● معنای کلمه «طائر»
از سیاق ما قبل آیه و ما بعد آن و مخصوصا از جمله: «مَنِ اهْتَدى فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ ...» (إسراء/15) به خوبى برمىآید که مراد از کلمه «طائر» هر چیزى است که با آن بر میمنت و نحوست استدلال شود، و حسن عاقبت و یا سوء آن کشف و آشکار گردد، زیرا براى هر انسانى چیزى که مربوط به عاقبت امر بوده و بتوان به وسیله آن به کیفیت عاقبتش از خیر و شر پى برد وجود دارد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : در مجمع البیان (ج 6، ص 403) گفته: «طائر» در اینجا عمل انسان است، و عمل آدمى را به طائرى تشبیه کرده است که از چپ به راست پرواز مىکند که عربها آن را به فال نیک مىگیرند، و یا از راست به چپ مىپرد و آن را به فال بد مىگیرند، آرى مرغان در عرب دو حال داشتند یا از طرف چپ مسافر به طرف راست وى پرواز مىکردند که آن را سانح مىنامیدند، و یا طرف چپ خود را در برابر طرف راست ایشان قرار مىدادند، و آن را بارح مىخواندند و اصل این نامگذارى این بود که مرغ اگر سانح بود تیرانداز به سهولت مىتوانست صیدش کند، ولى اگر بارح بود نمىتوانست نشانه بگیرد.
ابو زید مىگوید: هر حیوانى (اعم از مرغ، آهو و یا غیر آن) در حال حرکت دیده مىشد آن را طائر مىنامیدند.
و در کشاف (ج 3، ص 371) آمده است که: عرب به مرغان فال مىزدند، و آن را «زجر» مىنامیدند، و چون به سفر مىرفتند، و در راه به آن برمىخوردند، کارى مىکردند که آن را از خود دور کنند، اگر از طرف چپ ایشان به طرف راستشان پرواز مىکرد آن را به فال نیک مىگرفتند، و اگر از طرف راست ایشان به سوى چپشان مىپرید آن را شوم دانسته و به فال بد مىگرفتند، و به همین جهت فال بد را تطیر نامیدند.
و در مفردات آمده: تطیر اصلش تفال به طیر است، ولى بعدها هر فال زدنى را تطیر نامیدند، چه فال نیک و چه فال بد، چه با طیر باشد و چه با غیر آن، و در قرآن آمده: «قالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنا بِکُمْ» (یس/18) گفتند که «ما شما را نحس مىدانیم» و به همین مناسبت گفتهاند: «لا طیر الا طیرک- هیچ فال بدى نیست مگر فال بد تو» و نیز در قرآن آمده: «إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بموسى- اگر بدى به ایشان برسد به موسى فال بد مىزنند» (أعراف/131) و نیز آمده: «أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ - آگاه باش که فال بدشان نزد خداست-» (أعراف/131) یعنى آن شوم و پیش آمد بدى که در پیش دارند نزد خداست، که خدا به خاطر اعمال زشتشان برایشان آماده کرده.
در آیات زیر که مىفرماید: «قالُوا اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ» (نمل/47) و «قالَ طائِرُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ» (نمل/47) و «قالُوا طائِرُکُمْ مَعَکُمْ» (یس/19) و «کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِه» نیز همه به این معنا است، و وقتى گفته مىشود: «تطایروا» معنایش این است که «سرعت گرفتند»، و به معناى «متفرق شدند» نیز استعمال مىشود (مفردات راغب، ماده «طیر»).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 72 و 73 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مراد از «الزام کردن طائر هر کسى در گردنش»
اینکه فرمود: «ما طائر هر کسى را در گردنش الزام کردهایم» معنایش اینست که آن را لازم لا ینفک و جدایى ناپذیر او قرار دادهایم که به هیچ وجه از او جدا نگردد. و اگر فرمود «طائر او را در گردنش ...»، براى این بود که تنها عضوى که از آدمى جدا نمىشود و انسان از آن جدا نمىگردد گردن است. به خلاف اعضاى دیگر از قبیل دست و پا که زندگى انسان بدون داشتن آنها امکان دارد، ولى با قطع شدن گردن، کسى زنده نمىماند، چون گردن است که سر را به سینه وصل مىکند، و گردن عضوى است که هر چه بر آن آویخته باشد چه زیور و چه غل اولین چیزى خواهد بود که در مواجهه به چشم بیننده مىخورد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 73 و 74 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : عمل انسان |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● لاینفک بودن عمل انسان از او
مقصود از جمله «وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ» این خواهد بود که خواست خدا بر این مطلب استوار است که آن چیزى که سعادت و شقاوت را به دنبال خود براى آدمى خواهد آورد همواره در گردن او باشد، و این خداست که سرنوشت آدمى را چنین لازم لا ینفک او کرده است، و این سرنوشت همان عمل آدمى است، چون خداى تعالى مىفرماید: «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرى ثُمَّ یُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى» (نجم/39-41).
پس آن طائر و آیندهاى که خداوند لازم لا ینفک آدمى کرده همان عمل اوست، و معناى الزام کردن آن اینست که خداوند چنین مقرر فرموده است که هر عملى قائم به عاملش بوده و خیر و شر آن، به خود او برگردد، نه آنکه او را رها کرده به غیر او گلاویز شود.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 74 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : عمل انسان |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● جبری نبودن سعادت و شقاوت انسان
آیه شریفه سعادت و شقاوت را اگر بطور لزوم و حتم براى انسان اثبات مىکند از راه اعمال نیک و بدش مىباشد که خود به اختیار خویش کسب کرده است نه اینکه بخواهد بگوید لزوم یکى از این دو جبرى است و عمل افراد هیچگونه اثرى در سعادت و شقاوت آنان ندارد، خلاصه اینکه معناى آیه شریفه آن طور نیست که بعضى از مفسرین (تفسیر ابو الفتوح رازى، ج 7، ص 215) خیال کردهاند که آیه شریفه سعادت و شقاوت هر کس را اثر قضاء حتمى و ازلى دانسته، چه اینکه عملى انجام دهد و یا ندهد، و چه اطاعت کند یا معصیت نماید.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : و از آیه: «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ...إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ» (حجر/43-45) استفاده مىشود که خداوند چنین مقرر فرموده است که عاقبت خیر، با داشتن ایمان و تقوى محقق مىشود، و عاقبت بد در پیروى از کفر و معصیت است.
و لازمه این قضاء این است که در عمل هر انسانى شواهدى باشد که به طور قطع و بدون خطا و اشتباه عاقبت او را تعیین و مشخص کند، چون گفتیم که چنین مقرر شده که هر عملى به صاحبش برگردد، و هر کسى جز عملش سرمایه دیگرى نداشته باشد و سرانجام کار «اطاعت» به بهشت و کار «گناه» به آتش بیانجامد.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 74 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : عمل انسان |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● کتاب انسان در قیامت، حقایق اعمال هر کس است که به او نمایانده مىشود
وضع این کتاب را که در جمله «وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً» گفته شده، جمله بعدى یعنى «اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً» (إسراء/14) روشن مىکند، چون دلالت دارد بر اینکه:
اولا آن کتابى که روز قیامت براى انسان بیرون مىکشند کتاب خود او است، و هیچ ربطى به غیر او ندارد.
و ثانیا این کتاب حقایق تمامى اعمال آدمى را دارد، بدون اینکه کوچکترین عمل او را از قلم انداخته باشد، هم چنان که در آیه دیگرى همین معنا را آورده و فرموده است: «وَ یَقُولُونَ یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصاها» (کهف/49).
و سوم اینکه: حقیقت اعمال را آمارگیرى نموده سعادت باشد یا شقاوت، نفع باشد یا ضرر جلوهگر مىسازد، جلوهاى که هیچ ابهامى نداشته و جاى هیچگونه عذرى باقى نمىگذارد، هم چنان که فرموده: «لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ» (ق/22).
و از آیه «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ» (آلعمران/30) برمىآید که کتاب مزبور دربردارنده حقیقت اعمال و نتایج خیر و شر آنها است، نه اینکه مانند کتابهاى معمولى عبارت از خطوط و رسمها بوده باشد، پس آن کتاب عبارتست از همان اعمالى که خداوند آن را به انسان نشان مىدهد که دیگر جاى حاشا و تکذیب نماند، چون هیچ دلیلى محکمتر از مشاهده و دیدن نیست.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 75 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : نامه عمل |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مراد از «طائر» و «کتاب» یک چیز است و آن اعمال آدمى است
مراد از «طائر» و «کتاب» که در آیه مورد بحث آمده، یک چیز است و آن عبارت از اعمال آدمى است، و اگر فرمود: «وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً» و نفرمود «و نخرجه» با اینکه یکى بودن آن دو، اقتضاء مىکرد که به صورت دوم تعبیر کند، به خاطر این نیست که «کتاب» غیر از «طائر» است، بلکه براى این بوده که کسى توهم نکند که عمل قبلا طائر بوده و کتاب نبوده و در قیامت کتاب شده و دیگر طائر نیست.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : و خلاصه اینکه در جمله «وَ نُخْرِجُ لَهُ» اشارهاى است به اینکه حقایق کتاب اعمال از ادراک انسان پوشیده شده و در پس پرده غفلت است، و خداوند در روز قیامت آن را از پس پرده بیرون مىکشد و آدمى را از جزئیات آن با خبر مىسازد، و مقصود از جمله «یَلْقاهُ مَنْشُوراً» هم همین است و این خود دلیل بر این است که این کتاب براى هر کس آماده و زیر سر است، و نسبت به احدى در آن غفلت نمىشود. بنا بر این، جمله مذکور تاکید جمله قبلى است که مىفرمود: «وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ» چون حاصل معناى این جمله نیز همین بود که هر انسانى به زودى آثار اعمالش را خواهد یافت، اولا براى اینکه آثار اعمال، لازم لا ینفک و جدایى ناپذیر او است و ثانیا براى اینکه به صورت کتابى در آمده که به زودى آن را پخش و منتشر خواهد دید.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 75 و 76 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : نامه عمل |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● همراه بودن اعمال خیر و شر انسان با او تا روز حساب
1-ابى جعفر (علیهالسلام) در ذیل آیه «وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ» مىفرمود: چه خیرش و چه شرش با او است، هر جا که باشد و به هیچ وجه نمىتواند از آن جدا شود، تا روزى که کتابش را که همان اعمال و کردههاى او است به دستش بدهند.
2-امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) فرمودند: مقصود از کتابى که در قیامت به گردن هر کسى است، همان مقدراتى است که برایش تقدیر کردهاند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1-این روایت را نور الثقلین (ج 3، ص 144، ح 105) ابى الجارود از ابى جعفر (علیهالسلام) روایت کرده است.
2-این روایت را تفسیر عیاشى (ج 2، ص 284، ح 32) از زرارة و حمران و محمد بن مسلم از امام ابى جعفر و امام صادق (علیهماالسلام) روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج13، ص: 96 و 97 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : عمل انسان |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.