[ همه پیام ها ]
پیام های رعنا سليمان عباسي (18 مورد)
● سوره احقاف آیه 15 - مقام مادر درآیات قرآن
مقام مادر درآیات قرآن
نوع دستورهایی که اسلام به زن و مرد میدهد، در عین حال که یک راه مشترکی برای هر دو قائل است ولی راه مخصوص را هم از نظر دور نمیدارد، وقتی احترام به پدر و مادر را بازگو میکند، برای گرامی داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه و بالاستقلال طرح میکند. قرآن کریم میفرماید:
(اِمّا یَبلُغَنّ عِندک الکِبَر احَدُهُما او کِلاهما فلا تَقُل لهما اُفٍ و لا تَنهَرهُما و قُل لَهُما قولاٌ کریماٌ)
"اگر یکی از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالخوردگی رسیدند به آنها حتی «اوف» مگو و به آنها پرخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگوی." و در جایی دیگر میفرماید:
ما سفارش کردیم به انسان که احسان را نسبت به پدر و مادر فراموش نکند: (و وصّینا الانسانَ بِوالدیهِ احساناٌ)
و انسان را نسبتبه پدر ومادرش به احسان سفارش کردیم. (وقَضی ربُّک الاّ تعبُدوا الا ایاهُ و بالوالدَینِ احسانا
پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر ومادر خود احسان کنید. و در جای دیگر احسان به پدر ومادر را در کنار عبادت حق یاد میکند:
آیات قرآن که در مورد حق شناسی از والدین آمده است بر دو قسم است: یک قسم حق شناسی مشترک پدر ومادر را بیان میکند وقسم دیگر، آیاتی است که مخصوص حق شناسی مادر است، قرآن کریم اگر درباره پدر حکم خاصی بیان میکند فقط برای بیان وظیفه است،
(انِ اشکُر لی و لِوالدیکَ) شکرگزار من و پدر و مادرت باش.
اما با همه این تجلیلهای مشترک، وقتی میخواهد از زحمات پدر و مادر یاد کند، از زحمت مادر سخن میگوید، نه از زحمت پدر، آنجا که میفرماید:
(و وصّینا الانسانَ بِوالدیه احساناٌ حَملتهُ امُّه کرهاٌ و وضَعته کرها وحَملُه و فِصالُه ثلاثون شهرا) (5)
زحمات سی ماهه مادر را میشمارد، که: دوران بارداری، زایمان، و دوران شیرخوارگی برای مادر دشوار است. و همه اینها را به عنوان شرح خدمات مادر ذکر میکند. قرآن کریم به هنگام یادآوری زحمات حتی اشارهای هم به این موضوع ندارد که: پدر زحمت کشیده است.
بنابراین، آیات قرآن که در مورد حق شناسی از والدین آمده است بر دو قسم است: یک قسم حق شناسی مشترک پدر و مادر را بیان میکند و قسم دیگر، آیاتی است که مخصوص حق شناسی مادر است، قرآن کریم اگر درباره پدر حکم خاصی بیان میکند فقط برای بیان وظیفه است، نظیر:
(وعلی المولودِ له رزقُهُنَّ و کِسوَتُهُنَّ بِالمَعروف)
خوراک و پوشاک مادران به طور شایسته به عهده پدر فرزند است.
ولیکن هنگامی که سخن از تجلیل و بیان زحمات است، اسم مادر را بالخصوص ذکر میکند.
● سوره نور آیه 39 - سه تشبیه براى اعمال کافران
آیه 39و40
الف/ مثل ((سراب )) که اعمال نیک کافران معاند را به ((آب نما)) تشبیه کرده است که از اصل ، چیزى جز خیال و وهم نیست و هیچ واقعیّت و حقیقتى ندارد.
ب /مَثَل ((ظُلُمات )) که اعمال زشت کافران معاند را به تاریکیهاى دریاى عمیق تشبیه نموده که ظلمت اندر ظلمت است : ظلمت کفر و عناد، ظلمت اعمال زشت و ظلمت خوى و نیّت پلید.
ج/ مثَل ((خاکستر و تند باد))
مثل سوّم ناظر به کارهاى نیکى است که کافران در حال غیر عناد به حکم فطرتشان به قصد قربت و براى رسیدن به سعادت انجام مى دهند، مانند: انفاق ، نیکى به بندگان
خدا، صله رحم ، حمایت از مظلوم و امثال اینها، ولى بعد به سبب عناد و کفرشان آن اعمال نیک خود را نابود مى کنند؛ زیرا مقصود از کافران در اینجا هر غیر مسلمان نیست ، بلکه کسانى است که در مقابل حقیقت مى ایستند و کفر و عناد و لجاجت مى ورزند.
- سخنى از امام خمینى رحمه اللّه در باره فطرت خدا جویى
چنانکه از مثل ((سراب )) استفاده مى شود هر انسانى به حکم فطرت ، خواهان کمال و سعادت است ، لیکن آدمى در راه رسیدن به کمال ، گاهى به اشتباه مى رود، فطرتش او را به سوى آب حقیقى که مایه حیات و شادابى واقعى است ، دعوت مى کند، ولى او سراب را به جاى آب مى پندارد و دنبال آن مى رود؛ آب در کوزه دارد و تشنه لبان مى گردد، یار در خانه دارد و دنبال اغیار مى دود و سرانجام از یار مى ماند و به مقصد نمى رسد.
امام خمینى قدّس سرّه کراراً در بیاناتشان به این مطلب اشاره مى کردند، از جمله در سال 1359 در جمع نمایندگان مجلس شوراى اسلامى ، طى سخنان مبسوطى فرمودند:
((و این بشر یک خاصیّتهایى دارد که در هیچ موجودى نیست ، من جمله این است که در فطرت بشر طلب قدرت مطلق است ، نه قدرت محدود، طلب کمال مطلق است ، نه کمال محدود. علم مطلق را مى خواهد، قدرت مطلقه را مى خواهد و چون قدرت مطلق در غیر حقّ تعالى تحقّق ندارد، بشر به فطرت حقّ را مى خواهد و خودش نمى فهمد، یکى از ادلّه محکم اثبات کمال مطلق ، همین عشق بشر به کمال مطلق است . عشق فعلى دارد به یک کمال نه به توهّم کمال مطلق به حقیقت کمال مطلق . عاشق فعلى بدون معشوق فعلى محال است . در اینجا توهّم و ساختن نفى تاءثیر ندارد براى اینکه فطرت دنبال واقعیت کمال مطلق است نه دنبال یک توهّم کمال مطلق ، تاکسى مى گوید بازى خورده است . فطرت بازى نمى خورد.
● سوره رعد آیه 11 - قانونی سرنوشت ساز و حرکت آفرین و هشدار دهنده
آیه «انّ الله لا یُغیِّرُ ما بقوم حتّی یغیّرو ما بانفسهم» خداوند سرنوشت هیچ قومی و «ملّتی» را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنها خود تغییر ده
این قانون که یکی از پایه های اساسی جهان بینی و جامعه شناسی در اسلام است، به ما می گوید: مقدرات شما قبل از هر چیز و هر کسی در دست خود شما است و هرگونه تغییر و دگرگونی در خوشبختی و بدبختی اقوام در درجة اوّل به خود آنها بازگشت می کند.] و این یک سنّت تغییر ناپذیر الهی است. فیض و رحمت خدا بیکران و عمومی و همگانی است، ولی به تناسب شایستگیها و لیاقت ها به مردم می رسد. در ابتدا خدا نعمتهای مادّی و معنوی خویش را شامل حال اقوام می کند. چنانچه نعمتهای الهی را وسیله ای برای تکامل خویش ساختند و از آن در مسیر حق مدد گرفتند و شکر آن را که همان استفادة صحیح است بجا آوردند، نعمتش را پایدار، بلکه افزون می سازد؛ امّا هنگامی که این مواهب وسیله ای برای طغیان و سرکشی و ظلم و بیدادگری و تبعیض و ناسپاسی و غرور و آلودگی گردد، در این هنگام نعمت ها را می گیرد و یا آن را تبدیل به بلا و مصیبت می کند. بنابراین دگرگونیها همواره از ناحیة ما است وگرنه مواهب الهی زوال ناپذیر است پس آنچه که این آیة شریفه در مقام بیان آن است این است که سعادت و خوشبختی و شقاوت و بدبختی همة انسان ها و سرنوشت دنیوی و اخروی آنها را خودشان رقم می زنند. و خود راه ضلالت و گمراهی و یا هدایت و رستگاری را بر می گزینند.
(به مناست روز)