● سوره فرقان آیه 38 - تفسیر نمونه جلد 15 ص 94
در عیون اخبار الرضا از امام على بن موسى الرضا (علیهماالسلام ) از امیر مؤ منان حدیثى طولانى درباره اصحاب رس نقل شده که فشرده آن چنین است : آنها قومى بودند که درخت صنوبرى را مى پرستیدند و به آن شاه درخت مى گفتند، و آن درختى بود که یافث فرزند نوح بعد از طوفان در کناره اى به نام روشن آب غرس کرده بودآنها دوازده شهر آباد داشتند که بر کنار نهرى به نام رس بود، این شهرها به نامهاى : آبان ، آذر، دى ، بهمن ، اسفندار فروردین ، اردیبهشت ، خرداد تیر، مرداد و شهریور و مهر نام داشت که ایرانیان نامهاى ماههاى سال خود را از آنها گرفته اند. آنها به خاطر احترامى که به آن درخت صنوبر مى گذاشتند، بذر آن را در مناطق دیگر کاشتند و نهرى براى آبیارى آن اختصاص دادند به گونه اى که نوشیدن آب آن نهر را بر خود و چهارپایانشان ممنوع کرده بودند، حتى اگر کسى از آن میخورد او را به قتل مى رساندند، و مى گفتند این مایه حیات خدایان ما است و شایسته نیست کسى از آن چیزى کم کند! آنها در هر ماه از سال ، روزى را در یکى از این شهرهاى آباد عید مى گرفتند و به کنار درخت صنوبرى که در خارج شهر بود مى رفتند، قربانیها براى آن مى کردند و حیواناتى سر مى بریدند و سپس آنها را به آتش مى افکندند، هنگامى که دود از آنها به آسمان برمى خاست در برابر درخت به سجده مى افتادند و گریه و زارى سرمى دادند! عادت و سنت آنها در همه این شهرها چنین بود تا اینکه نوبت به شهر بزرگى که پایتخت پادشاهشان بود و نام اسفندار داشت مى رسید، تمامى اهل آبادیها همه در آن جمع مى شدند و دوازده روز پشت سر هم عید مى گرفتند و آنچه در توان داشتند قربانى مى کردند و در برابر درخت سجده مى نمودند. هنگامى که آنها در کفر و بت پرستى فرو رفتند، خداوند پیامبرى از بنى اسرائیل به سوى آنها فرستاد تا آنها را به عبادت خداوند یگانه و ترک شرک دعوت کند، اما آنها ایمان نیاوردند، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) براى قلع ماده فساد از خدا تقاضا کرد، آن درخت بزرگ خشکید، آنها هنگامى که چنین دیدند سخت ناراحت شدند و گفتند این مرد خدایان ما را سحر کرده ! بعضى دیگر گفتند: خدایان به خاطر این مرد که ما را دعوت به کفر میکند بر ما غضب کردند !. و به دنبال این بحثها همگى تصمیم بر کشتن آن پیامبر گرفتند، چاهى عمیق کندند و او را در آن افکندند و سر آن را بستند و بر بالاى آن نشستند و پیوسته ناله او را شنیدند تا جان سپرد، خداوند به خاطر این اعمال زشت ، و این ظلم و ستمها آنها را به عذاب شدیدى گرفتار کرد و نابود ساخت . قرائن متعددى مضمون این حدیث را تایید میکند زیرا با وجود ذکر اصحاب الرس در برابر عاد و ثمود احتمال اینکه گروهى از این دو قوم باشند بسیار بعید به نظر میرسدهمچنین وجود این قوم در جزیره عربستان و شامات و آن حدود که بسیارى احتمال داده اند نیز بعید است ، چرا که قاعدتا باید در تاریخ عرب انعکاسى داشته باشد در حالى که ما کمتر انعکاسى از اصحاب الرس در تاریخ عرب میبینیم . از این گذشته با بسیارى از تفاسیر دیگر قابل تطبیق است از جمله اینکه رس نام چاه بوده باشد (چاهى که آنها پیامبرشان را در آن افکندند) و یا اینکه آنها صاحب کشاورزى و دامدارى بودند و مانند اینها.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره فرقان آیه 20 - تفسیر نمونه
همه پیامبران چنین بودند
در چند آیه قبل یکى از بهانه جوئیهاى مشرکان را به این عنوان که چرا پیامبر اسلام غذا مى خورد و در بازارها راه مى رود، آمده بود و جوابى اجمالى و سر بسته براى آن گفته شد، آیه مورد بحث به همان مطلب بازگشته و پاسخى صریحتر و مشروحتر به آن مى دهد و مى گوید: ما هیچیک از رسولان را قبل از تو نفرستادیم مگر اینکه همه آنها از جنس بشر بودند، غذا مى خوردند و در بازارها راه مى رفتند (و با مردم حشر و نشر داشتند) (و ما ارسلناک قبلک من المرسلین الا انهم لیاکلون الطعام و یمشون فى الاسواق ). و در عین حال بعضى از شما را وسیله امتحان بعض دیگر قرار دادیم (و جعلنا بعضکم لبعض فتنة ). این آزمایش ممکن است از این طریق باشد که انتخاب پیامبران از جنس بشر آن هم از انسانهائى که از میان توده هاى جمعیت محروم برمى خیزند خود آزمایش بزرگى است ، چرا که گروهى ابا دارند زیر بار همنوع خود بروند بخصوص کسى که از نظر امکانات مادى در سطح پائینى قرار داشته باشد، و آنها از این نظر در سطح بالا و یا سن و سالشان بیشتر و در جامعه سرشناستر باشند.
این احتمال نیز وجود دارد که منظور آزمودن عمومى مردم به وسیله یکدیگر است ، چرا که افراد از کار افتاده و ناتوان و بیمار و یتیم و دردمند، آزمونى هستند براى اقویا و افراد سالم و تندرست ، و به عکس افراد تندرست و قوى ، آزمونى هستند براى افراد ضعیف و ناتوان ، آیا گروه دوم راضى به رضاى خدا هستند؟ و آیا گروه اول وظیفه و تعهد انسانى خود را در برابر گروه دوم انجام مى دهند یا نه ؟ و از آنجا که این دو تفسیر با هم منافاتى ندارند ممکن است هر دو در مفهوم وسیع آیه که امتحان مردم به وسیله یکدیگر است جمع باشد. و به دنبال این سخن ، همگان را مورد خطاب قرار داده و سؤ ال مى کند: آیا صبر و شکیبائى پیشه مى کنید؟ (اءتصبرون ).
چرا که مهمترین رکن پیروزى در تمام این آزمایشها صبر و استقامت و پایمردى است ، صبر و استقامت در برابر هوسهاى سرکشى که مانع از قبول حق مى شود، صبر و استقامت در برابر مشکلاتى که در آنجا وظائف و اداء رسالتها وجود دارد، و همچنین شکیبائى در برابر مصائب و حوادث دردناک که زندگى انسان به هر حال خالى از آن نخواهد بود. خلاصه تنها با نیروى پایدارى و صبر است که مى توان از عهده این امتحان بزرگ الهى برآمد. و در پایان آیه به عنوان یک هشدار مى فرماید: پروردگار تو همواره بصیر و بینا بوده و هست (و کان ربک بصیرا). مبادا تصور کنند چیزى از رفتار شما در برابر آزمونهاى الهى از دیده بینا و موشکاف علم خداوند مکتوم و پنهان مى ماند، او همه را دقیقا مى داند و مى بیند.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره حجر آیه 5 - تفسیر نمونه
سنت الهى همه جا این بوده که به قدر کافى مهلت براى تجدید نظر و بیدارى و آگاهى بدهد، حوادث دردناک ، و وسائل رحمت را یکى پس از دیگرى مى فرستد، تهدید مى کند، تشویق مى کند، اخطار مى نماید تا حجت بر همه تمام شود. ولى هنگامى که این مهلت به پایان رسید سرنوشت قطعى دامنشان را خواهد گرفت ، دیر و زود، به خاطر مصالح تربیتى ، ممکن است اما به اصطلاح سوخت و سوز ندارد! آیا توجه به همین واقعیت کافى نیست تا همگان از سرنوشت گذشتگان عبرت گیرند، و از مدت مهلت الهى براى بازگشت و اصلاح، استفاده کنند؟ آیا باید باز هم نشست تا سرنوشت شوم اقوام گمراه و ستمگر پیشین درباره خود ما نیز تکرار گردد، و بجاى اینکه از پیشینیان عبرت گیریم، عبرتى شویم براى آیندگان؟! ضمنا از این آیه و آیه قبل، فلسفه بیان" تاریخ گذشتگان به طور مکرر" در آیات قرآن حتى در همین سورهاى که از آن بحث مىکنیم روشن مىشود.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره حجر آیه 4 - تفسیر نمونه
سنت الهى همه جا این بوده که به قدر کافى مهلت براى تجدید نظر و بیدارى و آگاهى بدهد، حوادث دردناک ، و وسائل رحمت را یکى پس از دیگرى مى فرستد، تهدید مى کند، تشویق مى کند، اخطار مى نماید تا حجت بر همه تمام شود. ولى هنگامى که این مهلت به پایان رسید سرنوشت قطعى دامنشان را خواهد گرفت ، دیر و زود، به خاطر مصالح تربیتى ، ممکن است اما به اصطلاح سوخت و سوز ندارد! آیا توجه به همین واقعیت کافى نیست تا همگان از سرنوشت گذشتگان عبرت گیرند، و از مدت مهلت الهى براى بازگشت و اصلاح، استفاده کنند؟ آیا باید باز هم نشست تا سرنوشت شوم اقوام گمراه و ستمگر پیشین درباره خود ما نیز تکرار گردد، و بجاى اینکه از پیشینیان عبرت گیریم، عبرتى شویم براى آیندگان؟! ضمنا از این آیه و آیه بعد، فلسفه بیان" تاریخ گذشتگان به طور مکرر" در آیات قرآن حتى در همین سورهاى که از آن بحث مىکنیم روشن مىشود.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.