1)
شاه آبادی (داور) : بر این موجودات نیروی جاذبه وارد نمی شود.
کلمه ((اءجنحة (( جمع جناح است ، که در پرندگان به منزله دست انسان است ، و پرندگان به وسیله آن پرواز مى کنند، و به فضا مى روند و برمى گردند، و از جایى به جاى دیگر نقل مکان مى کنند.
وجود فرشتگان نیز مجهز به چیزى است که مى توانند با آن کارى را بکنند که پرندگان آن کار را با بال خود انجام مى دهند، یعنى ملائکه هم مجهز به چیزى هستند که با آن از آسمان به زمین و از زمین به آسمان مى روند، و از جایى به جاى دیگر که ماءمور باشند مى روند، قرآن نام آن چیز را ((جناح (( (بال ) گذاشته ، و این نامگذارى مستلزم آن نیست که بگوییم ملائکه دو بال نظیر بال پرندگان دارند، که پوشیده از پر است ، چون صرف اطلاق لفظ مستلزم آن جناح ، نیست ، همچنان که الفاظ دیگرى نظیر جناح نیز مستلزم معانى معهود نمى باشد مثلا، وقتى کلمه عرش و کرسى و لوح و قلم و امثال آن را درباره خداى تعالى اطلاق مى کنیم ، نمى گوییم عرش آنها و کرسى و لوح و قلمش نظیر کرسى و لوح و قلم ماست ، بله این مقدار را از لفظ جناح مى فهمیم که : نتیجه اى را که پرندگان از بالهاى خود مى گیرند، ملائکه هم آن نتیجه را مى گیرند، و اما اینکه چطور آن نتیجه را مى گیرند از لفظ جناح نمى توان به دست آورد.
از این جا روشن مى شود ملائکه موجوداتى هستند که در وجودشان منزه از ماده جسمانى اند، چون ماده جسمانى در معرض زوال و فساد و تغییر است ، و نیز کمال در ماده ، تدریجى است ، از مبداء سیر و حرکت مى کند تا به تدریج به غایت کمال برسد، و چه بسا در بین راه به موانع و آفاتى برخورد کند و قبل از رسیدن به حد کمالش از بین برود، ولى ملائکه این طور نیستند.
و نیز از این بیان روشن مى شود اینکه در روایات ، سخن از صورت و شکل و هیاءتهاى جسمانى ملائکه رفته ، - که پاره اى از آن را در روایات سابق ملاحظه فرمودید - از باب تمثل است ، و خواسته اند بفرمایند: فلان فرشته طورى است که اگر اوصافش با طرحى نشان داده شود، به این شکل درمى آید، و به همین جهت انبیا و امامان ، فرشتگان را به آن صورت که براى آنان مجسم شدند، توصیف کرده اند و گرنه ملائکه به صورت و شکل درنمى آیند.
و توضیحى در مورد تمثل ملائکه به اشکال و تهیات جسمانى
آرى فرق است بین تمثل و شکل گیرى ، تمثل ملک به صورت انسان ، معنایش این است که ملک در ظرف ادراک آن کسى که وى را مى بیند، به صورت انسان درآید، در حالى که بیرون از ظرف ادراک او، واقعیت و خارجیت دیگرى دارد، و آن عبارت است از صورتى ملکى .
به خلاف تشکل و تصور، که اگر ملک به صورت انسان ، متصور و به شکل او متشکل شود، انسانى واقعى مى شود، هم در ظرف ادراک بیننده ، و هم در خارج آن ظرف ، و چنین ملکى هم در ذهن ملک است ، و هم در خارج ، و این ممکن نیست.
2)
کاکو جویباری : کل قرآن پر است از امثال و واسطه هایی که انسان را در فهمیدن اصل چیزی یاری می کنند.برای مثال همین بال که خداوند در قرآن برای فرشگان ذکر کرده، جز دستاویزی برای فهماندن اصل موضوع به انسان نیست. شاید اگر خداوند در قرآن نام اصلی بالهای فرشتگان را می فرمود هرگز کار آنان برای انسان تداعی نمی شد . انسان کار و ویژگی بال را می داند تا جایی که بال را نماد پرواز و جدایی از زمین میداند.پس این مثل و استعاره هیچ جای تعجبی ندارد و دلیل آن واضح است.حال دلیلی بر تفاوت بال معنوی و مادی. اگر باهم تفاوتی نداشتند عقاب که بالهای بسیار قدرتمندی دارد باید تا عرش پرواز می کرد. یا حتی لوازم بشری که بسیار قدرتمندتر از اینهاست.اما چه کسی تا به حال عرش را با این لوازم دیده است؟ مسلما هیچ کس.سبحان الله.
ومن الله التوفیق