[ همه نکته ها ]
نکته های محمدحسين ايراندوست (2 مورد)
● سوره آل عمران آیه 3 - کاربرد تعبیر «مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْه » در قرآن
کاربرد تعبیر «مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْه » در قرآن :
بخشی از آیه 3 سوره آل عمران چنین است : نَزَّلَ عَلَیْکَ اَلْکِتٰابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِمٰا بَیْنَ یَدَیْهِ
1- کاربرد تعبیر «مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْه » در قرآن
تعبیر «مُصَدِّقاً لِمٰا بَیْنَ یَدَیْهِ» بیش از 10 بار در قرآن بکار رفته است . و در اکثر موارد به این معناست که انبیا و کتابهاى آنان، همه از یک سرچشمه و براى یک هدفند و یکدیگر را تصدیق مىکنند. برخی موارد چنین است:
الف- سوره مائده ، آیه 46 : کاربرد این تعبیر برای حضرت عیسی(ع) :
وَقَفَّیْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَیْنَاهُ الْإِنْجِیلَ فِیهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ یعنی : عیسى پسر مریم را به دنبال پیامبران دیگر درآوردیم در حالى که تورات را که پیش از او بود تصدیق داشت و به او انجیل را عطا کردیم که در آن هدایت و نورى است و تصدیق کننده تورات قبل از آن است و براى پرهیزگاران رهنمود و اندرزى است.
ب- سوره بقره آیه 97 : کاربرد این تعبیر برای قرآن:
قُلْ مَنْ کَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ یهود مىگفتند : چون فرشتهاى که وحى بر تو نازل مىکند جبرئیل است و ما با جبرئیل دشمن هستیم، به تو ایمان نمىآوریم. اکنون قرآن به پیامبر (ص) می گوید :
بگو: هرکه دشمن جبرئیل باشد در حقیقت دشمن خداست. چرا که او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل کرده است، (قرآنى) که کتب آسمانى پیشین را تصدیق مىکند ومایهى هدایت و بشارت براى مؤمنان است. پس در این آیه تعبیر مذکور برای قرآن آمده است.البته در آیه مورد بحث یعنی آیه 3 سوره آل عمران، به صراحت ، تعبیر مذکور را برای قرآن بکار برده است : « نَزَّلَ عَلَیْکَ اَلْکِتٰابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِمٰا بَیْنَ یَدَیْهِ» یعنی خداوند کتاب قرآن را به حقّ بر تو نازل کرد، که تصدیق کننده کتابهاى پیشین است
ج- سوره احقاف آیه 30 : کاربرد این تعبیر برای جنّ :
قَالُوا یَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا کِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِیقٍ مُسْتَقِیمٍ یعنی : جنیان گفتند: ای طایفه ما، ما آیاتِ کتابی را شنیدیم که پس از موسی نازل شده در حالی که کتب آسمانی تورات و انجیل را که در مقابل او بود به راستی تصدیق میکرد و (خلق را) به سوی حق و طریق راست هدایت میفرمود.
نتیجه اینکه جنّیان، از تاریخ انبیا و کتب آسمانى آگاه هستند. یامبر انسانها، پیامبر جنّیان نیز هست و گروهى از جنّ، مأمور تبلیغِ دین و آیین پیامبران در میان جامعه خود هستند[1]
موارد دیگری هم وجود دارد که به همین چند مورد بسنده میشود.
2- اعراب آیه
نَزَّلَ : فعل ماضی مبنی بر فتح. وفاعل آن ضمیر مستتر (او) در آن است.
عَلَیْکَ : جار و مجرور که به فعل نزل
اَلْکِتابَ : مفعول به و منصوب است و علامت آن فتحه ظاهری است.
بِالْحَقِّ : جار و مجرور و در نقش حال برای «الکتاب» است.
مُصَدِّقاً : در نقش «حال دوم» برای « الکتاب» است و لذا منصوب بوده و علامت آن فتحه ظاهری است.
لِما : لام حرف جر است و «ما» اسم موصول مبنی بر سکون ، در محل جر به لام و ، و نیز (لِما) جار و مجرور بوده که متعلق به (مصدقا) هستند
بَیْنَ: ظرف مکان متعلق به محذوف ، و نیز صلة موصول و مضاف است.
یَدَیْهِ: یدی مضاف إلیه مجرور و علامت آن «یاء» است زیرا مثنى بوده و نون آن ، بدلیل اضافه حذف شده و «هاء» ضمیر متصل مبنی بر کسر و در محل جر و مضاف إلیه است.
3- ترجمه آیه :
در مورد ترجمه آن به فارسی چند نکته وجود دارد:
الف- غالب مترجمین «قرآن» را مُصدق می دانند
مثلا ترجمه الهى قمشه اى چنین است:
آن خدایى که قرآن را به راستى بر تو فرستاد که تصدیق کنندۀ کتب آسمانى قبل از خود است. [2]
یا ترجمه آیتی چنین است :
این کتاب را که تصدیق کنندۀ کتابهاى پیش از آن است به حق بر تو نازل کرد.[3]
یا ترجمه پاینده چنین است :
این کتاب را بحق بر تو نازل کرده که کتابهاى پیشین را تصدیق مى کند[4]
این سه ترجمه که به عنوان نمونه ذکر شد، بر اساس آنچه در بخش اعراب آیه گفتیم، ترجمه کردند یعنی «بِالْحَقّ» : جار و مجرور و در نقش حال برای «الکتاب» یا قرآن است. و نیز «مُصَدِّقاً» : در نقش «حال دوم» برای « الکتاب» است
ب- جمله « نَزَّلَ عَلَیْکَ اَلْکِتابَ بِالْحَقِّ» خبر چهارم «الله» است
برخی گفته اند جمله «نَزَّلَ عَلَیْکَ اَلْکِتابَ بِالْحَقِّ» خبر چهارم است برای «الله» که در آیه قبل آمده است.[5] و لذا برخی مترجمان بر همین اساس این جمله را خبر اَلله تلقی کرده اند . ترجمه الهی قمشه ای براین اساس بود. برخی ترجمه های دیگر هم چنین است. مثلا ترجمه ارفع چنین است:
خدایى که کتاب را از روى حقیقت بر تو نازل کرد که کتابهاى پیشین را تصدیق مى کند[6]
در حالی که برخی مترجمان این جمله را مستقل دانسته و با ندا و منادایِ محذوف آن را ترجمه می کنند:
در تفسیر عبدالحجت بلاغی که تفسیری است تقریبا موجز و به زبان فارسی ،چنین آمده است: «اى پیامبر! خدا ، قرآن را بر تو فروفرستاده براستى و درستى[7]. »
4- تفسیر آیه :
الف- معنای «بالحق» :
در معناى «بالحق» دو قول است:
اول - صدق : یعنی خبرهاى آن صادق و درست است که «حق» بمعناى صدق گرفته شده است.
دوم - حکمت : یعنی این کتاب را بر تو فرستاد روى حکمت و مصلحتى که ایجاب مىکرد که «حق» بمعناى حکمت آمده است. ولى این قرآن بهر کدام از این دو معنا «حق» است.[8]
ب- معنای «بَیْنَ یَدَیْهِ» :
«اکثر مفسران پیشین این تعبیر را به معنای «در جلوی آن» یا «در برابرش» می دانند. و علت این که از امورى که پیش از آن بوده «بَیْنَ یَدَیْهِ» (در جلوى او) تعبیر کرده این است که مطالب کتب پیامبران گذشته آن چنان براى رسول اکرم ظاهر و آشکار بود که گویى در برابرش قرار داشتند.
ج- معنای «مصدقاً» :
در معناى «مصدقاً» دو وجه بیان شده است:
اول - تطابق : یعنی خبرها و مطالب این کتاب با آنچه در کتابهاى آسمانى قبلى بوده مطابق است که خود این، دلیل بر نبوت پیامبر اسلام میباشد زیرا این خبرها را جز خداوند عالم به غیب کسى نمیداند. 2
دوم - تصدیق : این کتاب، همه انبیاء و کتابهاى آنان را تصدیق مىکند و آنها را صحیح و الهى میداند و چنین نیست که بعضى را تصدیق و بعضى را تکذیب نماید.
د- معنای نَزّلَ یا تنزیل :
بسیاری از مفسران معتقدند که کلمه «تنزیل» بر تدریج دلالت دارد، همچنان که کلمه «انزال» بر نزول یکپارچه و ناگهانی دلالت مى کند. بر این نظریه اشکال وارد کرده اند که علامه طباطبایی اشکال را مطرح و چنین پاسخ داده است :
ممکن است شما به گفته ما خرده گرفته و بگویید: همه جا کلمه «تنزیل»به معناى نزول تدریجى نیست ، زیرا در آیه :((لو لا نزل علیه القرآن جمله واحده )) مى بینیم که مشرکین صریحا اعتراض مى کنند که چرا قرآن یکپارچه بر آنجناب نازل نشده ، پس تنزیل در این آیه به معناى نزول دفعى است ، نه تدریجى . و در آیه : ((ان ینزل علینا مائده )) که حواریین عیسى (علیه السلام ) از آنجناب تقاضا مى کنند تا مائده اى از آسمان برایشان فرستاده شود نیز به این معنا است ، چون معلوم است نزول مائده دفعى بوده نه تدریجى ، و در آیه شریفه ((لو لا نزل علیه آیه )) که کلمه «تنزیل» در نزول دفعى یک آیه استعمال شده از این جهت بوده که یک آیه اگر نازل شود دفعتا مى شود نه به تدریج ، و اگر در آیه ((قل ان اللّه قادر على ان ینزل آیه )) کلمه «تنزیل» ظهور در نزول دفعى دارد نه تدریجى ، باز به خاطر این است که پاسخ از سؤ ال جمله قبلى است که مى گفتند: ((لو لا نزل علیه آیه )).
و به همین جهت بعضى از مفسرین گفته اند: بهتر آنست که بگوئیم معناى ((نزل علیک الکتاب )) انزال بعد از انزال و به عبارت دیگر انزال دفعى است تا این اشکال وارد نشود.
لیکن ما در پاسخ مى گوییم : اینکه گفتیم تنزیل به معناى نزول تدریجى است ، لازمه اش این نیست که بین نزول یک آیه و آیه دیگر زمان قابل توجهى فاصله شده باشد.
توضیح اینکه : هر مرکبى را از چند جزء ترکیب یافته در نظر بگیریم ، وجودش یک نسبت به مجموع و کل اجزا دارد، و یک نسبت به وجود تک تک اجزاى خود، اگر نسبتى را که به کل اجزا دارد در نظر بگیریم موجود واحدى خواهد بود، موجودى که نه تدریج مى پذیرد و نه تقسیم ، و اگر نسبتى را که وجود آن با وجود تک تک اجزایش دارد در نظر بگیریم البته یک چیز، چند چیز خواهد بود، و تدریج هم مى پذیرد، همچنان که مى بینیم قرآن کریم فرود آمدن باران را هم به «انزال» تعبیر کرده و هم به «تنزیل» چنانکه فرموده : ((انزل من السماء ماء))، و هم فرموده : ((و هو الذى ینزل الغیث )).
در تعبیر اول نسبت وجود باران با سراسر اجزاى آن در نظر گرفته شده و در نتیجه یک امر اعتبار شده ، و در تعبیر دوم نسبت وجود باران با اجزاى آن که یکى پس از دیگرى فرود مى آید در نظر گرفته شده ، و قهرا یک امر تدریجى اعتبار شده است .[9]
پس منظور از نازل شدن ((تدریجى )) قرآن ، این نیست که بین نزول یک جزء و جزء دیگر، زمانى طولانى فاصله شده باشد و آیاتى که به عنوان نقض و اشکال ذکر شد، گفتار ما را نقض نمى کند، براى اینکه منظور از نزول قرآن ((جملة واحدة )) در آیه 32 سوره فرقان این است که خوب بود اجزاى قرآن بدون وقفه ، و پشت سرهم نازل شود، چنان که آیات یک واقعه ، پشت سر هم نازل مى شده ، بدون اینکه فاصله زیادى میان آنها افتاده باشد و این نوع نزول هم نزول تدریجى است .
5- تفسیر روایی
در تفسیر عیاشی این روایت ذیل این آیه آمده است:
عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى « الم `اَللهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ اَلْحَیُّ اَلْقَیُّومُ `نَزَّلَ عَلَیْکَ اَلْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ أَنْزَلَ اَلتَّوْراةَ وَ اَلْإِنْجِیلَ `مِنْ قَبْلُ هُدىً لِلنّاسِ وَ أَنْزَلَ اَلْفُرْقانَ » قَالَ: هُوَ کُلُّ أَمْرٍ مُحْکَمٍ وَ اَلْکِتَابُ هُوَ جُمْلَةُ اَلْقُرْآنِ اَلَّذِی یُصَدَّقُ فِیهِ مِنْ کِتَابٍ قَبْلَهُ مِنَ اَلْأَنْبِیَاءِ .[10]
بنابر این روایت . «الکتاب» در این آیه یعنی تمام قرآن از ابتدا تا انتها و معنای «مصدقاً» در این آیه یعنی تصدیق کننده مضامین و مطالب ِکتابهای پیامبران پیشین.
پایدار باشید.
------------
پی نوشت ها :
[1] - تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، 1383 ش، چاپ یازدهم، تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، 1383 ش، چاپ یازدهم
[2] - قرآن، ترجمه مهدى الهى قمشهاى ، صفحه 50
[3] - قرآن ، ترجمه عبدالمحمد آیتى ، صفحه 51
[4] - قرآن ، ترجمه ابوالقاسم پاینده ، صفحه 42
[5] - محیالدین درویش ، إعراب القرآن الکریم و بیانه جلد 1 ، صفحه 454
[6] - قرآن ، ترجمه سید کاظم ارفع ، صفحه 50
[7] - ترجمه برگرفته ازحجة التفاسیر عبدالحجه بلاغی ، جلد 1 ، صفحه 243
[8] - ترجمه تفسیر مجمع البیان فضل بن حسن طبرسی ، جلد 3 ، صفحه 226
[9] - ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 7
[10] - محمد بن مسعود عیاشی ، التفسیر(تفسیر العیاشی) جلد 1 ، صفحه 162
● سوره آل عمران آیه 2 - قیومیت خداوند در آیه دوم سوره آل عمران
قیومیت خداوند در آیه دوم سوره آل عمران
آیه 2 سوره آل عمران چنین است : «اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ اَلْحَیُّ اَلْقَیُّومُ »
چند نکته در این خصوص قابل تامل است :
1- نکته ادبی :
عبارت (لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ) یک جمله ای است که در موضع نصب قرار دارد و در نقش «حال» است برای «اَلله» که در آغاز آیه آمده است.
2- اعراب :
اَللّٰهُ: مبتدأ مرفوع است وعلامت رفع آن ضمه ظاهر در آخر است.
لاٰ: حرف نفی جنس.
إِلٰهَ: اسم لا النافیة مبنی بر فتح است و اینجا در محل نصب است.
إِلاّٰ: حرف استثناء
هُوَ: ضمیر رفع منفصل مبنی بر فتح بوده و در محل رفع است. بدل از محل لای نفی جنس و اسم آن است.
اَلْحَیُّ: خبر دوم است و لذا مرفوع است و علامت رفع آن ظاهر است.
اَلْقَیُّومُ: خبر سوم است و لذا مرفوع و علامت رفع آن ظاهر است.
3- ترجمه آیه :
الف- خداى یکتا که جز او هیچ معبودى نیست، زنده و قائم به ذات [و مدبّر و برپا دارنده ونگه دارندۀ همه مخلوقات] است ( انصاریان، ص 50)
ب- خداى یکتاست که خدایى جز او نیست،و زنده و پاینده است ( ترجمه ابوالقاسم پاینده ، ص 42)
تفاوت این دو ترجمه در اعراب آیه نهفته است. اگر متناسب با بند 2 اعراب آیه را تعیین کنیم ، ترجمه الف صحیح تر است
مثلا به ترجمه خواجوی ، ص 19 توجه کنید :
خداوندگار یکتاست که جز او خدایى نیست، حى و قیوم است.
این ترجمه شبیه ترجمه پاینده است و «اَلْحَیُّ» ، «اَلْقَیُّومُ» را خبر دوم و سوم نمی داند. بلکه آن را صفت می داند
چنانچه ابوالفتوح رازی در تفسیر خود اعراب آیه را چنین مطرح کرده است :
اللّه مرفوع است به ابتداء، و لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ ، در جاى خبر اوست، و اَلْحَیُّ اَلْقَیُّومُ ، صفت اوست.
در هر حال اگر نگاه ما به اعراب آیه در موارد اختلافی ، فرق کند ، ترجمه هم فرق می کند.
در این آیه «اعراب مقبول و اصح» همان است که در بند دوم گفتیم
5- تفسیر آیه
این آیه بر «قیّومیت خدا» بر همه عالم ایجاد و هستی دلالت دارد. نظام موجودات عالم ، خودشان ، آعیان ِ آنها ، و آثارشان و صفاتشان و عوارض آنها ، همه و همه تحت «قیّومیت خدا» قرار دارد.
«قیّومیت» طبق نگاه علامه طباطبایی بر دو نوع کلی و عمده است
الف- قیّومیت تاثیر :
یعنی یک موجودی بر موجود دیگر در آثارش قیومیت دارد . این را قیوم می گویند چون آثار موجود دومی ، وابسته به آن است. این قیومیت نه تنها در حیوان و انسان هم هست. بلکه در اشیاء طبیعی و فاقد علم و شعور هم هست. مثلا گرمای آب روی ِ آتش تحت قیومیت آتش است
ب- قیّومیت حیات :
این مخصوص خداوند است که «اَلْحَیُّ» ، «اَلْقَیُّومُ» است . «قیومیت حیات » مستلزم «علم» و «قدرت» است.
6- تفسیر روایی :
الف- طبرسی در مجمع البیان:
ابن عباس میگوید: «حى قیوم» اسم اعظم خدا است و او همان اسمى است که آصف بن برخیا رفیق سلیمان براى حمل تخت بلقیس آن را خواند و در یک چشم بهم زدن از شهر «سبا» نزد سلیمان (ع) آمد.
این روایت را صاحب مجمع البیان ذیل همین آیه نقل کرده است. (ترجمه مجمع البیان، ج3 ، ص 226)
ب- بیضاوی در انوار التنزیل :
روی أنه علیه الصلاة و السلام قال : «إن اسم اللّه الأعظم فی ثلاث سور فی البقرة اللّه لا إله إلا هو الحی القیوم، و فی آل عمران اللّه لا إله إلا هو الحی القیوم، و فی طه و عنت الوجوه للحی القیوم» این آیه اشاره به اسم اعظم خدا دارد و فقط در سه سوره آمده است : بقره - آل عمران - طه.