در آیهى قبل به شخص پیامبر فرمود: عبادتت خالصانه باشد. «فاعبداللّه مخلصاً» در این آیه به همهى مردم میفرماید: تمام عبادتها باید براى خداوند باشد. «للّه الدین الخالص»
شخصى به پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله گفت: ما اموال خود را به فقرا مىدهیم تا نام ما به نیکى برده شود. حضرت فرمود: خداوند تنها کار خالص را می پذیرد و سپس این آیه را تلاوت فرمود: «اَلا للّه الدّین الخالص...»
براى بت پرستى ریشه هایى گفته اند، از جمله:
الف) براى احترام به بزرگان، مجسمهى آنان را مىساختند و با گذشت زمان این مجسّمه ها به صورت مستقل پرستش میشد.
ب) بت پرستان گمان میکردند انسان نمىتواند مستقیماً با خدا ارتباط برقرار کند و نیاز به واسطههاى مقدّس دارد، لذا براى مقدّسین تمثالى مىساختند که به مرور زمان این سمبلها به صورت بت در آمد.
[ نظرات / امتیازها ]
ارادت وتوسل به اهل بیت ،در حدی که برای ایشان تاثیر استقلالی قائل نباشیم ممدوح است؛ چه بسا اشخاصى اینطور بپندارند اینکه در ادعیه، رسول خدا (ص) و آل معصومینش (ص) شفیع قرار داده شدهاند و به حق آنان از خداى تعالى درخواست شده و همچنین زیارت قبور آن حضرات و بوسیدن ضریحشان و تبرک جستن به تربتشان و تعظیم آثارشان همه مصادیقى است از شرکى که در شرع از آن نهى شده و همان شرک وثنیت است. و استدلال کردهاند به اینکه اینگونه توجیه عبادى ،در حقیقت، قائل شدن به تاثیر ربوبى براى غیر خداى تعالى است و این خود شرک است، و مگر بتپرستان چه مىکردند؟ آنها نیز مىگفتند:این بتها شفعاء ما در درگاه خداى سبحانند و ما اگر بتها را مىپرستیم براى این منظور است که ما را قدمى به درگاه خدا نزدیک سازند. و چه فرق است در پرستش کردن غیر خدا بین اینکه آن غیر خدا پیغمبرى باشد و یا ولیى از اولیاى خدا باشد و یا جبارى از جباران و یا غیر ایشان، همه این پرستشها شرکى است که در شرع از آن نهى شده.لیکن این اشخاص از چند نکته غفلت کردهاند:اول اینکه: ثبوت تاثیر، براى غیر خدا، چه تاثیر مادى و چه معنوى ضرورى است و نمىتوان آن را انکار کرد، خود خداى تعالى در کلام مجیدش تاثیر را با همه انواعش به غیر خداى تعالى نسبت داده و مگر ممکن است غیر این باشد؟ با اینکه انکار مطلق آن ابطال قانون علیت و معلولیت عمومى است که خود رکنى است براى همه ادله توحید، و ابطال قانون مذکور، هدم بنیان توحید است.آرى، آن تاثیرى که خداى تعالى در کلام مجیدش از غیر خداى تعالى نفى کرده تاثیر استقلالى است که هیچ موحدى در آن سخنى ندارد، هر مسلمان موحدى مىداند که هندوانه وسردیش، عسل و گرمیش در مزاج، از خداى تعالى است، او است که هر چیزى را آفریده و اثرش را نیز خلق کرده. و هیچ موحدى نمىگوید که: عسل در بخشیدن حرارت به بدن حاجتى به خداى تعالى ندارد. و اما اینکه بگوییم: نه هندوانه سرد است و نه عسل گرم، و نه آب اثر سردى دارد و نه آتش اثر حرارت، در حقیقت، بدیهیات عقل را انکار کرده و از فطرت بشرى خارج شدهایم، خوب وقتى خداى تعالى بتواند به فلان موجود، فلان اثر و خاصیت را ببخشد چرا نتواند به اولیاى درگاهش مقام شفاعت و وساطت در آمرزش گناهان و برآمدن حاجات را ببخشد و حتى در تربت آنان اثر شفا بگذارد؟کسانى که به اهل شفاعت یعنى به اولیاى خدا متوسل مىشوند کارشان بدون دلیل نیست آنها مىدانند که اولا خداى تعالى در کلام مجیدش به افرادى که مرضى درگاهش باشند مقام شفاعت داده و فرموده: وَ لا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ «1».و نیز فرموده: وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى «2».و اگر در درخواستهایشان خداى تعالى را به جاه آن حضرات و به حق آنان سوگند مىدهند در این عمل خود، دلیل دارند و آن کلام خود خداى تعالى است که مىفرماید: وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ «3» و نیز مىفرماید:إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا «4».و اگر آن حضرات را تعظیم مىکنند و با زیارت قبورشان و بوسیدن ضریحشان اظهار محبت نسبت به آنان مىکنند و با تربت آنان تبرک مىجویند براى این است که این اعمال را مصادیقى براى تعظیم شعائر مىدانند و به آیه شریفه وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ «5»، و آیه مودت به ذى القربى و به آیات دیگر و روایات سنت، تمسک مىکنند.پس چنین کسى که اینگونه اعمالى را انجام مىدهد مىخواهد وسیلهاى به درگاه خدا برده و به آیه شریفه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ «6» عمل کرده باشد، پس این خود خداى تعالى است که ابتغاء وسیله به آن حضرات را تشریع کرده و دوست داشتن آنان و تعظیمشان را واجب فرموده و همین دوستى و تعظیم را وسائلى به درگاه خود قرار داده است و معنا ندارد که خداى تعالى محبت به چیزى و تعظیم آن را واجب کند و در عین حال آثار آن را تحریم نماید. بنا بر این هیچ مانعى در این کار نیست که کسى از راه دوستى انبیاء و امامان الهى و تعظیم امر آنان و سایر آثار و لوازمى که براى محبت و تعظیم هست به درگاه خدا تقرب بجوید، البته این در صورتى است که دوستى و تعظیم و بوسیدن ضریح و سایر آثار محبت، جنبه توسل و استشفاع داشته باشد نه اینکه این امور و این اشخاص را مستقل در تاثیر بداند و یا این اعمال جنبه پرستش داشته باشد.[فرق بین شرک و استشفاع]و ثانیا: از فرقى که بین شرک و استشفاع هست غفلت ورزیدهاند، و به عبارتى سادهتر اینکه نتوانستهاند فرق بگذارند بین اینکه کسى غیر خدا را بپرستد تا او نزد خدا شفاعتش کند و یا به خدا نزدیکش کند و بین اینکه تنها خدا را بپرستد و غیر خدا را شفیع درگاه او قرار دهد و با دوستى کردن به غیر خدا به درگاه خدا تقرب بجوید، که در فرض اول به غیر خداى تعالى استقلال داده و عبادت را خالص براى غیر خدا کرده که این خود شرک ورزیدن در عبودیت است و در صورت دوم استقلال را فقط و فقط به خداى تعالى داده و او را مخصوص به عبادت کرده و احدى را شریک او قرار نداده است.و اگر خداى تعالى مشرکین را مذمت فرموده، براى این است که گفته بودند: ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى «7» که این گفتارشان ظاهر در این است که به غیر خدا استقلال دادهاند و در عبادت تنها همان غیر خدا را در نظر مىگیرند نه خداى تعالى را و اگر گفته بودند: ما تنها خدا را مىپرستیم و در عین حال از ملائکه و یا رسولان و اولیاى خدا امید داریم که با اذن خدا ما را شفاعت کنند و کمبود ما را جبران نمایند. و یا گفته بودند: ما به این نامبردگان توسل مىجوییم و آنان را به درگاه خدا وسیله قرار مىدهیم و شعایرش را تعظیم مىکنیم و اولیایش را دوست مىداریم، هرگز مشرک نبودند بلکه شرکاى آنان همان جنبه را مىداشت که کعبه در اسلام دارد یعنى وجهه عبودیت آنان واقع مىشد نه معبود، همانطور که کعبه وجهه عبودیت مسلمین است نه معبود آنان بلکه مسلمین خداى تعالى را روبروى آنعبادت مىکنند.و این آقایان در باره حجر الاسود و استحباب بوسیدن آن و دست مالیدن به آن را در اسلام چگونه توجیه مىکنند؟ و همچنین در باره خود کعبه چه مىگویند؟ آیا طواف پیرامون کعبه و بوسیدن و استلام حجر شرکى است که در اسلام استثناء نشده؟- که مساله شرک، حکم ضرورى عقلى است و قابل تخصیص و استثناء نیست- و یا مىگویند: این کار فقط عبادت خدا است (و کعبه) و حجر الاسود حکم طریق و جهت را دارد؟ اگر این را مىگویند، از ایشان مىپرسیم پس چه فرقى بین سنگ کعبه و بین غیر آن هست؟ اگر تعظیم غیر خدا بر وجه استقلال دادن به آن غیر نباشد و جنبه پرستش نباشد، چرا شرک شمرده شود؟ و تمامى روایات و آیاتى که بطور مطلق به تعظیم شعائر الهى و تعظیم رسول خدا (ص) و دوست داشتن آن جناب و مودت با حضرتش و حب اهل بیتش و مودت آنان سفارش کرده و همچنین سفارشات دیگرى از این قبیل، سفارشهایى است که بجا و هیچ اشکالى در آنها نیست
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : (1) این خدایان دروغین که مشرکین آنان را مىخوانند مالک مقام شفاعت نیستند، مگر کسانى که بدانند و بر توحید حق گواهى دهند. سوره زخرف، آیه 86(2) و هرگز مقربان درگاه الهى براى کسى شفاعت نمىکنند مگر اینکه خدا راضى باشد. سوره انبیاء، آیه 28(3) فرمان ما به سود بندگان مرسل ما از ازل چنین بوده است که تنها آنان منصورند و اینکه تنها لشکر ما غالبند. سوره صافات، آیات 171- 173.(4) ما بطور حتم، رسولان خود و آنهایى که به آنان ایمان آوردهاند یارى مىکنیم. سوره مؤمن، آیه 51(5) و کسى که شعائر خدا را تعظیم مىکند این از تقواى دل او است. سوره حج، آیه 32 [.....](6) اى اهل ایمان از خدا بترسید و به او توسل جویید. سوره مائده، آیه 35(7) ما غیر خدا را مىپرستیم تا آنها ما را به خداى تعالى نزدیک کنند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]