چه بسا بعضی کلمه «من» را به معناى همان منت نهادن گرفتهاند، به این بیان که آنچه خداى تعالى به رسول گرامیش به عنوان پاداش مىدهد، در حقیقت اجرتى است در مقابل زحماتى که کشیده، پس رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مستحق آن اجرت و طلبکار آن از خداى تعالى است، و خداى تعالى منتى بر او ندارد.
ولى این معنا درست نیست، زیرا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) هم مانند همه خلائق بنده و مملوک خدا است، آن هم مملوک به حقیقت معناى ملک، هم ذاتش مملوک او است و هم صفاتش و هم اعمالش، پس اگر خداى عز و جل چیزى از آنچه ذکر شد به بندهاش مىدهد عطیهاى است از ناحیه او، نه اینکه دینى است که پرداخت مىکند، و بنده خدا آنچه را که دارد موهبت و عطیه خدا است، و به تملیک خدا مالک شده است، و در همان حال که او مالک شده باز مالک حقیقى خود او و آنچه فعلا مالک است و آنچه قبلا مالک بوده، و یا بعدا مالک مىشود، خدا است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : پس آنچه خدا به بندهاش مىدهد تفضلى است از ناحیه او، و اگر تفضل و عطایى را که در مقابل عمل بندهاش اجر و پاداش نامیده، و قرارى را که بین اجر خود و عمل بندهاش دارد، معامله نامیده، این نیز تفضل دیگرى است از او، پس منت تنها براى خدا است، او است که بر تمامى خلائق خود از انبیا گرفته تا پایینتر منت دارد، و انبیا و پائینتر از انبیا در این معنا برابرند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
این خودش به طور کلى یک حسابى است که چطور مىشود اجر و پاداشى بىنهایت باشد و یا اجر و پاداشى محدود باشد.انسان گاهى یک عمل فردى انجام مىدهد،فقط خودش است و براى خودش.این عمل به همان جا کارش تمام مىشود.بسیارى از مردم وقتى که بمیرند دفتر عملشان هم با خودشان بسته مىشود: اذا مات ابن ادم انقطع عنه عمله فرزند آدم که بمیرد عملش از او بریده مىشود،یعنى دفتر عملش بکلى بسته مىشود«الا عن ثلاث»مگر از سه چیز(در واقع سه گروه مردم):«صدقة جاریة»کار خیرى انجام بدهد که بعد از مردن او هم آن کار خیر جریان دارد.براى خدا مدرسهاى یا مسجدى و یا درمانگاهى تاسیس مىکند،هر کار خیرى،که بعد از مردنش خودش رفته است ولى کارش دارد کار مىکند،پس اجرش تا آن هست قطع نمىشود. او ورقة علم ینتفع بها یک برگ دانش مفید(گفتهاند یک برگ حداقل است،چون یک کتاب مشتمل بر برگهاى متعدد است)،اگر از کسى فقط به اندازه یک ورق دانش بماند که بعد از او مردم منتفع شوند،تا این برگ دانش و کتاب و ورقه وجود دارد و تا مردم از آن استفاده مىکنند اجر این آدم قطع نمىشود. او ولد صالح یستغفر له فرزند صالحى را به دنیا آورده و تربیت کرده که بعد از او براى او استغفار مىکند(یا به موجب روایات، منحصر به استغفار نیست،بعد از او کار خیرى انجام مىدهد).
در حدیث است:عیسى بن مریم از قبرستانى مىگذشت،با چشم غیبى و ملکوتى احساس کرد که شخصى معذب است.بار دیگر از آنجا گذشت و دید عذاب از او برداشته شده است.از خداى متعال رازش را خواست،به او گفتند این فرزندى از خود باقى گذاشته است که او در این خلال«اوى یتیما و اصلح طریقا»دو کار خیر کرد،یکى اینکه یتیم و بىپناهى را جا داد،دیگر اینکه راهى را اصلاح کرد،یک راه خرابهاى بود که مردم ناراحت بودند،جاده و راهى را اصلاح کرد،خداوند به موجب عمل فرزندش به این شخص پاداش داد که آن فرزند را او این طور ساخته بوده است.
وقتى که یک انسان عادى-مثلا کسى که یک کتاب مفید تالیف کرده است که سالها در میان مردم باقى مىماند-هنوز نزد خدا دفترش باز است،به یقین پیغمبر که نه یک نفر،نه دو نفر،نه هزار نفر،نه یک میلیون نفر،نه صد میلیون نفر،نه یک قرن و نه دو قرن سرچشمه تمام خیرات و برکات است،از او قطع شدن[اجر]معنى ندارد،تا دنیا دنیاست[اجر و پاداش دارد.]آن وقت انسان اجر دارد که کار او از روى کمال عقل و دانایى و اختیار باشد،چون شرط تکلیف این است که انسان عاقل و مختار و با اراده باشد(و بالغ بودن که یک امر مفروض و مسلمى است).
و انک لعلى خلق عظیم همانا تو بر خلقى عظیم هستى.اولا معنایش این است که تو داراى خلق عظیم هستى،چرا«على خلق عظیم»گفته است؟
[ نظرات / امتیازها ]