1)
: همانا کسانی که ملائکه آنان را قبض روح میکنند به خود ظلم کرده اند گفته میشود در چه حالی بودید گفتند: از مستضعفان بر زمین بودیم،گفتند آیا زمین خداوند وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید؟پس آنان کسانی هستند که جهنم جایگاهشان است"(نساء:97)
ظلم به خود(ظالمی انفسهم): بدلیل عدم یاری و نصرت ولی خدا آنان کسانی هستند که در ظاهر به ولی خدا ایمان دارند و مدعی ایمان به ولایت او میشوند اما در عمل بدون عذر حقیقی کوتاهی میکنند عذری جز نفاق که در قلوبشان ریشه دوانده و میگویند:از مستضعفان در زمین بودیم"اما ضعفشان غیر حقیقی بوده و این ضعف را بواسطه حب دنیا در دل خود قرار دادند و در مقابل آن به زانو درآمدند "حب دنیا و ترس از مرگ" پس اگر ایمانشان حقیقی بود در رکاب ولی خدا جهاد و عمل میکردند و خود را به خاطر آن در معرض خطر قرار میدادند
زمین خدا وسیع است: (ولی خدا) همان زمین وسیع الهی است و علم او گسترده است
پس در آن مهاجرت میکردید: یعنی بسوی خداوند بواسطه ولی خدا خداوند مهاجرت کنید
"جز مستضعفانی از مردان و زنان و فرزندان که چاره ای ندارند و به راهی هدایت نمیشوند": یعنی نمیتوانند برای خلاصی از بند دنیا کاری بکنند و به راه عمل در رکاب ولی خداهدایت نمی شوند پس وابستگی ها بر آنان چیره شد پس پیرمرد ناتوان یا زن ناتوان و یا کودک بدلیل ناتوانی جسمی نمیتوانند در مسیر با ولی خدا همراه شوند پس آنان به ولی خدا ایمان می آورند اما عمل و یاری رساندن به ایشان او را ترک میکنند اینان هم عذرشان غیر قابل قبول است؛ زیرا هر کس از آنان ها توانایی انجام اعمالی در حد توان خود داشتند ریسمان را از گردن رها کردند که به کوتاهی در حق ولی خدا می انجامد و در نهایت در آنچه که خداوند به آنان امر کرده کوتاهی میکنند
پس آنان کسانی هستند که امید است خداوند آنان را ببخشد و خداوند آمرزنده ای بخشنده است: کسانی که امید است خداوند آنان را بیامرزد : آنان مستحق مجازات هستند اما عفو و بخشش شامل حال کسانی از آنان میشود که مشرک نمیشوند پش آنان بر ولایت هستند بدون آنکه بدانند پس مغفرت برای کسانی است که در حق ولی خدا کوتاهی میکنند اما ترک ولایت از ولی خدا نمیکنند و پیروی از غیر او شرک محض است و هرگز مورد آمرزش قرار نمی گیرد
و هر کس در راه خدا مهاجرت میکند:ولی خدا راه و طریق الهی میباشد پس هر کس بواسطه او بسوی خدا مهاجرت کند خداوند به او بسیاری از مراتب و درجات و کمالاتی عطا میکند که به انبیاء و مرسلین عطا می کرده و مالک اشتر صدها کیلومتر از علی بن ابیطالب(ع) فاصله داشت سپس در پاسی از شب می نشست و گریه میکرد اصحاب از او می پرسند میگوید: گریه میکنم زیرا مناجات علی(ع) را می شنوم و نیز برای مالک اشتر فتحی ملکوتی همانند فتحی که برای انبیاء و مرسلین می شد انجام شده بود
و هر کس از خانه اش خارج شود: خانه یعنی جسم پس هر کس از جسمش خارج شود. و مرگ دو نوع است : 1ـ مرگ مذموم : آن هم قرار دادن جسد تابوتی برای روح که این امر با پیروی از شهوات و عبادت ، غرور و منیت و حب دنیا و دوستی با دشمنان خدا و دشمنی با دوستان او و ولی خدا محقق میشود و در نهایت مقامی که از قبل به او داده شده از او سلب میشود همانند فعل علمای بی عمل .
امیرالمومنین علی بن ابیطالب(ع) میفرمایند: ودیگری عالم نامیده میشود در حالیکه اینگونه نیست پس جاهلان از جاهلان دیگر تقلید میکنند و گمراهان از گمراهی، و برای مردم شریکانی از ریسمان های غرور و قول زور قرار میگیرد و کتاب را به نظر و رای خود حمل میکنند و حق را معطوف هوی و هوس خود میکنند به قسمتی از کتاب ایمان می آورد ومیگوید: در هنگام شبهه وقوف میکنم در حالیکه در آن افکنده میشود و فتنه ها و بدعت هایی درمی آورد پس چهره اش چهره انسان و قلبش قلب حیوان ، نه درب هدایت را میشناسد تا از آن پیروی کند و نه درب گمراهی و کوری را میشناسد تا آن را به روی خود ببندد پس به حقیقت او مرده ای زنده نما است پس به کجا میروید و از چه رویگردان میشوید در حالیکه نشانه ها به پا شده و آیات واقع گشته و مناره ها نصب گشته پس در کجا سرگردان میشوید و چگونه کور میشوید در حالیکه عترت پیامبرتان در میان شماست و آنان همراه حق و اعلام دین و راستگویانند پس آنان را بیشتر از قرآن منزلت بردارید و آنان را از عطش سیراب کنید ای مردم این سخن را از زبان خاتم نبیین بشنوید کسی که ما را ترک کرده و مرده است در حالیکه زنده است و هر کس ما را گرفتار کرده به حقیقت خود گرفتار شده گرچه آزاد است پس چیزی نگویید که آن را نمیدانید زیرا حق در آن است که بیشتر شما منکر آن گشته اید از کسی که بر او مجتمع نمیشوید پوزش بطلبید و آن کس من هستم آیا دیده اید که در میان شما به ثقل اکبر عمل کرده و ثقل اصغر را ترک کرده باشم؟!
من پرچم ایمان در میانتان برافراشتم و توفیق شناخت حدود حرام و حلال را به شما دادم از عدل خود لباس عافیت را بر تنتان پوشاندم و سخنان و افعال معروفم را فرش راهتان ساختم و فضایل و کرامت های اخلاقی را خودم به شما نشان دادم پس در مورد آنچه که عقل از درک آن به تنگنا می افتد تفسیر به رای نکنید تا اینکه گمان کننده گمان می برد دنیا بر بنی امیه معقول است ـ " نهج البلاغه (ج1ص153)
2ـمرگ ممدوح: و آن ارتقای روح از جسد میباشد و رسول الله(ص) فرمودند:هر کس میخواهد مرده ای ببیند که در زمین سیر میکند پس به علی بن ابیطالب(ع) نظر کند هنگامیکه فرمودند: "همانا من همسایه ای بودم که چند روزی جسمم با شما همسایگی میکرد" نهج البلاغه ج2ص34
یعنی روح در ملکوت آسمان در حال گردش است پس چنین مرگی شایسته مدح است زنده ای که بدن و جسدش مرده باشد
و در کلام امیرالمومنین(ع) فرموده ی رسول الله(ص) یاد شده که میفرمایند:"ای مردم این سخن را از زبان خاتم نبیین بشنوید هر کس ما را ترک کند مرده است هر چند زنده است و هر کس ما را گرفتار کند در واقع خود را گرفتار کرده کرچه در ظاهر گرفتار نیست پس چیزی نگویید که از حقیقت آن آگاهی ندارید چرا که بیشتر حق در آن است که شما انکارش میکنید و از کسی که حجتی بر او ندارید پوزش بطلبید "
سپس مرگ آنرا درک میکند:"یعنی روحش بسوی خدا مهاجرت کرده و کالبدش را ترک کرده است در زمین پهناور خدا مهاجرت کرده ،در راه خدا مهاجرت کرده و در حقیقت مهاجرت بسوی خدا بواسطه ولی خدا کرده است"
همانا پاداش و جزایش بر خداوند است:"زیرا او بسوی پروردگار مهاجرت کرده پس پاداش و اجرش بر کسی که بسوی او مهاجرت کرده میباشد.
2)
: امروز شیعیان در بلاد اسلامی بیشتر از بلا کفار تحت فشار و اذیت هستند.طبق تفسیر آیه 97 سوره ی نساء،شیعیان دقیقا از کجا به کجا مهاجرت کنند؟؟؟
ابراهیمی (داور) : اگر فردی توان هجرت را دارد باید هجرت کند و هجرت در زمانی ضرورت پیدا خواهد کرد که فرد توان تغییر شرایط را ندارد و ماندنش در آن محیط موجب ضایع شدن ایمانش می شود.
هجرت هم باید به جایی باشد که ایمان انسان مورد تهدید قرار نگیرد.
3)
: متشکرم که این اطلاعات را در خدمت بازدید کنندگان میگذارید ایکاش ما مسلمانها در هنگام قران خواندن بیشتر به معانی آیات قران توجه میکردیم لذت بردم خداوند یارتان باشد