست که به او فرزند و یاورى عنایت کند که از خاندان یعقوب ارث ببرد و نیز از خدا خواست که این فرزند شخص شایسته‏اى باشد
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره منافقون آیه 5 - تفسیر نمونه
دو نفر از مسلمانان ، یکى از طایفه انصار و دیگرى از مهاجران به هنگام گرفتن آب از چاه با هم اختلاف پیدا کردند ، یکى قبیله انصار را به یارى خود طلبید ، و دیگرى مهاجران را ، یک نفر از مهاجران به یارى دوستش آمد ، و عبد الله بن ابى که از سرکرده‏هاى معروف منافقان بود به یارى مرد انصارى شتافت ، و مشاجره لفظى شدیدى در میان آن دو درگرفت ، عبد الله بن ابى ، سخت ، خشمگین شد ، و در حالى که جمعى از قومش نزد او بودند گفت : ما این گروه مهاجران را پناه دادیم و کمک کردیم اما کار ما شبیه ضرب المثل معروفى است که مى‏گوید : سمن کلبک یاکلک ! ( سگت را فربه کن تا تو را بخورد ) ! به خدا سوگند اگر به مدینه بازگردیم ، عزیزان ، ذلیلان را بیرون خواهند کرد و منظورش از عزیزان ، خود و اتباعش بود و از ذلیلان مهاجران ، سپس رو به اطرافیانش
کرد و گفت : این نتیجه کارى است که شما به سر خودتان آوردید ، این گروه را در شهر خود جاى دادید و اموالتان را با آنها قسمت کردید : هرگاه باقیمانده غذاى خودتان را به مثل این مرد ( اشاره به مرد مهاجرى که طرف دعوى بود ) نمى‏دادید بر گردن شما سوار نمى‏شدند ، از سرزمین شما مى‏رفتند و به قبائل خود ملحق مى‏شدند ! در اینجا زید بن ارقم که در آن وقت جوانى نوخاسته بود ، رو به عبد الله بن ابى کرد و گفت به خدا سوگند ذلیل و قلیل توئى ! و محمد (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) در عزت الهى ومحبت مسلمین است ، و به خدا قسم من بعد از این تو را دوست ندارم ، عبد الله صدا زد خاموش باش تو باید بازى کنى اى کودک ! زید بن ارقم خدمت رسول خدا (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) آمد و ماجرا را نقل کرد.
پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) کسى را به سراغ عبد الله فرستاد فرمود : این چیست که براى من نقل کرده‏اند ؟ عبد الله گفت به خدائى که کتاب آسمانى بر تو نازل کرده من چیزى نگفتم ! و زید دروغ مى‏گوید.
جمعى از انصار که حاضر بودند عرض کردند اى رسول خدا (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) عبد الله بزرگ ما است ، سخن کودکى از کودکان انصار را بر ضد او نپذیر ، پیامبر عذر آنها را پذیرفت در اینجا طائفه انصار زید بن ارقم را ملامت کردند .
پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) دستور حرکت داد ، یکى از بزرگان انصار به نام اسید خدمتش آمد و عرض کرد اى رسول خدا ! در ساعت نامناسبى حرکت کردى ، فرمود : بله آیا نشنیدى رفیقتان عبد الله چه گفت او گفته است هرگاه به مدینه بازگردد عزیزان ذلیلان را خارج خواهند کرد.
اسید عرض کرد تو اى رسول خدا اگر اراده کنى او را بیرون خواهى راند ، و الله تو عزیزى و او ذلیل است ، سپس عرض کرد یا رسول الله با او مدارا کنید .
سخنان عبد الله ابى به گوش فرزندش رسید خدمت رسول خدا (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) آمد و عرض کرد شنیده‏ام مى‏خواهید پدرم را به قتل برسانید ، اگر چنین است به خود من دستور دهید سرش را جدا کرده براى شما مى‏آورم ! زیرا مردم مى‏دانند کسى نسبت به پدر و مادرش از من نیکوکارتر نیست ، از این مى‏ترسم دیگرى او را به قتل برساند و من نتوانم بعد از آن به قاتل پدرم نگاه کنم ، و خداى ناکرده او را به قتل برسانم و مؤمنى را کشته باشم و به دوزخ بروم!.
پیغمبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) فرمود مساله کشتن پدرت مطرح نیست ، مادامى که او با ما است با او مدارا و نیکى کن .
سپس پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) دستور داد تمام آن روز و تمام شب را لشکریان به راه ادامه دهند ، فردا هنگامى که آفتاب برآمد دستور توقف داد ، لشکریان به قدرى خسته شده بودند که همین که سر به زمین گذاشتند به خواب عمیقى فرو رفتند ( و هدف پیغمبر این بود که مردم ماجراى دیروز و حرف عبد الله ابى را فراموش کنند...).
سرانجام پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) وارد مدینه شد ، زید بن ارقم مى‏گوید من از شدت اندوه و شرم در خانه ماندم و بیرون نیامدم ، در این هنگام سوره منافقین نازل شد ، و زید را تصدیق ، و عبد الله را تکذیب کرد ، پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) گوش زید را گرفت و فرمود : اى جوان ! خداوند سخن تو را تصدیق کرد همچنین آنچه را به گوش شنیده بودى و در قلب حفظ نموده بودى ، خداوند آیاتى از قرآن را در باره آنچه تو گفته بودى نازل کرد .
در این هنگام عبد الله ابى نزدیک مدینه رسیده بود وقتى خواست وارد شهر شود پسرش آمد و راه را بر پدر بست ، گفت واى بر تو چه مى‏کنى ؟ پسرش گفت : به خدا سوگند جز به اجازه رسول خدا (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) نمى‏توانى وارد مدینه شوى و امروز میفهمى عزیز و ذلیل کیست ؟ ! !
عبد الله شکایت پسرش را خدمت رسول خدا فرستاد ، پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) به پسرش پیغام داد که بگذار پدرت داخل شهر شود ، فرزندش گفت : حالا که اجازه رسول خدا آمد مانعى ندارد.
عبد الله وارد شهر شد ، اما چند روزى بیشتر نگذشت که بیمار گشت و از دنیا رفت ! ( و شاید دق مرگ شد ) هنگامى که این آیات نازل شد و دروغ عبد الله ظاهر گشت بعضى به او گفتند آیات شدیدى در باره تو نازل شده خدمت پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) برو تا براى تو استغفار کند ، عبد الله سرش را تکان داد گفت : به من گفتید : ایمان بیاور آوردم ، گفتید : زکات بده ، دادم ، چیزى باقى نمانده که بگوئید براى محمد (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) سجده کن ! و در اینجا آیه و اذا قیل لهم تعالوا نازل گردید .
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.

  • <<
  • <
  • تعداد صفحات : 31
  • >
  • >>