[ همه تفسیر ها ]
تفسیر های عظيم تراب پور (5 مورد)
● سوره آل عمران آیه 154 - تفسیر نمونه
وسوسه هاى جاهلیت
شب بعد از جنگ احد شب دردناک و پر اضطرابى بود مسلمانان پیش بینى مى کردند که سربازان فاتح قریش بار دیگر به مدینه بازگردند و آخرین مقاومت مسلمانان را در هم بشکنند و شاید جسته گریخته خبر تصمیم بتپرستان به بازگشت ، نیز به آنها رسیده بود و مسلما اگر باز مى گشتند خطرناکترین مرحله جنگ رخ میداد.
در این میان مجاهدان راستین و توبه کنندگانى که از فرار احد پشیمان شده بودند و به لطف پروردگار اعتماد داشتند و به وعدهاى پیغمبر نسبت به آینده دلگرم و مطمئن بودند در میان این اضطراب و وحشت عمومى خواب آسوده و آرام بخشى داشتند در حالى که لباس جنگ در تن آنها بود و سلاح در کنار آنها، اما منافقان و افراد ضعیف الایمان و ترسو در میان انبوهى از افکار ناراحت کننده تمام شب را بیدار ماندند و بدون اینکه بخواهند، براى مؤ منان حقیقى پاسدارى کردند، آیه فوق ماجراى آن شب را تشریح مى کند و مى گوید: سپس بعد از آنهمه غم و اندوه روز احد، آرامش را بر شما نازل کرد)) (ثم انزل علیکم من بعد الغم امنة ).
--------------------------------------------------------------------------------
((این آرامش همان خواب سبکى بود که جمعى از شما را فرا گرفت ، اما جمع دیگرى بودند که تنها به فکر جان خود بودند و به چیزى جز نجات خویش نمى اندیشیدند و به همین جهت آرامش را بکلى از دست داده بودند)) (نعاسا یغشى طائفة منکم و طائفة قد اهمتهم انفسهم ).
این یکى از آثار مهم ایمان است که مؤ من حتى در زندگى این جهان آرامش لذت بخشى دارد که افراد بى ایمان یا منافق و یا ضعیف الایمان هیچگاه طعم آن را نمى چشند.
سپس قرآن مجید به تشریح گفتگوها و افکار منافقان و افراد سست ایمان که در آن شب بیدار ماندند پرداخته مى گوید: ((آنها درباره خدا گمانهاى نادرست همانند گمانهاى دوران جاهلیت و قبل از اسلام داشتند و در افکار خود احتمال دروغ بودن وعده هاى پیامبر را مى دادند)) (یظنون بالله غیر الحق ظن الجاهلیة ).
و به یکدیگر و یا به خویشتن مى گفتند: ((آیا ممکن است با این وضع دلخراشى که مى بینیم پیروزى نصیب ما بشود؟ (هل لنا من الامر من شى ء) یعنى بسیار بعید و یا غیر ممکن است .
قرآن در جواب آنها مى گوید: ((بگو: آرى پیروزى بدست خدا است و اگر او بخواهد و شما را شایسته ببیند نصیب شما خواهد شد)) (قل ان الامر کله لله ).
((آنها حاضر نبودند همه آنچه را در دل داشتند اظهار کنند زیرا مى ترسیدند در صف کافران قرار گیرند)) (یخفون فى انفسهم ما لا یبدون لک ).
گویا آنها چنین مى پنداشتند که شکست احد نشانه نادرست بودن آئین اسلام است و لذا مى گفتند: ((اگر ما بر حق بودیم و سهمى از پیروزى داشتیم در اینجا اینهمه کشته نمى دادیم . (یقولون لو کان لنا من الامر شى ء ما قتلنا هیهنا).
--------------------------------------------------------------------------------
خداوند در پاسخ آنها به دو مطلب اشاره مى کند: نخست اینکه : تصور نکنید کسى با فرار از میدان جنگ و از حوادث سختى که باید به استقبال آن بشتابد مى تواند از مرگ فرار کند، آنها که اجلشان رسیده حتى اگر در خانه هاى خود بمانند به بستر آنها مى تازند و آنها را در بستر خواهند کشت (قل لو کنتم فى بیوتکم لبرز الدین کتب علیهم القتل الى مضاجعهم ).
اصولا ملتى که بر اثر سستى اکثریتش محکوم به شکست است بالاخره طعم مرگ را خواهد چشید چه بهتر که آن را در میدان جهاد و در زیر ضربات شمشیر دشمن در حال مبارزه افتخارآمیز ببیند نه اینکه در خانهاش بر سر او بریزند و او را با ذلت در میان بستر از بین ببرند.
دیگر اینکه باید این حوادث پیش بیاید و هر کس آنچه در دل دارد آشکار کند و صفوف مشخص گردد، و به علاوه افراد تدریجا پرورش یابند و نیات آنها خالص و ایمان آنها محکم و قلوب آنها پاک شود (و لیبتلى الله ما فى صدورکم و لیمحص ما فى قلوبکم ).
در پایان آیه مى گوید: ((خداوند اسرار درون سینه ها را مى داند)) (و الله علیم بذات الصدورو)
و به همین دلیل تنها به اعمال مردم نگاه نمى کند بلکه مى خواهد قلوب آنها را نیز بیازماید و از هر گونه آلودگى به شرک و نفاق و شک و تردید پاک سازد.
● سوره آل عمران آیه 135 - تفسر نمونه
هنگامى که مرتکب عمل زشتى شوند یا به خود ستم کنند (هر چه زودتر) به یاد خدا مى افتند و براى گناهان خود آمرزش مى طلبند)) ((و الذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا)).
((فاحشة )) از ماده فحش و فحشاء به معنى هر عمل بسیار زشت است و انحصار به اعمال منافى عفت ندارد زیرا در اصل به معنى ((تجاوز از حد)) است که هر گناهى را شامل مى شود.
در آیه فوق اشاره به یکى دیگر از صفات پرهیزکاران شده که ((آنها علاوه بر اوصاف مثبت گذشته اگر مرتکب گناهى شوند به زودى به یاد خدا مى افتند و توبه مى کنند و هیچگاه اصرار بر گناه نمى ورزند)).
از تعبیرى که در این آیه شده چنین استفاده مى شود که انسان تا به یاد خدا است مرتکب گناه نمى شود آنگاه مرتکب گناه مى شود که به کلى خدا را فراموش کند و غفلت تمام وجود او را فرا گیرد، اما این فراموشکارى و غفلت در افراد پرهیزگار دیرى نمى پاید، به زودى به یاد خدا مى افتند و گذشته را جبران مى کنند، آنها احساس مى کنند که هیچ پناهگاهى جز خدا ندارند و تنها باید آمرزش گناهان خویش را از او بخواهند ((کیست جز خدا که گناهان را ببخشد)) (و من یغفر الذنوب الا الله ).
باید توجه داشت که در آیه علاوه بر عنوان فاحشه ، ظلم بر خویشتن نیز ذکر شده ((او ظلموا انفسهم )) و فرق میان این دو ممکن است این باشد که فاحشه اشاره به گناهان کبیره است و ظلم بر خویشتن اشاره به گناهان صغیره است .
در پایان آیه براى تاءکید مى گوید: ((آنها هرگز با علم و آگاهى بر گناه خویش اصرار نمى ورزند و تکرار گناه نمى کنند)) (و لم یصروا على ما فعلوا و هم یعلمون ).
--------------------------------------------------------------------------------
در ذیل این آیه از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: ((الاصرار ان یذنب الذنب
فلا یستغفر الله و لا یحدث نفسه بتوبة فذلک الاصرار؛ اصرار بر گناه این است که انسان گناهى کند و دنبال آن استغفار ننماید و در فکر توبه نباشد این است اصرار بر گناه )).
در کتاب ((امالى صدوق )) از امام صادق علیه السلام حدیثى پر معنى نقل شده که خلاصه آن چنین است : ((هنگامى که آیه فوق نازل شد و گناهکاران توبه کار را به آمرزش الهى نوید داد ابلیس سخت ناراحت شد، و تمام یاران خود را با صداى بلند به تشکیل انجمنى دعوت کرد آنها از وى علت این دعوت را پرسیدند، او از نزول این آیه اظهار نگرانى کرد، یکى از یاران او گفت : من با دعوت انسانها به این گناه و آن گناه تاءثیر این آیه را خنثى مى کنم ، ابلیس پیشنهاد او را نپذیرفت ، دیگرى نیز پیشنهادى شبیه آن کرد که آن هم پذیرفته نشد، در این میان شیطانى کهنه کار به نام ((وسواس خناس )) گفت : من مشکل را حل مى کنم ! ابلیس پرسید: از چه راه ؟ گفت : فرزندان آدم را با وعده ها و آرزوها آلوده به گناه مى کنم ، و هنگامى که مرتکب گناهى شدند یاد خدا و بازگشت به سوى او را از خاطر آنها مى برم ، ابلیس گفت راه همین است ، و این ماءموریت را تا پایان دنیا بر عهده او گذاشت )).
روشن است که فراموشکارى نتیجه سهل انگارى و وسوسه هاى شیطانى است و تنها کسانى گرفتار آن مى شوند که خود را در برابر او تسلیم کنند، و به اصطلاح با وسواس خناس همکارى نزدیک نمایند! ولى مردان بیدار و با ایمان کاملا مراقبند که هرگاه خطائى از آنها سرزد در نخستین فرصت آثار آن را با آب توبه و استغفار از دل و جان خود بشویند و دریچه هاى قلب خود را به روى شیطان و لشکر او ببندند که آنها از درهاى بسته قلب وارد نمى شوند؟
● سوره آل عمران آیه 144 - تفسیر نمونه
با استفاده از حوادث جنگ احد آیه حقیقت دیگرى را به مسلمانان مى آموزد و آن اینکه اسلام آئین فرد پرستى نیست و به فرض که پیامبر در این میدان شربت شهادت مى نوشید وظیفه مسلمانان بدون تردید ادامه مبارزه بود، زیرا با مرگ یا شهادت پیامبر، اسلام پایان نمى یابد بلکه آئین حقى است که تا ابد جاویدان خواهد ماند.
مساءله فرد پرستى یکى از بزرگترین خطراتى است که مبارزات هدفى را تهدید مى کند، وابستگى به شخص معین اگر چه پیامبر خاتم باشد مفهومش پایان یافتن کوشش و تلاش براى پیشرفت ، به هنگام از دست رفتن آن شخص است و این وابستگى یکى از نشانه هاى بارز عدم رشد اجتماعى است .
مبارزه پیامبر صلى اللّه علیه و آله با فرد پرستى یکى دیگر از نشانه هاى حقانیت و عظمت او است زیرا اگر او به خاطر شخص خویش قیام کرده بود لازم بود این فکر را در مردم تقویت کند که همه چیز به وجود او بستگى دارد و اگر او از میان برود همه چیز پایان خواهد یافت ، ولى رهبران راستین همانند پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله هیچگاه مردم را به چنین افکارى تشویق نمى کنند، بلکه به شدت با آن مبارزه مى کنند، و به آنها مى گویند: هدف ما، از خود ما بالاتر است و هرگز با نابودى ما نابود نخواهد شد و لذا قرآن با صراحت در آیه فوق مى گوید: ((محمد تنها فرستاده خدا است ، پیش از او هم فرستادگانى بودند که از دنیا رفتند آیا اگر او بمیرد یا کشته شود باید شما سیر قهقرائى کنید؟ و به آئین بت پرستى بازگردید؟)) (و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابکم )).
جالب توجه اینکه در آیه براى بیان سیر قهقرائى جمله ((انقلبتم على اعقابکم )) به کار رفته است ، زیرا ((اعقاب )) جمع ((عقب )) (بر وزن خشن ) به - معنى پاشنه پا است بنابراین ((انقلبتم على اعقابکم )) به معنى عقب گرد مى کنید مى باشد و آن تصویر روشنى است از سیر قهقرائى و ارتجاع به معنى واقعى است منتها از کلمه ارتجاع صریح تر و روشن تر است .
--------------------------------------------------------------------------------
سپس مى فرماید: ((آنها که عقب گرد کنند و به دوران کفر و بت پرستى باز گردند تنها به خود زیان مى رسانند نه به خدا)) (و من ینقلب على عقبیه فلن یضر الله شیئا).
زیرا با این عمل نه تنها چرخهاى سعادت خود را متوقف مى سازند بلکه آنچه را بدست آورده اند نیز به سرعت از دست خواهند داد.
در پایان آیه به اقلیتى که در جنگ احد على رغم همه مشکلات و انتشار خبر شهادت پیغمبر، دست از جهاد برنداشتند اشاره کرده و کوششهاى آنها را مى ستاید و آنها را به عنوان شاکران و کسانى که از نعمتها در راه خدا استفاده کردند معرفى مى کند و مى گوید: خداوند این شاکران را پاداش نیک مى دهد)) (و سیجزى الله الشاکرین ).
درسى را که این آیه درباره مبارزه با فردپرستى مى دهد درسى است براى همه مسلمانان در همه قرون و اعصار، آنها باید از قرآن بیاموزند که مسائل هدفى هرگز نباید قائم به شخص یا اشخاص باشد بلکه باید بر محور یک سلسله اصول و تشکیلات ابدى دور بزند که با تغییر افراد یا فوت آنان حتى اگر پیامبر بزرگ خدا باشد آن کار تعطیل نگردد، اصولا رمز بقاى یک مذهب و یا یک تشکیلات همین است ، بنابراین برنامه ها و تشکیلاتى که قائم به شخص هستند تشکیلاتى نا سالم و غیر طبیعى محسوب مى شوند که به زودى متلاشى خواهند شد.
اما متاءسفانه و روى هم رفته غالب تشکیلات جوامع اسلامى هنوز قائم به اشخاص است و به همین دلیل بسیار زود از هم مى پاشد، مسلمانان باید با الهام از آیه فوق مؤ سسات گوناگون خود را آنچنان پى ریزى کنند که از اشخاص لایق کاملا بهره گیرى شود اما در عین حال وابسته به شخص آنها نباشد.
--------------------------------------------------------------------------------
همان طور که گفتیم شایعه بى اساس شهادت پیامبر در احد عده زیادى از مسلمانان را به وحشت افکند تا آنجا که از میدان جنگ فرار کردند و حتى بعضى مى خواستند از اسلام هم برگردند، در آیه فوق مجددا براى تنبیه و بیدارى این دسته مى فرماید: ((مرگ بدست خدا و فرمان او است و براى هر کس اجلى مقرر شده است که نمى تواند از آن فرار کند)) (و ما کان لنفس ان تموت الا باذن الله کتابا مؤ جلا).
بنابراین اگر پیامبر در این میدان شربت شهادت مى نوشید چیزى جز انجام یافتن یک سنت الهى نبود با این حال نباید مسلمانان از آن وحشت کنند و دست از ادامه مبارزه بردارند.
از سوى دیگر فرار از میدان جنگ نیز نمى تواند از فرا رسیدن اجل جلوگیرى کند همان طور که شرکت در میدان جهاد نیز اجل انسان را جلو نمى اندازد بنابراین فرار از میدان جهاد براى حفظ جان بیهوده است .
درباره معنى ((اجل )) و همچنین اجل ((حتمى )) و ((معلق )) و فرق میان آنها در ذیل آیه دوم از سوره انعام به خواست خدا مشروحا بحث خواهیم کرد.
در پایان آیه مى فرماید: سعى و کوشش انسان هیچگاه ضایع نمى شود، اگر هدف کسى تنها نتیجه هاى مادى و دنیوى باشد و همانند بعضى از رزمندگان احد تنها بخاطر غنیمت تلاش کند، بالاخره بهره اى از آن بدست مى آورد اما اگر هدف عالیتر بود، و کوششها در مسیر حیات جاویدان و فضائل انسانى به کار افتاد، باز به هدف خود خواهد رسید))(و من یرد ثواب الدنیا نؤ ته منها و من یرد ثواب الاخرة نؤ ته منها).
بنابراین حالا که رسیدن به دنیا یا آخرت هر دو نیازمند به کوشش است ، پس چرا انسان سرمایه هاى وجودى خود را در مسیر دوم که یک مسیر عالى و پایدار است به کار نیندازد؟
سپس بار دیگر تاکید مى کند که پاداش شاکران را بزودى خواهیم داد. (و سنجزى الشاکرین ).