لیست تفسیر های ندا وليخاني
از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
  سوره بلد آیه 3 - تفسیر نمونه
- و قسم به پدر و فرزندش (ابراهیم خلیل و اسماعیل ذبیح).
سپس می‏افزاید: «و قسم به پدر و فرزندش» (و والد و ما ولد).
در اینکه منظور از این «پدر» و «فرزند» کیست؟ تفسیرهای متعددی ذکر کرده‏اند:
نخست اینکه: منظور از «والد» ابراهیم خلیل و از «ولد» اسماعیل ذبیح است و با توجه به اینکه در آیه‏ی قبل به شهر «مکه» سوگند یاد شده و می‏دانیم ابراهیم و فرزندش بنیانگذار کعبه و شهر مکه بودند این تفسیر بسیار مناسب به نظر می‏رسد بخصوص اینکه عرب جاهلی نیز برای حضرت ابراهیم و فرزندش اهمیت فوق‏العاده‏ای قائل بود، و به آنها افتخار می‏کرد و بسیاری از آنها نسب خود را به آن دو می‏رساندند.
دیگر اینکه: منظور آدم و فرزندانش می‏باشد.
سوم اینکه: منظور آدم و پیامبرانی هستند که از دودمان او برخاسته‏اند.
و چهارم اینکه: منظور سوگند به هر پدر و فرزندی است، چرا که مسأله‏ی تولد و بقاء نسل انسانی در طول ادوار مختلف، از شگفت‏انگیزترین بدایع خلقت است، و خداوند مخصوصا به آن سوگند یاد کرده است.
جمع میان این چهار تفسیر نیز بعید نیست هرچند تفسیر اول از همه مناسبتر به نظر می‏رسد.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره بلد آیه 2 - تفسیر نمونه
2- شهری که تو ساکن آن هستی!
«شهری که تو ساکن آن هستی» (و انت حل بهذا البلد).
گرچه در این آیات نام «مکه» صریحا نیامده است، ولی با توجه به مکی بودن سوره از یکسو، و اهمیت فوق‏العاده این شهر مقدس از سوی دیگر، پیدا است که منظور همان مکه است، و اجماع مفسران نیز بر همین است.
البته شرافت و عظمت سرزمین مکه ایجاب می‏کند خداوند به آن سوگند
یاد نماید، چرا که نخستین مرکز توحید و عبادت پروردگار در اینجا ساخته شده، و انبیای بزرگ گرد این خانه طواف کرده‏اند، ولی جمله‏ی «و انت حل بهذا البلد» مطلب تازه‏ای در بر دارد، می‏گوید این شهر به خاطر وجود پرفیض و پربرکت تو چنان عظمتی به خود گرفته که شایسته‏ی این سوگند شده است.
و حقیقت همین است که ارزش سرزمینها به ارزش انسانهای مقیم در آن است، مبادا کفار مکه تصور کنند اگر قرآن به این سرزمین قسم یاد می‏کند برای وطن آنها و یا کانون بتهایشان اهمیت قائل شده است، نه چنین نیست، تنها ارزش این شهر (گذشته از سوابق تاریخی خاص آن) به خاطر وجود ذیجود بنده‏ی خاص خدا محمد صلی اللَّه علیه و آله است.
ای کعبه را ز یمن قدوم تو صد شرف
وی مرده را از مقدم پاک تو صد صفا
بطحا ز نور طلعت تو یافته فروغ
یثرب ز خاک تو با رونق و نوا
در اینجا تفسیر دیگری نیز وجود دارد و آن اینکه «من به این شهر مقدس سوگند یاد نمی‏کنم در حالی که احترام تو را هتک کرده‏اند، و جان و مال و عرضت را حلال و مباح شمرده‏اند».
و این توبیخ و سرزنش شدیدی است نسبت به کفار قریش که آنها خود را خادمان، و حافظان حرم مکه می‏پنداشتند، و برای این سرزمین آنچنان احترامی قائل بودند که حتی اگر قاتل پدرشان در آنجا دیده می‏شد در امان بود، حتی می‏گویند کسانی که از پوست درختان مکه برمی‏گرفتند و به خود می‏بستند به خاطر آن در امان بودند. ولی با این حال چرا تمام این آداب و سنن در مورد پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله زیر پا گذارده شد؟!
چرا هرگونه اذیت و آزار نسبت به او و یارانش روا می‏داشتند، و حتی خونشان را مباح می‏شمردند؟!
این تفسیر در حدیثی از امام صادق علیه‏السلام نیز نقل شده است.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.