لیست لغت های سيروس عزيزي
از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
  سوره نور آیه 19 -
تَشیعَ :
توضیح : فعل لازم و از مصدر "شیوع" به معنای "شایع شود" ، "فاش و آشکار شود"
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره شعراء آیه 37 -
یَأْتُوکَ :
توضیح : "اتیان" ، "یَأْتُوکَ" به معنای "آمدن" است. چون با ("ب") همراه شده است، متعدی شده به معنای "آوردن" می شود
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره حمد آیه 5 -
نستعین :
توضیح : نستعین از ریشه ی ع و ن، به‌معنای مطلقِ نصرت و یاری کردن است. (فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج ۲، ص ۲۵۳، انتشارات هجرت، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۰ ق. جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ج ۱، ص ۴۲۵، نشر اسراء، قم.)
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره ناس آیه 1 -
الناس : انسان ها
توضیح : النَّاسَ
واژه ی " النَّاسَ" مجموعاً 241 بار در قرآن به کار رفته که از این میان، بیست ویک بار با حرف ندا و تحت عبارت " یا أَیُّهَا النَّاسُ " به کار برده شده است. (المعجَم المفَهرَس لألفاظ القرآن الکریم ، محمد فؤاد عبد الباقی ، دار الکتب المصریّة .) این واژه در ده سورۀ مدنی و یازده سورۀ مکی مخاطب قرار گرفته است و در هر دو گروه تقریباً به یک اندازه تکرار شده است. با توجه به تفاوت مضمونی سوره های مکی و مدنی که براساس شرایط اجتماعی زمان بعثت و مکان نزول قابل تمایز است، می توان گفت این خطاب که یکی از عام ترین خطاب ها ازنظر درجۀ فرهیختگی مخاطب و پرکاربردترین کلمات قرآن در اشکال گوناگون آن است، محدود به دوره خاصی در طول نبوت نیست.
معنای "ناس" در قرآن یعنی مردم، یا به عبارت بهتر جماعت مردم ،در این اعتبار "ناس" (مردمان) شامل همه افراد بشر است. انسان منهای رنگش و شکلش و طبقه اش و دینش و طرز تفکرش و به اصطلاح فلاسفه: انسان لابشرط. اصولا کلمه ناس در قرآن حکیم زیاد آمده است؛ چه به عنوان خطاب مثل " یا أَیُّهَا النَّاسُ " و چه به عنوان های دیگر نظیر: " ...لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ ...".
کلمه "ناس" با کلمه "انسان" از یک ریشه اند و تفاوت زیادی میان آنها نیست تنها از نظر ادبی تفاوتی که هست می گویند انسان اسم جنس است ولی ناس اسم جمع است. یعنی وقتی می گوییم انسان، مراد نوع انسان است اما وقتی گفته می شود ناس منظور جمع انسان هاست. نظیر کلمه قوم که به معنای جمع مردم است؛ پس "یاایها الناس" یعنی ای گروه انسانها! ای جامعه انسانی! ای همه انسانهای جهان!(مرتضی مطهری رحمه الله علیه- آشنایی با قرآن 1 و 2- صفحه 162-161 و 193 و جامعه و تاریخ- صفحه 175).
از نظر ریشه شناسی، اصل واژهٔ " النَّاسَ"، "أناس" از "انس" بوده که به‌علت وجود الف و لام تعریف، همزهٔ ابتدایی از آن حذف شده و لام تعریف هم در حرف «ن» ادغام شده‌است. د راین که اصل کلمه چه بوده است اختلاف وجود دارد : سیبویه پیشوای نحویان از مکتب بصری بر این باور است که ناس از ریشه ی « أنَسَ » گرفته شده است وبه معنی موجودی که اهل " أُنس وأُلفت" است می باشد لیکن کسائی پیشوای نحویان از مکتب کوفی براین باور است که ناس از ریشه ی « نَوَسَ » به معنی "حرکت وجنبش" می آید وبه معنی موجودی که دارای حرکت است می باشد . وبرخی دیگر را این باور است که ناس مقلوب از " نَسیَ " به معنی "فراموش کرد" می باشد واصل آن إنسَیان بروزن إفعَلان می باشد که در این صورت به معنی موجود فراموش کار می باشد .
بیشترواژه شناسان براین باورند که صفت "أنس وألفت " تقریبا ویژه انسان است وکمتر در دیگر موجودات یافت می شود د ر حالی که صفت " نَوسان وجنبش " مشترک میان انسان ودیگر موجودات است . پس درست آن است که انسان را به صفتی بیاراییم که ویژه اوست نه صفتی که با بقیه اشتراک دارد . بر این اساس این واژه شناسان با سیبویه هم نوا شده اند که اصل ناس از " أنس وألفت" است .
البته شمار کمی از واژه شناسان، اصل واژه را مقلوب از " نسی" می دانند وگرد آن سخن گفته اند . اگر چه این صفت(فراموش کاری) نیز باید گفت که ویژه انسان است .
لازم به یادآوری است: ناس، اناس و انس، همه اسم جمع‌اند، اما تفاوت‌هایى در کاربرد دارند: "اناس" معمولاً به دسته‌اى از انسان‌ها گفته شده است. در داستان لوط، علیه السلام، قوم او دربارة وى و مؤمنان به او گفتند: إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ؛ "اینها انسان‌هایی پاک‌دامن‌اند".(سوره ی مبارکه نمل ، ایه ی شریفه ی 56)
"انس" بر مجموع انسان‌ها اطلاق می‌شود ـ مثل جن که بر مجموع این طایفه اطلاق می‌گردد ." لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ..." ، "اگر همه انسان‌ها و جن‌ها جمع شوند...". (سوره ی مبارکه اسراء آیه ی شریفه ی 88).
اما در قران کریم واژه " النَّاسَ " کاربرد چندگانه دارد، گاهی به کل انسان ها اطلاق می شود، برای نمونه سوره ی مبارکه ناس آیه شریفه ی 1 . " قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ" ، " بگو: پناه می برم به خدای انسان ها ". گاهی برای عده ی محدود و حتی گاهی بر یک نفر اطلاق شده است ، برای مثال به نظر می رسد منظور قرآن کریم از واژه ی ناس در سوره ی مبارکه ی نساء آیه شریفه ی 54 ("أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیماً ") شخص رسول الله صلی الله و علیه و آله و سلم باشد. زیرا از ذیل آیه که می فرماید: " ... فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ..." ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم ، بر می آید که منظور از کلمه ی ناس عموم مومنان نیستند و بلکه منظور رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلم است که از آل ابراهیم علیه السلام است. و به آن حضرت نبوت داده شده است. البته معصومان علیهم السلام که از اهل بیت آن حضرت هستند، نیز مشمول آیه ی مذکور هستند، چنانکه امام صادق علیه السلام در پاسخ به یکی از یاران در باره ی این آیه ی شریفه فرمودند: " یا ابا الصباح، نحن والله الناس المحسودون. ای ابا صباح، به خدا سوگند، ما مورد حسد واقع شدگانیم. (محمد ابن یعقوب کلینی رحمه الله علیه، الکافی، ج1، ص 206.)( آیه الله سید محمد حسین طباطبایی رحمه الله علیه، المیزان فی تفسیر القران، ج4، ص599.).
هم چنین در آیه ی شریفه 173 از سوره ی مبارکه آل عمران برمی آید که منظور قرآن از واژه ی " ناس" شخصی به نام نعیم ابن مسعود اشجعی است. (اشاره به کاروان عبدالقیس و به روایتى اشاره به نعیم بن مسعود است که آورنده این خبر بودند)(برگزیده ی تفسیر نمونه، آیه الله ناصر مکارم شیرازی، حفظه الله، ذیل آیه ی شریفه)
هم چنین در آیه شریفه ی 8 سوره ی مبارکه ی بقره آمده: " وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ " : " و از مردم کسانی هستند که می گویند به خدا و به روز جزا ایمان آورده ایم و لکن ( دروغ میگویند و) هرگز ایمان نیاورده اند . ". در این آیه، ناس بر منافقین اطلاق گشته است.
هم چنین کلمه ی "ناس" در مقابله با "جن" در آیه شریفه ی: " مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ" به دست می آید که بر جن اطلاق نمی شود.

امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره کهف آیه 79 -
"وراء" :
توضیح : "وراء"
برخی گفته اند کلمه ی "وراء" از کلمات اضداد است، که هم به معنای پشت سر است، وهم به معنای پیش رو. اما به نظرمی رسد از کلمات "وجوه" باشد، که در قران درمعانی زیر به کار رفته است:
1- پشت سر:
... فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ ...(سوره مبارکه ی آل عمران ، آیه ی شریفه 187)
...پس آن عهد را پشت سر خود انداختند...
2- پیش رو:
... وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفینَةٍ غَصْباً. (سوره ی مبارکه کهف ، آیه شریفه 79)
(چرا که) پیشاپیش آنان( پیش روی آنان) پادشاهی بود که هر کشتی(سالمی) را به زور می گرفت.
...مِنْ وَرائِهِمْ جَهَنَّمُ... ( سوره ی مبارکه ی جاثیه ، آیه ی شریفه 10)
...پیش روی آن ها جهنم است...
3- جز این، غیر از این، فراتر از این
فَمَنِ ابْتَغی‏ وَراءَ ذلِکَ ...(سوره ی مبارکه ی مومنون ، آیه شریفه ی 7)
پس هر کس جز این(غیر از این)،(فراتر از این) طلب کند...
4- فرزندِ فرزند ( نوه ):
... فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ. (سوره مبارکه هود ، آیه شریفه ی 71)
پس او را به اسحاق و پس از اسحاق به ( نوه ای به نام ) یعقوب بشارت دادیم.
5- هر سو، هر جهت، همه سو، همه طرف:
وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحیطٌ. (سوره ی مبارکه ی بروج ، آیه شریفه 20 )
وخدا از هر سو(از هرطرف ،هرجهت) بر ایشان احاطه دارد. ( بر ایشان چیره و مسلط است).
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره حمد آیه 2 -
رب : توضیح در متن
توضیح : "ربّ"
واژه "ربّ" (Rabb) چنان که مشهور است، از ریشه ی "رَ.بَ.وَ" به معنای پرورش دادن و تربیت کردن نیست، بلکه از ریشه ی "رَ.بَ.بَ." است، به معنای "خداوندگار" ، "سرور" ، "مالک" ، "صاحب" و...
بنابراین، این که معمولا "ربّ" (Rabb) در آیات شریفه قرآن "پروردگار" ترجمه و تفسیر می شود، (احتمالا) درست به نظر نمی رسد.
واژه ی "ربّ" (Rabb) در بسیاری از زبان های سامی چون آکادی، آرامی، عبری، فنیقی، سریانی و...به همان مفهومی که سخن رفت، دیده می شود. (Jeffery.P 138.) و (Macuch P422-423) وHofthj p 272) و (Gsenius P 91) و (Jastrow p 1440)
طبرسی رحمه الله علیه درمجمع البیان می نویسد که: "ربّ دارای معانی متعددی است که از آن جمله سید و سرور و صاحب است.(جلد 1و2، ذیل کلمه ی رب صص21و 22) .
این کلمه ، معانی دیگری نیز دارد، از جمله:
"مالک". چنان که رسول الله، صلی الله و علیه و آله و سلم به مردی فرمود: " ا رب غنم ام رب ابل...".
"صاحب" . چنان که ابی ذویب گفته است:
"قد ناله رب الکلاب بکفه بیض رهاب ریشهن مقزع"
یعنی "صاحب کلاب".
و معانی دیگر، مثلا "رب السوق" یعنی رئیس بازار، یا "رب الخیل" یعنی سردار سپاه.
اما برخی از اهل علم و تفسیر مثل راغب اصفهانی که خدایش رحمت کند، نوشته است:"الرب فی الاصل التربیه و هو انشاءالشی حالا فحالا الی حد التمام". (ربّ) یعنی "تربیت و پرورش".
بدین شکل" ربّ " (Rabb) در قرآن را مترجمان و مفسران ، پرورش دهنده و پروردگار معنا کرده و در بیان این پرورش و چگونگی و مراحل آن سخن ها گفته اند. البته در ترجمه ها و تفسیرهای کهن معمولا در معنای مفاهیم متعددی آورده شده است، مثل "آفریدگار و پروردگار و سازنده ی کار".(نسفی رحمه الله علیه ج1 ص 3) ولی کم کم مفهوم اصلی واژه ها از یاد رفته وهمه جا در ترجمه ها و تفسیرها "پروردگار" معنا شده است. در حالی که در قرآن بسیاری از آیات نشان دهنده ی معنای اصلی واژه اند، مثلا آیه ی شریفه " إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذی حَرَّمَها وَ لَهُ کُلُّ شَیْ‏ءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمینَ ".نمل/91 یا آیه ی شریفه ی " فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ "قریش/3 یا آیه ی شریفه ی " قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ " مومنون/86 و آیات فراوان دیگری که روشن است که مفهوم آیه "خداوند، سرورشهر، یا صاحب خانه است و نه پرورش دهنده و پروردگار آن. "ربوبیت" که از سریانی به عربی راه یافته نیز " خداوندگاری" معنا می دهد.و نه "پروردگاری" .
( در عربی: Robubiiat) و در سریانی: Robuta/ یعقوب/ ص115). همین طور مشتقات دیگر واژه که می توانید آن ها را در قرآن ببینید و به سبب گستردگی کاربرد واژه ی " ربّ " (Rabb) و مشتقات آن در قرآن نیازی به ذکر آن ها در اینجا دیده نمی شود.
اما دو نکته یادآور می شود :
اول این که:
واژه ی " ربّ " (Rabb) در قرآن برای غیر خدا هم به کار رفته است.مثلا در سوره یوسف آیه ی شریفه ی 42 می خوانیم: " وَ قالَ لِلَّذی ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْکُرْنی‏ عِنْدَ رَبِّکَ فَأَنْساهُ الشَّیْطانُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنینَ " ...به کسی گه می پنداشت(از زندان) رهایی خواهد یافت، گفت پیش سرورت/پادشاهت از من یاد کن...(تا مگر مرا نیز برهاند).
و دوم:در روایات آمده است که عبدالمطلب به ابرهه گفت" انا رب الابل وللبیت رب" یعنی : " من خداوند اشترهایم هستم و خانه را خداوندی است".(سیره ی ابن هشام، ج1، ص77 )
یا: این عبارت که امام سجاد علیه السلام از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده است: ...اللهم رب هذه الدعوه التامه و الصلاه القائمه...که معنا می شود:" ای خدایی که پروردگار این دعوت تام و نماز برپا شده ای...".(سنن النبی، ص 329). نکته ی این عبارت آن است که دعوت که پرورش دادنی نیست.معنی عبارت این است:" ای خداوندی که صاحب این دعوتی، ای خدایی که این دعوت تامه از توست و تو ما را بر آن خوانده ای.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره مائدة آیه 48 -
منهاج : راه روشن، آشکار و مشخص( مادی و معنوی)
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره طه آیه 77 - در متن آمده
دَرَکاً : پا گذاشتن
توضیح : در باره واژه "درک" یکی از معانی احتمالی به شرح زیر است:
در معنای واژه "درک" (Dark) کتاب های لغت گفته اند: در رسیدن، دریافتن، ملحق شدن، به ته رسیدن، به جا آوردن، ته و نهایت هر چیز و...
راغب نیز در مفردات می گوید:
درک به معنی پایین ترین عمق دریاست و به طنابی که متصل به طناب دیگری می کنند تا به آب برسد، درک گفته می شود و هم چنین به خساراتی که دامن گیر انسان می شود، می گویند.
درکات نار در برابر درجات جنت به معنی مراحل پایین دوزخ است.(راغب ص 170)
شکل دیگری از این واژه در آیه شریفه 61 سوره شعراء آمده است. به هنگام رویارو شدن دو گروه (سپاه فرعون و بنی اسراییل) یاران موسی گفتند: " فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسی‏ إِنَّا لَمُدْرَکُونَ". که می تواند مفهومی چون: "ما گرفتار شدیم" داشته باشد.
بنابراین مفهوم واژه "درک" (Dark) در آیه شریفه مورد بحث می شود: "گرفتار شدن به دست سپاه فرعون" و چون در آیه شریفه : " تَخافُ " و" تَخْشی" با هم آمده است، " تَخافُ " می شود ترس از گرفتار شدن به دست سپاه فرعون و " تَخْشی" یعنی بیم داشتن از غرق شدن در دریا.
این بخش از آیه شریفه با آمیزه ای از تفسیر از دیرباز تا کنون بدین گونه معنا و ترجمه شده است:
1- "لا تخف ان یدرک فرعون و لا تخش الغرق من البحر" (تبیان، المجلدالسامع، ص193).
2- "نترسی از دریافتن اعداء و نشکوهی از غرقه شدن در آن جا" (تفسیر نسفی،ج1،ص444).
3- "که نترسی گرفتاری و نترسی از غرق" (روض الجنان، ج13، ص167).
4- "که نه از تعقیب ( فرعونیان ) خواهی ترسید ، و نه از غرق شدن در دریا" (ترجمه تفسیر نمونه، ج13، ص258).
5- "نه از تعقیب و رسیدن فرعونیان ترسناک باشی و نه ( از غرق شدن ) اندیشه داری". ( ترجمه ی قمشه ای، ص 468)
و...
باید گفت که معانی گفته شده اگرچه خطا نیست، دقیق هم نیست و در نتیجه ترجمه به دست داده شده رسا نیست. "درک" (Dark) در اصل و در بسیاری از زبان های سامی به معنای گام زدن، پا گذاشتن، داخل شدن در، رفتن بر روی و...است. (Gesenius , P 201 ) و از همین جا مفاهیم ثانوی فراوانی در هر یک از زبان های سامی یافته است:
در رسیدن، دریافتن، لگدزدن، کوبیدن، پایمال کردن، راهنمایی و رهبری کردن، راه و روش، انتهای هر چیز....
مفهوم مشترک و زمینه ی اصلی تمامی این مفاهیم: "به درون چیزی ره بردن و رفتن" است. بنابراین، می توان گفت: " فَاضْرِبْ لَهُمْ طَریقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً لا تَخافُ دَرَکاً وَ لا تَخْشی‏" ، یعنی برای ایشان راهی خشک در دریا بزن، از پا گذاشتن در آن نترس و بیم مدار، یا مباد که از پا گذاشتن در آن و رفتن بهراسی و بیم بداری.
عبارت : " إِنَّا لَمُدْرَکُونَ" در آیه شریفه 61 سوره ی شعراء نیز می تواند به معنای "ما لگد کوب شدیم(خواهیم شد)، ما پایمال شدیم(خواهیم شد) باشد که موسی علیه السلام درآیه ی شریفه بعد در پاسخ آنان می گوید: " قالَ کَلاَّ إِنَّ مَعی‏ رَبِّی سَیَهْدینِ". هرگز، زیرا که خداوندگارم با من است و بسی زود راهم خواهد نمود.


امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.