● سوره حاقة آیه 18 - تفسیر نمونه
اى اهل محشر، نامه اعمال مرا بخوانید! در تفسیر آیات گذشته گفته شد که «نفخ صور» دو بار رخ مىدهد و چنانکه گفتیم آیات آغاز سوره از نفخه اول خبر مىدهد، و آیات بعد از نفخه دوم.
در ادامه همین مطلب در اینجا مىفرماید: «در آن روز همگى به پیشگاه خدا عرضه مىشوید و چیزى از کارهاى شما پنهان نمىماند» (یومئذ تعرضون لا تخفى منکم خافیة).
البته، انسانها و غیر انسانها در این دنیا نیز دائما در محضر خدا هستند، ولى این مطلب در قیامت ظهور و بروز بیشترى دارد.
نه تنها اعمال مخفیانه انسانها که صفات و روحیات و خلقیات و نیتها همه بر ملا مىگردد، و این حادثهاى است عظیم، و به گفته بعضى از مفسران عظیمتر از متلاشى شدن کوهها و شکافتن کرات آسمان! روز رسوائى بزرگ بدکاران و سر بلندى بىنظیر مؤمنان
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره حاقة آیه 11 - تفسیر نمونه
سر انجام اشاره کوتاهى به سرنوشت قوم نوح و مجازات دردناک آنها کرده، مىگوید: «و هنگامى که آب طغیان کرد ما شما را بر کشتى سوار کردیم» (انا لما طغى الماء حملناکم فى الجاریة).
طغیان آب چنین بود که ابرهاى تیره و تار آسمان را پوشانید، و چنان بارانى نازل شد که گوئى سیلاب از آسمان فرو مىریزد، چشمهها نیز از زمین جوشیدن گرفت، و این هر دو آب دست به دست هم دادند، و همه چیز زیر آب فرو رفت، تنها گروهى که نجات یافتند مؤمنانى بودند که همراه نوح سوار بر کشتى شدند.
تعبیر به «حملناکم» (شما را حمل کردیم) کنایه از اسلاف و نیاکان ماست چرا که اگر آنها نجات نیافته بودند ما نیز امروز وجود نداشتیم.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره حاقة آیه 9 - تفسیر نمونه
کجاست گوشهاى شنوا؟
بعد از ذکر گوشهاى از سرگذشت قوم عاد و ثمود به سراغ اقوام دیگرى همچون قوم «نوح» و قوم «لوط» مىرود تا از زندگى آنها درس عبرت دیگرى به افراد بیدار دل دهد.
مىفرماید: «و فرعون و کسانى که پیش از او بودند و همچنین اهل شهرهاى زیر و رو شده [- قوم لوط] مرتکب گناهان بزرگ شدند» (و جاء فرعون و من قبله و المؤتفکات بالخاطئة).
«خاطئة» به معنى خطا است (هر دو معنى مصدرى دارد) و مراد از خطا در اینجا شرک و کفر و ظلم و فساد و انواع گناهان است.
«مؤتفکات» جمع «مؤتفکه» از ماده «أ أتفاک» به معنى انقلاب و زیر و رو شدن است، و در اینجا اشاره به شهرهاى قوم لوط است که با زلزله شدیدى زیر و رو گردید.
منظور از «مَنْ قَبْلَهُ» اقوامى است که قبل از فرعون بودند، مانند قوم «شعیب» و گردنکشانى همچون نمرود.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره نوح آیه 10 - تفسیر نمونه
پاداش دنیوى ایمان: «نوح» در ادامه بیانات مؤثر خود براى هدایت آن قوم لجوج و سرکش این بار روى بشارت و تشویق تکیه مىکند، و به آنها وعده مؤکد مىدهد که اگر از شرک و گناه توبه کنند خدا درهاى رحمت خویش را از هر سو به روى آنها مىگشاید، عرض مىکند: خداوندا! «به آنها گفتم: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است ...»
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره دخان آیه 3 - تفسیر نمونه
((بطورمسلم ما قرآن را (که سند حقانیت پیامبر اسلام است) در شبى پربرکت نازل کردیم)) (انا انزلناه فى لیلة مبارکة).
شب پربرکتى که مقدرات جهان بشریت با نزول قرآن رنگ تازه اى به خودرفت ، شبى که سرنوشت خلایق و مقدرات یکسان در آن رقم زده مى شود، آرى !قرآن در شبى سرنوشت ساز، در شب قدر بر قلب پاک پیامبر نازل شد.
امـا هـدف اصـلى از نزول آن چه بود؟ همان است که در ذیل آیه به آن اشاره شده ، مى فرماید: ((ما همواره انذارکننده بودیم)) (انا کنا منذرین).
این یک سنت همیشگى ماست که فرستادگان خود را براى بیم دادن ظالمان و مشرکان ماموریت مى دهیم ، و فرستادن پیامبر اسلام با این کتاب مبین نیز آخرین حلقه از این سلسله است.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره نمل آیه 71 - تفسیر کوثر
دعوت از کافران به اینکه در زمین گردش کنند و سرانجام گنهکاران را بنگرند، به نوعى تهدید آنهاست که اگر به کفر خود ادامه دهند، آنها نیز مانند اقوام پیشین دچار عذاب خواهند شد و بر آنان بلا نازل خواهد شد. پیامبر اسلام، بارها این مطلب را به آنان گوشزد کرده بود و از اینکه بلاى الهى به سراغ آنها بیاید، آنان را هشدار داده بود.
کافران به جاى اینکه این هشدارها را جدى بگیرند، از روى تمسخر مىگفتند: اگر راست مىگویید، پس این وعده چه زمانى عملى خواهد شد؛ و حتى مىگفتند: زود باش و از خدایت بخواه که بلاى موعود را بر ما نازل کند.
خداوند، در برابر این سخن جاهلانه آنان همواره آنها را از اینکه هلاکت خود را به شتاب مىخواهند، نکوهش کرده و در عین حال از قریب الوقوع بودن عذاب و اینکه عذاب در چند قدمى آنهاست و خدا هر وقت اراده کند عذاب نازل خواهد شد، خبر داده است.
از جمله این آیات، مىفرماید: چه بسا برخى از آنچه شما آن را به شتاب مىخواهید به دنبال شما و نزدیک شما باشد.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره نمل آیه 70 - تفسیر کوثر
پس از این بیان که کافران را به عبرت آموزى دعوت کرد، روى سخن را به پیامبر برمىگرداند واز باب دلدارى و دادن تسلاى خاطر، مىفرماید:
تو درباره کافران اندوهگین مباش و از مکر و فریب آنان دلتنگ مباش.
چنین مىنماید که پیامبر بزرگوار اسلام وقتى سرسختى کافران را مىدید، از یک سو براى آنها غصه مىخورد که چرا این مردم مصلحت خود را نمىشناسند و چرا خود را به هلاکت مىاندازند و این از سر دلسوزى براى مردم بود، و از سوى دیگر از مکرها و حیله ها و دشمنىهاى کافران نگران بود و بیم آن را داشت که آنها کارى بکنند که اسلام قوت نگیرد و او نتواند مأموریت و رسالت خود را به خوبى انجام دهد.
در این آیه هر دو ناراحتى پیامبر مطرح مىشود و خداوند از یک سو از پیامبر مىخواهد که غصه آنها را نخورد، چون آنها خود چنین خواستهاند و از سوى دیگر نگران توطئهها و مکرهاى آنان نباشد، چون خداوند همواره او را از مکر آنان حفظ خواهد کرد
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره نمل آیه 67 - تفسیر کوثر
این آیات استبعاد کافران درباره قیامت و شک و تردیدها و در نهایت انکار آنها را بیان مىکند.
کافران گفتند: آیا وقتى ما و پدرانمان خاک شدیم براستى از قبرها بیرون آورده مىشویم؟ به ما و پدرانمان از پیش چنین وعدهاى داده شده، ولى آن جز افسانه پیشینان نیست.
بدینگونه کافران، نخست زنده شدن پس از مرگ را استبعاد مىکنند و از اینکه انسانهایى که در طول تاریخ مردهاند و خاک شدهاند. دوباره زنده شوند و از قبرها بیرون بیایند، اظهار شگفتى مىکنند، آنگاه این مطلب را که همواره در طول تاریخ توسط پیامبران مطرح مىشد، یک افسانه تدریجى مىشمارند.
قرآن کریم بارها شگفتى کافران درباره قیامت و به دنبال آن انکار آنها را نقل کرده است که صرف استبعاد است و هیچ دلیلى بر انکار آن ندارند و در برخى از آیات هم به آنها پاسخ داده و بیشتر بر روى عمومیت قدرت خداوند و توانایى او بر انجام هر کارى تکیه کرده است به این صورت که وقتى خداوند بر هر چیزى تواناست، این کار را هم مىتواند انجام بدهد و نمونه هایى از رستاخیز در طبیعت مانند زنده شدن زمین در فصل بهار را ذکر کرده است.
این مطلب که آنها گفتهاند: این وعدهاى است که از پیش به ما و پدرانمان داده شده و چیزى جز افسانه پیشنیان نیست، با یک جابهجایى در الفاظ در سوره مؤمنون هم آمده است
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره مریم آیه 2 - تفسیر کوثر
زکریا فرزند برخیا و از نسل یعقوب بن اسحاق و هارون برادر موسى و شوهر خاله مریم و یا عیسى بود. او شغل نجّارى داشت و نامش 8 بار در قرآن کریم آمده است.
زکریا به طور پنهانى خدا را خواند و با او مناجات کرد. پنهانى بودن یا براى این بود که دعایش احتمال اجابت بیشترى داشته باشد و یا براى آن بود که دیگران او را مسخره نکنند. او نخست ضعف و ناتوانى خود را به زبان آورد و گفت: پروردگارا استخوانهاى من سست شده و نشانههاى پیرى در سرم آشکار گشته و گسترش یافته است. این که مىگوید: سرم از پیرى شعلهور شده است، استعاره لطیفى از گسترش آثار پیرى در سر و سفید شدن موهاست. سپس از
امیدوارى خود به رحمت خداوند سخن گفت به این صورت که: خدایا، من از خواندن تو ناامید و بىبهره نبودهام، یعنى هر گاه که تو را خواندهام اجابت کردهاى.
آن گاه وضعیتى را که در آن قرار داشت بیان نمود به این صورت که گفت: خدایا من پس از مرگ خود از خویشانم بیمناکم و همسر من نازاست. منظور او از خویشان پسرعموهایش بودند چون آنها افراد ناصالحى بودند و زکریا مىترسید که مال و ثروتش و نیز افتخارات نیاکانش را برباد دهند ولذا آرزو داشت که خداوند به او پسرى عنایت کند که میراثدار خاندانش باشد، ولى زنش نازا بود و به پیرى هم رسیده بودند. لذا پس از بیان این مقدمات، از خدا خواست که به او فرزند و یاورى عنایت کند که از خاندان یعقوب ارث ببرد و نیز از خدا خواست که این فرزند شخص شایستهاى باشد
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره منافقون آیه 5 - تفسیر نمونه
دو نفر از مسلمانان ، یکى از طایفه انصار و دیگرى از مهاجران به هنگام گرفتن آب از چاه با هم اختلاف پیدا کردند ، یکى قبیله انصار را به یارى خود طلبید ، و دیگرى مهاجران را ، یک نفر از مهاجران به یارى دوستش آمد ، و عبد الله بن ابى که از سرکردههاى معروف منافقان بود به یارى مرد انصارى شتافت ، و مشاجره لفظى شدیدى در میان آن دو درگرفت ، عبد الله بن ابى ، سخت ، خشمگین شد ، و در حالى که جمعى از قومش نزد او بودند گفت : ما این گروه مهاجران را پناه دادیم و کمک کردیم اما کار ما شبیه ضرب المثل معروفى است که مىگوید : سمن کلبک یاکلک ! ( سگت را فربه کن تا تو را بخورد ) ! به خدا سوگند اگر به مدینه بازگردیم ، عزیزان ، ذلیلان را بیرون خواهند کرد و منظورش از عزیزان ، خود و اتباعش بود و از ذلیلان مهاجران ، سپس رو به اطرافیانش
کرد و گفت : این نتیجه کارى است که شما به سر خودتان آوردید ، این گروه را در شهر خود جاى دادید و اموالتان را با آنها قسمت کردید : هرگاه باقیمانده غذاى خودتان را به مثل این مرد ( اشاره به مرد مهاجرى که طرف دعوى بود ) نمىدادید بر گردن شما سوار نمىشدند ، از سرزمین شما مىرفتند و به قبائل خود ملحق مىشدند ! در اینجا زید بن ارقم که در آن وقت جوانى نوخاسته بود ، رو به عبد الله بن ابى کرد و گفت به خدا سوگند ذلیل و قلیل توئى ! و محمد (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) در عزت الهى ومحبت مسلمین است ، و به خدا قسم من بعد از این تو را دوست ندارم ، عبد الله صدا زد خاموش باش تو باید بازى کنى اى کودک ! زید بن ارقم خدمت رسول خدا (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد و ماجرا را نقل کرد.
پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) کسى را به سراغ عبد الله فرستاد فرمود : این چیست که براى من نقل کردهاند ؟ عبد الله گفت به خدائى که کتاب آسمانى بر تو نازل کرده من چیزى نگفتم ! و زید دروغ مىگوید.
جمعى از انصار که حاضر بودند عرض کردند اى رسول خدا (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) عبد الله بزرگ ما است ، سخن کودکى از کودکان انصار را بر ضد او نپذیر ، پیامبر عذر آنها را پذیرفت در اینجا طائفه انصار زید بن ارقم را ملامت کردند .
پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور حرکت داد ، یکى از بزرگان انصار به نام اسید خدمتش آمد و عرض کرد اى رسول خدا ! در ساعت نامناسبى حرکت کردى ، فرمود : بله آیا نشنیدى رفیقتان عبد الله چه گفت او گفته است هرگاه به مدینه بازگردد عزیزان ذلیلان را خارج خواهند کرد.
اسید عرض کرد تو اى رسول خدا اگر اراده کنى او را بیرون خواهى راند ، و الله تو عزیزى و او ذلیل است ، سپس عرض کرد یا رسول الله با او مدارا کنید .
سخنان عبد الله ابى به گوش فرزندش رسید خدمت رسول خدا (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد و عرض کرد شنیدهام مىخواهید پدرم را به قتل برسانید ، اگر چنین است به خود من دستور دهید سرش را جدا کرده براى شما مىآورم ! زیرا مردم مىدانند کسى نسبت به پدر و مادرش از من نیکوکارتر نیست ، از این مىترسم دیگرى او را به قتل برساند و من نتوانم بعد از آن به قاتل پدرم نگاه کنم ، و خداى ناکرده او را به قتل برسانم و مؤمنى را کشته باشم و به دوزخ بروم!.
پیغمبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود مساله کشتن پدرت مطرح نیست ، مادامى که او با ما است با او مدارا و نیکى کن .
سپس پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور داد تمام آن روز و تمام شب را لشکریان به راه ادامه دهند ، فردا هنگامى که آفتاب برآمد دستور توقف داد ، لشکریان به قدرى خسته شده بودند که همین که سر به زمین گذاشتند به خواب عمیقى فرو رفتند ( و هدف پیغمبر این بود که مردم ماجراى دیروز و حرف عبد الله ابى را فراموش کنند...).
سرانجام پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) وارد مدینه شد ، زید بن ارقم مىگوید من از شدت اندوه و شرم در خانه ماندم و بیرون نیامدم ، در این هنگام سوره منافقین نازل شد ، و زید را تصدیق ، و عبد الله را تکذیب کرد ، پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) گوش زید را گرفت و فرمود : اى جوان ! خداوند سخن تو را تصدیق کرد همچنین آنچه را به گوش شنیده بودى و در قلب حفظ نموده بودى ، خداوند آیاتى از قرآن را در باره آنچه تو گفته بودى نازل کرد .
در این هنگام عبد الله ابى نزدیک مدینه رسیده بود وقتى خواست وارد شهر شود پسرش آمد و راه را بر پدر بست ، گفت واى بر تو چه مىکنى ؟ پسرش گفت : به خدا سوگند جز به اجازه رسول خدا (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) نمىتوانى وارد مدینه شوى و امروز میفهمى عزیز و ذلیل کیست ؟ ! !
عبد الله شکایت پسرش را خدمت رسول خدا فرستاد ، پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) به پسرش پیغام داد که بگذار پدرت داخل شهر شود ، فرزندش گفت : حالا که اجازه رسول خدا آمد مانعى ندارد.
عبد الله وارد شهر شد ، اما چند روزى بیشتر نگذشت که بیمار گشت و از دنیا رفت ! ( و شاید دق مرگ شد ) هنگامى که این آیات نازل شد و دروغ عبد الله ظاهر گشت بعضى به او گفتند آیات شدیدى در باره تو نازل شده خدمت پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) برو تا براى تو استغفار کند ، عبد الله سرش را تکان داد گفت : به من گفتید : ایمان بیاور آوردم ، گفتید : زکات بده ، دادم ، چیزى باقى نمانده که بگوئید براى محمد (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) سجده کن ! و در اینجا آیه و اذا قیل لهم تعالوا نازل گردید .
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.