----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- -----
انتخاب آيه : انتخاب سوره :
تقسیم بندی موضوعی انتخاب متن فارسی :
قصص
جزء : بیستم
فَلَمَّا قَضي‏ مُوسَي الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتيکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ29فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يا مُوسي‏ إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ30وَ أَنْ أَلْقِ عَصاکَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ کَأَنَّها جَانٌّ وَلَّي مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسي‏ أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّکَ مِنَ الْآمِنينَ31اسْلُکْ يَدَکَ في‏ جَيْبِکَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَ اضْمُمْ إِلَيْکَ جَناحَکَ مِنَ الرَّهْبِ فَذانِکَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّکَ إِلي‏ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقينَ32قالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ33وَ أَخي‏ هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعي‏ رِدْءاً يُصَدِّقُني‏ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُکَذِّبُونِ34قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخيکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً فَلا يَصِلُونَ إِلَيْکُما بِآياتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغالِبُونَ35
ترجمه جناب آقاي صفوي
29) پس آن گاه که موسى مدت قرار داد را به پایان رسانید و با خانواده اش روانه مصر شد، در کنار کوه طور آتشى دید; به خانواده اش گفت: این جا بمانید که من آتشى دیدم; شاید پیرامون آن راهنمایى بیابم و از راه برایتان خبرى بگیرم، یا پاره اى از آن آتش بیاورم، باشد که آتشى برافروزید و گرم شوید.

30) هنگامى که موسى به سراغ آن آمد، از جانب راست درّه، در قطعه زمینى که با سخن گفتن خداوند مبارک شد، از درختى که آن جا قرار داشت ندایى به او رسید که: اى موسى، همانا من خداوندم که پروردگار همه جهان ها هستم.

31) و نیز ندا شد که: اى موسى، عصایت را به زمین بیفکن. موسى عصاى خویش انداخت. عصا اژدهایى شد که همچون مارى کوچک به شدّت مى خزید. وقتى موسى عصایش را این گونه دید، هراسان روى گرداند و فرار کرد و باز نیامد. به او گفته شد: اى موسى، پیش آى و نترس، تو از کسانى هستى که ایمنند.

32) اى موسى، دستت را در گریبان خویش ببر، آن گاه که خارج شود، بى هیچ بیمارى و عارضه اى، سپید و درخشان خواهد بود. و از خوف خدا بازویت را به خود بچسبان و فروتن و خاشع باش و همچون متکبران بازوان خود را مگشاى. این دو آیت، حجت هاى روشنى از جانب پروردگار تواَند. با این دو برهان به سوى فرعون و اشراف قوم او برو که آنان مردمى هستند که از راه خدا بیرون رفته اند.

33) موسى گفت: پروردگارا، من کسى از این قِبطیان را کشته ام، مى ترسم مرا به قصاص بکُشند.

34) و برادرم هارون از من زبانى گویاتر دارد، او را همراه من به یارى بفرست. او مرا تصدیق مى کند و پیامم را به روشنى مى رساند. من بیم آن دارم که مرا تکذیب کنند و من نتوانم درستىِ مدعاى خویش را بیان کنم.

35) خداوند به موسى گفت: ما به زودى به وسیله برادرت هارون بازویت را محکم و استوار مى کنیم و تو را نیرومند و برتر مى سازیم و شما دو تن را به وسیله آیات و معجزات خویش بر آنها چیره مى سازیم، به گونه اى که هرگز بر شما دست نخواهند یافت. تو و هارون و هر کسى که از شما دو تن پیروى کند، پیروز خواهید بود.

389
389