----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- -----
انتخاب آيه : انتخاب سوره :
تقسیم بندی موضوعی انتخاب متن فارسی :
نمل
جزء : نوزدهم
وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ کَيْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدينَ14وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالاَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي فَضَّلَنا عَلي‏ کَثيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنينَ15وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتينا مِنْ کُلِّ شَيْ‏ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبينُ16وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ17حَتَّي إِذا أَتَوْا عَلي‏ وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا يَحْطِمَنَّکُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ18فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْني‏ أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتي‏ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلي‏ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْني‏ بِرَحْمَتِکَ في‏ عِبادِکَ الصَّالِحينَ19وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقالَ ما لِيَ لا أَرَي الْهُدْهُدَ أَمْ کانَ مِنَ الْغائِبينَ20لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَديداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبينٍ21فَمَکَثَ غَيْرَ بَعيدٍ فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقينٍ22
ترجمه جناب آقاي صفوي
14) فرعون و اطرافیانش با این که دل هایشان به درستى معجزات ما یقین داشت آنها را به ستم و از سر تکبّر انکار کردند. پس بنگر فرجام فسادگران چگونه شد.

15) و سوگند یاد مى کنم که ما به داود و فرزندش سلیمان، دانشى والا عطا کردیم، و آن دو گفتند: ستایش خداى را که با این نعمت دانش و دیگر نعمت هایى که به ما داده، ما را بر بسیارى از بندگان با ایمانش برترى بخشیده است.

16) و پس از داود، سلیمان دارایى ها و سلطنت او را به ارث برد و گفت: اى مردم، به من و پدرم زبان پرندگان را آموخته اند و از هر نعمتى، فراوان به ما داده شده است. به راستى این است فضل و عنایت آشکار که خدا به ما ارزانى داشته است.

17) و براى سلیمان سپاهیانش از جنّ و انس و پرندگان، همه گردآورى شدند و هر گروهى از آنها در جایگاه مخصوص خود مستقر مى گردیدند و از پراکندگى و به هم آمیختگى بازداشته مى شدند.

18) سلیمان و سپاهیانش حرکت کردند تا بر درّه مورچگان درآمدند. در آن میان مورچه اى گفت: اى مورچگان، به خانه هایتان درآیید، مبادا سلیمان و سپاهیانش که از وجود شما در این جا ناآگاهند، پایمالتان کنند.

19) سلیمان از سخن آن مورچه لب به خنده گشود و با تبسّمى، شادمانى خود را از نعمت هاى الهى آشکار کرد و گفت: پروردگارا، در دلم جوششى پدید آور تا نعمت تو را که به من و پدر و مادرم ارزانى داشته اى سپاس بگزارم و در من شورى به پا کن تا کارى را که تو مى پسندى انجام دهم، و مرا فردى شایسته گردان و در میان بندگان شایسته ات درآور.

20) و حال آن پرندگان را که ملازم رکابش بودند جویا شد; هدهد در میان آنها نبود. گفت: مرا چه شده است که هدهد را نمى بینم ؟ آیا او از آنان است که غیبت کرده اند ] و از حضور در میان لشکر باز ایستاده اند [ ؟

21) بى گمان او را به عذابى سخت عذاب مى کنم و یا سرش را مى بُرم یا این که بر غیبتِ خود دلیلى روشن براى من بیاورد.

22) هدهد پس از درنگى نه چندان طولانى به حضور سلیمان رسید. سلیمان سبب غیبتش را پرسید. هدهد گفت: به چیزى آگاهى یافتم که تو از آن بى خبرى; براى تو از دیار ( سبا ) خبرى مهم و صحیح آورده ام.

378
378