[ همه تفسیر ها ]
تفسیر های حسنا پوررحيمي (5 مورد)
● سوره قیامة آیه 10 - تفسیر نمونه
به این ترتیب با یک انقلاب و تحول عظیم ، جهان پایان مىیابد سپس با تحول عظیم دیگرى ( با نفخه صور دوم که نفخه حیات است ) رستاخیز انسانها آغاز مىگردد ، و در آن روز انسان مىگوید : راه فرار کجاست ! ( یقول الانسان یومئذ این المفر).
آرى انسانهاى کافر و گنهکار که روز قیامت را تکذیب مىکردند آن روز از شدت خجالت و شرم پناهگاهى مىجویند ، و از سنگینى بار گناه و ترس از عذاب راه فرار مىطلبند ، درست همانند این دنیا که وقتى مواجه با حادثه خطرناکى مىشدند دنبال راه فرار مىگشتند آنجا را نیز به اینجا قیاس مىکنند ! ولى به زودى به آنها گفته مىشود هرگز چنین نیست ، راه فرار و پناهگاهى در اینجا وجود ندارد ( کلا لا وزر ) .
بلکه قرارگاه نهائى همگان به سوى پروردگار است و جز او پناهگاهى وجود ندارد ( الى ربک یومئذ المستقر).
براى این آیه غیر از تفسیر فوق تفسیرهاى دیگرى نیز ذکر کردهاند از جمله اینکه : در آن روز حکم نهائى به دست خدا است.
● سوره انفال آیه 34 - تفسیر کشاف
(ومالهم أن لایعذبهم الله ) و أی شی ء لهم فی انتفاء العذاب عنهم ، یعنی : لاحظ لهم فی ذلک و هم معذبون لا محالة ، و کیف لایعذبون و حالهم أنهم یصدون عن المسجد الحرام کما صدوا رسول الله صلی الله علیه وسلم عام الحدیبیة ، وإخراجهم رسول الله صلی الله علیه وسلم والمؤمنین من الصد ، وکانوا یقولون : نحن ولاة البیت والحرم فنصد من نشاء وندخل من نشاء (و ما کانوا أولیاءه ) ومااستحقوا مع إشراکهم وعداوتهم للدین أن یکونوا ولاة أمره وأربابه (إن أولیاؤه إلا المتقون ) من المسلمین لیس کل مسلم أیضا ممن یصلح لان یلی أمره ، إنما یستأهل ولایته من کان برا تقیا ، فکیف بالکفرة عبدة الاصنام (ولکن أکثرهم لایعلمون ) کأنه استثنی من کان یعلم وهو یعاند و یطلب الریاسة. أو أراد بالاکثر : الجمیع ، کما یراد بالقلة : العدم .
● سوره اسراء آیه 1 -
تفسیر مجمع البیان
آشنایى با سوره اسراء این سوره، هفدهمین سوره از قرآن شریف است که پیش از آغاز ترجمه و تفسیر آن به شناسنامه آن اشاره مىرود: 1 - نام یا نامهاى این سوره این سوره به مناسبتهاى گوناگون به چندین نام خوانده شده است که مشهورترین آنها: سوره «بنى اسرائیل»، «اسراء» و «سبحان» است. نام دوم و سوم، از نخستین واژه و آیه آن - که از ستایش خدا و معراج پیامبر سخن دارد - دریافت شده، و نخستین نام آن نیز از دیگر آیات آن، از جمله آیه دوم، سوم و چهارم و... آن بر گرفته شده است، به ویژه که در آغازین و آخرین آیات آن فرازهایى از داستان پر فراز و نشیب موسى و حقستیزى و تبهکارى و خودکامگى و بهانهجویى فرزندان اسرائیل را به تابلو برده و از دو سرکشى بزرگ آنان خبر مىدهد. 2 - فرودگاه آن به باور بیشتر مفسّران از جمله«حسن»، همه آیات این سوره در مکه و در کنار کهنترین معبد توحید و تقوا بر قلب پاک پیامبر مهر و عدالت فرود آمده،و تنها پنج آیه آن در مدینه نازل شده است که عبارتند از: آیههاى: 32، 33، 26، 78 و 57. امّا برخى از «ابن عباس» آوردهاند که هشت آیه این سوره در مدینه فرود آمده که عبارتند از آیههاى 80 - 73. 3 - شمار آیات و واژهها این سوره از دیدگاه کوفیان و طبق شماره آنان، یکصد و بیست و یک آیه دارد؛ امّا دیگران آیات آن را یک صد و ده، و یک صد و یازده آیه دانستهاند که دلیل آن خواهد آمد. گفتنى است که این سوره داراى 533 واژه و 6460 حرف است. 4 - پاداش تلاوت آن 1 - در فضیلت تلاوت این سوره و پاداش آن،از پیامبر گرامى آوردهاند که فرمود: من قرأ سورة بنی اسرائیل فرقّ قلبه عند ذکر الوالدین اعطی فی الجنة قنطارین من الاجر...(1) هر کس سوره بنى اسرائیل را تلاوت کند، و به هنگام خواندن آیهاى که سفارش نیکى به پدر و مادر مىنماید، دلش نرم گردد و عواطف انسانى او بجوشد، در بهشت پر طراوت و زیبا به او پاداشى ارزانى مىگردد که برابر دو هزار و چهار صد پیمانه است و هر پیمانهاى از آن از همه دنیا و نعمتهاى آن بهتر و ارجدارتر است. 2 - و از حضرت صادق علیه السلام آوردهاند که فرمود: من قرأ سورة بنى اسرائیل فى کلّ لیلة جمعة لم یمت حتى یدرک القائم و یکون من اصحابه.(2) هر کس سوره بنى اسرائیل را در هر شب جمعه تلاوت کند، مرگش فرا نخواهد رسید تا امام مهدى علیه السلام ظهور کند و او از یاران آن گرانمایه عصرها و نسلها باشد. 5 - دور نمایى از سوره این سوره، که با یاد و نام خدا و ستایش او آغاز مىگردد، و با بزرگداشت او پایان مىپذیرد، مجموعه ارزشمند و ارجدارى از موضوعات فکرى، عقیدتى، اخلاقى، خانوادگى، اجتماعى، فرهنگى، آداب زندگى و راه و رسم انسانى را به تابلو مىبرد که جالب، دلانگیز،تماشایى و ترسیم کننده ارزشها و والایىهاست. اگر بخواهیم دورنمایى از گلها و لالهها و میوههاى گوناگون فکرى و فرهنگى و معنوى این سوره را ترسیم نماییم، با این بحثهاى ارجدار روبهرو مىگردیم: دعوت به توحید گرایى و یکتا پرستى. رسالت پیامبر و دو سند صداقت آن حضرت «قرآن» و معجزه «معراج». فرازهایى از زندگى موسى و بنى اسرائیل. ترسیم پارهاى از راز صعودها و سقوطها. معاد و جهان پس از مرگ. پاداش و کیفر عملکرد شایسته و بیدادگرانه. دریافت کارنامه عمل. حقشناسى در برابر آفریدگار، خانواده،نزدیکان، همدینان و همنوعان. پیکار با حق ستیزى و آفتهایى چون: تعصّب، لجاجت و گناه. شخصیت انسان و ملاک برترى او. هماوردخواهى قرآن و اعجاز آن. نقش قرآن در درمان بیمارىهاى عقیدتى، اخلاقى، انسانى، و اجتماعى. هشدار از وسوسهها و گمراهىهاى شیطان و شیوههاى وسوسه آن. زنجیرهاى از ارزشهاى اخلاقى و انسانى. هشدار از ضد ارزشها در همه ابعاد. تأمین حقوق و حرمت کودکان. تأمین حقوق طبیعى انسان، همچون: حق حیات، امنیّت، آزادى و آزادگى. تحریم گناهان بزرگ خانوادگى و اقتصادى و اجتماعى و سیاسى، نظیر: فرزندکشى و پایمال ساختن حرمت آنان، آلوده دامنى، تجاوز به حقوق کودکان بىسرپرست، اسراف و تبذیر، بخل، کمفروشى، پایمال ساختن حرمت خونها و جانها، و خود کامگى و خود بزرگبینى و خود پرستى، فرازهایى از زندگى درس آموز و الهام بخش پیامبران و شایسته کرداران و دهها اندرز، نکته، درس و پیام سازنده و الهام بخش دیگرى که خواهد آمد. - [پاک و] منزّه است آن [خداى توانا] که شبانگاهى بنده [برگزیده]اش [محمد صلى الله علیه وآله ]را از «مسجد الحرام» به سوى «مسجد الاقصى» - که گرداگرد آن را برکت بخشیدهایم - سیر داد تا برخى از نشانههاى [قدرت ]خود را به او بنمایانیم. 2 - و به موسى کتاب [آسمانى] ارزانى داشتیم و آن را براى بنى اسرائیل رهنمونى قرار دادیم،[و به آنان فرمان دادیم] که: جزمن [که پروردگار شما هستم، ]کارسازى [براى خود] بر مگیرید. 3 - [هان اى] نسل کسانى که ما آنان را به همراه نوح [بر کشتى] سوار کردیم؛ به راستى که او بندهاى بسیار سپاسگزار بود. شأن نزول در شأن نزول و داستان فرود این آیه، آوردهاند که این آیه شریفه در مورد سیر آسمانى پیامبر - که اصل آن از قرآن دریافت مىگردد و مورد اتفاق همه مردم مسلمان است - فرود آمده است. از این آیه و روایات رسیده دریافت مىگردد که پیامبر گرامى، شبانگاهى پس از خواندن نماز مغرب و عشا در مسجد الحرام، به خواست خدا، سیر آسمانى و سفر شگفت انگیزش را از «مکه» به «بیت المقدس» و «مسجد الاقصى» آغاز کرد و در یک لحظه به آنجا برده شد، و از آنجا به آسمانها رفت؛ و آنگاه پس از دیدن نشانههاى پر شکوهى از قدرت بىکران خدا، همانشب به مکه باز آمد و نماز بامدادى را در مسجد الحرام به جا آورد. پارهاى بر این پندارند که سیر آسمانى پیامبر، روحانى و معنوى بوده و در عالم رؤیا انجام گرفته است، اما به باور ما این پندار بىاساس است، چرا که خواب دیدن و سیر و سفر در عالم رؤیا، معجزه بزرگى به حساب نمىآید تا آن را براى پیامبر معجزه بشماریم. انبوه روایات در این مورد از یاران پیامبر از جمله، «ابن عباس»، «ابن مسعود»، «جابر بن عبد اللّه»، «حذیفه»، «عایشه»، «ام هانى» و بسیارى دیگر، روایاتى رسیده است که همه آنها را از خود پیامبر آوردهاند، و مفاهیم آنها بر چهار بخش قابل تقسیم است: 1 - بخشى از مطالب و مفاهیم این روایات به خاطر تواتر آنها تردید ناپذیر است. 2 - بخش دوم مفاهیمى است که با خِرد سالم سازگار است و با اصول و ضوابط دینى نیز نا هماهنگى ندارد. ما این دو دسته روایات و مفاهیم آنها را باور داریم و بر این عقیدهایم که معراج در بیدارى بوده است و نه در خواب. 3 - بخش سوم از روایات، یا پارهاى از مفاهیم آنها با اصول و ضوابط روشن دین سازگار به نظر نمىرسد، اما ممکن است آنها را به گونهاى تأویل و تفسیر نماییم که با دین ناسازگار به نظر نرسد. 4 - اما پارهاى از روایات و مفهوم آنها نادرست به نظر مىرسد و نمىتوان آنها را تأویل کرد، و به نظر ما نباید آنها را پذیرفت. مفاهیم و محتواى این روایات محتواى این روایات رسیده نیز بر چهار بخش قابل تقسیم است. 1 - گروه نخست نشانگر سیر آسمانى پیامبر است که واقعیتى تردید ناپذیر مىباشد. 2 - گروه دوم بیانگر آن است که پیامبر، در این سفر شگفت انگیز، در آسمانها سیر کرد و عرش، سدرة المنتهى، بهشت و دوزخ، و گرفتاران به انواع عذابها، و نیز پیامبران و شایسته کرداران را در بهشت پر طراوت زیباى خدا دید. 3 - دسته سوم از روایات بیانگر آن است که پیامبر گروهى را غرق در نعمتهاى خدا، در بهشت زیبا دید و گروهى را در دوزخ و گرفتار عذاب سهمگین نگریست، که تأویل این گروه از روایات این است که تجسمى از شایسته کرداران و زشتکاران به او نمایانده شده است. 4 - و محتواى گروه چهارم، از جمله این است که:پیامبر در این سفر آسمانى خدا را دید که بر تختى تکیه زده است... و یا خدا به طور آشکار با آن حضرت سخن گفته... و یا در حضور و در کنار او نشست... و یا این موضوع که در آن سفر شکم پیامبر را شکافتند و او را از هر عیب و ایرادى پاک و پاکیزه ساختند... و مطالبى از این دست که خدا را به زورمداران و شاهان تشبیه مىکند و او را جسم مىپندارد، که اینها با مفاهیم قرآن و سنّت ناسازگار است؛ و افزون بر آن خِرد سالم نیز آنها را نمىپذیرد و مىپرسد که چگونه مىتوان دل و جان را از عیبها و نارواها و نادرستىها، به وسیله آب شستشو داد، و مشکلات اخلاقى و عقیدتى را پاک کرد؟... آرى محتواى گروهى از روایات این گونه است که ما آنها را کنار مىگذاریم و نمىپذیریم. چکیده داستان معراج از روایات 1 - از روایاتى که رویداد شگفتانگیز معراج را ترسیم مىکند این روایت است که از پیامبر گرامى آوردهاند که فرمود: من آن شب در مکه بودم که فرشته وحى فرود آمد و گفت:هان، اى پیامبر خدا برخیز و براى سفرى پرشکوه آماده باش! من برخاستم و از خانه بیرون آمدم، و در آستانه در، فرشتگان گرانقدر خدا، جبرئیل، میکائیل و اسرافیل را دیدم که آنجا ایستادهاند. جبرئیل«براق»،آن مرکب شگفت انگیز را آورد و از من خواست تا بر آن سوار شوم... من سوار بر مرکب شدم و در یک لحظه، سیر آسمانى آغاز گردید، و خود را در بیت المقدس دیدم...در آنجا با صفهاى فرشتگان روبهرو شدم که براى اداى احترام و نوید و استقبال،از سوى خدا آمده بودند؛ و نیز با پیامبران خدا، از جمله «ابراهیم»، «موسى»، «عیسى» و... دیدار کردم و در بیت المقدس نماز خواندم. پس از نماز، فرشته وحى مرا بر روى «صخرهاى» نشانید و از همانجا آن سفر شگفتانگیز و پر اسرار آسمانى آغاز گردید. در سیر نخست در آسمان اول، شگفتىهاى وصف نا پذیر و ملکوت آن را دیدم؛ در آنجا بود که فرشتگان بر من سلام کردند و من با منظرههاى زیبا و پر شکوهى روبهرو شدم که هرگز بسان آنها را ندیده بودم. آنگاه دست در دست فرشته وحى، به آسمان دوم اوج گرفتم،و در آنجا، از جمله با «مسیح» و «یحیى» دیدار کردم. سپس به آسمان سوم رفتیم، و در آنجا از جمله با «یوسف» قهرمان بهترین داستانها دیدار داشتم. از پى آن به آسمان چهارم برده شدم و در آنجا، از جمله با «ادریس» پیامبر روبهرو گردیدم. پس از آن به آسمان پنجم اوج گرفتم و در آنجا از جمله با «هارون» دیدار داشتم. و آنگاه به آسمان هفتم پرواز کردم و در آنجا از جمله«کرّوبیان»، آن فرشتگان مقرّب، و نیز روحهاى پر شکوهى را که موج مىزدند تماشا کردم. و پس از آن به آسمان هفتم صعود نمودم و با پدیدههاى شگفتانگیز و بهتآور و درس آموزى، از جمله فرشتگان بسیارى روبهرو شدم... در روایت دیگرى است که در آسمان ششم «موسى»،و در آسمان هفتم «ابراهیم» را دیدم. آنگاه صعود ادامه یافت تا به «اعلى علیین»، یا برترین مقامات و جایگاهها رسیدیم. در آن جایگاه پر معنویت بود که با پروردگارم به سخن پرداختم و با چشم خود بهشت پر طراوت و زیبا، و نیز دوزخ و آتشهاى شعلهور آن را دیدم و به «عرش» و «سدرة المنتهى» نگریستم و آنگاه به مکه باز گشتم. بامداد آن روز، از سیر شگفتانگیز آسمانى خود با مردم سخن گفتم که شرک گرایان، از جمله «ابو جهل»، گفتارم را دروغ شمردند، و یکى از سردمداران آنان به نام «مطعم» گفت: هان اى «محمد»! صلى الله علیه وآله تو مىگویى راه دو ماهه را یک شب پیمودهاى و به آسمانها هم رفتى و باز آمدى؟! راستى چه دروغ سهمگینى مىگویى! آنگاه «قریش» بر گردم حلقه زدند و گفتند: اگر راست مىگویى از آنچه دیدهاى برایمان بگو! روایت مىافزاید: آنگاه پیامبر فرمود: در راه بیت المقدس، به کاروانى از کاروانهاى تجارتى شما مردم مکه بر خورد نمودم که کاروانیان، شترى را گم کرده و در جستجوى آن بودند و در بارهاى آنان ظرف بزرگى، با این ویژگىها پر از آب بود که من از آن آب خوردم و ظرف را در جایى دیگر جاسازى نمودم... پس از رسیدن کاروان هنگامى که از موضوع تحقیق کردند دیدند درست است و پیامبر راست گفته است؛ که گفتند بسیار خوب، این یک خبر درست و یک دلیل و نشان اعجاز و صداقت در این موضوع. آنگاه افزودند: باز هم بگو چه دیدى؟ فرمود: در راه بازگشت از بیت المقدس، به شترهاى فلان کس بر خورد نمودم که بچه شتر مادهاى گریخته و آنگاه بر اثر حادثهاى دست حیوان شکسته بود. قریش با شگفتى بسیار این موضوع را نیز جستجو کردند و دیدند همانگونه بوده است و بر شگفتى آنان افزون گشت و گفتند: این نشان دوم درستى این خبر. گفتند: از کاروان خودمان گزارش ده. فرمود: کاروان شما را در منطقه «تنعیم» دیدم. گفتند: نشانىهاى آن را بگو. پیامبر به بیان خصوصیات آن پرداخت و فرمود: در پیشاپیش کاروان شما، شترى خاکسترى رنگ در حرکت بود و سپیده دم و به هنگام طلوع خورشید این کاروان به مکه مىرسد. قریش به سوى دروازه شهر حرکت کردند و در انتظار رسیدن آن و طلوع خورشید بودند تا شاید بى اساس بودن خبر پیامبر را ثابت کنند، امّا سر انجام همان لحظاتى که آن حضرت فرموده بود، کاروان رسید، و آنان بهتزده دیدند که کاروان با همان نشانههایى در حرکت است که پیامبر خبر داده است، و شترى خاکسترى رنگ نیز در پیشاپیش کاروان در حرکت بود. قریش با دیدن آن کاروان و آن نشانىها، از گزارش دقیق و خبر راست پیامبر غرق در حیرت شدند، امّا حق را نپذیرفتند و ایمان نیاوردند. 2 - تفسیر «عیّاشى» از حضرت صادق علیه السلام آورده است: هنگامى که پیامبر به آسمان اوّل رسید، به هر فرشتهاى مىگذشت او را شادمان مىدید، امّا ناگاه به فرشتهاى بر خورد نمود که بسیار اندوه زده به نظرش رسید. از جبرئیل نام و عنوان او و دلیل اندوهزدگىاش را جویا شد. او پاسخ داد:این فرشته، فرمانرواى آتش دوزخ است، و خدا او را اینگونه آفریده است. پیامبر پرسید: آیا مىتوان از او خواست تا دوزخ را نشان دهد؟ جبرئیل گفت: آرى. و آنگاه رو به فرمانرواى آتش دوزخ نمود و گفت: هان اى «مالک»! این بزرگمرد، پیامبر خدا حضرت محمد صلى الله علیه وآله است و مىفرماید به هر فرشتهاى در سفر آسمانىاش برخورد نموده، همه را شادمان دیده و تنها تو را اندوه زده دیده است، چرا؟ پاسخ داد: خدا مرا اینگونه خواسته است. جبرئیل گفت: آن حضرت مىخواهد دوزخ را به وى نشان دهى، آیا ممکن است؟ پاسخ داد: چرا نه؟ و آنگاه طبقهاى از طبقههاى چند گانه دوزخ را به پیامبر نشان داد که آن حضرت تا آخر عمر، دیگر نخندید. «فکشف له عن طبق من اطباقها، قال علیه السلام فما روئی رسول الله صلى الله علیه وآله ضاحکاً حتى قبض»(3) 3 - و نیز از حضرت صادق علیه السلام آوردهاند که فرمود: فرشته وحى پیامبر را به پر فرازترین آسمانها و بالاترین مقام قرب همراهى کرد و آنگاه دیگر از همراهى او باز ایستاد و آن حضرت را تنها رها کرد و گفت: هیچ پیامبرى تا کنون به این مقام پر فراز اوج نگرفته و به اینجا نیامده است؛ «ما وطأ نبیّ قط مکانک»(4) تفسیر موضوع شگفتانگیز معراج سُبْحانَ الَّذى اَسْرى بِعَبْدِهِ پاک و منزه است آن خدایى که بنده برگزیدهاش محمد صلى الله علیه وآله را شبانگاهى از مکه و مسجد الحرام به سوى بیت المقدس و مسجد الاقصى... سیر داد. روشن است که این رویداد بزرگ، یکى از نشانههاى شگرف قدرت بىکران خداست، و آنان که او را نشناخته و عظمت او را درک نکرده و به او ایمان نیاوردهاند و برایش شریک و همتا مىپندارند باید درس عبرت گیرند و به خود آیند. واژه «سبحان» اسم مصدر و براى پاک و منزّه ساختن ذات پاک خدا از پندارهاى شرکگرایان در مورد اوست؛ و گاه براى تعجّب به کار مىرود، چرا که شگفت زدگى و تعجّب باعث ستایش و تسبیح مىگردد؛ و بدینسان مسبّب به جاى سبب قرار گرفته، از این رو «سبّح» به مفهوم «عجب» آمده است. لَیْلاً: شبانگاهى. منظور از این واژه آن است که معراج و سیر آسمانى پیامبر به هنگامه شب و در تاریخ یک سال پیش از هجرت بود. مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ از مسجد الحرام. پیامبر آن شب در خانه «امّ هانى»، خواهر امیر مؤمنان علیه السلام و همسر «هبیره مخزومى» بود، و سیر آسمانى آن حضرت از آنجا آغاز شد. و منظور از مسجد الحرام، مکّه است و مکّه و حرم، یکسره مسجد الحرام خوانده مىشود. به باور «حسن» و «قتاده»، سفر پیامبر از خود مسجد الحرام آغاز شد. اِلَى الْمَسْجِدِ الْاَقْصى این بیان نشانگر آن است که سفر پیامبر از مسجد الحرام آغاز و تا مسجد الاقصى ادامه یافت و این آغاز و مقدمهاى براى معراج بود. در آیه شریفه از بیت المقدس به «اقصى» - که دورتر است - تعبیر شده است، چرا که مسافت آن تا مکّه و مسجد الحرام بسیار است. الَّذى بارَکْنا حَوْلَهُ آن مسجد جایى است که ما پیرامون آن را با برکت ساختهایم، از این رو اطراف آن پوشیده از درختان، گلها و گیاهان و میوههاى گوناگون و دیگر نعمتهاست و نیازى نیست که نیازمندىهاى مردم آن از دیگر جاهاى دنیا تأمین گردد. آن سرزمین از نعمت امنیّت و آزادى برخوردار خواهد بود. «مجاهد» مىگوید: منظور این است که: آن مسجد جایى است که پیرامون آن را برکت بخشیدیم، چرا که ما آنجا را قرارگاه پیامبران و فرودگاه فرشتگان گردانیدیم. آرى، آنجا از آلودگى به شرک و کفر پاک است و پیامبران در آنجا به پرستش و عبادت خدا روزگار گذرانده و شرکگرایان، به خاطر نداشتن میدان کار، از آنجا رخت بر بستهاند. با این بیان مسجد الاقصى، هم از برکتهاى مادى بهرهور است، و هم از برکتهاى معنوى و روحى و دینى. لِنُرَیَهُ مِنْ آیاتَنا هدف از سیر دادن و بردن پیامبر این بود که نشانههاى شگفت انگیز قدرت بىکران و دلیلهاى روشن یکتایى خود را به او بنمایانیم. این نشانههاى قدرت و دلیلهاى روشن بسیار بود، که از آن جمله، سیر شبانگاهى از مکّه تا بیت المقدس، دیدن پیامبران خدا، صعود به آسمانها و دیدن دهها نشانه و دلیل از نشانههاى شکوه و عظمت خدا بود. اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ. بىگمان خدا شنوا و داناست؛ بنا بر این هم سخن انکارگران قرآن و پیامبر را مىشنود، و هم سیر آسمانى پیامبر را مىبیند. تنها به خدا اعتماد کنیم در دومین آیه مورد بحث در تجلیل از موسى مىفرماید: وَ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ ما بر موسى، تورات را فرو فرستادیم. وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنى اِسْرائیلَ و آن کتاب آسمانى را وسیله رهنمود و ارشادى براى بنى اسرائیل قرار دادیم. اَلاَّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُونى وَکیلاً. و به آنان فرمان دادیم که در فراز و نشیبها و گرفتارىها به هیچ کس اعتماد و تکیه نکنید و تنها به ذات پاک و بىزوال خدا دل بندید و تکیه کنید. به باور پارهاى منظور این است: تنها به او توکّل کنید. بنده سپاسگزار در سومین آیه مورد بحث، از پدر معنوى پیامبران، نوح یاد مىکند و مىفرماید: ذُرِّیَةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ هان اى نسل کسانى که ما آنان را به همراه نوح بر کشتى سوار کردیم! به باور پارهاى منظور این است که، به بنى اسرائیل دستور دادیم که به نسل کسانى که با نوح بر کشتى سوارشان کردیم، اعتماد و تکیه نکنید. گفتنى است که مفهوم این فراز به تناسب دیدگاههاى متفاوت در اعراب آن، تفاوت پیدا مىکند. اِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً. راستى که «نوح» یکى از بندگان خدا بود که هماره او را سپاسگزارى مىکرد و ذات پاک او را مىستود. به باور پارهاى منظور این است که او در آغاز غذا مىگفت: «بسم اللّه...» و در پایان «الحمد للّه» مىگفت و خدا را ستایش مىکرد. از دو امام راستین حضرت باقر علیه السلام و صادق علیه السلام آوردهاند که نوح، بامدادان و شامگاهان مىگفت: بار خدایا تو را گواه مىگیرم که نعمتهاى مادى و معنوى گرانى که در اختیار دارم، همه از آن توست و تو ارزانى داشتهاى! تو شریک و همتایى ندارى، وظیفه من سپاسگزارى توست تا از من خشنود گردى؛ و پس از آنکه از من خشنود شدى، باز هم وظیفه من بندگى و سپاس توست. نظم و پیوند آیات در مورد پیوند دوّمین آیه مورد بحث: «وَ اتَیْنا مُوسَى الْکِتابِ...» به آیه پیش سه نظر آمده است: 1 - به باور برخى منظور این است که: پاک و منزّه است آن خدایى که محمد (ص) را شبانگاهى از مسجد الحرام سیر داد و همه آیات و نشانههاى قدرت خود را به او نمایاند، درست همانگونه که نشانه و معجزههاى روشن قدرت خود را به موسى نمایاند. 2 - امّا به باور برخى دیگر منظور این است که: هان اى پیامبر رسالت! تو چیز بىسابقهاى نیست که شرکگرایان شگفت زده شدهاند، ما به سوى تو کتاب آسمانى و دلیلهاى روشن و استوار فرو فرستادیم، درست همانگونه که بر موسى «تورات» فرستادیم، پس چگونه اینان موسى و کتاب و رسالت او را مىپذیرند امّا رسالت و کتاب تو را چیزى شگفتانگیز و بىسابقه جلوه مىدهند؟ 3 - و پارهاى برآنند که پیوند آیه شریفه به آیه پیش اینگونه است که: هان اى پیامبر! همانگونه که این حق ستیزان معراج و سیر آسمانى تو را انکار مىکنند، رسالت موسى را نیز دروغ انگاشتند.