لیست نکته های رضا رضائي
از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
  سوره انفال آیه 33 - برداشته شدن عذاب عمومى از مسلمانان به برکت وجود شخص پیامبر صلى الله علیه وآله
با توجّه به اینکه در آیه‏ى بعد، کفّار مکّه به عذاب تهدید شده‏اند، معلوم مى‏شود که منظور از نفى عذاب در این آیه، برداشته شدن عذاب عمومى از مسلمانان به برکت وجود شخص پیامبر صلى الله علیه وآله است، مثل عذاب‏هاى اقوام پیشین، وگرنه اشخاصى در موارد خاصّى گرفتار عذاب الهى شده‏اند. مانند عذاب نعمان‏بن حارث در آیه‏ى قبل. در احادیث آمده است که خداوند به خاطر وجود برخى افراد پاک و علماى ربّانى، سختى و عذاب را از دیگران برمى‏دارد. چنانکه در ماجراى قلع و قمع قوم لوط، حضرت ابراهیم به فرشتگان مأمور عذاب گفت: «انّ فیها لوطاً» یعنى آیا با وجود یک مرد خدایى در منطقه، آنجا را نابود مى‏سازید؟! فرشتگان گفتند: ما مى‏دانیم که لوط در آنجاست و به او دستور خارج شدن از آنجا را داده‏ایم. <507> یا حضرت على علیه السلام پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود: یکى از دو امان از میان ما رفت، أمن دیگر را که استغفار است حفظ کنید. <508> و یا در روایت مى‏خوانیم امام رضا علیه السلام به زکریا ابن آدم فرمود: در شهر قم بمان که خداوند همان گونه که به واسطه‏ى امام کاظم علیه السلام بلا و عذاب را از اهل بغداد برداشت، به واسطه‏ى وجود تو نیز بلا را از آن شهر دور مى‏کند. <509> پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمودند: مرگ و زندگى من براى شما خیر است؛ در زمان حیاتم خداوند عذاب را از شما بر مى‏دارد و پس از مرگم نیز با عرضه‏ى اعمالتان به من، با استغفار و طلب بخشش من، مشمول خیر مى‏شوید. «امّا فى مماتى فتعرض علىّ اعمالکم فاستغفر لکم» <510> نافرمانى و انجام بعضى گناهان، از اسباب نزول بلا و عذاب الهى است، و راه جبران آن توبه و استغفار است. «و ما کان اللّه معذّبهم و هم یستغفرون» چنانکه در دعاى کمیل مى‏خوانیم: «اللّهم اغفر لى الذنوب الّتى تنزل البلاء» وهمان گونه که خداوند در آیه‏اى دیگر مى‏فرماید: «و ما کان ربّک لیهلک القرى بظلم و أهلها مصلحون» <511> تا وقتى که مردم اهل صلاح و اصلاح باشند، خداوند آنان را هلاک نمى‏کند. 1- وجود پیامبر صلى الله علیه وآله و مردان خدا، مایه‏ى امان براى اهل زمین است. «و ما کان اللّه لیعذّبهم و أنت فیهم» 2- استغفار، مانع بلاست. «و ما کان اللّه معذّبهم و هم یستغفرون» (برگشت از کفر و الحاد نیز نوعى استغفار است.) 3- توبه و استغفار، اهمیّت ویژه‏اى نزد خدا دارد، چنانکه سرنوشت امّتى را نیز تغییر مى‏دهد. «و ما کان اللّه معذّبهم و هم یستغفرون»
قالب : تفسیری گوینده : رضا رضائی
منبع : تفسیر نور موضوع اصلی : سوره انفال
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره انفال آیه 32 - اینگونه نفرین‏ها، یا از شدّت تعصّب و لجاجت است
اینگونه نفرین‏ها، یا از شدّت تعصّب و لجاجت است، یا براى عوام‏فریبى است. بر خود نفرین مى‏کنند تا مردم ساده‏دل احساس کنند که آنان حقّ هستند و اسلام، باطل است. پس از تعیین حضرت على علیه السلام به امامت از سوى پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله که به فرمان خداوند در غدیر خم انجام شد و حضرت فرمودند: «مَن کنت مولاه فهذا علىّ مولاه»، نعمان‏بن حارث که از منافقان بود، نزد پیامبر آمده و گفت: ما را به توحید، نبوّت، جهاد، حج، روزه، نماز و زکات، دستور دادى پذیرفتیم، حالا هم این جوان را امام ما قرار داده‏اى؟! پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود: به فرمان خدا بود. او از شدّت ناراحتى به خود نفرین کرد و در نفرین، از همین آیه اقتباس کرد. <505> امّا هنوز چند قدمى برنداشته بود که سنگى از آسمان بر سر او فرود آمد و او را به هلاکت رساند و آیات اوّل سوره معارج نازل گردید. <506> «سئل سائل بعذاب واقع» 1- گاهى تقدّس‏نمایى و سوگند یادکردن، از حربه‏هاى دشمن براى فریب مؤمنان است. «الّلهم...» 2- عناد و لجاجت، انسان را تا مرز رضایت به نابودى خویش پیش مى‏برد. «فامطر علینا حجارة...» 3- برخى از مخالفان پیامبر، به خدا و تأثیر او در هستى و اثر داشتن دعا معتقد بودند. «الّلهم ان کان... امطر علینا... او ائتنا...»
قالب : تفسیری گوینده : رضا رضائی
منبع : تفسیر نور موضوع اصلی : سوره انفال
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره انفال آیه 31 - مکرهاى پى در پى کفّار
در آیه‏ى قبل، سخن از مکرهاى پى در پى کفّار و توطئه براى طرد و کشتن پیامبر صلى الله علیه وآله بود، این آیه نمونه‏اى از مکرهاى فرهنگى آنان را که براى تحقیر مکتب و قرآن طرح شده است، بیان مى‏کند. «اَساطیر» جمع «اسطوره»، به معناى افسانه‏هاى خرافى و خیالى است، که یا درباره‏ى انسان‏هاى اوّلیه است و یا ساخته و پرداخته آنان است. نضربن حارث در سفرى به ایران، داستان رستم و اسفندیار را فرا گرفته و در بازگشت به حجاز براى مردم بازگو مى‏کرد و مدّعى بود که من هم مى‏توانم مثل محمّد صلى الله علیه وآله حرف بزنم و قصه بگویم. <504> 1- از حربه‏هاى دشمن، عوام‏فریبى، سبک شمردن و مسخره نمودن حقّ است. «قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا» امّا دشمنان طبل توخالى‏اند و تنها ادّعا دارند و در عمل، از آوردن نظیر قرآن عاجزند. 2- دشمنان نیز به برترى و فوق تصوّر بودن قرآن، اعتراف داشتند. «ان هذا الاّ أساطیر الاوّلین» 3- تهمت تحجّر، سنّت‏گرایى وکهنه‏پرستى، از قدیمى‏ترین تهمت‏ها به مؤمنان است. «أساطیر الاوّلین»
قالب : تفسیری گوینده : رضا رضائی
منبع : تفسیر نور موضوع اصلی : سوره انفال
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره انفال آیه 30 - «مکر»، به معناى تدبیر، چاره‏اندیشى، طرح و نقشه است
«مَکر»، به معناى تدبیر، چاره‏اندیشى، طرح و نقشه است. این آیه اشاره به «لیلة المبیت» و توطئه‏ى کفّار براى قتل رسول خدا صلى الله علیه وآله دارد که آن حضرت از طریق جبرئیل آگاه شد و على علیه السلام به جاى او در بستر خوابید و پیامبر شبانه از خانه خارج شد و به غار ثور رفت و از آنجا به مدینه هجرت نمود. ضمناً در شب هجرت چون على علیه السلام حاضر شد جان خود را فداى پیامبر کند، آیه «ومن النّاس مَن یَشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه» <502> در مورد حضرت على علیه السلام نازل شد. <503> سه طرح و نقشه‏اى که براى مقابله‏ى کفّار با پیامبر صلى الله علیه وآله در آیه مطرح شده، محصول جلسه‏ى مشرکین در «دار النَدوه» بود و بالاخره نقشه‏ى قتل را تصویب کردند که از هر قبیله یک نفر آماده شود و دسته جمعى حمله کرده، پیامبر را بکشند تا بستگان آن حضرت نتوانند براى خونخواهى، با همه‏ى قبایل درگیر شوند. این آیه ممکن است با توجّه به آیه 27 همین سوره باشد که فرمود: به خدا و رسول خیانت نکنید که اگر خیانت کنید، با تدبیر الهى رسوا مى‏شوید. چه بسا خداوند امور مهمى را با موجود ضعیفى انجام مى‏دهد و یا توطئه‏هاى بسیار بزرگى را با آن خنثى مى‏کند؛ بنى‏آدم با کلاغ آموزش مى‏بیند، مرگ سلیمان با موریانه کشف مى‏شود، بلقیس با هدهد دعوت مى‏شود، فیل سواران ابرهه، با پرنده کوچکى به نام ابابیل و نمرود با پشه نابود مى‏شوند، و توطئه‏ى کفّار مکّه با عنکبوتى خنثى مى‏شود. اینها همه براى نشان دادن نهایت ضعف و ناتوانى بشر در برابر قدرت بى‏پایان الهى مى‏باشد. 1- یادآورى امدادهاى الهى و خطرهایى که خدا از ما دور کرده، مایه‏ى آرامش و قوّت قلب است. «و اذ یمکر بک...» 2- زندان و ترور و تبعید، ابزار دست جبّاران تاریخ براى مقابله با حقّ است. «لیثبتوک أو یقتلوک...» 3- کفر، انسان را تا حدّ پیامبرکشى مى‏کشاند. «الّذین کفروا... یقتلوک» 4- در مقابل سخن حقّ، هیچ دلیل و منطقى وجود ندارد. کافران به جاى حلّ مسئله و پذیرش حقّ، براى حذف موضوع حقّ و مردان حقّ اقدام مى‏کنند. «الّذین کفروا لیثبتوک او یقتلوک او...» 5 - توطئه‏ى کفّار علیه مسلمانان وحمایت خداوند از مسلمانان دائمى است. «یمکرون و یمکر اللّه» (چنین نیست که همیشه دشمنان به اهداف خود برسند، خداوند با تدبیر خود، توطئه‏هاى آنان را خنثى مى‏کند.) 6- هر که با طرفداران حقّ حیله کند، با خداوند طرف است. «یمکرون و یمکر اللّه» 7- خداوند، حامى کتاب و اولیاى خویش است و با تار عنکبوت، اشرف مخلوقات را حفظ مى‏کند و بزرگ‏ترین توطئه‏ها را خنثى کرده، مسیر تاریخ را عوض مى‏کند. «واللّه خیر الماکرین» 8 - هر جا لازم باشد، خداوند اولیاى خود را از توطئه‏ها آگاه مى‏کند. نقشه‏اى را که مى‏خواستند کسى نفهمد، همه‏ى دنیا فهمیدند. «واللّه خیر الماکرین»
قالب : تفسیری گوینده : رضا رضائی
منبع : تفسیر نور موضوع اصلی : سوره انفال
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره انفال آیه 29 - وسیله ومعیار شناخت حقّ از باطل متعدّد است
وسیله ومعیار شناخت حقّ از باطل متعدّد است، از جمله: الف: انبیا واولیاى الهى؛ چنانکه پیامبر صلى الله علیه وآله را فاروق نامیدند <497> ویا در حدیث مى‏خوانیم: «مَن فارق علیّاً فقد فارق اللّه» <498> هر کس على علیه السلام را رها کند، خدا را رها کرده است. ب: کتاب آسمانى؛ که با عرضه امور به آن مى‏توان حقّ را از باطل تشخیص داد. ج: تقوا، زیرا طوفان غرائز و حبّ و بغض‏هاى همراه با بى‏تقوایى، مانع درک حقایق است. د: عقل و خرد؛ که بدون آن نمى‏توان حتّى به سراغ وحى رفت. فرقان و قدرت تشخیص حقّ از باطل، حکمت و بینشى خدادادى است که به اهل تقوا داده مى‏شود و به علم و سواد و معلومات وابسته نیست. به گفته‏ى تفسیر کبیر فخررازى، «تکفیر سیّئات»، پرده‏پوشى در دنیا و «مغفرت»، رهایى از قهر خدا در آخرت است، و به گفته‏ى تفسیر نمونه، «تکفیر»، محو آثار اجتماعى و روانى گناه و «مغفرت»، بخشایش نسبت به عذاب دوزخ است. کسانى که تقوا داشته و تمایلات نفسانى را کنار بگذارند، قوّه‏ى تشخیص حقّ به آنها عطا مى‏شود. چنانکه در آیه‏ى دیگرى مى‏خوانیم: «اتّقوا اللّه و یعلّمکم اللّه» <499> از خدا پروا کنید، خداوند شما را آگاه مى‏کند ویادتان مى‏دهد. گویا روح همچون آینه‏اى است که تقوا غبار را از آن مى‏زداید و نور حقّ در آن منعکس مى‏شود، چنانکه حضرت على علیه السلام تقوا را دارو و درمان دل‏ها، نور و بینایى کوردلى‏ها و شفا و وسیله‏ى اصلاح قلب، تطهیر جان، امنیّت ترس‏هاى درونى و روشنایى تاریکى‏ها مى‏داند، «فانّ تقوى اللّه دواء داء قلوبکم و بصر عمى افئدتکم و شفاء مرض اجسادکم و صلاح فساد صدورکم و طهور دنس انفسکم و جلاء عشا ابصارکم و أمن مفزع جأشکم و ضیاء سواد ظلمتکم...» <500> و بر عکس، حرص‏ها و طمع‏ها سبب لغزش خردها مى‏شود، حضرت على علیه السلام مى‏فرماید: «اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع» <501> بیشترین لغزشگاه خرد، زرق و برق طمع‏ها مى‏باشد. حقیقت سرایى است آراسته‏ هوا و هوس گرد بر خاسته نبینى که هر جا که برخاست گرد نبیند نظر، گرچه بیناست مرد 1- اگر تقوا داشته باشیم، در آزمایش مال و فرزند، خداوند ما را راهنمایى مى‏کند که چگونه برخورد نماییم. «اموالکم و اولادکم فتنة... ان تتّقوا اللّه یجعل لکم فرقانا» 2- عملکرد انسان، در بینش او اثر دارد. کسى که تقوا دارد، علاوه بر علم، فطرت، عقل وتجربه، خداوند بصیرت ودید وشناخت ویژه‏اى به او مى‏دهد. («فرقان» نکره آمده است تا نشان دهد که بصیرت خاصّى مراد است) 3- تقوا، هم عامل شناخت صحیح، «فرقان» هم مایه‏ى آبرو و حیثیّت اجتماعى، «یُکفّر عنکم» و هم سبب مغفرت اخروى است. «یغفر لکم» 4- اعطاى بصیرت ویژه به پرهیزکاران و بخشش گناهان آنان، تفضّلى از جانب خداوند است. «یجعل لکم فرقانا... واللّه ذو الفضل العظیم»
قالب : تفسیری گوینده : رضا رضائی
منبع : تفسیر نور موضوع اصلی : سوره انفال
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره انفال آیه 28 - محور بسیارى از لغزش‏هاى انسان و ریشه‏ى بسیارى از گناهان از قبیل: معاملات حرام، احتکار، دروغ، کم‏فروشى، ترک انفاق، ندادن خمس وزکات، حرص و کارشکنى و سوگندهاى دروغ و تضییع حقوق مردم،
محور بسیارى از لغزش‏هاى انسان و ریشه‏ى بسیارى از گناهان از قبیل: معاملات حرام، احتکار، دروغ، کم‏فروشى، ترک انفاق، ندادن خمس وزکات، حرص و کارشکنى و سوگندهاى دروغ و تضییع حقوق مردم، گریز از میدان جنگ، ترک هجرت و جهاد و...، علاقه به مال و فرزند است. پس اینها عامل امتحان و لغزشند، آن گونه که ابولبابه را (آیه قبل) به لغزش کشید و براى حفظ مال و فرزندان خود، به همکارى با دشمن وادار کرد. کسانى که از مدینه به ابوسفیان خبر دادند که مسلمانان براى تصاحب کاروان تجارتى آنان نیرو بسیج کرده‏اند، از مهاجرانى بودند که در مکّه مال و فرزندى داشتند. <489> قرآن با تعبیرات مختلفى به فتنه بودن مال و فرزند و دل نبستن به آنها و امکان انحراف به واسطه‏ى آنها هشدار داده است، از جمله: الف: امکان شرکت شیطان در مال و فرزند انسان. «شارکهم فى الاموال و الاولاد» <490> ب: افزون‏خواهى در مال و فرزند و آثار منفى آن. «تکاثر فى الاموال و الاولاد» <491> ج: بازدارندگى فرزند و مال از یاد خدا. «لا تلهکم أموالکم و لا أولادکم عن ذکر اللّه» <492> د: نجات‏بخش نبودن اموال و اولاد در قیامت. «لن تغنى عنهم أموالهم و لا أولادهم» <493> در آیه نکاتى به چشم مى‏خورد که نشان مى‏دهد آزمایش مال وفرزند بسیار سخت و جدّى و پیروز شدن در آن بسیار مهم است، اوّلاً آیه با جمله‏ى «واعلموا» ل‏غاز شده که هشدار است. ثانیاً کلمه‏ى «انّما» نشان مى‏دهد که آزمایش با مال وفرزند چون و چرا ندارد و حتمى است. ثالثاً خود مال وفرزند فتنه شمرده شده‏اند، نه‏آنکه وسیله آزمایش وفتنه باشند. <494> حضرت على علیه السلام فرمودند: «لایقولنّ احدکم الّلهم انّى اعوذ بک من الفتنة لانّه لیس احد الاّ و هو مشتمل على فتنة»، هیچ کس از خداوند دورى از فتنه و آزمایش را نخواهد، زیرا همه‏ى مردم بدون استثنا دچار آن مى‏شوند، بلکه دورى از لغزش و انحراف در آزمایشات را از خدا درخواست کند. آنگاه حضرت درباره‏ى علّت و فلسفه‏ى امتحان‏هاى الهى فرمود: تا راضى از ناراضى مشخص شود و عوامل سعادت و شقاوت هرکس در اعمال او مشخص گردد. <495> 1- علاقه‏ى افراطى به مال و فرزند، انسان را به خیانت مى‏کشد. «لا تخونوا... و اعلموا...» و حتّى گاهى موجب دست برداشتن از اصول انسانى و دینى (امانت و اداى امانت) مى‏شود. (با توجّه به شأن نزول آیه قبل) 2- مال و فرزند مى‏توانند دو دام فریبنده باشند. «انّما اموالکم و اولادکم فتنة» 3- توجّه به پاداش بزرگ الهى، از اسباب دل کندن از دنیا و ترک خیانت است. «اَنّ اللّه عنده أجر عظیم» 4- مال وفرزند با تمام جاذبه‏هایى که دارند، در مقایسه با الطاف وپاداش‏هاى الهى ناچیز هستند. (در برابر «اموالکم و اولادکم»، عبارت «اجر عظیم» آمده است) <496>
قالب : تفسیری گوینده : رضا رضائی
منبع : تفسیر نور موضوع اصلی : سوره انفال
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره انفال آیه 27 - به خدا و پیامبر خیانت نکنید
در شأن نزول این آیه آمده است: هنگامى که مسلمانان به فرمان پیامبر صلى الله علیه وآله، یهود بنى‏قریظه را محاصره کردند، آنان پیشنهاد صلح وکوچ کردن به شام را دادند و پیامبر نپذیرفت و سعدبن معاذ را به داورى مأمور ساخت. یکى از مسلمانان همراه او به نام «ابولبابه» که سابقه دوستى با آنان داشت، با اشاره به گلوى خود به آنان فهماند که در صورت پذیرش حکمیّت سعدبن معاذ، همه کشته خواهید شد، جبرئیل این اشاره را به پیامبر صلى الله علیه وآله خبر داد. پس از آن ابولبابه شرمنده از این خیانت، خود را به ستون مسجد پیامبر بست و هفت شبانه روز چیزى نخورد، سرانجام خداوند توبه‏اش را پذیرفت. <482> شأن نزول دیگرى نیز بیان شده که در جنگ بدر، بعضى از مسلمانان نامه‏اى به ابوسفیان نوشتند و از نقشه‏ى پیامبر صلى الله علیه وآله به او خبر دادند، ابوسفیان هم از مشرکان مکّه درخواست کمک کرد که هزار نفر براى جنگ بدر به راه افتادند. <483> در فرهنگ قرآن، امانت مفهوم وسیعى دارد و تمام شئون زندگى سیاسى، اجتماعى و اخلاقى را شامل مى‏شود از جمله: الف: تمام نعمت‏هاى مادّى و معنوى مثل مکتب، قرآن، رهبر، فرزند وآب وخاک. ب: اهل‏بیت پیامبر علیهم السلام. <484> ج: هم خودمان، امانت براى خویشتنیم، چنانکه در آیه‏ى دیگر مى‏خوانیم: «انّکم کنتم تختانون أنفسکم» <485> و هم جامعه براى ما. د: انفال، غنائم، خمس، زکات و اموال عمومى. (ورود آیه در سوره انفال وغنائم جنگ بدر) ه : امام‏باقر علیه السلام فرمود: احکام دین، فرائض و واجبات الهى، امانت است. <486> و: حکومت ومسئولیّت. بنابراین نافرمانى و ادا نکردن حقوق و وظایف خود در ارتباط با این امانت‏ها، خیانت است، چنانکه ابن عبّاس مى‏گوید: هرکس چیزى از برنامه‏هاى اسلامى را ترک کند، یک نوع خیانتى به خدا و پیامبر مرتکب شده است. <487> همان گونه که پیشى گرفتن ناصالحان بر صالحان در مسئولیّت‏هاى اجتماعى، خیانت به خدا و رسول و مسلمانان است. پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمودند: کسى که در امانت خیانت کند در حقیقت منافق است، هرچند روزه بگیرد و نماز بخواند و خود را مسلمان بداند. و امام صادق علیه السلام فرمودند: نماز و روزه‏ى مردم شما را نفریبد، زیرا گاهى همه‏ى آنها از روى عادت است. مردم را با راستگویى و اداى امانت امتحان کنید و بشناسید. <488> خیانت نکردن در امانت از وظایف و حقوق انسانى است، بنابراین حتّى به امانت غیر مسلمان هم نباید خیانت کرد. 1- خیانت، با ایمان سازگار نیست. لازمه‏ى ایمان، امانت‏دارى است. «یا ایها الّذین آمنوا لاتخونوا» 2- گاهى یک اشاره به سود دشمن، خیانت است. (با توجّه به شأن نزول اوّل) 3- افشاى اسرار نظامى، خیانتى زشت است. (با توجّه شأن نزول دوّم آیه) 4- خیانت به پیامبر، خیانت به خداوند است. «لاتخونوا اللّه و الرّسول» («لاتخونوا» در مورد خدا وپیامبر با هم آمده ودر مورد سایر مردم باز تکرار شده است.) 5 - خیانت به خدا و رسول، خیانت به خود است و زیان آن به خود انسان باز مى‏گردد. «لاتخونوا اللّه والرّسول وتخونوا اماناتکم» (طبق این معنى که با ظاهر آیه سازگار است، تقدیر گرفتن کلمه‏ى «لا» در «تخونوا اماناتکم»، نیازى نیست.) 6- امانت مردم به منزله‏ى امانت خود ما و خیانت به آن خیانت به خودمان است. «لا تخونوا... تخونوا اماناتکم» 7- خیانت، فطرتاً زشت و محکوم است. «و انتم تعلمون» 8 - خیانت‏هاى آگاهانه، خطرناک است. «و تخونوا اماناتکم و انتم تعلمون» (هم به زشتى خیانت آگاهید و هم پیامدهاى بد آن را مى‏دانید)
قالب : تفسیری گوینده : رضا رضائی
منبع : تفسیر نور موضوع اصلی : خیانت‌کاران
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره انفال آیه 26 - اذیّت و آزار و شکنجه‏ى مسلمانان توسط مشرکان
«تَخطّف»، به معناى به سرعت گرفتن و ربودن است. مسلمانان مکّه قبل از هجرت پیامبر به مدینه، همواره مورد اذیّت و آزار و شکنجه‏ى مشرکان بودند، لذا با سفارش و تدبیر پیامبر به صورت فردى یا دسته‏جمعى به دیگر مناطق هجرت مى‏کردند؛ بعضى به حبشه، بعضى به یمن و طائف و برخى به شعب ابى‏طالب رفتند و پیوسته در ترس و اضطراب بودند و هنگامى که به مدینه مهاجرت کردند، هیچ خانه و کاشانه‏اى نداشتند و عدّه‏ى بسیارى از آنان جزو اصحاب صُفّه ودر مسجد پیامبر جاى گرفته بودند. انصار نیز در اوائل هجرت پیامبر به مدینه، در فقر و ندارى و قحطى گرفتار بودند به حدّى که به دانه‏اى خرما بسنده مى‏کردند، به علاوه گرفتار اذیّت و آزار یهودیان نیز بودند. امّا در اواخر بعثت، خداوند به مسلمانان مکنت و توانایى داد وبه چنان قدرتى رسیدند که اهل ذمّه به آنان جزیه مى‏دادند و یا مشرکان همواره در ترس و اضطراب از کشته و اسیرشدن و به غلامى و کنیزى گرفتار شدن توسط مسلمانان بودند و بعضى نیز با طوع و رغبت اموال خود را تقدیم مسلمانان مى‏کردند. <481> در اینجا خداوند ضعف و ناتوانى آنان را یادآور مى‏شود تا شکرگزار قدرت و امنیّت موجود باشند. 1- یادآورى روزهاى ناتوانى و روزهاى یارى خداوند، مایه‏ى دور شدن از فتنه‏هاست. «واتّقوا فتنة - واذکروا» 2- در ابتدا تعداد مسلمانان، بسیار کم بود. (کلمه «قلیل» به جاى «قلیلون»، تأکید بر کم بودن است) 3- مسلمانان در مکّه تا پیش از هجرت به مدینه، دائماً ترس و دلهره داشتند. «تخافون» (فعل مضارع، نشانه‏ى استمرار است) 4- در راه حقّ، از کمى نفرات وناتوانى وآوارگى نهراسیم، «واذکروا اذ انتم قلیل» که یارى خداوند حتمى است. «فاواکم و ایّدکم...» 5 - امنیّت «فاواکم»، توان رزمى و پیروزى «ایّدکم بنصره» و بهبود امکانات اقتصادى «رزقکم من الطیّبات»، از نعمت‏هاى ویژه الهى مى‏باشد. 6- یادآورى روزهاى ضعف و مقایسه آن با روزهاى پیروزى، مایه‏ى شکرگزارى و عشق و توکّل به خداوند است. «واذکروا... لعلّکم تشکرون» 7- در سایه‏ى ایمان، خداوند به گروه اندکِ ضعیفِ هراسناک، عزّت و قدرت و مکنت مى‏بخشد.
قالب : تفسیری گوینده : رضا رضائی
منبع : تفسیر نور موضوع اصلی : مشرک- مشرکین
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
  سوره انفال آیه 25 - دعوت حیات بخش خدا و پیامبر
«فتنه»، به معناى شرک، کفر، بلا و آزمایش، شکنجه و عذاب است و در این آیه به معناى بلا و مصیبت‏هاى اجتماعى است. <474> در آیه‏ى قبل، دستور اطاعت از پیامبر صلى الله علیه وآله بود، اینجا پرهیز از فتنه. پس معلوم مى‏شود که یکى از مصادیق فتنه، عدم اطاعت از پیامبر است و مفهوم این آیه، با آیه‏ى «واعتصموا بحبل اللّه جمعیاً و لا تفرّقوا» <475> یکسان مى‏باشد. <476> مصداق دیگر فتنه، فساد و فحشا مى‏باشد که باعث فروپاشى یک نظام مى‏شود و آسیب آن عمومى و فراگیر است. مثل فساد حکّام بنى‏امیّه که چون ولایت پیشواى حقّ را کنار زدند، مسلمانان را قرن‏ها به ذلّت کشاندند. سکوت و ترک امر به معروف و نهى از منکر، باعث فتنه و فراگیرشدن عذاب است، چنانکه پیامبر فرمودند: خداوند هرگز تمام مرم را به خاطر گناه بعضى از آنان مجازات نمى‏کند، مگر زمانى که منکرات در میان آنان آشکار گردد و دیگران در حالى که توان انکار و برخورد با آن را داشته باشند، سکوت کنند که اگر چنین شد، خداوند همه‏ى آنان (خاصّ و عام) را عذاب مى‏کند. <477> چنانکه حضرت على علیه السلام فرمودند: اگر گناهى پنهانى انجام گیرد، خداوند عموم مردم را عذاب نمى‏کند، امّا اگر گروهى منکراتى را آشکار انجام دهند و مردم آنان را سرزنش نکنند، هر دو گروه مستوجب عقوبت مى‏شوند. <478> معناى پرهیز از اعمالى که باعث فتنه شده ودر همه تأثیر مى‏گذارد، عزلت وکناره‏گیرى از مسائل نیست، بلکه لزوم هوشیارى و توجّه انسان را مى‏رساند. حضرت على علیه السلام مى‏فرماید: در فتنه‏ها مثل بچّه شترى باشید که نه از شما بار بکشند و نه شما را بدوشند و نه از شما بهره‏بردارى کنند. «کن فى الفتنة کابن اللبون، لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب» <479> هنگام نزول این آیه، پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمود: هر کس پس از من در جانشینى على علیه السلام ظلم کند، «فکانّما جحد نبوّتى و نبوة الانبیاء قبلى» گویا رسالت من و نبوّت پیامبران پیشین را انکار کرده است. <480> 1- تخلّف از دین و دستورات الهى، مایه‏ى بروز فتنه و نزول عذاب الهى است. «دعاکم لما یحییکم... واتّقوا فتنة...» 2- نه خود عامل فتنه شویم، نه با فتنه‏گران هم‏صدا شویم و نه در برابرشان سکوت کنیم. «واتّقوا فتنة» 3- سرنوشت انسان وجوامع، در گرو عملکرد خودشان است.«واتّقوافتنةلاتصیبنّ» 4- افراد جامعه‏ى ایمانى علاوه بر کارهاى خود، نسبت به کارهاى دیگران نیز باید تعهّد داشته باشند. چون گاهى آثار کارهاى خلاف، دامنگیر دیگران هم مى‏شود، همچون کسى که در کشتى، جایگاه خود را سوراخ کند. «و اتّقوا فتنة لاتصیبنّ الّذین ظلموا منکم خاصّة» 5 - توجّه به شدّت و سختى عذاب الهى، زمینه‏ساز پرهیز از ظلم و گناه است. «و اتّقوا فتنة... انّ اللّه شدید العقاب»
قالب : تفسیری گوینده : رضا رضائی
منبع : تفسیر نور موضوع اصلی : رسالت- پیامبری
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : از توضیح جامع و کاملتون ممنون انشااله خداوند پشتیبان شما باشه.
  سوره انفال آیه 24 - دعوت به سوى حیات و زندگى
حیات، اقسام مختلفى دارد: 1- حیات گیاهى. «انّ اللّه یحیى الارض بعد موتها» <464> خداوند زمین را زنده مى‏کند. 2- حیات حیوانى. «لمحیى الموتى» <465> خداوند مردگان را زنده مى‏کند. 3- حیات فکرى. «مَن کان میّتاً فأحییناه» <466> آن که مرده بود و زنده‏اش کردیم. 4- حیات ابدى. «قدّمت لحیاتى» <467> کاش براى زندگیم چیزى از پیش فرستاده بودم. مقصود از حیاتى که با دعوت انبیا فراهم مى‏آید، حیات حیوانى نیست، چون بدون دعوت انبیا نیز این نوع حیات وجود دارد، بلکه مقصود حیات فکرى، عقلى ومعنوى، اخلاقى و اجتماعى و بالاخره حیات و زندگى در تمام زمینه‏ها مى‏باشد. البتّه ممکن است مراد از دعوت به حیات در اینجا (به دلیل آن که آیه در کنار آیات جنگ بدر آمده است)، دعوت به جهاد باشد. حیات انسان، در ایمان و عمل صالح است و خداوند و انبیا هم مردم را به همان دعوت کرده‏اند. «دعاکم لما یحییکم» اطاعت از فرامین آنان رمز رسیدن به زندگى پاک و طیّب است، چنانکه در جاى دیگر مى‏خوانیم: «مَن عمل صالحاً من ذکر أو أنثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیاة طیّبة» <468> و طبق روایات شیعه وسنّى، یکى از مصادیق حیات طیّبه، پذیرش نداى پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله در مسأله‏ى ولایت علىّ‏بن أبى‏طالب علیهما السلام و اهل‏بیت اوست. <469> حایل و فاصله شدن خدا میان انسان و قلبش، نشان‏دهنده‏ى حاضر و ناظر بودن خداوند در همه جا و احاطه‏ى او بر تمام موجودات است و اینکه قدرت و توفیق از اوست. از رگ گردن به ما نزدیک‏تر است، فعالیّت عقل و روح نیز به دست اوست و اگر لطف او نبود، هرگز انسان به حقّانیّت حقّ و بطلان باطل پى نمى‏برد. از امام صادق علیه السلام روایت شده است که یکى از مصادیق حایل بودن خدا بین انسان و دل او، مسأله‏ى محو و اثبات است؛ محو کفر و اثبات ایمان، محو غفلت و شک و تثبیت تذکّر و یقین. <470> در جاى دیگر فرمودند: خداوند نمى‏گذارد انسان، باطل را حقّ ببیند. <471> همچنین فرمودند: گاهى انسان با گوش، چشم، زبان و دست خود به چیزى علاقه دارد، ولى اگر آن را انجام دهد، قلبش با آن همراه نیست و مى‏داند آنچه میل به آن داشته حقّ نیست. <472> و ممکن است حائل شدن، کنایه از مرگ باشد. 1- شرط ایمان واقعى، اجابت کردن دعوت خدا و رسول است. «یا ایها الّذین آمنوا استجیبوا للّه و للرّسول» 2- دعوت خدا و رسول، داراى حقیقت و هویّتى واحد مى‏باشد. «دعاکم» و نفرمود: «دعواکم» 3- حرکت در مسیر خدا و انبیا، حیات واقعى است و کناره گیرى از آن، مرگ انسانیّت است. «دعاکم لما یحییکم» 4- تمام دستورات دینى و فرامین انبیا، حتّى فرمان جنگ و جهاد، مایه‏ى حیات فرد و جامعه مى‏باشد. «دعاکم لما یحییکم» 5 - کسى که به حضور و احاطه خداوند ایمان داشته باشد، از دعوت پیامبران سرپیچى نمى‏کند. «استجیبوا... یحول بین المرء و قلبه» 6- تا از دنیا نرفته و فرصت داریم، حقّ را بپذیریم. (بنابراین که حائل شدن خدا بین انسان و قلبش، کنایه از مرگ باشد). «استجیبوا... یحول بین المرء و قلبه» 7- نه مؤمن مغرور شود ونه از کافر مأیوس گردید، چون دلها به دست خداست و او مقلّب القلوب است. «یحول بین المرء و قلبه» 8 - جاى هیچ عذرى براى نپذیرفتن توحید و یگانگى خداوند نیست. «یحول بین المرء و قلبه» زیرا توحید، امرى فطرى است. <473> 9- هر فکر و اندیشه‏اى که بر دل انسان بگذرد، خداوند بدان آگاه است. «یحول بین المرء و قلبه» 10- خداوند از هر چیزى به انسان نزدیک‏تر است، حتّى از قلب او به خودش. «یحول بین المرء و قلبه» 11- همه‏ى ما خواسته یا ناخواسته در قیامت محشور خواهیم شد، پس به رسولان الهى پاسخ مثبت دهیم. «استجیبوا للّه وللرّسول... الیه تحشرون»
قالب : تفسیری گوینده : رضا رضائی
منبع : تفسیر نور موضوع اصلی : وعده الهی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.

  • <<
  • <
  • تعداد صفحات : 6
  • >
  • >>