[ همه تفسیر ها ]
تفسیر های حامد متبحري (11 مورد)
● سوره مومنون آیه 26 - ترجمه تفسیر نمونه
در آیات گذشته بخشى از تهمتهاى ناروائى را که دشمنان نوح به او زدند خواندیم ولى از آیات دیگر قرآن به خوبى استفاده مىشود که اذیت و آزار این قوم سرکش تنها منحصر به این امور نبود بلکه با هر وسیله توانستند او را در فشار قرار دادند و آزار کردند ، و نوح حداکثر تلاش و کوشش خود را در هدایت و نجات آنها از چنگال شرک و کفر به خرج داد ، هنگامى که از تلاشهاى خود مایوس شد و جز گروه اندکى ایمان نیاوردند از خدا تقاضاى کمک کرد چنانکه در نخستین آیه مورد بحث مىخوانیم : گفت:پروردگارا ! مرا در برابر تکذیبهائى که کردند یارى کن ( قال رب انصرنی بما کذبون).
● سوره مومنون آیه 25 - ترجمه تفسیر نمونه
ولى این سخنان بى اساس در روح این پیامبر بزرگ اثر نکرد و نوح همچنان به دعوت خود ادامه مىداد و نشانهاى از برترىجوئى و سلطهطلبى در کار او نبود ، لذا او را به اتهام دیگرى متهم ساختند و آن اتهام جنون و دیوانگى بود که همه پیامبران الهى و رهبران راستین را در طول تاریخ به آن متهم ساختند ، گفتند : او فقط مردى است که مبتلا به نوعى از جنون است باید مدتى در باره او صبر کنید تا مرگ او فرا رسد و یا از این جنون شفا یابد ! ( ان هو الا رجل به جنة فتربصوا به حتى حین ) .
جالب اینکه آنها در این تهمت خود نسبت به این پیامبر بزرگ تعبیر به جنة را ( داراى نوعى جنون است ) به کار بردند ، تا بر این واقعیت سرپوش نهند که زندگى این پیغمبر و سخنان او همگى بهترین نشانه عقل و دانش او است در حقیقت آنها مىخواستند بگویند همه اینها درست است ، ولى جنون فنون و چهرههاى مختلفى دارد که در بعضى مظاهر عقل نیز هست ! ! جمله فتربصوا به حتى حین ممکن است اشاره به انتظار مرگ نوحباشد که مخالفان براى آن دقیقهشمارى مىکردند تا آسوده خاطر شوند ، و ممکن است تاکیدى بر نسبت جنون به او باشد یعنى انتظار بکشید تا از این بیمارى بهبودى یابد!.
به هر حال آنها در سخنان خود سه نوع اتهام واهى و ضد و نقیض براى نوح قائل شدند ، و هر یک را دلیل بر نفى رسالت او گرفتند.
نخست اینکه اصولا ادعاى رسالت از ناحیه بشر دروغ است ! چنین چیزى سابقه نداشت اگر خدا مىخواست باید فرشتگانى بفرستد.
دیگر اینکه او مرد سلطه جوئى است و این ادعا را وسیلهاى براى رسیدن به این هدف قرار داده است .
سوم اینکه او عقل درستى ندارد و آنچه مىگوید : از این رهگذر است!.
و از آنجا که پاسخ این ایرادها و اتهامات بى اساس و پریشان همه روشن بود و در آیات دیگر قرآن نیز آمده ، قرآن در اینجا سخنى در این زمینه نمىگوید.
زیرا از یکسو مسلم است رهبر انسان باید از جنس خود او باشد تا با نیازها و دردها و مسائل انسان آشنائى داشته باشد ، بعلاوه همیشه پیامبران از جنس بشر بودهاند.
از سوى دیگر از زندگى پیامبران به خوبى روشن مىشود که مساله برادرى و تواضع و نفى هر گونه سلطه جوئى از بارزترین صفاتشان بوده ، و عقل و هوش و درایتشان نیز حتى بر دشمنانشان آشکار بوده و در لابلاى گفتههاشان به آن اعتراف مىکردند .
● سوره مومنون آیه 24 - ترجمه تفسیر نمونه
اما جمعیت اشرافى ثروتمند و مغرور که چشمها را در ظاهر پر مىکنند و از درون خالى هستند ، از قوم او گفتند : این مرد تنها بشرى همچون شما است با این قید که حس برترى جوئى در او تحریک شده و مىخواهد بر شما مسلط شود و حکومت کند ! ( فقال الملا الذین کفروا من قومه ما هذا الا بشر مثلکم یرید ان یتفضل علیکم ) .
و به این ترتیب انسان بودنش را نخستین عیبش دانستند و به دنبال آن متهمش ساختند که او یک فرد سلطه جو است و سخنانش از خدا و توحید و دین و آئین ، همه توطئهاى است براى رسیدن به این مقصود ! سپس افزودند : اگر خدا مىخواست رسولى بفرستد حتما فرشتگانى را براى این منظور نازل مىکرد ( و لو شاء الله لانزل ملائکة).
و براى تکمیل این استدلال واهى گفتند : ما هرگز چنین چیزى را از نیاکان پیشین خود نشنیدهایم که انسانى دعوى نبوت کند و خود را نماینده خدا بداند ! ( ما سمعنا بهذا فى آبائنا الاولین )