● سوره آل عمران آیه 117 - تفسیر اثنا عشری
مثَلُ ما یُنْفِقُون: مثل آنچه انفاق مىکنند یهودان و مشرکان و منافقان،ی هذِهِ الْحَیاةِ الدُّنْیا
: در زندگانى دنیا،مَثَلِ رِیحٍ فِیها صِرٌّ
: مثل بادى است که در آن باشد سرماى سخت،صابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ
: برسد به کشتزار قومى که،لَمُوا أَنْفُسَهُمْ
: ظلم نمودند نفسهاى خود را به شرک و معاصى، از ریا و ندادن حقوقات واجبه الهیه،أَهْلَکَتْهُ
: پس نیست و نابود گرداند آن باد صرصر، کشت ایشان را به جهت عقوبات و نکال آنها، زیرا هلاک از سخط شدیدتر است.
تنبیه: فخر رازى گفته در آیه شریفه دو قول است:
1- مراد اخبار از جمیع کفار که انفاق آنها: یا به جهت منافع دنیا باشد، یا آخرت. قصد و غرض دنیائى، اثر آخرتى را محو نماید نسبت به مسلمان، چه برسد به کافر. و قصد آخرتى هم با کفر، مانع از انتفاع است. بنابراین نفقات کفار، فایده نخواهد داشت در آخرت، و چنانچه در خیرات باشد مانند ساختن رباط و قنطرهها و احسان به فقراء و یتیمان به امید خیر بسیار، مانند زارعى است که توقع نفع بسیار دارد، ناگاه باد صرصر، حاصل او را نابود سازد و حسرت و حزن چیزى براى او نباشد. این در صورت انفاق به راه خیر است، لکن انفاق در شر مثل بذل مال براى ایذاء پیغمبر و کشتن مسلمانان و تخریب شهر آنان، پس اشد و اعظم باشد حسرت و عذاب آن.
2- آنکه مراد، اخبار از بعض کفار است پس در آیه وجوهى است: 1- انفاق منافقین در راه، بر سبیل تقیه و ترس از مسلمانان. 2- در حق ابو سفیان و اصحاب او در روز بدر نزد تظاهر ایشان بر پیغمبر. 3- انفاق عوام یهود به اخبار خود به جهت تحریف تورات. 4- انفاق به زعم راه خدا و حال آنکه خلاف باشد. حاصل آنکه کفر و نفاق آنها باطل گرداند ثواب نفقات آنها را، چنانچه باد صرصر نابود سازد زرع را.
نکته: یک قسم از مثل آنست که حاصل باشد در آن مشابهت بین آنچه مقصود از دو جمله است. و اگر چه مشابهت بین اجزاء دو جمله نباشد، این را در اصطلاح اهل معانى بیان «تشبیه مرکب» نامند.
ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ: و ظلم نفرمود خداوند به نابود شدن اعمال آنها، لکِنْ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ
: و لکن بودند ایشان که بر نفسهاى خود ظلم مىنمودند به ارتکاب آنچه مستحق عقوبت شدهاند به سبب آن، زیرا انفاق آنها مرضى حق تعالى نبود پس همچنانکه زارعین خاسر و زیانکار باشند به جهت نابود شدن زراعات آنها، همچنین کسانى که در غیر رضاى الهى انفاق نمایند، انتفاعى از آن نخواهند برد و ناامید باشند در آخرت.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره آل عمران آیه 116 - ترجمه بیان السعاده
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا: جمله مستأنف است و جواب سؤال از حال صنف دیگر از اهل کتاب، گویا که گفته شده: ما حال گروهى از اهل کتاب را که مؤمن و قائم به نماز و شب زنده دارى هستند شناختیم، حال آن گروهى از آنها که کافر شدند چگونه است؟ چرا کلام را به صورت جواب از سؤال مقدّر اخراج نمود با اینکه حقّ عبارت این بود که بگوید: (و منهم امة معوجة یکفرون بالله) یعنى از آنان گروهى کج هستند که به خدا کافر مىشوند.
اداى کلام به صورت سؤال و جواب براى این است که تعدیل و توازن کامل شود، توازن با مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ باشد که با بیان کردن حال آنها از تصریح به تقسیم بىنیاز شود، و از طرفى حکم نسبت به جمیع کفّار- با ملاحظه ایجاز و اختصار- عمومیّت پیدا کند.
لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ: یعنى نمىشود به سبب غنى شدن به مال و اولاد از آنها گذشت که در «اغناء» معنى تجاوز و گذشتن تضمین شده است.
أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ: از جمله چیزهایى که انسان را مغرور و به خدا کافر مىسازد مال و اولاد است، چون آن دو عزیزترین چیزها براى انسان است، و اعتماد و پشت گرمى انسان به آن دو قوىتر و شدیدتر از چیزهاى دیگر است، لذا به این دو مورد اکتفا کرد.
مِنَ اللَّهِ شَیْئاً: یعنى از خشم خدا چیزى نمىکاهد. «من اللّه» حال مقدّم است «شیئا» مفعول به، یا جانشین موصوف است که مفعول به مىباشد. اگر «شیئا» مفعول مطلق باشد، لفظ «من» براى تبعیض است.
وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ: به مناسبت مقام خشم کلام را گسترد و آن را با شدّت و تأکید بسیار آورد. (که هم اهل آتشند و هم همیشه در آتشند).
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره آل عمران آیه 115 - ترجمه بیان السعادة
وَ ما یَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَلَنْ یُکْفَرُوهُ: یعنى هر کار خیرى که انجام دهند از ثواب آن محروم نخواهند شد، یعنى در آخرت و گر نه مؤمن در دنیا محروم است زیرا که کار خوب و نیک مؤمن به آسمان بالا مىرود، و در بین مردم منتشر نمىشود، ولى کافر مشکور است، زیرا کار نیک او در بین مردم منتشر مىشود و به آسمان بالا نمىرود، و متعدّى کردن «یکفروه» به دو مفعول یا از باب این است که متضمّن معنى حرمان است، یا منصوب دوّم به مفعول تشبیه شده است، مانند «زید حسن الوجه» با نصب «وجه» و «تفعلوا» به صورت مخاطب و «یکفروه» به صورت غایب نیز خوانده شده است.
وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ: گذاشتن اسم ظاهر به جاى ضمیر، اشعار به مدح دیگرى براى آنهاست و اشاره به این است که کار خیر جز از تقوى ناشى نمىشود، و آن مژده براى مؤمنینى است که افعال نیکشان از علم خدا مخفى نیست، پس حتما پاداش آن را مىدهد.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره آل عمران آیه 16 - ترجمه بیان السعاده
الَّذِینَ یَقُولُونَ با زبان حال یا با زبان قال مىگویند، زیرا شخص متّقى به سبب قبول ولایت، تعلّق به خدا پیدا کرده است و اضطرار پیدا مىکند که حتما بگوید: رَبَّنا به زبان حال یا قال، و لذا این جمله را بیان جمله لِلَّذِینَ اتَّقَوْا قرار داد. و ممکن است که از جمله سابق، گسسته باشد و مرفوع یا منصوب باشد که براى مدح آمده است و در هر صورت شأن کسانى که تقوا را پیشه کردند این است که بگویند: رَبَّنا إِنَّنا آمَنَّا بار پروردگارا ما ایمان آوردیم، گویا که مقصودشان از اظهار ایمان عرض حالشان بر خداى تعالى است نه منّت گذاشتن به سبب اعمالشان، زیرا عرض حال از بندگان مرغوب است، چنانکه منّت گذاردن به سبب اعمال، مکروه و بد است. و این جمله تمهید و مقدّمه درخواست مغفرت و حفظ از آتش است. فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا که ظاهر شدن گناهان بر ما، هم براى ما قبیح و زشت است، هم براى کسى که همراه و مصاحب با ماست.
وَ قِنا عَذابَ النَّارِ ما را از عذاب آتش حفظ کن چون درد کشیدن ما، درد و رنج همنشین و دوست ما نیز مىباشد.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره آل عمران آیه 17 - ترجمه بیان السعاده
الصَّابِرِینَ وصف دیگرى براى متّقین است.
وَ الصَّادِقِینَ وَ الْقانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ از لحاظ معنا وقتى در جملهاى چند صفت آمده و حرف عطف بین آنهاست وسط واقع شدن حرف عطف بین اوصاف به جهت این است که مبادى اوصاف متعدّد بوده و اشاره به استقلال هر کدام و انفراد هر کدام در مدح یا ذمّ داشته، یا هدفهاى دیگرى دارد. و صبر قدیمترین صفات ایمان است، لذا وارد شده است که نسبت صبر به ایمان مانند نسبت سر به بدن است، و صدق و راستى که عبارت از استقامت و راستى در اقوال و افعال است به وسیله صبر حاصل مىشود، و با همین استقامت مذکور، طاعت که همان فرمانبردارى است کامل مىشود و با کامل شدن طاعت، انفاق که عبارت از بذل فعلیّات نفس است، آسان مىگردد، و با این بذل، نزدیکى به روز جزا و دخول در سحر روز جزا و پوشیده شدن بدیهاى شب طبیعت، تحقّق مىپذیرد.
و از آن جا که تکلیف، مطابق تکوین است و ظاهر، عنوان باطن، خداوند بندگان را به استغفار زبانى در سحرهاى شبهاى طبیعت، یا تنها یا در هر نماز، یا در نماز وتر مکلّف کرده است.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره بقرة آیه 284 - پرتوی از قرآن
لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ- تقدم للَّه، اختصاص را میرساند.
ما، اشاره ابهامانگیز به پدیدهها و قوا و استعدادهاییست که در درون آسمانها و زمین تکوین مىیابد، و تکرار آن- ما فى السماوات، ما فى الارض، ما فى انفسکم- تکامل و جدایى آن را مینمایاند: همان چه در آسمانهاست، بصورت کامل در زمین و کاملتر آن در نفوس شما است. لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ ...، چون علت و مقدمهاى براى عطف وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ ...، است: همین که آنچه در آسمانها و زمین است، فقط از آن خدا میباشد، اگر آشکارا کنید آنچه در نفوس شماست یا آن را پنهان دارید خداوند بسبب آن حساب شما را میرسد. ما فى انفسکم، باید ملکات و خویهایى باشد که محصول اعمال است و در نفوس ثبات یافته و منشأ اراده و اختیار میگردد و بصورت اعمال و گفتار، آشکارا میشود و یا مانع و مضاد درونى و یا بیرونى آنها را نهان میدارد. اینها است که مورد تکلیف و محاسبه و مؤاخذه واقع میشود- نه اندیشه و وسوسهها و خاطرات گذرایى که بدون اراده و اختیار است- پس آنچه در نفوس ثبات یافته و محصول اندیشه و اعمال اختیارى و منشأ آن و قابل تغییر است، چه ابداء شود یا اخفاء بحساب در مىآید. مانند خویهاى حسد و کبر و امساک و دیگر عقدهها و عادات نیک و بدى که میتوان آنها را دگرگون کرد و یا از بروزشان بازداشت. اینها بهر صورت و چگونگى و تأثیر و ابداء و یا اخفاء که باشند، حساب جمع و تفریق و فعل و انفعالهاى آن را همان خدا میداند و بررسى میکند و بر طبق مشیت حکیمانهاش آنچه شرخیز و عذاب آور است مىآمرزد و یا بآن عذاب مینماید: فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ- چون او بر هر چیزى توانا است: وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. این آیه مبیّن مالکیت و تصرف بحق خدائیست که این احکام را بمشیت حکیمانهاش تشریع نموده و تعلیل نهى- «و لا تکتموا الشهاده- و- فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ» و تفصیل: «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ» است.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره بقرة آیه 283 - ترجمه بیان السعادة
وَ إِنْ کُنْتُمْ عَلى سَفَرٍ یعنى در حین داد و ستد و قرض دادن و گرفتن وَ لَمْ تَجِدُوا کاتِباً کسى پیدا نکردید که براى شما نوشتهاى بنویسد که وثیقه امر باشد فَرِهانٌ پس اخذ گروى به عنوان وثیقه شما باشد که تقدیر عبارت «فالوثیقه رهان» مىباشد، یا چیزى مناسب مقام تقدیر گرفته مىشود مثل کلمه «مأخوذ» و «رهن» با دو ضمّه، و «رهن» با ضمّ راء و اسکان عین، و همه اینها جمع رهن است.
مَقْبُوضَةٌ شیعه امامیّه همه اتّفاق دارند که شرط لزوم در رهن قبض است
فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً اگر بعضى، بعضى را امین بدانند در سفر، یا مطلقا در داد و ستد و تداین به اینکه نوشتن و گرو گرفتن را ترک کند، یا در دادن مالى که گرو گذاشته مىشود، یا در همه امانتها.
فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ یعنى بدهکار یا به طور مطلق کسى که به او اعتماد شده است أَمانَتَهُ دینش را بپردازد، دین را امانت نامیده به جهت اینکه قرض دهنده، قرض گیرنده را امین مىداند، یا اینکه مقصود مطلق امانت است.
وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ باید در خیانت و فریب دادن، از خدا بترسد.
وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ یَکْتُمْها شهادت را نپوشانید، که مورد خطاب شهود مىباشند (یعنى شهود، شهادت را نپوشانند). وَ مَنْ یَکْتُمْها کسى که شهادت را کتمان کند- بدون انگیزه شرعى که کتمان را جایز گرداند.
فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ او دلش گناهکار است. در نسبت دادن گناه به قلب مبالغه در گناه است، زیرا که گناه از جانب نفس بر اعضاء ظاهر مىشود. و امّا قلب که مقابل نفس است مبرّاى از گناه است، و قلب به معنى نفس اگر چه منشأ گناه است ولى گناه به آن نسبت داده نمىشود بلکه گناه یا به شخص و یا به اعضاى شخص نسبت داده مىشود، و در نسبت دادن گناه به قلب، ایهام و اشاره به این معنى است که گناه از اعضاى شخص به نفس، و از نفس به قلب که از گناه پاک است، سرایت کرده است.
و از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خبرى است که از کتمان شهادت نهى کرده و فرموده است: کسى که شهادت را کتمان کند خداوند گوشت او را بر رءوس خلایق، اطعام مىکند و آن قول خداى عز و جل است: وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ
وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خداوند آگاه است به اداء امانت و خیانت در امانت و اداء شهادت و کتمان آن. عَلِیمٌ دانا به وعده و وعید است.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره بقرة آیه 103 - ترجمه بیان السعادة
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا»: و اگر یهود و نظایر آنها، یعنى ناصبیها (ناصبىها کسانى هستند که در دشمنى نسبت به اهل بیت پا برجا هستند و کینه خود را نسبت به آنان ظاهر نمودند، مانند معاویه و یزید. در نجاست و کفر آنها هیچ شک و شبههاى نیست، البته کفر آنها مقابل ایمان است، نه مقابل اسلام، ولى بسیار پلید هستند. ) به ایمان عام یا به ایمان خاص ایمان آورند، یا به کتابى که آن را پشت سر خود انداختند، اقرار و اعتراف کنند و پرهیزکار شوند، پاداشى که از خدا دریافت مىدارند، بهتر خواهد بود. این عبارت، بر «لَمَنِ اشْتَراهُ»، یا بر دیگر جملههاى پیش، عطف شده است، اما عطف بر «لَمَنِ اشْتَراهُ»، بر حسب اجزاى پس از آن، مناسبتر است.
«وَ اتَّقَوْا»: و بترسند و بپرهیزند از مخالفت با کسانى که با او بیعت کردند، یا از پیروى آنچه شیطانها براى آن مىخوانند، بپرهیزند.
«لَمَثُوبَةٌ»: بهره و پاداشى که نصیبشان مىشود.
«مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَیْرٌ»: از نزد خدا بهره و پاداشى که نصیبشان شود، نیکوتر و بهتر است. اما علت آنکه «مثوبه» یعنى بهره و پاداش را «نکره» آورده، براى آن است که اشاره به این مطلب باشد که آنچه بر آن پاداش، چه اندک باشد یا بسیار، به هر حال خیر است. و علت آنکه جمله فعلیه نیاورده است، براى آن است که اشاره به این باشد که اصل پاداش دادن امرى مسلّم است و نیازى به بیان ندارد. آنچه که محتاج به بیان است، لزوم بهتر بودن پاداش است، نه اصل پاداش. از این رو، در آیه، مورد ترجیح (مفضل علیه) را ذکر نکرده، زیرا مورد اعتنا و اهمیت نبوده است، تا اینکه ذهن شنونده هر چیزى را به خاطرش خطور مىنماید، همان را فکر کند و پاداش بداند.
«لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ»: «لو» یا براى تمنّى یا براى شرط است، یعنى اىکاش مىدانستند یا اگر مىدانستند.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره بقرة آیه 102 - تفسیر شریف لاهیجی
وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ معطوف است بر «نَبَذَ فَرِیقٌ» اى نبذ فریق کتاب اللَّه و اتبعوا ما تتلو الشیاطین، و «تتلو» فعل مضارع بمعنى ماضى است، چنانچه سیبویه تصریح نموده که «قد یقع نفعل موضع فعلنا» یعنى چون آمد رسول خداى تعالى انداختند گروهى کتاب الهى را بر ظهور خود و تابع شدند جمعى آنچه را که میخواندند کفره و شیاطین از سحر و نیر نجات عَلى مُلْکِ سُلَیْمانَ اى على عهد سلیمان، یعنى در عهد و زمان سلیمان، و از وسوسه شیاطین چنین گمان کردند که سلیمان کافر و ساحر بوده و در علم سحر مهارت تمام داشته، بنا برین دست تسلط او بر عالمیان دراز گردیده بآن مرتبه عظمى رسید پس ما نیز بوسیله سحر اظهار امور غریبه مینمائیم تا مردم محکوم و منقاد ما گردند.حق تعالى در ردّ ایشان میفرماید که: وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ و کافر نشد سلیمان باستعمال سحر و آلات سحر چنانچه ظن باطل این کافرانست وَ لکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا و لیکن شیاطین باستعمال سحر کافر شدند یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ در حالتى که میآموختند مردمان را فنون سحر وَ ما أُنْزِلَ معطوفست بر «السحر» أى یعلمون الناس السحر و یعلمون الناس ما انزل، یعنى میآموختند مردمان را آنچه فرو فرستاده شده بود عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ بر دو فرشته در شهر بابل که نام آن دو فرشته هاروت و ماروت بوده، بابل شهرى بود از توابع کوفه و «هارُوتَ وَ مارُوتَ» عطف بیان «ملکین» اند، میتواند بود که سحر و ما انزل على الملکین متّحد باشند، و عطف بمحضر تغایر اعتبارى باشد، و میتواند حقیقة متغایر باشند باشند باعتبار قوت و ضعف.و سبب انزال ملکین چنانچه در احادیث اهل بیت علیهم السلام ایراد یافته اینست که چون فنون سحر و نیز نجات بعد از زمان نوح علیه السّلام شیوع یافت بحیثیتى که اکثر اهل آن زمان ساحر بودند، پس حق تعالى این دو فرشته را نزد پیغمبر آن زمان فرستاد تا آنکه ایشان نزد پیغمبر آن زمان ذکر سحر کنند و ظاهر کنند که چه نوع ابطال آن باید کرد، و از کید ساحران چه قسم خلاص باید شد، و آن پیغمبر امر کرد که آن دو فرشته بصورت بشر بر مردم ظاهر شوند و تعلیم کنند مردم را آنچه حق تعالى ایشان را تعلیم کرده، و آن دو فرشته بفرموده پیغمبر بصورت انسان شروع بتعلیم سحر و رفع غائله آن نمودند.وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ و تعلیم سحر و ابطال آن نمیدادند این دو فرشته هیچ کس راحَتَّى یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ تا آنکه قبل از تعلیم بطریق نصیحت میگفتند که: جز این نیست که ما بجهت آزمایش خلایق از جانب اللَّه فروز آمدهایم، تا ظاهر شود که تعلّم سحر بجهت ابطال سحر دیگرى میکند یا آنکه میخواهد که عمل بسحر کند و بدین وسیله کافر شود فَلا تَکْفُرْ پس کافر مشو أى متعلم باستعمال سحر و باعتقاد آنکه بر عمل سحر گناهى و عذابى نیست.فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما پس آموختند طالبین سحر از آن دو فرشته و یا آموختند از دو صنف سحر که یکى «ما کتب الشیاطین على ملک سلیمان» است که مراد از آن نیز نجاتست و دیگرى «ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ» است، بنا بر اوّل ضمیر «منهما» راجع بر دو فرشته است، و بنا بر ثانى بر دو صنف سحر چنانچه در کتاب عیون اخبار الرضا روایت کرده که «فیتعلّمون یعنى طالبى السحر منهما یعنى مما کتب الشیاطین على ملک سلیمان من النیرنجات و ما انزل الملکین ببابل هاروت و ماروت، یتعلمون من هذین الصنفین»ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ آن سحرى را که جدایى افکند بآن میان مرد و زن او وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ و نیستند ایشان ضرر رساننده بسحر هیچ کسى را إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ مگر بترک حفظ حق تعالى مر آن کس را. در احادیث متکرر الورود است که هر شخصى را چند ملک موکل است که حفظ او میکنند، پس اذن الهى اینمعنى دارد که امر شود که ترک حفظ کنند. و
فى روایة «إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ اى الا بتخلیة اللَّه و علمه، فانه لو شاء لمنعهم بالجبر و القهر»
وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ و مىآموختند ایشان چیزى را که بعد از عمل آن زیان رساند در دین ایشان و نفع نکند در دین.
وَ لَقَدْ عَلِمُوا اى و اللَّه لقد علموا، یعنى بخدا قسم که بتحقیق دانستند یهود و متعلّمون سحر لَمَنِ اشْتَراهُ اینکه هر که بخرد کتاب سحر را یعنى بدل کند کتاب خداى تعالى را که قرآن است بکتاب سحر و عمل سحر کند ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ نیست او را در قیامت هیچ نصیبى از نعمتهاى بهشت.
وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ و هر آینه بد چیزیست که فروختند بدان چیز نفسهاى خود را، و نفوس خود را مرهون عذاب الهى گردانیدند لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ اى لو کانوا یعلمون ما ترتّب على هذا الشراء لامتنعوا منه، بنا برین «لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ» شرطى است که جواب آن محذوفست، یعنى اگر بودند متعلمین سحر که میدانستند آن عذابى را که مترتب است باین بیع و شراء هر آینه از آن امتناع میکردند.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره بقرة آیه 84 - برگزیده ای از تفسیر نمونه
پیمانشکنان ! در آیات گذشته نامى از پیمان بنى اسرائیل به میان آمد، ولى دراین باره تفصیلى ذکر نشد، در آیات مورد بحث ، خداوند موادى از این پیمان را یادآور شده است ، بیشتر این مواد یا همه آنها از امورى است که مى بایست آن را جزء اصول و قوانین ثابت ادیان الهى دانست ، چرا که در همه ادیان آسمانى این پیمانها و دستورات به نحوى وجود دارد. در این آیات ، قرآن مجید یهود را شدیدا مورد سرزنش قرار مى دهد که چرا این پیمانها را شکستند؟ و آنها را در برابر این نقض پیمان به رسوائى در این جهان و کیفر شدید در آن جهان تهدید مى کند. در این پیمان که بنى اسرائیل خود شاهد آن بودند و به آن اقرار کردند این مطالب آمده است : 1 - توحید و پرستش خداوند یگانه ، چنانکه نخستین آیه مى گوید: بیاد آورید زمانى را که از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم جز الله (خداوند یگانه را پرستش نکنید، (و در برابر هیچ بتى سر تعظیم فرود نیاورید) (و اذ اخذنا میثاق بنى اسرائیل لا تعبدون الا الله ). 2 ((و نسبت به پدر و مادر نیکى کنید)) (و بالوالدین احسانا). 3 ((نسبت به خویشاوندان و یتیمان و مستمندان نیز به نیکى رفتار نمائید)) (و ذى القربى و الیتامى و المساکین ). 4 ((و با سخنان نیکو با مردم سخن گوئید)) (و قولوا للناس حسنا). 5 ((نماز را بر پا دارید)) (و در همه حال به خدا توجه داشته باشید) (و اقیموا الصلوة ). 6 ((در اداى زکات و حق محرومان ، کوتاهى روا مدارید)) (و آتوا الزکاة ). ((اما شما جز گروه اندکى سرپیچى کردید، و از وفاى به پیمان خود، رویگردان شدید)) (ثم تولیتم الا قلیلا منکم و انتم معرضون ). 7 و به یاد آرید هنگامى که از شما پیمان گرفتیم خون یکدیگر را نریزید (و اذ اخذنا میثاقکم لا تسفکون دمائکم ). 8 ((یکدیگر را از خانه ها و کاشانه هاى خود بیرون نکنید)) (و لا تخرجون انفسکم من دیارکم ).
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.