لیست سوال های مجيد سرابي
از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
  سوره بقرة آیه 84 - ترجمة فعل نفی بصورت نهی؟!
از طرفی اطمینان داریم که ترجمة این آیه " ... نریزید و ... بیرون نکنید ... " است و ازطرفی دو فعل "لا تَسْفِکُونَ " و "لا تُخْرِجُونَ " طبق قواعد صرف ، افعال نفی هستند. طبق چه قاعده ای باید فعل نفی را بصورت نهی ترجمه کنیم؟!
قالب : لغوی گوینده : مجید مهدی زاده
منبع : موضوع اصلی : قرآن کریم
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) شاه آبادی (داور) : برخی اوقات دستوراتی که مهم هستند و دستور دهند آنها را چنان قطعی می داند که امکان مخالفت گویی وجود ندارد، جملات مهی را در آن به شکل نفی می آورد و اخباری بیان می کند. مانند اینکه بگوییم در اینجا کسی سیگار نمی کشد.
ز سیاق می توان این را فهمید.
  سوره انعام آیه 157 - فعل مذکر برای بینه ؟
چرا برای کلمة " بَیِّنَةٌ " که مؤنث مجازی است ، فعل " جاءَ " که مفرد مذکر غایب می باشد بکار رفته است؟
قالب : لغوی گوینده : مجید مهدی زاده
منبع : موضوع اصلی : قرآن کریم
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) ماجدی (داور) : هنگامی که فعل مقدم بر فاعل است مختاری ، فعل را مذکر بیاری یا مونث، و این یک قاعده ادبی است علاوه بر این که به جاى تعبیر به کتاب آسمانى، تعبیر به" بینه" شده است، اشاره به اینکه این کتاب آسمانى از هر نظر روشن و روشنگر و آمیخته با دلائل قاطع است
2) عطار : "جاءَکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ" مختصر بلاغی صفت قرآن بینه وهدی ورحمه؛ ای جاءَکُمْ(القرآن منه)‌ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ...
قرآن بلاغت واعجاز هست؛ سُخن انسان که نیست.وتکرار توش نیست.
"شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی‏ وَ الْفُرْقانِ "
"ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدیً لِلْمُتَّقینَ"
  سوره بقرة آیه 35 - روش صحیح تربیتی
در بخش نکته ها درج شده است. لطفا از بخش سؤالات حذف شود
قالب : اخلاقی گوینده : مجید مهدی زاده
منبع : موضوع اصلی : انسان
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره بقرة آیه 34 - روش روایت داستان
از آیۀ 30 تا 33 داستان خلقت انسان از زبان یک راوی غیر از خداوند بیان میشود که در آن جملات خداوند بجای "متکلم" نقش "غایب" را دارد. از آیۀ 34 به بعد راوی داستان خود خداوند است و آنهم بصورت "متکلم مع الغیر"
چه منظوری از این تغییرموضع برداشت می شود؟
و چرا بجای "متکلم وحده" ، از فعل "قلنا" استفاده شده؟ خداوند به همراه چه کسی یا چه کسانی به ملائک امر فرمود که سجده کنند؟
قالب : تفسیری گوینده : مجید مهدی زاده
منبع : موضوع اصلی : داستان حضرت آدم (علیه‌السلام)
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) شاه آبادی (داور) : جمع آوردن ضمیر برای یکی از سه دلیل زیر است:
1. بیان عظمت فاعل
2. بیان عظمت کار
3. بیان نقش دادن واسطه هایی مانند فرشتگان در انجام کار.
داستان سجده تقریبا و یا تحقیقا میان دو جمله : ((انى اعلم ما لا تعلمون )) الخ ، و جمله : ((و اعلم ما تبدون و ما کنتم تکتمون )) الخ واقع شده ، و یا مثل آنست که واقع شده باشد ، در نتیجه آیه : و اذ قال ربک للملائکه اسجدوا لآدم ... نظیر جمله اى میماند که از میان چند جمله استخراج شده باشد تا راهى براى انتقال به داستان بهشت پیدا شود، چون این آیات منظور اصلیش بیان خلافت انسان ، و موقعیت او، و چگونگى نازل شدنش به دنیا و مال کار او از سعادت و شقاوت است ، پس در چنین مقامى اعتناى زیادى به نقل داستان سجده ندارد، مگر باشاره اجمالى آن ، تا باین ترتیب وسیله اى شود براى ذکر داستان بهشت ، و هبوط آدم ، (دقت فرمائید).
پس وجه اعراض از تفصیل باختصار گوئى نیز همین بود، و اى بسا سر التفات از غیبت در ((اذ قال ربک )) الخ ، به تکلم در ((اذ قلنا)) الخ باز همین باشد.
  سوره بقرة آیه 33 - ملائک چه چیزی را پنهان می کردند
وقتی ملائک مختار نیستند ، معصوم هستند ، مانند همۀ موجودات همواره دربرابر دیدگان نافذ خداوند هستند و ... چه چیزی برای پنهان کردن دارند و چگونه پنهان می کردند ویا چطور فکر می کردند که می توانند چیزی را از خداوند پنهان کنند؟
و آیا " وما کنتم تکتمون " یعنی " آنچه از من پنهان می کردید" یا " آنچه از همدیگر پنهان می کردید" یا معنای دیگری دارد؟
قالب : تفسیری گوینده : مجید مهدی زاده
منبع : موضوع اصلی : خلقت
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) شاه آبادی (داور) : ملائکه اختیار دارند اما شهوت ندارند.
نسبت کتمان بهمه ملائکه دادن ، با اینکه تنها یک نفر از آنان بنام ابلیس کفر درونى خود را پنهان کرده بود، از باب رعایت داب کلامى است ، که عمل یکنفر را بجماعتى که با آن یکنفر آمیخته اند، و امتیازى بینشان نیست ، نسبت میدهند.
البته ممکن است وجه دیگرى داشته باشد، و آن این باشد که ملائکه از ظاهر کلام خدا که فرمود: ((انى جاعل فى الارض خلیفه ))، این معنا را فهمیدند و آنرا کتمان کرده اند، که مراد خدا بخلیفه قرار دادن در زمین اطلاق خلافت باشد چون ملائکه احتمال نمیدادند که یک موجود مادى و زمینى بتواند مقام خلافت خدائى را دارا شود، خدا هم که در کلام خود نفرمود: چه کسى را میخواهم در زمین خلیفه کنم ، بلکه بطور مطلق فرمود: میخواهم اینکار را بکنم ، لذا خدایتعالى فرمود: (من میدانم آنچه را که همه شما ملائکه اظهار میدارید، و هم آنچه را پنهان مى کنید)، مؤ ید این وجه این است که بعد از رد کلام ملائکه ، و اثبات لیاقت خلافت براى آدم ، براى بار دوم بملائکه فرمود: که باید بر آدم سجده کنید، چون مى فهماند هنوز حضور قلبى ملائکه و آن پندارشان زایل نشده بود بعضى از روایات نیز بر این وجه دلالت دارد.
2) احمدی فقیه : سلام و درود
نکته ای را که باید فراموش نکرد: شیطان از جنیان بوده و در اثر عبادت و... به مقام ملائکه رسیده است. جنیان از جنس آتش بوده و مانند انسان شهوت دارند!
3) علمدار .ب : اگر ملائکه مختار هستند پس ممکن است مسیر ناصواب وغلط را اختیاز کنند و به خطا روند حال آنکه چنین نیست و آنگاه همگی کاملا تابع حق هستند .پس اختیار به چه معناست؟