نسرین عالی وند
[ همه پیام ها ] پیام های نسرين عالي وند (15 مورد)
  سوره بقرة آیه 257 - ظلمات و نور
للَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ
قتی جهان را بی شائبه مشاهده کنی دو جریان کلی نور و ظلمت را می بینی یک جریان که از نور به ظلمت می رودو جریان دیگر که از ظلمت به نور رهسپار است آنکه از نور به ظلمت می رود ، حرکتش از بالا به پایین است .مثل افتادن است .رسوب شدن است . بسوی سخت شدن و سنگی شدن و عاقبت به هلاکت تن دادن است . و آنکه از ظلمت به نور می رود ، حرکتش از پایین به بالا ست . مثل پرواز کردن و گذر کردن است لطیف شدن و آزاد گشتن و بسوی مطلق ره سپردن است .تضادی را که در جهان می بینی از تقابل همیشگی این دو جریان است ....هر کدام از این دو جریان ، اصحاب خود ، و نشانه های خود را دارند آنانکه به ظلمت می روند ، بارزترین ویژگی شان ان است که برای دنیا و به چنگ اوردنش له له میزنند .برای رسیدن به خواسته ها و مطامع شان ، مرده و زنده دیگران برایشان یکسان است . زیرا آنچه برای اینان مهم است داشتن و بر خوردار بودن است . اینان هر آن خواستار لجن های بیشتری از مرداب دنیایند . سیری ناپذیرند .حرص و طمع و قدرت طلبی را از تخم چشمهایشان می توان مشاهده کرد مفاهیم حقیقت ، نور ، ایثار ، عشق برایشان معنایی ندارد...و اگر حرفش رابزنند در سر نقشه ای دیگر را دنبال می کنند . این کسان صاحبان روح هایی اند که به زمین امده ، کالبد گرفته و شتابان بسوی ظلمت بیشتر می روند مصداق شان در قران یخرجونهم من النور الی ظلمات است . اینان در پایان هر دوره از حیات ، سنگین تر شده و به مرحله ای سخت ترو ثقیل تری فرو میروند . و اما اصحاب جریانی که به سوی نور رهسپارند نگاهشان همواره رو به بالا و بسوی لطیف تر شدن است ، آنها اهل جمع کردن نیستند ، دور خود را شلوغ نمی کنند ، خود را سنگین نمی سازند و همواره آماده ی سفرند ، در نگاهشان بجای حرص ، لطافت را می بینی ، عشق به کل را .کار می کنند در حالیکه بدنبال تصاحب و تملک نیستند . نگاهشان خالی از خواهش و آرزوست .اهل گذرند و گذر کردن را خوب آموخته و خوب بکار می برند مصداق شان در قرآن یخرجهم من الظلمات الی النور است . گاه است که می بینی هر دو گروه آیه الکرسی را می خوانند اما این کجا و آن کجا . یکی میخواند و دل میدهد برای رهایی ، بیداری ، زنده شدن ، نیل به نور برای باز شدن چشمان به حقیقت و آیکی می خواند به نیت خوردن و چریدن بیشتر ، بدنی سالمتر برای بر خورداری از لذتی فزونتر ، سهمی بشتر ، داشتنی وافر تر جولان دادنی سر کش تر و در نتیجه غرق شدن در ظلمتی عمیق تر
  سوره بقرة آیه 249 - حکایت دنیا
فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالَ الَّذینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرینَ249 بقره
استاد الهی قمشه‌ای
پس هنگامی که طالوت لشکر کشید ، سپاه خود را گفت: خدا شما را به نهر آبی آزمایش کند ، هر که از آن بیاشامد از من و هم آیین من نیست ، و هر که هیچ نیاشامد یا کفی بیش برنگیرد از من و هم آیین من خواهد بود. پس همه سپاهش آشامیدند به جز عده قلیلی از آنها. و چون طالوت و سپاه مؤمنش از نهر گذشتند ( و مواجه با دشمن شدند لشکر بیمناک گشته ) گفتند: ما را تاب مقاومت جالوت و سپاه او نخواهد بود. آنان که به لقاء رحمت خدا و ثواب آخرت معتقد بودند ( ثابت قدم مانده ) گفتند: چه بسیار شده که گروهی اندک به یاری خدا بر سپاهی بسیار غالب آمده ، و خدا با صابران است.
قطره عسلی بر زمین افتاد مورچه ی کوچکی آمد واز آن چشید و خواست که برود اما مزه عسل برایش اعجاب انگیز بود ، پس برگشت و جرعه ای دیگر نوشید ...باز عزم رفتن کرد ، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد ، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیاندازد تا هرچه بیشتر و بیشتر لذت ببرد ....مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد ...اما ( افسوس ) که نتوانست از آن خارج شود ، پاهایش خشک و به عسل چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت .....در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد ....بنجامین فرانکلین میگوید : دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات می یابد ، و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک می شود .این هست حکایت دنیا
  سوره حج آیه 53 - گمراهی
لِیَجْعَلَ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ فِتْنَةً لِلَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمینَ لَفی‏ شِقاقٍ بَعیدٍ 53 حج
» استاد الهی قمشه‌ای
تا خدا به آن القائات شیطان کسانی را که دلهایشان مبتلا به مرض ( نفاق و شک یا کفر ) و قساوت است بیازماید ( و باطن آنها را پدیدار سازد ) و همانا ( کافران و ) ستمکاران عالم سخت در ستیزه و دشمنی دور ( از حق ) می باشند.
کلمه شیطان معانی فراوانی میتواند داشته باشد مثلا نادانی و جهل در مقابل تعقل و دانایی ، مصداق این معنا عکس العمل کاملا متفاوت دو گروه غیر معتقد و معتقد به آیات قرآن می باشد ، گروه اول که در آیه 53 سوره حج به آن اشاره شده است در دلشان بیماری نفاق و شک و تردید است در هنگام شنیدن آیات قرآن ، القائات شیطان ( یا همان القائاتی که از جهلشان نشات گرفته ) باعث گمراهیشان می شود ، و گروه دوم که در آیه 54 سوره حج به آن اشاره شده است گروه تعقل کنندگان و دانایان است که می دانند آن نشانه و آیه واقعیت دارد و از سوی پروردگار است ، پس آنرا باور می کنند و خاشعانه تسلیم آن می شوند ،چون خداوند راه نماینده ی باور دارندگان ( یعنی کسانی که تعقل می کنند ) بسوی راه مستقیم است .

[ همه تفسیر ها ] تفسیر های نسرين عالي وند (2 مورد)
  سوره انفال آیه 55 - تفسیر مجمع البیان
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذینَ کَفَرُوا فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ 55
بدترین جنبندگان و جاندارانی که بر روی کره زمین در گشت و گذارند ، کسانی هستند که بر کفر و حق ناپذیری و بیداد خود پافشاری ورزیده و ایمان نمی آورند .اینان درحکم و علم خدا و در پیشگاه او بدترین جنبندگانند.این آیه مبارکه ، در حقیقت از آینده و غیب خبر می دهد و روشن می سازد که کفر گرایان تا هنگامه مرگ ایمان نخواهند آورد ، و همین گونه هم شد الَّذینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ، همان کفر گرایان و شرک گرایانی که با آنان پیمان دوستی و همزیستی بستی و آنان امضاء کردند ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فی‏ کُلِّ مَرَّةٍ وَ هُمْ لا یَتَّقُونَ ، آنگاه پیمان خود را شکستند ، و هر چه با آنان پیمان همزیستی به امضاء بر سانی باز هم پیمان شکنی می کنند و از عهد شکنی و یا عذاب خدا نمی هراسند فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ ، آنچه آمد دیدگاه گروهی از جمله ( ابن عباس ،سعید بن جبیر ) در تفسیر آیه است ، اما به باور (زجاج ) منظور این است که آنان را به گونه ای کیفر کن که کسانی که از پی آنان به آهنگ تجاوز و قانون شکنی می آیند و کمین کرده اند پراکنده شوند . پاره ای نیز واژه ( شرد ) را به معنای ( شنواندن ) گرفته اند ، چرا که در اشعار عرب به این مفهوم آمده است لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ باشد که آنان به خود آیند و درس عبرت گیرند واز این کار های زشت و ظالمانه دست کشند وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلی‏ سَواءٍ و اگر گروهی از کسانی که با آنان پیمان همزیستی بسته ای ، روشن و آشکار به جنگ با شما بر نخاسته اند ، اما علایم نشان می دهد که گویی درراه عهد شکنی هستند هستند و هر لحظه بیم آن میرود که خیانت ورزند ، واز خیانت و پیمان شکنی آنان در امان نیستی ، دراین صورت پیمان خود را نادیده گیر و به آن گروه اعلان کن که تو نیز با آنها پیمانی نداری ، تا هردو در نداشتن عهد و پیمان یکسان گردید . و پیش از اعلان نادیده گرفتن پیمان خود با آنان به دلیل خیانت شان ، مبادا به آنان یورش برید که به شما نسبت عهد شکنی و خیانت دهند . پاره ای می گویند : منظور از عَلی‏ سَواءٍ این است که اگر در میان تو و آن گروه پیمانی بدون ضمانت مالی امضا شده است ، به آنان اعلام کن که بدلیل خیانت شما پیمان به پایان رسیده است . و اگر پیمان همراه با ضمانت مالی بسته ای نخست حقوق مالی آنان را بپرداز و آنگاه پایان پیمان خویش با آنان را به دلیل رفتار خائنانه آنان اعلان کن ، در این صورت است که کار تو بر اساس عدل و برابری و جوانمردی است إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْخائِنینَ چرا که خدا خیانتکاران را دوست نمی دارد از این رو پیش از اعلان پایان یافتن عهد و پیمان به دلیل خیانت آنان ، هر گز بر ضد آنان به پیکار مپرداز که این خیانت است .
  سوره حج آیه 18 - منهج الصادقین
ذوی العقول ساجد حضرت احدیتند از روی طوع ورغبت و طاعت و عبادت و غیر ذوی العقول بر سبیل تسخیر و عدم ابا از تدبیر ملک قدیر یا از روی دلالت کردن آنها به ذل و خضوع خود بر عظمت مدبر وجود و صانع خود که مستجمع جمیع صفات کمال است که به جهت آن مستحق عبادت و سجود است .واز مجاهد مروی است هر که سجده نکند خدا را سایه او به سجده قیام نماید کقوله تعالی :وظلالهم بالغدووالاصال .در فتوحات این را سجده مشاهده و اعتبار گفته است و فرموده است : که از همه اشیاء ،غیر آدمیان را تبعیض نکرده پس بنده باید که مبادرت نماید به سجده تا از کثیر اول باشد که اهل سجده و اقترابند نه از کثیر ثانی که مستحق عذاب و عقابند.