مرضیه فیضی ربانی
[ همه پیام ها ] پیام های مرضيه فيضي رباني (4 مورد)
  سوره مائدة آیه 1 - وفای به عهد
1- مسلمانان باید به همه‏ى پیمان‏ها، (با هر کس و هر گروه،) پایبند باشند، چه قراردادهاى لفظى، چه کتبى و چه عملى ؛ پیمان‏هاى سیاسى، اقتصادى، اجتماعى ویا خانوادگى ؛ با قوى یا ضیعف، با دوست یا دشمن، با خدا (مثل نذر و عهد) یا مردم، با فرد یا جامعه، با کوچک یا بزرگ، با کشورهاى منطقه یا قراردادهاى بین المللى. کلمه‏ى «العقود» داراى الف و لام است که شامل همه‏ى قراردادها مى‏شود. «أوفوا بالعقود»
2- ایمان، ضامن وفا به عهد و پیمان‏هاست. «یا ایّها الّذین آمنوا اوفوا بالعقود»
3- آن گونه که پیمان‏شکنى و ظلم، رمز محرومیّت از نعمت‏ها و الطاف الهى است، [9] پایبندى به عهد و پیمان، عامل بهره‏گیرى از آنهاست. «أوفوا بالعقود احلّت لکم» (آرى، خوش قولى، رمز خوش روزى بودن است. در مَثَل است: آدم خوش حساب، شریک مال مردم است.)
4- حال که خداوند انواع نعمت‏ها را در اختیار ما گذاشته است، پس به پیمان‏هاى او وفادار باشیم. «أوفوا بالعقود احلّت لکم»
5 - یکى از پیمان‏هاى الهى، توجّه به احکام حلال وحرام در خوردنى‏هاست. «اوفوا بالعقود اُحلّت لکم»
6- اسلام، هم به مسائل اجتماعى و هم به مسائل اقتصادى توجّه دارد. (وفاى به عهد، مسئله‏ى اجتماعى وبهره‏گیرى از حیوانات، از مسائل اقتصادى است.) «أوفوا بالعقود اُحِلّت لکم بهیمة الانعام»
7- مصرف گوشت گاو، شتر و گوسفندى که مرده یا خفّه و... شده باشند، حرام است. «الاّ ما یتلى علیکم»
8 - همه‏ى چهارپایان حلال نیستند. «الاّ ما یُتلى علیکم» (بنابر اینکه جمله، مربوط به انواع چهارپایان باشد.)
9- براى حفظ حرمت احرام باید کمى هم محرومیّت چشید و از شکار، چشم پوشید. «غیر مُحلّى الصید و انتم حُرُم»
10- عمل به محرّمات احرام، از جمله موارد وفاى به عهد و پیمان با خداست. «أوفوا بالعقود... غیر مُحلّى الصید و انتم حُرُم»
11- احرام، عهد و پیمان با خداوند است. «أوفوا بالعقود... و انتم حُرُم»
12- احرام، حالتى خاص و ویژه و داراى احترام است. «و انتم حُرُم»
  سوره نساء آیه 155 - ناسپاسی
1- پیمان شکنى، گناهى در ردیف کفر، بلکه زمینه ساز آن است. «نقضهم میثاقهم و کفرهم»
2- ناسپاسى نعمت تا جایى است که آزاد شدگان به دست انبیا، قاتل انبیا مى‏شوند. «قتلهم الانبیاء بغیر حقّ»
3- انسان با کفر ولجاجت، زمینه‏ى سقوط خود را فراهم مى‏کند. «طبع... بکفرهم»
4- ایمان آوردن افراد اندک در برابر کفر اکثر مردم، دلیل بر آن است که انسان، قدرت انتخاب و تصمیم دارد. پس دوستان، محیط و نظام فاسد، نباید اراده‏ى انسان را در راه حقّ عوض کنند. «فلا یؤمنون الا قلیلا»
  سوره نساء آیه 114 - انصاف در امور
1- نجوا، جز در موارد استثنایى، ناپسند است، چون سبب سوء ظنّ میان مؤمنان مى‏شود. «لا خیر فى کثیر من نجویهم»
2- در اظهار نظر، باید منصفانه رفتار کرد. همه‏ى نجواها را زیر سؤال نبریم. «فى کثیر من نجواهم»
3- گاهى آشتى دادن میان مردم، ایجاب مى‏کند که با هر یک از طرفین، مخفیانه گفتگو کنیم. «اصلاح بین الناس»
4- گاهى امر به معروف یا صدقه‏ى آشکار، سبب شرمندگى و لجاجت طرف مى‏شود، باید با نجوا و پنهانى عمل کرد. «اَو معروف»
5 - اهمیّت آبروى مردم، تا حدّى است که نجواى ناپسند، به خاطر حفظ آن پسندیده مى‏شود وصدقه و امر به معروف مخفیانه، زشتى نجوا را تحت الشعاع قرار مى‏دهد. «الا مَن امر بصدقة...»
6- ارزش کارها به اخلاص است. «ابتغاء مرضات الله»
7- انجام هر کار خیر پنهانى و محرمانه، نشان اخلاص نیست، شاید خود تظاهر باشد. «و من یفعل ذلک ابتغاء مرضات الله»
8 - خدمت به جامعه، دعوت به نیکوکارى و همزیستى مسالمت‏آمیز سبب دریافت اجر عظیم است. «نؤتیه اجراً عظیما»
[ همه نکته ها ] نکته های مرضيه فيضي رباني (2 مورد)
  سوره مائدة آیه 1 - چهارپایان
کلمه‏ى «بهیمة» در اینجا به معناى چهارپا و اعم از «اَنعام» است، «اَنعام» را به گاو و شتر و گوسفند مى‏گویند و «بهیمة الانعام» که سه بار در قرآن آمده به معناى حلال بودن گوشت این چهارپایان است. [1] امام صادق‏علیه السلام فرمودند: مراد از «بهیمة الانعام»، جنین حیوان ذبح شده است که تزکیه‏ى مادرش، تزکیه‏ى او نیز به شمار مى‏رود. [2] مرحوم فیض در تفسیر صافى مى‏فرماید: ممکن است این روایت بیان مصداق پنهان آن باشد و یا اینکه از شکم مادر به آنها «بهیمة» گفته مى‏شود، بنابراین منافاتى با تعمیم ندارد. [3]
پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود: «لادین لمَن لاعهد له» [4] ، کسى که وفا ندارد، دین ندارد. آرى، اگر به پیمان‏ها عمل نشود، اساس جامعه واعتماد عمومى بهم مى‏ریزد وهرج ومرج پیش مى‏آید.
قرآن، وفاى به پیمان حتّى با مشرکان را لازم مى‏داند، «فأتمّوا الیهم عهدهم الى مدّتهم» [5] و طبق حدیثى از امام صادق‏علیه السلام وفا به پیمان فاجران هم لازم است. [6]
بر اساس روایتى دیگر، اگر یک مسلمان حتّى با اشاره، به دشمن کافر امان داد، بر دیگر مسلمانان رعایت این پیمان اشاره‏اى، الزامى است. [7]
کتب آسمانى، عهد خداوند هستند و باید به آنها وفادار بود، عهد قدیم (تورات)، عهد جدید (انجیل) و عهد اخیر (قرآن). در حدیث مى‏خوانیم: «القرآن عهداللّه» [8]
  سوره نساء آیه 155 - یهود و انبیا
بنى‏اسرائیل زمان پیامبرصلى الله علیه وآله انبیا را نکشته بودند، ولى پدران و اجداد آنان مرتکب چنین جنایتى شده بودند. امّا بدان جهت که فرزندان به کار اجداد خود راضى بودند، جنایات به آنان نیز نسبت داده شده است.
[ همه ترجمه ها ] ترجمه های مرضيه فيضي رباني (1 مورد)
  سوره نساء آیه 155 - تفسیرنور
و به خاطر پیمان شکنى، و کفر آنان به آیات خدا و کشتن پیامبران به ناحقّ، و گفتن این سخن که بر دلهاى ما پرده افتاده است (آنان را عقوبت کردیم) بلکه خداوند بر دل‏هاى آنان به خاطر کفرشان مهر زد و جز اندکى، ایمان نمى‏آورند.
[ همه تفسیر ها ] تفسیر های مرضيه فيضي رباني (1 مورد)
  سوره انعام آیه 158 - تفسیر نمونه
در آیات گذشته این حقیقت بیان شد که ما حجت را بر مشرکان تمام کردیم و کتاب آسمانى یعنى قرآن را براى هدایت همگان فرستادیم تا هیچگونه بهانه اى براى توجیه مخالفتهاى خود نداشته باشند.
این آیه مى گوید: اما این افراد لجوج به اندازه اى در کار خود سرسختند،
که این برنامه روشن نیز در آنها تاثیر نمى کند، گویا انتظار نابودى خویش ، یا از میان رفتن آخرین فرصت ، و یا انتظار امور محالى را مى کشند.
نخست مى گوید: آنها جز این انتظار ندارند که فرشتگان مرگ به سراغشان بیایند! (هل ینظرون الا ان تاتیهم الملائکة )
((یا اینکه پروردگارت به سراغ آنها بیاید و او را ببینند، و ایمان بیاورند!! (او یاءتى ربک )
در حقیقت آنها انتظار امر محالى را مى کشند، نه اینکه آمدن خداوند یا مشاهده او امکانپذیر باشد، و این درست به آن مى ماند، که به شخص ‍ قاتل لجوجى که پس از ارائه مدارک کافى ، باز منکر جرم خود مى باشد، بگوئیم اگر اینهمه مدارک را قبول ندارى لابد انتظار دارى شخص ‍ مقتول زنده شود و در دادگاه حضور یابد و شهادت بدهد که تو او را کشته اى !
سپس مى گوید: ((یا اینکه بعضى از آیات و نشانه هاى پروردگار که در آستانه رستاخیز و پایان جهان ، واقع مى شود، و به دنبال آن درهاى توبه بسته خواهد شد، انجام گیرد)) (او یاتى بعض آیات ربک ).
بنابراین تعبیر به ((آیات ربک )) اگر چه به صورت کلى و سربسته ذکر شده اما مى تواند به قرینه جمله هاى بعد که تفسیر آن خواهد آمد، به معنى نشانه هاى رستاخیز بوده باشد، مانند زلزله هاى وحشتناک ، و بى فروغ شدن خورشید و ماه و ستارگان و امثال اینها.
و یا اینکه منظور از آن درخواستهاى نامعقولى بوده است که آنها از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) داشتند، از جمله اینکه مى گفتند ایمان نمى آوریم مگر اینکه سنگهاى آسمانى بر سر ما ببارد و یا بیابان خشک و سوزان حجاز پر از چشمه ها و نخلستانها شود!.
و به دنبال آن اضافه مى کند: ((آن روز که چنین آیات صورت پذیرد، ایمان
آوردن افراد بى ایمان و آنها که عمل نیکى انجام نداده اند، پذیرفته نخواهد شد)) و درهاى توبه به روى آنان بسته مى شود، زیرا توبه و ایمان در آن هنگام ، صورت اجبارى و اضطرارى به خود مى گیرد، و ارزش ایمان و توبه اختیارى را نخواهد داشت (یوم یاءتى بعض آیات ربک لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فى ایمانها خیرا).
از آنچه گفتیم روشن شد که جمله ((او کسبت فى ایمانها خیرا)) به این معنى است که در آن روز نه تنها ایمان آوردن سودى نخواهد داشت ، بلکه آنها هم که ایمان آورده اند ولى عمل صالحى انجام نداده اند در آن روز انجام عمل صالح به حال آنها، نفعى ندارد، چه اینکه اوضاع و احوال طورى است که هر کسى بى اختیار دست از کارهاى خلاف بر مى دارد و به سوى عمل صالح اجبارا روى مى آورد.
در پایان آیه با لحنى تهدیدآمیز به این افراد لجوج مى گوید: ((اکنون که شما چنین انتظارى را دارید در انتظار خویش بمانید، ما هم در انتظار (کیفر دردناک شما) خواهیم بود)) (قل انتظروا انا منتظرون ).
ایمان بدون عمل سودى ندارد.
از نکات جالبى که از آیه فوق استفاده مى شود این است که راه نجات را در ایمان ، آن هم ایمانى که در پرتو آن اکتساب خیرى شود و اعمال نیک انجام گیرد، معرفى مى کند.
ممکن است این سئوال پیش آید که آیا ایمان به تنهائى کافى نیست هر چند خالى از تمام اعمال نیک باشد؟
در پاسخ مى گوئیم درست است که افراد با ایمان ممکن است لغزشهائى داشته باشند و مرتکب گناهانى شوند و از گناهان خود نیز پشیمان گردند، و به اصلاح خویش پردازند، ولى کسى که هیچگونه عمل نیکى در تمام عمرش انجام نداده و فرصت کافى داشته است ، بلکه به عکس ‍ هر گونه گناه و زشتکارى از او سر
زده ، بسیار بعید به نظر مى رسد که اهل نجات باشد و ایمان او به تنهائى مفید واقع شود، زیرا اصولا نمى توان باور کرد کسى ایمان به مکتبى داشته باشد ولى در تمام عمرش ، حتى یکبار، به برنامه هاى آن مکتب عمل نکند، بلکه به عکس همه دستورات آن را زیر پا بگذارد، این خود دلیل روشنى بر عدم ایمان او است ، و به این ترتیب ایمان باید حداقل با قسمتى از اعمال نیک همراه باشد، تا معلوم شود ایمانى وجود دارد.