[ همه تفسیر ها ]
تفسیر های . پوربافراني (572 مورد)
● سوره توبة آیه 92 - تفسیر نمونه
و در آیه بعد، به گروه چهارمى اشاره مى کند، که آنها نیز از شرکت در جهاد معاف هستند، مى فرماید: «همچنین بر آن گروه ایراد نیست، که وقتى نزد تو آمدند تا مرکبى براى شرکت در میدان جهاد در اختیارشان بگذارى، گفتى مرکبى در اختیار ندارم که شما را بر آن سوار کنم، ناچار از نزد تو خارج شدند، در حالى که چشم هایشان اشکبار بود، و این اشک به خاطر اندوهى بود، که از نداشتن وسیله براى انفاق در راه خدا، سرچشمه مى گرفت» (وَ لا عَلَى الَّذینَ إِذا ما أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْیُنُهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاّ یَجِدُوا ما یُنْفِقُونَ).
«تَفِیضُ» از ماده «فیضان»، به معنى ریزش بر اثر پر شدن است، هنگامى که انسان ناراحت مى شود، اگر ناراحتى زیاد شدید نباشد، چشم ها پر از اشک مى شود، بى آن که جریان یابد، اما هنگامى که ناراحتى به مرحله شدید رسد، اشک ها جارى مى شود.
این نشان مى دهد: این گروه از یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله)، به قدرى شیفته، دلباخته و عاشق جهاد بودند، که نه تنها از معاف شدن خوشحال نشدند، بلکه همچون کسى که بهترین عزیزانش را از دست داده است، در غم این محرومیت اشک مى ریختند.
البته، شک نیست گروه چهارم، از گروه سوم، که در آیه قبل ذکر شد جدا نیستند، ولى، به خاطر امتیاز خاصى که بر آنها دارند، و نیز، به خاطر قدردانى از این گروه، به طور مستقل، ضمن یک آیه وضع حالشان مجسّم شده است، و ویژگى آنها در این بود که:
اوّلاً ـ به این قناعت نکردند که، خودشان وسائل لازم را براى شرکت در جهاد ندارند، بلکه نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله)آمدند و با اصرار، از او مطالبه مرکب کردند.
ثانیاً ـ هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله)به آنها جواب منفى داد، نه تنها از معاف گشتن شادمان نشدند، بلکه فوق العاده منقلب، ناراحت و اندوهناک گشتند، به خاطر این دو جهت، خداوند آنها را به طور مشخص و جداگانه بیان کرده است.
● سوره توبة آیه 116 - مکارم
العقاب بعد البیان:
إن الآیة الاُولى تشیر إلى قانون کلّی وعام، یؤیده العقل أیضاً، وهو أنّ الله سبحانه وتعالى مادام لم یبیّن حکماً، ولم یصل شیء من الشرع حوله، فإنّه تعالى سوف لا یحاسب علیه أحداً، وبتعبیر آخر: فإنّ التکلیف والمسؤولیة تقع دائماً بعد بیان الأحکام، وهذا هو الذی یعبر عنه فی علم الاصول بقاعدة (قبح العقاب بلا بیان).
ولذلک فأوّل ما تطالعنا به الآیة قوله: (وما کان الله لیضلّ قوماً بعد إذ هداهم حتّى یبیّن لهم مایتّقون ).
إنّ المقصود من (یضل) ـ فی الأصل الإضلال والتضییع، أو الحکم بالإضلال ـ کما احتمله بعض المفسّرین (کما یقال فی التعدیل والتفسیق، أی الحکم بعدالة الشخص وفسقه) (3) أو بمعنى الإضلال من طریق الثواب یوم القیامة، وهو فی الواقع بمعنى العقاب.
أو أنّ المقصود من «الإضلال» ماقلناه سابقاً، وهو سلب نعمة التوفیق، وإیکال الإنسان إلى نفسه، ونتیجة ذلک هو الضیاع والحیرة والانحراف عن طریق الهدایة لا محالة، وهذا التعبیر إشارة خفیة ولطیفة إلى حقیقة ثابتة، وهی أنّ الذّنوب دائماً هی مصدر وسبب الضلال والضیاع والإبتعاد عن طریق الرشاد (4) .
وأخیراً تقول الآیة: (إنّ الله بکلّ شیء علیم ) أی إن علم الله یحتم ویؤکّد على أنّ الله سبحانه مادام لم یبیّن الحکم الشرعی لعباده، فإنّه سوف لایؤاخذهم أو یسألهم عنه.
جواب عن سؤال: یتصور بعض المفسّرین والمحدّثین أنّ الآیة دلیل على أن «المستقلات العقلیة» ـ (وهی الاُمور التی یدرکها الإنسان عن طریق العقل لا عن طریق حکم الشرع، کإدراک قبح الظلم وحسن العدل، أو سوء الکذب والسرقة والإعتداء وقتل النفس وأمثال ذلک) ـ مادام الشرع لم یبیّنها، فإن أحداً غیر مسؤول عنها. وبتعبیر آخر فإنّ کل الأحکام العقلیة یجب أن تؤید من قبل الشرع لإیجاد التکلیف والمسؤولیة على الناس، وعلى هذا فإنّ الناس قبل نزول الشرع غیر مسؤولین مطلقاً، حتى فی مقابل المستقلات العقلیة.
إلاّ أنّ بطلان هذا التصور واضح، فإنّ جملة (حتى یبیّن لهم ) تجیبهم وتبیّن لهم أنّ هذه الآیة وأمثالها خاصّة بالمسائل التی بقیت فی حیز الإبهام وتحتاج إلى التّبیین والإیضاح، ومن المسلّم أنّها لاتشمل المستقلات العقلیة، لأنّ قبح الظلم وحسن العدل لیس أمراً مبهماً حتى یحتاج إلى توضیح.
الذین یذهبون إلى هذا القول غفلوا عن أنّ هذا القول ـ إن صحّ ـ فلا وجه لوجوب تلبیة دعوة الأنبیاء، ولا مبرر لأن یطالعوا ویحققوا دعوى مدعی النّبوة ومعجزاته حتى یتبیّن لهم صدقه أو کذبه، لأنّ صدق النّبی والحکم الإلهی لم یُبیّن لحد الآن لهؤلاء، وعلى هذا فلا داعی للتحقق من دعواه.
وعلى هذا فکما یجب التثبت من دعوى من یدعی النّبوة بحکم العقل، وهو من المستقلات العقلیة، فکذلک یجب اتباع سائر المسائل التی یدرکها العقل بوضوح.
والدلیل على هذا الکلام التعبیر المستفاد من بعض الأحادیث الواردة عن أهل البیت (علیهم السلام)، ففی کتاب التوحید، عن الصادق (علیه السلام) أنّه قال فی تفسیر هذه الآیة: «حتى یُعَرِّفَهم مایرضیه وما یسخطه» (5) .
وعلى کل حال، فإنّ هذه الآیة وأمثالها تعتبر أساساً لقانون کلّی اُصولی، وهو أننا ما دمنا لا نملک الدلیل على وجوب أو حرمة شیء، فإنّنا غیر مسؤولین عنه، وبتعبیر آخر فإنّ کل شیء مباح لنا، إلاّ أن یقوم دلیل على وجوبه أو تحریمه، وهو ما یسمونه بـ(أصل البراءة).
--------------------------------------------------------------------------------
1. تفسیر مجمع البیان، ذیل الآیة مورد البحث; وبحارالانوار، ج 22، ص 43.
2. المصدر السابق.
3. یتصور البعض أنّ باب «تفعیل» هو الوحید الذی یأتی أحیاناً بمعنى الحکم، فی حین یلاحظ ذلک فی باب «إفعال» أیضاً، کالشعر المعروف المنقول عن الکمیت، حیث یقول فی بیان عشقه وحبّه لآل محمّد (صلى الله علیه وآله): (وطائفة قد أکفرونی بحبّکم)، (بحارالانوار، ج 5، ص 170).
4. لمزید التوضیح حول معنى الهدایة والضلال فی القرآن، راجع ذیل الآیة 26 من سورة البقرة.
163.
● سوره طه آیه 135 - تفسیر نمونه
به آنها اخطار کن و «بگو: همه ما و شما در انتظاریم» (قُلْ کُلٌّ مُتَرَبِّصٌ).
ما انتظار وعدههاى الهى را در مورد شما داریم، شما هم در انتظار این هستید که مشکلات و مصائب دامان ما را بگیرد.
«اکنون که چنین است در انتظار باشید»! (فَتَرَبَّصُوا).
«اما به زودى خواهید دانست چه کسانى اهل راه مستقیم و آیین حقند و چه کسانى (به منزلگاه حق، و نعمت جاودان الهى) هدایت یافتند» (فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِیِّ وَ مَنِ اهْتَدى).
و با این جمله قاطع و پر معنى گفتگوى خود را با این منکران لجوج و بهانهجو در اینجا پایان مىدهد.