● سوره طه آیه 122 - تفسیر نور محسن قرائتی
نکته ها
«اجتباء» از «جبایة» به معناى جمعآورى و انتخاب و برگزیدن است.
«تاب» اگر با حرف «الى» بیاید، توبهى انسان خواهد بود، مثل جمله «تبت الیک» ولى اگر در کنار حرف «على» قرار گرفت، توبهى خداوند قلمداد مىگردد، مانند آیهى فوق یعنى خداوند لطف خودش را بر بنده باز گرداند.
در اینکه مخاطب «اهبطا» چه کسانى هستند، مىتوان گفت: یا آدم و حوا هستند، یا انسان و شیطان است، و یا آدم و ذریّه او بودهاند.
در حدیثى از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله نقل شده است که فرمودند: هیچ پیامبرى به اندازه حضرت آدم علیه السلام گریه نکرد.(141) تا پس از نافرمانى توبه کند.
141) تفسیر کبیرفخررازى.
پیام ها
1- در گزینش افراد به سرشت پاک آنها توجّه کنید و یکى دو لغرش را ملاک ردّ انتخاب قرار ندهید. «ثم اجتباه ربّه فتاب علیه»
2- گناه آدم، قبل از بعثت او به مقام پیامبرى بوده است. «ثم اجتباه»
3- زمان، در گزینش نقش دارد. «ثمّ اجتباه» («ثمّ» نشان گذشت زمان است)
4- پذیرش توبه، از شئون ربوبیت الهى است. «ثمّ اجتباه ربّه فتاب علیه»
5 - به جاى طرد نیروهاى خلافکار، آنها را با عفو، جذب و هدایت کنیم. «فتاب علیه و هدى»
6- توبه، زمینهى هدایت است. «فتاب علیه و هدى»
7- پذیرش توبه، مانع بروز آثار وضعى گناه نیست. «فتاب علیه - اهبطا»
8 - یک گناه مىتواند نسلى را در هبوط نگه دارد. «اهبطا منها جمیعاً»
9- هبوط بشر، سبب بروز دشمنىها مىگردد. «اهبطا... بعضکم لبعض عدّو»
10- اوّلین بشارت به آدم، آمدن رهنمودهاى الهى است که با پیروى از آنها راه براى سعادت و برگشت به بهشت باز مىشود. «اهبطا - فمن اتبع ...»
11- آمدن انبیا و هدایت الهى قطعى است. («یأتینّکم» نون تأکید دارد)
12- در مدیریت و تربیت، حتّى اگر بنا به مصالحى فرمان اخراج دادیم باز هم وسیلهى رشد وبازسازى او را فراهم کنیم. «اهبطا - یأتینّکم منّى هدى...»
13- کسى جز خداوند نمىتواند هادى و راهنماى انسان باشد. «یأتینّکم منّىهدى»
14- در جهان مادّیات، بروز تضاد و تزاحم قطعى است، مهم آن است که انسان در این بین خط الهى را گم نکند. «بعضکم لبعض عدو... فمن اتّبع هداى...»
15- انسانها در انتخاب آزادند. «فمن اتّبع»
16- خوشبختى و نجات انسان، در سایهى پیروى از اوامر الهى است. «فمن اتّبع هداى فلایضلّ و لا یشقى»
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره طه آیه 120 - تفسیر نور محسن قرائتی
نکته ها
شیطان، نام دیگر ابلیس است. «فسجدوا الا ابلیس... فوسوس الیه الشیطان»
وسوسه شدن آدم، قبل از رسیدن او به مقام نبوّت بوده است.(134)
سیدبن طاووسقدس سره در بیان لطیفى مىفرماید: شیطان ابتدا با شعار راهنمایى و دلالت به سراغ آدم آمد، «هل ادلّک» وبعد او را تدلیه و وسوسه کرد، «فدلاّهما بغرور»(135)، پس واى به حال ما که شیطان از ابتدا به قصد اغرا و فریب ما مىآید. «فبعزّتک لاغوینّهم اجمعین»(136)
کلمه «غَوى» از «غَىّ» در برابر رشد است، یعنى راهى که انسان را از مقصد باز مىدارد. خداوند دربارهى آدم فرمود: «فغوى» امّا دربارهى پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله مىفرماید: «ما ضلّ صاحبکم و ما غوى»(137)
وسوسهى شیطان، اختیار انسان را سلب نمىکند، از این رو بعد از وسوسه شدن، انسان مورد ملامت خود و دیگران قرار مىگیرد، در حالى که اگر وسوسه، اختیار انسانها را سلب مىکرد، دیگر کسى از آنها انتقاد نمىکرد.
گناه حضرت آدم
در ارتباط با جمله «عصى آدم ربّه فغوى» چند احتمال داده شده است:
الف: آدم گناه نکرد، بلکه مرتکب ترک اولى شد و«غوى» یعنى رشد نکرد، نهاینکه گمراه شد.
ب: نهى آدم از درخت ممنوعه، نهى ارشادى بود، نه نهى مولوى.(138)
ج: «عصیان» هم در ترک واجب بکار مىرود و هم در ترک مستحب.(139)
امّا هیچ کدام از این احتمالات مورد پذیرش نیست زیرا؛
اوّلاً: این آیه و آیات مشابه آن صراحت در عصیان آدم دارند.
ثانیاً: دلیلى بر ارشادى بودن نهى نداریم.
ثالثاً: ادعاى نبودن حکم تکلیفى در آن زمان درست نیست، زیرا در این صورت باید بگوییم که شیطان هم مرتکب خلافى نشده و گناه نکرده است.
رابعاً: مگر توبه از کار منهىّعنه با نهى ارشادى معنا دارد؟
خامساً: عصیان در قرآن، تنها به معناى گناه بکار رفته است.
بنابراین بهتر است به سراغ امام معصوم برویم آنجا که مأمون از امام رضا علیه السلام پرسید: اگر پیامبران معصومند، پس معناى آیه «و عصى آدم ربّه فغوى» چیست؟ امام علیه السلام فرمودند: «کان ذلک من آدم قبل النبوة... من الذنوب الّتى تجوز على الانبیاء قبل نزول الوحى علیهم...»(140) یعنى نافرمانى حضرت آدم قبل از بعثت او بوده است و خلافى بوده که ارتکاب آن با مقام نبوّت منافاتى ندارد.134) تفسیر کبیر فخررازى.
135) اعراف، 22.
136) ص، 82.
137) نجم، 2.
138) تفسیر المیزان.
139) تفسیر نمونه.
140) بحار، ج11، ص 164 ؛ عیون اخبارالرضا، ج1، ص 195.
پیام ها
1- راه نفوذ شیطان، تمایلات انسانى است. «هل ادلّک على شجرة الخلد» (شیطان بر نیازها وخواستههاى آدمى آگاه بوده است لذا آدم را از راه میل به جاودانگى، اغفال کرد. آرى آرزوهاى طولانى ودراز، انسان را به گناه مىکشاند.)
2- شیاطین از نامها و عناوین زیبا و جذاب براى انحراف مردم و مقاصد شوم خود استفاده مىکنند. «هل ادلّک على شجرة الخلد»
3- دروغ، ابزار شیطان براى فریفتن انسانهاست. «هل ادلّک على شجرة الخلد»
4- اگر اولیاى الهى لغزش داشته باشند، فوراً تنبیه مىشوند. «فبدت»
5 - ظاهر شدن زشتىها وبرهنگى، اوّلین اثر عصیان آدم بود. «فبدت لهما»
6- پوشش براى انسان، کرامت وزیبایى، وبرهنگى، پستى وزشتى است. «سوءاتهما»
7- لقمهى نابجا، سبب ریختن شرم وحیا و ظهور زشتىها مىشود. «فاکلا... فبدت لهما سوءاتهما»
8 - پوشش و پوشاندن شرمگاه، در فطرت تمام انسانهاست. «و طفقا یخصفان»
9- مخالفت با امر خدا، مخالفت با رشد وتربیت خود انسان است. «عصىآدمربّه»
10- پیامدهاى گناه براى تمامى مرتکبان آن یکسان نیست. «فاکلا... عصى آدم» (با اینکه هر دو نافرمانى کرده و از درخت ممنوعه خوردند، ولى معصیت به آدم نسبت داده شده است.)
11- گناه سبب محرومیت انسان مىشود. «عصى... فغوى»
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره طه آیه 117 - تفسیر نور محسن قرائتی
نکته ها
گرچه شیطان در اینجا، تنها دشمن آدم و حوا معرّفى شده است، ولى در جاى دیگر به دشمنى او با همهى انسانها هشدار داده شده است. «عدوٌ لکم»(133)
مراد از «تشقى» در اینجا، مشقّتهاى زندگى مادّى است که از آیات بعدى استفاده مىشود که مىفرماید: در بهشت، گرسنگى، برهنگى و تشنگى نیست، یعنى اگر از بهشت بیرون شدید، به مشقّت مبتلا خواهید شد.133) نساء، 92.
پیام ها
1- از بزرگترین الطاف الهى بر بندگان، معرّفى خطر شیطان است. «هذا عدوٌ»
2- جنگ و دشمنى میان حقّ و باطل، از ابتداى آفرینش انسان وجود داشته است. «هذا عدوٌ لک و لزوجک»
3- زن و مرد، هر دو در تیررس تبلیغات دشمن و وسوسههاى شیطان قرار دارند. «عدوٌ لک و لزوجک»
4- سنّت الهى بر اتمام حجّت با بندگان است. «هذا عدوٌ لک و لزوجک»
5 - زندگى در دنیا، همراه با مشقّت است. «فتشقى»
6- نیازها و خواستههاى اولیّهى انسان در چهار چیز نمود پیدا مىکند: گرسنگى و تشنگى که مشقّت درونى است وبرهنگى وبىمسکنى که مشقّت بیرونى است و در آیه به هر چهار مورد اشاره شده است. «الاّ تجوع، لاتعرى، لاتظمأ لاتضحى»
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره طه آیه 115 - تفسیر نور محسن قرائتی
نکته ها
این ششمین مرتبهاى است که از آغاز قرآن تاکنون به داستان آدم و ابلیس برمىخوریم، قبلاً نیز در سورههاى بقره، اعراف، حجر، اسراء و کهف در این مورد اشاراتى شده بود.(131)
مراد از عهد و پیمان، همان فرمانِ نخوردن از گیاه مخصوص است و مراد از نسیان، دقّت نکردن در انجام فرمان، وگرنه فراموشى مطلق، عتاب و انتقاد ندارد. منظور از «عزم»، ارادهى محکم در برابر وسوسههاى ابلیس است.
امام کاظمعلیه السلام فرمود: فرمان سجده ونافرمانى ابلیس، نوعى تسلّى ودلدارى پیامبر اسلام است که اگر به فرمان تو عمل نشد نگران نباش که ابلیس فرمان مرا نیز اطاعت نکرد.(132)131) تفسیر کبیر فخررازى.
132) کافى، ج1، ص412.
پیام ها
1- خداوند، بشر را به حال خود رها نکرده است. «عهدنا الى آدم»
2- انسان موجودى است که به طور طبیعى در معرض خطر افراط وتفریط قرار دارد، مگر آنکه خداوند انسان را حفظ نماید. «لا تعجل - فنسى»
3- عزم بر انجام تکالیف الهى، لازم است. «لم نجد له عزما»
4- از عوامل مهم انحراف انسان، یکى غفلت از کرامت و مقام انسانیّت و دیگرى غفلت از دشمن درونى و بیرونى است که قرآن بارها بر آن هشدار داده است. «و اذقلنا»
5 - سجده فرشتگان بر آدم، به دستور خداوند بر کرامتهاى والاى آدم ونشانهى برترى او بر آنها بود وگرنه ابلیس نمىگفت: «انَا خیر منه» «اسجدوا لآدم»
6- فرشتگان در انجام مأموریت الهى، لحظهاى درنگ نمىکنند. «فسجدوا»
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره طه آیه 114 - تفسیر نور محسن قرائتی
نکته ها
از عبارت «لاتعجل بالقرآن»(123) بهدست مىآید که پیامبراکرمصلى الله علیه وآله مجموعه آیات قرآن را مىدانسته و آن را پیشخوانى مىکرده است واین خود دلیل روشنى است بر آنکه قرآن مجید دو بار بر پیامبر نازل شده است، یکبار به صورت دفعى و بار دیگر به شکل تدریجى و آنچه را پیامبر در نزول دفعى در شب قدر دریافت کرده بوده، در هنگام نزول تدریجى، قبل از وحى مىخوانده است.(124)
میان شتابزدگى و عجله از یک طرف و سرعت و سبقت که در قرآن با عباراتِ «سارعوا»(125)، «سابقوا»(126) مورد ستایش و دستور قرار گرفته از طرف دیگر، تفاوت و اختلاف اساسى وجود دارد. حُسن سرعت و سبقت در جایى است که تمام مسائل محاسبه و تنظیم شده باشد، لذا نباید فرصت و وقت را از دست داد، ولى شتابزدگى و عجله در جایى است که هنوز موعد انجام نرسیده و یا نیاز به تکمیل و بررسى است، از این روى مىبایست درنگ کرد.
سرچشمهى عجله و شتاب، گاه امور منفى چون کم صبرى، غرور و اظهار وجود است که البتّه این صفات، مذموم، و از ذات مقدّس نبوى به دور است، و گاهى به خاطر شدّت عشق و علاقه به دریافت مطلب و دلسوزى براى حفظ چیزى است، که در این صورت امر نیکویى به شمار مىرود و تعجیل پیامبر صلى الله علیه وآله در وحى از این جهت بوده است، یعنى دریافت عاشقانه، و هیجان و نگرانى براى حفظ وحى.
خداوند، حضرت موسى علیه السلام را براى آموزش در اختیار حضرت خضر گذاشت، لذا موسىعلیه السلام از او کسب اجازه کرد که «هل اتّبعک على أن تعلّمن ممّا علّمت رشدا»(127) آیا اجازه مىدهى که من همراه و پیرو تو باشم تا از آنچه آموختهاى به من نیز بیاموزى؟ امّا تعلیم و آموزش پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله را ذات مقدّس الهى بر عهده گرفت و به او فرمود: «قل ربّ زدنى علما» بگو: پروردگارا! علم مرا زیاد کن.
اوّلین معلّم، خداوند علاّم و علیم است، «علّم آدم الاسماء»(128)، «الرّحمن، علّم القرآن، علّمه البیان»(129) پس علم را از او بخواهیم. «ربّ زدنى علماً»
در حدیث آمده است که رسول اکرم صلى الله علیه وآله فرمودند: اگر روزى بر من بگذرد و در آن بر علم من افزوده نشود، آن روز براى من مبارک نیست.(130)
123) نظیر این عبارت در سوره قیامت، آیه 18 نیز آمده است. «لاتحرّک به لسانک لتعجل به»
124) تفسیر المیزان.
125) آلعمران، 133.
126) حدید، 21.
127) کهف، 66.
128) بقره، 31.
129) الرحمن، 1 - 3.
130) تفسیر نورالثقلین.
پیام ها
1- آفرینش بىهدف و انسان رها نیست، زیرا بیهودگى وبىهدفى در شأن خدا نیست. «فتعالى اللّه»
2- ذات مقدّس الهى را از هر فکر و اندیشهاى برتر و افعال او را از هر امر باطل، پاک ومنزّه بدانیم. «فتعالى اللّه»
3- حکومت حکیمانه، حقیقى، مطلق ومنحصربهفرد، از آنِ خداست. «الملکالحق»
4- پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله عاشقانه طالب شنیدن و گرفتن وحى بود. «لاتعجل بالقرآن»
5 - فراگیرى هر چیزى به تناسب خود آدابى دارد. «لا تعجل بالقرآن»
6- نهىها وعتابهاى قرآن نسبت به پیامبر، نشانهى صداقت پیامبر است وگرنه کسى خود را مورد نهى وعتاب قرار نمىدهد. «لاتعجلبالقرآن»
7- در بیان قوانین الهى، باید به شرایط زمانى توجّه کرد. «لاتعجل... قبل أن یقضى»
8 - علم را از عالم حقیقى طلب کنیم. «ربّ زدنى علما»
9- براى علم و دانش نهایتى نیست و فارغ التحصیل معنا ندارد. «زدنى علما»
10- علم حقیقى، قرآن مجید است. «لا تعجل بالقرآن - و قل ربّ زدنى علما»
11- اگر کسى را از چیزى نهى مىکنیم، در مقابل، راه صحیح و حقّ را هم به او نشان دهیم. «لا تعجل - قل ربّ زدنى علما»
12- افزون طلبى در کمالات ارزش است. «ربّ زدنى علما»
13- علم، وسیلهى رشد انسانهاست. «ربّ زدنى علما»
14- علمى داراى ارزش و اعتبار است که همراه با فراگیرى آن، ظرفیّت انسان نیز زیاد شود و رشد کند. «زدنى علما»، نه، «زد علمى»
15- اگر چه خداوند مىتواند بدون دعا هم لطف کند، ولى از پیامبرش مىخواهد که دعا نماید. «قل ربّ زدنى علما»
16- در دعا از کلمه ربّ و ربوبیّت خدا استمداد کنیم. «ربّ زدنى علما»
17- جز خداوند، علم همه حتّى علم پیامبر محدود است. «ربّ زدنى علما»
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره طه آیه 113 - تفسیر نور محسن قرائتی
نکته ها
«کذلک انزلناه» یعنى ما با بیان صحنههاى قیامت (در آیات قبل) و پاداش و عذابهاى آنچنانى، این گونه قرآن را هشدار دهنده فرستادیم.
کلمهى «عربى» از نظر لغت به معناى روشن است و احتمال دارد که به معناى منسوب به زبان عربى باشد. کلمهى «صرّفنا» به معناى بیانات گوناگونى از یک واقعیّت است؛ گاهى با اشاره، گاهى با استدلال، گاهى با مثال و تمثیل و گاهى از طریق نقل تاریخ.
پیام ها
1- مقدّس بودن قانون وحى «انزلنا»، روشن بودن مقاصد آن «عربیّا»، گوناگونى وتنوّع بیانات آن «صرفّنا» و هشداردهندگى آن «من الوعید» از زمینههاى تقواگرایى و پندپذیرى است. «لعلّهم یتّقون او یحدث لهم ذکرا»
2- همهى مردم به وحى نیاز دارند، لیکن بعضى از باب اخطار و بعضى از باب تذکّر. «یتّقون، ذکرا»
3- هشدار بىاثر نیست، یا تأثیر عمیق دارد، «یتّقون» ویا حداقل، تذکّر است. «ذکرا» یا نتیجه مىدهد، «یتّقون» و یا اتمام حجّت مىکند. «ذکرا»
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره طه آیه 112 - تفسیر نور محسن قرائتی
نکته ها
کلمه «هَضم» به معناى کم شدن است و شاید از آن روى به جذب غذا در بدن «هضم» مىگویند که ظاهراً غذا کم مىشود و تفالههاى آن باقى مىماند.(121)
از قرآن و روایات به دست مىآید که اعمال و روحیات انسان در یکدیگر تأثیر متقابل دارند، لذا هرگاه یک عمل نیکو که از شخصى منافق، مشرک، ریاکار و... که داراى روحیهاى فاسد است سر زند، مورد قبول واقع نمىشود. چنانکه اگر کافرى، کار شایسته و خوبى مثل اختراع و اکتشاف نافع انجام دهد، در حالى که حقّ را فهمیده و آگاهانه در کفر اصرار ورزد، کار نیکوى او پذیرفته نخواهد شد. همانند ریختن شربت شیرین و گوارا در ظرفى کثیف و آلوده که طبیعتاً دیگر قابل پذیرش نیست.
در ده آیهى اخیر، به سیمایى اجمالى از برپایى قیامت اشاره شده است:
الف: در صور دمیده شده ومردگان زنده مىشوند. «یوم ینفخ فى الصور»
ب: مجرمان محشور مىگردند. «نحشر المجرمین»
ج: کوهها متلاشى مىشوند. «ینسفها ربّى نسفا»
د: همه گوش به فرمان دعوت کنندهى الهى هستند. «یتّبعون الداعى»
ه: شفاعت بدون اذن خدا مؤثّر نیست. «لاتنفع الشفاعه»
و: خداوند با احاطه علمىاش به همه حسابها مىرسد. «یعلم مابین ایدیهمو...»
ز: همگى در برابر حکم الهى تسلیم هستند. «عنت الوجوه»
ح: ظالمان مأیوسند. «خاب مَن حمل ظلما»
ط: مؤمنان صالح در آرامش به سر مىبرند. «لایخاف ظلما و لاهضما».(122)121) تفسیر نمونه.
122) تفسیر نمونه.
پیام ها
1- اگر چه انجام تمام کارهاى شایسته امکان پذیر نیست، ولى باید به اندازهى توان و طاقت، کار صالح انجام داد. «مَن یعمل من الصالحات»
2- نه تنها کارهاى بزرگ که ذرهّاى از کار صالح بىپاداش نمىماند. «منالصالحات»
3- شرط قبولى عمل صالح، ایمان به خداست. «و هو مؤمن»
4- ایمان از عمل جدا نیست، ایمان بى عمل، مثل درخت بى ثمر و عمل بىایمان همچون درخت بىریشه است. «و هو مؤمن»
5 - آرامش و امنیّت روحى مؤمنان در قیامت در گرو کارهاى صالح آنان است. «من یعمل من الصالحات...فلا یخاف ظلما»
6- در قیامت، نه اصل عمل وپاداش از بین مىرود تا ظلمى صورت گیرد «لا یخاف ظلما» و نه آنکه از پاداش کم گذاشته مىشود. «و لا هضما»
7- با آنکه پاداش، تفضّل الهى است نه استحقاق انسان، امّا خداوند در پاداش کسى کوتاهى نمىکند و کم نمىگذارد. «لا یخاف ظلما و لاهضما»
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره طه آیه 110 - تفسیر نور محسن قرائتی
نکته ها
کلمه «عَنَت» از «عَنوة» به معناى ذلّت در برابر قهر و سلطه است، و «قیّوم» به کسى گفته مىشود که قائم به ذات خود و حافظ همه چیز است و مایهى قوام هر چیز را به آن عطا کرده باشد، و کلمهى «خاب» از «خیبة» به معناى از دست دادن مطلوب است.
پیام ها
1- در قیامت، حسابرسى بسیار دقیق است، زیرا حسابگر همه چیز را به خوبى مىداند و راهى براى سوء استفاده از شفاعت نیست. «یعلم ما بین ایدیهم و ...»
2- احاطهى علمى خداوند نسبت به همه کارهاى گذشته و آینده مردم یکسان است. «یعلم مابین ایدیهم و ما خلفهم»
3- محدود هرگز نمىتواند بر بىنهایت احاطه پیدا کند. «لا یحیطون به» نه بر ذات او، نه بر صفات او، نه بر آفریدههاى او و نه بر قدرت و کارهاى او.
4- حالاتروحى انسان، قبل از هرچیز در صورت او جلوه مىکند. «عنتالوجوه»
5 - سرانجام ظلم، محرومیت از رحمت الهى است. «و قد خاب من حمل ظلما»
6- بسیارى از ظلمها را مىتوان در دنیا با توبه وعذرخواهى از مردم، جبران و محو کرد، بدبخت آن که ظلم خود را تا قیامت حمل کند. «خابمنحملظلما»
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره طه آیه 109 - تفسیر نور محسن قرائتی
نکته ها
از آنجا که انکار شفاعت، خلاف قرآن و روایات و مایهى یأس مؤمنانِ گناهکار است، و قبول شفاعتِ بىقید و شرط نیز سبب جرأت خلافکاران و خلاف عدالت الهى است، لذا قرآن کریم براى شفاعت، حساب و کتاب و مقرّراتى در نظر گرفته است.
از نظر قرآن، شفاعت، روزنهى امید گناهکاران و وسیلهاى براى ارتباط آنان با اولیاى خدا و پیروى از آنان است. شفاعت اذن خداست و برخورداران از شفاعت، تنها کسانى هستند که در مدار توحید و داراى منطقِ صحیح و اعتقادات حقّ باشند و گفتارشان مورد قبول خداوند قرار گرفته باشد، یعنى شهادتین آنان موضعى، موسمى، اکراهى، سطحى و بر اساس مسخره و نفاق نباشد، در این صورت اگر در عمل کمبود داشته باشند، با شفاعت مورد عنایت قرار مىگیرند.
از این روى قرآن، شفاعت بتها را براى بتپرستان باطل دانسته و شفاعت به معناى فدا شدن حضرت عیسى علیه السلام براى پاک شدن گناهان پیروانش و یا شهادت امام حسین علیه السلام به خاطر شفاعت از شیعیان قابل پذیرش نیست، هر چند امام حسین علیه السلام از شافعان بزرگ قیامت است، امّا باید دانست که هدف او از شهادت، شفاعت کردن طرفدارانش نبود.
امام باقرعلیه السلام درباره این آیه فرمودند: شفاعت پیامبرصلى الله علیه وآله تنها براى کسانى است که از نظر عمل و گفتار مورد رضایت باشند و بر مودّت آلپیامبرعلیهم السلام زندگى کرده و بر آن مردهاند.(120)120) تأویل الایات، 304.
پیام ها
1- شفاعت، مقام والایى است که افراد خاصى از آن برخوردارند. «مَن أذن له الرّحمن و رضى له قولا»
2- شفاعت، تصرّف در ارادهى خدا و یا تخلّف از حکمت و عدل و محاسبات و سنّتهاى الهى نیست، بلکه بر اساس خواست خداوند است. «أذن... رضى»
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره طه آیه 108 - تفسیر نور محسن قرائتی
پیام ها
1- اگر کسانى در دنیا از داعیان الهى اعراض مىکردند، در روز قیامت، چارهاى جز پیروى نخواهند داشت. «یتّبعون الدّاعى»
2- قیامت، روز تجلّى و ظهور رحمانیّت خداوند است و رحمانیّت او، امید و ملجأ تمام مردم است. «خشعت الاصوات للرحمن»
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.