عصمت زارع بیدکی
[ همه پیام ها ] پیام های عصمت زارع بيدکي (11 مورد)
  سوره ضحی آیه 1 - باران رحمت
این سوره که از سوره‏هاى مکى است ، و طبق بعضى از روایات وقتى نازل شد که پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) بر اثر تاخیر و انقطاع موقت وحى ناراحت بود ، و زبان دشمنان نیز باز شده بود ، سوره نازل شد و همچون باران رحمتى بر قلب پاک پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) نشست ، و تاب و توان تازه‏اى به او بخشید و زبان بدگویان را قطع کرد .


  سوره انفال آیه 41 - خمس غنائم جنگی
- پرداخت خمس واجب است، گرچه درآمد و غنائم کم باشد. «غنمتم من شى‏ء»
2- حال که با نصرت الهى در «بدر» پیروز شدید، حقّ خدا و رسول و اهل‏بیت علیهم السلام و خمس غنائم را بپردازید. «غنمتم... فانّ للّه خُمُسه»
3- اسلام، مالکیّت اشخاص حقوقى را پذیرفته است. «للرسول و لذى القربى»
4- محرومیّت زدایى، از برنامه‏هاى اسلام است و باید از ثمره‏ى جهاد و غنائم به سود فقرا گام برداشت. «والمساکین و ابن السبیل»
5 - براى گرامیداشت طبقه‏ى محروم، نام آنان در کنار نام خدا ورسول و اهل‏بیت قرار گرفته است. «للّه خمسه و للرسول و لذى‏القربى و الیتامى والمساکین...»
6- ایمان، عامل عمل به وظیفه و ایثار است. «للّه خمسه ... ان کنتم آمنتم»
7- گذشت از مال، آن قدر دشوار است که گاهى رزمندگان هم در آن مى‏مانند. «غنمتم... ان کنتم...»
8 - نشانه‏ى ایمان کامل، خمس دادن است. بدنبال بیان ایمان، عبادت، هجرت و جهاد مى‏فرماید: «لِلّه خمسه... ان کنتم آمنتم...» بنابراین خمس، واجب دائمى و مستمرّ است، نه موسمى و موقّت، چون شرط ایمان است.
9- عبودیّت، رمز دریافت معارف الهى است وپیامبراکرم صلى الله علیه وآله، بنده‏ى خالص خدا بود. «و ما انزلنا على عبدنا»
10- وجود پیامبر میان مسلمانان، عامل یارى خداوند و پیروزى آنان است. «ما انزلنا على عبدنا یوم الفرقان»
11- روز جنگ، روز جدایى مدّعیان راستین از دروغگویان است. «یوم الفرقان یوم التقى الجمعان»
12- امداد الهى در جنگ بدر، حقّانیّت اسلام را روشن کرد، «یوم الفرقان» و نمودى از قدرت خداوند بود. «واللّه على کلّ شى‏ء قدیر»

  سوره انفال آیه 20 - اطاعت
شنوندگان ناشنوا! این آیه در زمینه دعوت مسلمانان به اطاعت کامل از پیامبر اسلام در جنگ و صلح و در همه برنامه‏ها چنین مى‏گوید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اطاعت خدا و پیامبرش کنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ).

و باز براى تأکید اضافه مى‏کند: «هیچ گاه از اطاعت فرمان او روى گردان نشوید در حالى که سخنان او و اوامر و نواهیش را مى‏شنوید» (وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ).

لحن آیه نشان مى‏دهد که بعضى از مؤمنان از وظیفه خود در این زمینه کوتاهى کرده بودند
[ همه نکته ها ] نکته های عصمت زارع بيدکي (27 مورد)
  سوره فجر آیه 1 - سوره فجر
معرفى این سوره به عنوان سوره حسین بن على (علیهماالسلام‏) ممکن است به خاطر این باشد که مصداق روشن نفس مطمئنه که در آخرین آیات این سوره مخاطب واقع شده حسین بن على (علیهماالسلام‏) است ، همانگونه که در حدیثى از امام صادق (علیه‏السلام‏) ذیل همین آیات آمده است.


  سوره ضحی آیه 8 - الطاف الهی
توجه خدیجه آن زن مخلص با وفا را به سوى تو جلب نمود تا ثروت سرشارش را در اختیار تو و اهداف بزرگت قرار دهد ، و بعد از ظهور اسلام غنائم فراوانى در جنگها نصیب تو کرد آن گونه که براى رسیدن به اهداف بزرگت بى نیاز شدى.


  سوره ضحی آیه 6 - الطاف الهی
الطاف الهى نسبت به آن حضرت است ، لذا در ادامه آیات گذشته که از این معنى سخن مى‏گفت ، در آیات مورد بحث نخست به ذکر سه موهبت از مواهب خاص الهى به پیغمبر اکرم (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) پرداخته ، و سپس سه دستور مهم در همین رابطه به او مى‏دهد .
مى‏فرماید : آیا خداوند تو را یتیم نیافت و سپس پناه داد ( ا لم یجدک یتیما فاوى).


در شکم مادر بودى که پدرت عبد الله از دنیا رفت ، تو را در آغوش جدت عبد المطلب ( سید مکه ) پرورش دادم.


شش‏ساله بودى که مادرت از دنیا رفت ، و از این نظر نیز تنها شدى ، اما عشق و محبت تو را در قلب عبد المطلب افزون ساختم.


هشت‏ساله بودى که جدت عبد المطلب از دنیا رفت عمویت ابو طالب را به خدمت و حمایتت گماشتم ، تاتو را همچون جان شیرین در بر گیرد و محافظت کند.
آرى تو یتیم بودى و من به تو پناه دادم.






[ همه ترجمه ها ] ترجمه های عصمت زارع بيدکي (5 مورد)
  سوره اعراف آیه 164 - پارس قران
آنگاه که گروهى از ایشان گفتند براى چه قومى را که خدا هلاک‏کننده ایشان است‏یا آنان را به عذابى سخت عذاب خواهد کرد پند مى‏دهید گفتند تا معذرتى پیش پروردگارتان باشد و شاید که آنان پرهیزگارى کنند (۱۶۴)
  سوره اعراف آیه 163 - پارس قران
و از اهالى آن شهرى که کنار دریا بود از ایشان جویا شو آنگاه که به [حکم] روز شنبه تجاوز مى‏کردند آنگاه که روز شنبه آنان ماهیهایشان روى آب مى‏آمدند و روزهاى غیر شنبه به سوى آنان نمى‏آمدند این گونه ما آنان را به سبب آنکه نافرمانى مى‏کردند مى‏آزمودیم
  سوره اعراف آیه 162 - پارس قران
س کسانى از آنان که ستم کردند سخنى را که به ایشان گفته شده بود به سخن دیگرى تبدیل کردند پس به سزاى آنکه ستم مى‏ورزیدند عذابى از آسمان بر آنان فرو فرستادیم (۱۶۲)
[ همه تفسیر ها ] تفسیر های عصمت زارع بيدکي (23 مورد)
  سوره توبة آیه 49 - ترجمة المیزان ج : 9ص :410
این آیات ، گفتاری در باره منافقین می‏باشد و نیز بیان حال آنان را که در آیات قبلی بود دنبال نموده ، پاره‏ای از حرکات و حرفهای آنان را نقل نموده ، مطالبی خاطرنشان می‏سازد که از خبث اوصاف باطنی و فساد اعتقادات آنان - که بر اساس ضلالت استوار گشته - پرده بر می‏دارد .
و منهم من یقول ائذن لی و لا تفتنی الا فی الفتنة سقطوا ... کلمه فتنه در اینجا بطوری که از سیاق برمی‏آید به یکی از دو معنا است : یا به معنای القاء به ورطه‏ای که آدمی را مغرور نموده و فریب می‏دهد و یا به معنای معروف آن که همان فتنه و بلا و گرفتاری عمومی است می‏باشد .
و اگر معنای اول مقصود باشد ، معنای آیه این خواهد بود که : به من اجازه بده به جنگ نیایم ، و مرا با بردن در صحنه جهاد به فتنه مینداز و با برشمردن غنیمت‏های نفیس جنگی اشتهای نفسانی مرا تحریک مکن و مرا فریب مده .
و اگر معنای دوم مقصود باشد معنایش این می‏شود که : اجازه بده من حرکت نکنم و مرا به ناملایماتی که می‏دانم در این جنگ هست مبتلا مساز .
خدای تعالی از این پیشنهادشان جواب داده و فرموده : اینها با همین عملشان در فتنه افتادند ، یعنی اینها به خیال خودشان از فتنه احتمالی احتراز می‏جویند در حالی که سخت در اشتباهند ، و غافلند از اینکه کفر و نفاق و سوء سریره‏ای که دارند و این پیشنهادشان از آن حکایت می‏کند فتنه است ، غافلند از اینکه شیطان آنان را در فتنه افکنده و فریب داده و دچار هلاکت کفر و ضلالت و نفاق ساخته است .
تازه این خسارت و گرفتاری دنیائی ایشان است و در آخرت نیز جهنم بر کافران احاطهخواهد کرد ، همانطوری که در دنیا فتنه به آنان احاطه داشت .
پس اینکه فرمود : الا فی الفتنة سقطوا با جمله و ان جهنم لمحیطة بالکافرین تقریبا معنای واحدی را می‏رسانند ، و آن این است که این مردم منافق هم در دنیا و هم در آخرت در فتنه و هلاکت ابدی قرار دارند .
ممکن هم هست از جمله و ان جهنم لمحیطة بالکافرین استفاده کرد که جهنم فعلا نیز محیط به کفار است ، نه در آینده ، آیات داله بر تجسم اعمال هم این معنا را می‏رساند .
  سوره توبة آیه 37 - تفسیر المیزان
(( نسا الشى ء ینسوه و نساء و منساه و نسیئا )) به معناى تاخیر انداختن است ، گاهى هم به آن ماهى که حرمتش تاخیر انداخته شده مى گویند: (( نسى ء )) . عرب را در جاهلیت رسم چنین بود که وقتى دلشان مى خواست در یکى از چهار ماه حرام که جنگ در آنها حرام بوده جنگ کنند موقتا حرمت آن ماه را برداشته به ماهى دیگر مى دادند، و آن ماهى را که حرمتش را برداشته بودند (( نسى ء )) مى نامیدند. و اما اینکه این عمل را چگونه انجام مى داده اند در جزئیات آن ، گفتار مفسرین و مورخین مختلف است .
آنچه از خلال کلامى که در آیه شریفه است برمى آید این است که اعراب چنین سنتى در باره ماههاى حرام داشته و آن را نسى ء مى نامیده اند؛ و از کلمه مزبور این مقدار استفاده مى شود که حرمت یکى از این ماهها را به ماهى دیگر غیر از ماههاى حرام داده ، حرمت خود آن ماه را تاخیر مى انداختند، نه اینکه بکلى ابطال نموده ماه مورد نظرشان را حلال کنند. چون مى خواستند هم ضرورت خود را رفع نموده و هم سنت قومى خود را که از پیشینیان خود از ابراهیم (علیه السلام ) به ارث برده بودند حفظ کنند. بهمین منظور تحریم آن را بکلى لغو نمى کردند بلکه آن را تا رسیدن یکى از ماههاى حلال تاخیر مى انداختند. گاهى این تاخیر تنها براى یکسال بود و گاهى براى بیش از یکسال ، و آنگاه بعد از تمام شدن مدت تاخیر دوباره ماههاى حرام را طبق سنت ابراهیم حرام مى نمودند.
و این عمل از آنجائى که یک نوع تصرفى است در احکام الهى و از آنجائى که مردم جاهلیت مشرک و بخاطر پرستش بت کافر بودند لذا خداى تعالى این عملشان را زیاده در کفر نامیده .
خداى تعالى حکمى را که مترتب بر حرمت ماههاى حرام است ذکر کرده و فرموده : (( پس در آن ماهها بخود ظلم مکنید )) و روشن ترین مصادیق ظلم قتل نفس است ، همچنانکه در آیه (( یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه )) بعنوان تنها مصداق آن از رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) سؤ ال شده است . و همچنین نظیر آن آیه (( لا تحلوا شعائر الله و لا الشهر الحرام )) و آیه (( جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاما للناس و الشهر الحرام و الهدى و القلائد )) مى باشد.
و همچنین مصداق و اثر روشن حرام بودن بیت و یا حرم ، همان ایمنى از قتل است ، چنانکه فرموده : (( و من دخله کان آمنا )) و نیز فرموده : (( او لم نمکن لهم حرما آمنا )) .
همه این سخنان براى استشهاد بر این بود که کلمه نسى ء که در آیه مورد بحث آمده ظهور در تاخیر حرمت براى مقاتله دارد، یعنى عربها اگر حرمت یکى از ماههاى حرام را تاخیر مى انداخته اند فقط منظورشان این بوده که دستشان در قتال با یکدیگر باز باشد، نه اینکه حج و زیارت خانه را که مخصوص به بعضى از آن ماهها است به ماه دیگرى بیندازند.
و همه اینها این معنا را که دیگران هم گفته اند تایید مى کند که عرب معتقد به حرمت این چهار ماه بوده ، و با اینکه مشرک بودند از ملت و شریعت ابراهیم این سنت را به ارث برده بودند، لیکن چون کار دائمى آنان قتل و غارت بوده و بسیارى از اوقات نمى توانستند سه ماه پشت سر هم دست از جنگ بکشند، لذا بر آن شدند که در مواقع ضرورت ، حرمت یکى از آن ماهها را به ماه دیگرى بدهند و آزادانه به قتل و غارت بپردازند، و معمولا حرمت محرم را به صفر مى دادند و در محرم به قتل و غارت پرداخته در صفر آن را ترک مى کردند، و گاهى این معاوضه را تا چند سال ادامه داده ، آنگاه دوباره محرم را حرام مى کردند، و این کار (یعنى تغییر حرمت محرم به صفر) را جز در ذى الحجه انجام نمى دادند.
پس اینکه بعضى گفته اند نسى ء این بوده که زیارت حج را از ماهى به ماهى دیگر مى انداخته اند صحیح نیست ، زیرا بهیچ وجه بر لفظ آیه شریفه انطباق ندارد، و تفصیل این مطلب بزودى در بحث روایتى آینده - ان شاء الله - خواهد آمد، لذا در اینجا به اصل کلام برگشته مى گوئیم :
پس اینکه فرموده : (( انما النسى ء زیاده فى الکفر )) معنایش این است که تاخیر حرمتى که خداوند براى چهار ماه حرام تشریع کرده و دادن حرمت یکى از آنها به ماه غیر حرام ، خود زیادى در کفر است ؛ چون تصرف در احکام مشروعه خدا و کفر به آیات اوست ، و این عمل از مردمى که بت هم مى پرستیدند زیادى در کفر ایشان است .

  سوره توبة آیه 2 - تفسیر المیزان
فسیحوا فی الارض اربعة اشهر و اعلموا انکم غیر معجزی الله و ان الله مخزی الکافرین سیاحت به معنای راه افتادن و در زمین گشتن است ، و به همین جهت به آبی که دائما روان است می‏گویند سائح .
اینکه قرآن مردم را دستور داد که در چهار ماه سیاحت کنند کنایه است از اینکه در این مدت از ایام سال ایمن هستند ، و هیچ بشری متعرض آنان نمی‏شود ، و می‏توانند هر چه را که به نفع خود تشخیص دادند انجام دهند زندگی یا مرگ .
در ذیل آیه هم که می‏فرماید : و اعلموا انکم غیر معجزی الله و ان الله مخزی الکافرین نفع مردم را در نظر گرفته و می‏فرماید : صلاح‏تر بحال ایشان این است که شرک را ترک کرده و به دین توحید روی آورند ، و با استکبار ورزیدن خود را دچار خزی الهی ننموده و هلاک نکنند .
و اگر از سیاق غیبت به سیاق خطاب التفات نموده برای این است که خصم را مورد خطاب قرار دادن و با صراحت و جزم او را تهدید کردن نکته‏ای را می‏رساند که پشت سر او گفتن این نکته را نمی‏رساند و آن عبارتست از نشان دادن قدرت و تسلط بر خصم و ذلت و خواری او در برابر خشم و غضب خود .
مفسرین در این آیه در اینکه منظور از چهار ماه چیست اختلاف کرده‏اند ، بعضی گفته‏اند : ابتدای آن روز بیستم ذی القعده است ، و مقصود از روز حج اکبر همین روز است ، و بنا به گفته آنها چهار ماه عبارتست از ده روز از ذی القعده و تمامی ذی الحجه و محرم و صفر و بیست روز از ربیع الاول ، و در این قول اشکالی است که بزودی خواهد آمد .
عده‏ای دیگر گفته‏اند : این آیات در اول ماه شوال در سال نهم هجرت نازل شده .
و قهرا مقصود از چهار ماه ، شوال و ذی القعده و ذی الحجه و محرم است و این چهار ماه با تمام شدن ماههای حرام تمام می‏شود و آنچه آنان را وادار به این قول کرده اینست که گفته‏اند منظور از جمله فاذا انسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا ... ، که بعد از دو آیه دیگر است ماههای حرام معروف یعنی ذی القعده و ذی الحجه و محرم است که انسلاخ آنها با انقضاء ماههای چهارگانه مورد بحث مطابقت می‏کند ، و این قول دور از صواب و ناسازگار با سیاق کلام است و قرینه مقام هم با آن مساعد نیست .
احتمالى که هم سیاق آیه دلالت بر آن دارد و هم قرینه مقام یعنى قرار گرفتن حکم در آغاز کلام، و هم اینکه مى‏خواهد براى مشرکین مهلتى مقرر کند تا در آن مهلت به اختیار خود هر یک از مرگ و زندگى را نافع‏تر بحال خود دیدند اختیار کنند این است که بگوئیم ابتداى ماههاى چهارگانه همان روز حج اکبر است که در آیه بعدى از آن اسم مى‏برد، چون روز حج اکبر روزیست که این آگهى عمومى در آن روز اعلام و ابلاغ مى‏شود، و براى مهلت مقرر کردن و بر محکومین اتمام بحث نمودن مناسب‏تر همین است که ابتداى مهلت را همان روز قرار داده و بگویند:" از امروز تا چهار ماه مهلت".
و اهل نقل اتفاق دارند بر اینکه این آیات در سال نهم هجرت نازل شده بنا بر این اگر فرض شود که روز حج اکبر همان دهم ذى الحجه آن سال است چهار ماه مذکور عبارت مى‏شود از بیست روز از ذى الحجه و محرم و صفر و ربیع الاول و ده روز از ربیع الثانى.
[ همه لغت ها ] لغت های عصمت زارع بيدکي (38 مورد)
  سوره فجر آیه 1 - تفسیر نمونه
فجر : سپیده دم
 توضيح : فجر در اصل به معنى شکافتن وسیع است ، و از آنجا که نور صبح تاریکى شب را مى‏شکافد از آن تعبیر به فجر شده است ، و مى‏دانیم فجر بر دو گونه است کاذب و صادق .


  سوره بینة آیه 3 - تفسیر نمونه
قیمه : قیمة به معنى صاف و مستقیم ، یا محکم و پابرجا ، یاارزشمند و پربها ، و یا همه این مفاهیم در آن جمع است.
  سوره توبة آیه 49 - تفسیر نور
مُحیطَةٌ : احاطه
 توضيح : احاطه‏ى جهنّم بر کافران، به خاطر احاطه‏ى گناه بر وجود آنان است
[ همه اﻋﺮاب ها ] اﻋﺮاب های عصمت زارع بيدکي (2 مورد)
  سوره انفال آیه 60 - تفسیر نور
وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ
 توضيح : ضمیر «لهم»، به کفّار و کسانى که در آیه‏ى قبل مطرح بودند و بیم خیانتشان مى‏رفت، برمى‏گردد. یعنى در برابر دشمن که همواره احتمال خیانت او حتّى در صورت عهد و پیمان مى‏رود، آماده باشید
  سوره انفال آیه 65 - تفسیر المیزان
بانهم قوم لا یفقهون
 توضيح : و حرف باء در جمله بانهم قوم لا یفقهون سببیت را می‏رساند و ممکن هم هست به اصطلاح ادبی باء آلت باشد ، هر چه باشد جمله را تعلیلیه می‏کند و این تعلیل متعلق به کلمه یغلبوا است