1)
شاه آبادی (داور) : اصل معنای کفر به معنای کفران نشناختن نعمت از منعم و شاد نبودن به آن و صرف نکردن آن در مصرفی که منعم به آن راضی است.
کافر به کسی که منکر وجود خدا باشد گفته می شود.
البته به یهود نصاری هم کفار اهل کتاب گفته می شود که به معنای کسانی است که حق پیامبری پیامبر اسلام را پوشانده اند و کتمان کرده اند.
برخی نه معنا برای کافر در قرآن آورده اند:
1 - انکار اصول دین
2 - انکار توحید و یگانگى خدا
3 - انکار رسالت حضرت محمد(ص)
4 - انکار طاغوت
5 - کفران نعمت
6 - ترک فرایض و وظایف دینى
7- ارتکاب معصیت
8 - بیزارى و برائت
9 - کشاورزى
2)
ورزیده : کُفْر از نظر لغوی عبارت است از سَتْر و پنهان کردن. [1] به کسانی که حقیقت را میفهمند و آن را پنهان میکنند کافر گفته میشود.[2] کفر گاهی به معنی نداشتن ایمان به کار میرود، خواه در اثر شک و جهل باشد و یا در اثر انکار عمدی و عنادآمیز. و گاهی به قسم اخیر یعنی، انکار و عناد، اختصاص مییابد.[3] حداقل کفر عبارت است از انکار یا شک در توحید، یا نبوت، یا معاد، یا انکار چیزی که بداند از طرف خدا بر پیامبران نازل شده است. و بدترین مراتب کفر، انکار عنادآمیز همه این حقایق با علم به صحت آنها و تصمیم بر مبارزه با آنها است.[4]
در روایتی امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید: شک در وجود خدا و نبوت، وقتی موجب کفر میشود که به انکار منتهی شود.[5] و قرآن میفرماید: آیات خدا را انکار نمودند در حالی که در دل به آن یقین داشتند.[6] شرک به معنی انکار توحید و یکی از مصادیق کفر است.[7] توحید و یگانگی خدا در مقابل شریک و مثل و ضد، برای خدا است. خداوند نامحدود و مطلق محال است که تعدد و کثرت داشته باشد. همانگونه که توحید درجات و مراتب دارد، شرک نیز آن مراتب را دارد.
مراتب شرک:
1. مراتب شرک ذاتی یعنی اعتقاد به خدایان متعدد.
2. شرک در خالقیت و فاعلیت یعنی خلقت و تدبیر جهان به دست چند خدا سپرده شده است.
3. شرک در عبادت و اطاعت به معنی پرستش و اطاعت غیر خدا.
4. شرک صفاتی به معنی اینکه، صفات خدا را غیر ذات او، و آنها را غیر یکدیگر دانستن. شرک در پرستش به نوبة خود مراتبی دارد که اسلام در برنامة توحید عملی با آنها سخت مبارزه کرده است،[8] پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ میفرماید: کمترین شرک آن است که انسان کمی از ظلم را دوست بدارد و اندکی از عدل را دشمن بدارد.[9]
برخی از اقسام شرک مانند شرک در صفات و ریاکاری در اعمال عبادی موجب خروج از اسلام نمیشود، اگرچه اعمال را بیارزش مینماید. اسلام، هرگونه هواپرستی، جاهپرستی، مقامپرستی، پولپرستی و شخصپرستی را شرک میداند و با آن مبارزه میکند. در صدر اسلام در محیط عربستان، مهمترین مبارزه، نبرد با شرک در عبادت و اطاعت بوده است. اعراب توحید ذاتی و خالقیت را قبول نداشتند، بتها را به عنوان شفیع پرستش میکردند و سنت آباء و اجدادی خود را اطاعت مینمودند و لذا آیات قرآن در نهی از منکر بیشتر به این معنی شرک ناظر است.[10]
مؤمن کمعقل
ایمان حالتی است درونی که از دانش وگرایش مایه میگیرد و لازمهاش این است که، شخص با ایمان، تصمیم بر عمل داشته باشد. التبه، ایمان مراتبی دارد، ممکن است هیجانات شهوی یا غضبی، شخصی ضعیف الایمان را به گناه بکشاند. هر قدر ایمان قویتر و کاملتر باشد، تأثیر بیشتری در انجام اعمال شایسته خواهد داشت، اعمال ناشایست موجب ضعف ایمان و تاریک شدن قلب میگردد. اگر انسان، با ایمان از دنیا برود و مرتکب گناهانی نشود که سلب توفیق و سوء عاقبت و سرانجام شک و تردید و انکار در پی دارد، به عذاب ابدی گرفتار نخواهد شد. گناهان کوچکش به واسطة اجتناب از کبائر بخشوده میشود[11] و گناهان بزرگش به وسیله توبه کامل و مقبول آمرزیده خواهد شد و تحمل گرفتاریها و مصائب دنیا بار گناهانش را سبک میکند و سختیهای برزخ و مواقف آغازین رستاخیز، ناخالصیها را میزداید. و اگر باز هم از آلودگی گناهان پاک نشد به وسیله شفاعت که بخشی از رحمت الهی است، از دوزخ نجات خواهد یافت. البتّه این شفاعت در صورتی است که ایمان خود را حفظ کرده باشد و اعمالی بر اساس ایمانش انجام داده باشد و در نتیجه مستحق نجات از عذاب باشد.[12]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. آموزش عقاید، از استاد مصباح، ج، سوم، 3 درس آخر کتاب، چاپ سوم سازمان تبلیغات، 1373. 2. جهانبینی توحیدی، از شهید مطهری، بسیار جامع و خوب در این موضوع بحث کرده است، انتشارات صدرا، چاپ دوم، 1357.[1] . مفردات راغب، ماده کَفَرَ، ص 433.
[2] . ریشهریها، مقدمهای بر شناخت خدا، از انتشارات یاسر، چاپ دوم، 1362، ج 1، ص 88.
[3] . مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، چاپ سازمان تبلیغات، چاپ سوم، 1373، ج 3، ص 128.
[4] . همان، ص 129.
[5] . اصول کافی، با ترجمه و شرح حاج سیدجواد مصطفوی، انتشارات مسجد چهارده معصوم ـ علیهمالسّلام ـ ، ج 2، ص 463.
[6] . مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، چاپ سوم، سازمان تبلیغات، 1373، ج 3، ص 129.
[7] . مطهری، مرتضی، جهان بینی توحیدی، انتشارات صدرا، چاپ دوم، 1357، ص 36 ـ 89.
[8] . همان به نقل از: طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج 3، ص 164، به نقل از کتاب (الدُرُّ المنثور).
[9] . بهشتی، خدا از دیدگاه قرآن، انتشارات بعثت، چاپ اول، 1352، ص 2.
[10] . مصباح، آموزش عقاید، چاپ سوم، سازمان تبلیغات، 1373، ج 3، ص 137.
[11] . نساء/ 31.
[12] . مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، چاپ سوم، سازمان تبلیغات، 1373، ج 3، ص 166.