● سوره انعام آیه 74 - حکمت آمدن اسم
حکمت آمدن اسم پدر یا عموی حضرت ابراهیم علیه السلام چیست؟
قالب : تفسیری |
گوینده : سید حسین اخوان بهابادی |
منبع : |
موضوع اصلی : داستان حضرت ابراهیم (علیهالسلام) |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره صافات آیه 36 - تارکو یا تارکوا
با توجه به اینکه تارکوا در اصل تارکون بوده و چون مضاف واقع شده است نون خود را ازدست داده است اما سوال، علت آمدن الف بعد از تارکو چیست؟
قالب : قواعد عربی |
گوینده : سید حسین اخوان بهابادی |
منبع : |
موضوع اصلی : بت پرستان |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
1)
رمضانی (داور) : افـعـالى کـه آخـر آنـهـا بـه حـرف واو جـمـع ، خـتم مى شود، در صورتى که بعد از واو جمع ، ضـمـیـرى نـیـامـده بـاشـد لازم است بعد از آن واو، الفى آورده شود تا واو جمع با واو غیر جمع اشتباه نشود، به این الف ـ الف جمع یا الف فارقه نیز مى گویند، چرا که این الف تمیز دهنده واو جمع از غیر جمع مى باشد.
● سوره اسراء آیه 62 - معنی کَ در أَرَأَیْتَکَ
آیا کلمه ی أَرَأَیْتَکَ را میتوان این گونه (آیا دیدی خودت را) معنی کرد؟
قالب : قواعد عربی |
گوینده : سید حسین اخوان بهابادی |
منبع : |
موضوع اصلی : شیطان- ابلیس |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
1)
رمضانی (داور) : کاف در کلمه "ا رایتک" زائده است، و هیچ محلى از اعراب ندارد، فقط معناى خطاب را مىرساند چنانچه در اسماء اشاره این کار را مىکند و «أَ رَأَیْتَکَ» به معناى «اخبرنى»، به من خبر ده مىباشد.
● سوره صافات آیه 32 - غاوین و ضالین
تفاوت غاوین و ضالین در چیست؟
قالب : تفسیری |
گوینده : سید حسین اخوان بهابادی |
منبع : |
موضوع اصلی : گمراهی |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
1)
رمضانی (داور) : اصل الواحد در ماده "غى" ،آن چیزی است که در مقابل رشد است و رشد، دلالت بر خیر و صلاح است. بنابراین غیّ عبارت است از: هدایت به شرّ و فساد.
خداوند میفرماید: قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ .... وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الرُّشْدِ .... وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلا....
این سخن خداوند: سوره مبارکه نجم آیه 2: ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوی، [که] یار شما نه گمراه شده و نه در نادانی ماند بر این دلالت دارد که غیّ غیر از ضلال است: منظور از غیّ؛ هدایت یافتن به شرِّ و فساد است، نه خود شرّ، فساد و ضلال و آن مرتبهای است ضعیف از شرّ، فساد، ضلال و مقدمهای به سوی آن است و به همین دلیل در آیه نفی غیّ پس از نفی ضلال ذکر شده است. پس غاوی کسی است که به سوی شرّ و فساد هدایت مییابد و سلوک به سوی آن را طالب است و در مقابل راشد است و او کسی است که طالب صلاح و خیر است و به آن هدایت مییابد.
اما إغواء: به معنای غوی کردن دیگری است و غوی؛ یعنی کسی که طالب راه فساد و شرّ است و به آن هدایت مییابد.سوره مبارکه قصص آیه 63: رَبَّنا هؤُلاءِ الَّذِینَ أَغْوَیْنا، أَغْوَیْناهُمْ کَما غَوَیْنا تَبَرَّأْنا إِلَیْکَ ما کانُوا إِیَّانا یَعْبُدُونَ، پروردگارا، اینانند کسانی که گمراه کردیم گمراهشان کردیم هم چنان که خود گمراه شدیم، [از آنان] به سوی تو بیزاری میجوییم ما را نمیپرستیدند [بلکه پندار خود را دنبال میکردند] پس روشن شد که إغواء به معنای دلالت به سوی شرّ و فساد است، نه إفساد (تباه کردن) و إضلال (گمراه کردن). بنابراین تفسیر این آیات به إضلال: وجیه نیست و با معنای مورد نظر تناسب ندارد؛ زیرا آنچه که در خارج واقع میشود، دلالت به ضلال و شرّ است و نه إضلال (گمراه کردن).
● سوره صافات آیه 27 - اگر فاعل اسم ظاهر بود فعل مفرد غایب میاد
آیا کلمه ی«أَقْبَلَ» در این آیه بخاطر آمدن فاعل به صورت اسم ظاهر (بَعۡضُ) مفرد آمده است که مثلاً اگر کلمه ی «بَعۡضُ» قبل از فعل آمده بود «اقبلوا» می شد یا کلاً این کلمه حتی با مبتدا و خبر شدن هم باز مفرد ظاهر می شد؟ لطفاً توضیح دهید.
قالب : قواعد عربی |
گوینده : سید حسین اخوان بهابادی |
منبع : |
موضوع اصلی : کلمه |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
1)
رمضانی (داور) : کلمه «بعض»، مفرد مذکر است و در صورت مبتدا و خبر شدن هم تبعیت مبتدا و خبر از نظر جنس و عدد واجب است.
● سوره بقرة آیه 206 - چرا در قرآن (جنه، جنتین، جنات،) آمده، ولی جهنم همواره به یک صورت به کار رفته است؟
قرآن کتاب هدایت است و از راههای مختلف این رسالت را به انجام رسانده است. بشارت و وعده دادن به بهرهمندی انسانهای مؤمن و باتقوا از نعمتهای اخروی و بهشتی و نیز ترساندن و وعید به گرفتار شدن انسانهای کافر و … به انواع عذابهای اخروی و دوزخی، از شایعترین آن راهها میباشد. به گونهای که افزون بر ذکر انواع نعمتها یا عذابهای اخروی دو واژه «جنه» و «جهنم» را زیاد به کار برده است، ولی «جنه» به صورتهای مختلف و حالتهای مختلف مفرد، مثنی و جمع و به شکلهای اضافه شدن به چیزی و بدون آن مجموعاً ۱۴۷ بار آمده است،(۱)ولی «جهنم» تنها به یک شکل ۷۷ مرتبه در قرآن به کار رفته است.(۲) که دلیل آن هم مربوط به قواعد علم صرف است که توضیح آن در پی میآید:
کلمات از نظر ادبی به اعتبارات مختلف تقسیمات گوناگونی دارند. مثلاً در یک تقسیم هر کلمهای یا اسم یا حرف یا فعل است. و هر یک از اینها خود تقسیمات گوناگونی دارند، از آنجایی که «جنه» و «جهنم» از نظر این علم، اسم به حساب میآیند به دو تقسیم از تقسیمات گوناگون اسم که در یافتن پاسخ سؤال پرسشگر محترم نقش دارند اشاره میشود:
۱. اسم یا منصرف است یا غیر منصرف: اسم متصرف اسمی است که بتوان آن را به صورتهای مثنی، جمع، مصغر، و منسوب درآورد و غیر منصرف آن است که چنین نباشد.(۳) و «جنه» چون اسم منصرف است به صورتهای مفرد، مثنی و جمع در قرآن آمده است. امّا «جهنم» اسم غیر منصرف است و به همین جهت تنها به یک صورت (مفرد) در قرآن و روایات آمده است.
۲. در یک تقسیم اسم یا معرب است یا مبنی، و اسم معرب اسمی است که اعراب میپذیرد، یعنی آخرش به اعتبار عوامل تغییر میکند و اسم مبنی اسمی است که اعراب نمیپذیرد و آخرش همیشه ثابت است.(۴) خود اسم معرب نیز دارای دو قسم است یعنی یا منصرف است یا غیر منصرف و اسم منصرف اسمی است که اعراب کسره و تنوین را میپذیرد و اسم غیر منصرف اسمی است که به خاطر وجود (اجتماع) دو سبب از اسباب نه گانهای که موجب منع از صرف هستند. مانند: معرفه (علم) بودن، عجمه (غیر عربی بودن) و … کسره و تنوین را نمیپذیرد و اعراب رفعی آنها به ضمه و اعراب نصبی و جری آنها به فتحه میباشد.(۵)
چون «جنه» اسم معرب منصرف است، کسره و تنوین را میپذیرد و به اعتبار عوامل مختلف به صورتهای جنهٌ، جنهٍ، جنهً و در جمع نیز به صورتهای جناتٌ و جناتٍ میآید. امّا از آنجایی که «جهنم» اسم غیر منصرف است رفعش به ضمه. است: مانند هذه جهنمُ التی یکذب بها المجرمون(۶) و جر و نصبش به فتحه است مانند: و سیق الذین کفروا الی جهنمَ زمرا …(۷) و در حالت جری: جعلنا جهنمَ للکافرین حصیرا(۸) در حالت نصبی علت غیر منصرف بودن «جهنم» این است که که در آن دو سبب از اسباب منع از صرف جمع شده است و آن عبارت است از علمیت و عجمی بودن.(۹) علم بودنش برای این است که بنابر قول اهل لغت، جهنم اسم برای آتش آخرت.(۱۰) یا برای محل عذاب آخرت و وعدهگاه کفار و ستمگران است.(۱۱) و عجمی بودن آن هم بدین جهت است که این کلمه در اصل کمنّام بوده که به قولی فارسی و به قول دیگر عبرانی است.(۱۲) و اگر هم اصلش عربی باشد و از «رکیته جهنام»، یعنی چاه عمیق اخذ شده باشد علمیت و تأنیت معنوی آن موجب غیر منصرف شدن آن میگردد.
نتیجه بحث:
۱. جهنم اسم غیر منصرف است و به این جهت مثنی و جمع و … ندارد.
۲. جهنم اسم غیر منصرف است و به این جهت کسره و تنوین نمیگیرد.
قالب : لغوی |
گوینده : سید حسین اخوان بهابادی |
منبع : سایت پاسخگویان |
موضوع اصلی : کلمه |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
● سوره صافات آیه 18 - آیا داخرون شامل پدران منکرین معاد هم می شود؟
آیا از لحاظ قواعد عربی و غیره می توان (انتم) را برای پدرانشان هم در نظر گرفت یا فقط منظور کسانی هستند که این سوالات در مورد مبعوث و زنده شدن پرسیدند و ربطی به کلمهی (نعم) ما قبل خود ندارد؟
قالب : تفسیری |
گوینده : سید حسین اخوان بهابادی |
منبع : |
موضوع اصلی : اثبات معاد |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
1)
رمضانی (داور) : چون پرسش درباره هر دو گروه (هم خودشان و هم نیاکانشان) بوده، پاسخ ناظر به هر دو گروه است و «نعم» حرف جواب است. مىفرماید" به آنها بگو: آرى همه شما، و نیاکانتان مبعوث مىشوید در حالى که ذلیل و خوار و کوچک خواهید بود"؟! (قُلْ نَعَمْ وَ أَنْتُمْ داخِرُونَ)
ضمن اینکه «واو» در «وَ أَنْتُمْ» یا عاطفه است که جمله به ماقبل عطف میشود، یا حالیه.
● سوره صافات آیه 15 - چرایی مبین برای سحر؟
منظور از سحر آشکار چیست؟چرا برای کلمه ی سحر صفت مبین آمده است؟
قالب : لغوی |
گوینده : سید حسین اخوان بهابادی |
منبع : |
موضوع اصلی : سحر- جادو |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
1)
رمضانی (داور) : در اینکه مشرکین در اشاره به آیت کلمه" هذا" را به کار بردهاند، اشعارى است از ایشان به اینکه ما اصلا از این چیز که تو آن را آیت مىخوانى هیچ چیز نمىفهمیم، مگر همین قدر که آن چیزى است از چیزها بدون مزیت، و این تعبیر بدترین توهینى است که به عمل شخصى بکنند.
و همچنین دشمن در تبلیغات خود سعى مىکند با اصرار و اطمینان سخن بگوید. «إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ»
و لذا با این توضیح، علت بکار بردن صفت «مبین» آشکار میشود.
● سوره صافات آیه 13 - دلایل پند ناپذیری
چرا هنگامی که عدهای تذکر و پند داده می شوند،متذکرنمی شوند؟ لطفاً دلایل قرآنی با ذکر آیات را بیان کنید.
قالب : تفسیری |
گوینده : سید حسین اخوان بهابادی |
منبع : |
موضوع اصلی : تبلیغ |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
1)
رمضانی (داور) : با توجه به ایات سوره مبارکه صافات میتوان چنین بیان کرد:
1- عدم اعتقاد به قیامت و روز حساب بطور یقینی (آیات 16 و 17 و 52 و 53)
2- استکبار در برابر وحدانیت خدا (آیه 35)
3- منفعت طلبی دنیا (آیه 36)
4- تقلید کورکورانه از آباء و پیشوایان خود با وجود منذر در بینشان (آیات 69 و 70)
* در ادامه آیات، خداوند به ذکر نمونه میپردازد و جریان حضرت ابراهیم علیهالسلام را به تفصیل و پیامبران دیگر را مختصر بیان میکند.
● سوره صافات آیه 8 - از باب تفعیل است یا تفعل؟
لا یَسمَعُونَ از باب تفعیل است یا تفعل،چراکه در قسمت تفاسیر در ذیل تفسیر اطیب البیان آمده از باب تفعیل است.
قالب : قواعد عربی |
گوینده : سید حسین اخوان بهابادی |
منبع : |
موضوع اصلی : شیطان- ابلیس |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
1)
رمضانی (داور) : فعل یَسَّمَّعُون از باب «تفعُّل» است و در اصل «یتسَّمَّعون بوده است.
هرگاه حرف اول ریشه در دو باب «تفعل و تفاعل» یکی از دوازده حروف «ت، ث، ج، د، ذ، ز، س، ش، ص، ض، ط، ظ» باشد، جایز است «تاء» باب را همجنس فاء الفعل و در آن ادغام کنیم. مانند: «أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُوا القَولَ» («آیا در این سخن (که وحی خداست) نیندیشیدند»؟، [مؤمنون/68]
«لا یَسَّمَّعُونَ» («گوش فرا نمیدهند».)، [صافات/8]
«فَأَصَّدَّق» ((چرا اجل مرا اندکی تأخیر نینداختی) تا صدقه دهم.)، [منافقون/10]
و مانند آنها.
در مثال اول در حقیقت فعل مضارع از ریشه دبر بوده است؛ یعنی «یتدبّروا». از آنجا که فاء الفعل آن یعنی حرف دال جزء حروف دوازدهگانه است، تاء باب نیز تبدیل به دال شده است یعنی «یددبّروا». سپس دو حرف همجنس دال در یکدیگر ادغام شدهاند، «یدَّبَّروا».